حمیدرضا شکارسری: ضرورت کوتاهسرایی در شعر روزگار ما امری است که حتی اگر نتواند خود را از نظر زیباییشناسی اثبات کند از نظر جامعهشناسی ادبی کاملا تثبیت شده است. سرایش شعر کوتاه برای جامعهای خسته از روز و شب دویدن به دنبال لقمهای نان که دیگر نه فرصت و نه حوصلهای برای هنر برایش نمانده، نیاز چندانی به اقامه دلیل ندارد، آن هم هنری نه چندان مفرح و سرگرمکننده همچون شعر که اتفاقا نیاز به تمرکز هم دارد. رشد روزافزون مجموعه شعرهای متشکل از اشعار کوتاه موید همین ادعاست. «ارتکاب دوستت دارم» را میتوان از این مجموعهها دانست.
«ارتکاب دوستت دارم» بیش از یکصد شعر کوتاه است که میتوانی هر زمان خواستی سراغش بروی و هر گاه صلاح دیدی کنارش بگذاری و بعد دوباره بدون دغدغه حسگیری مجدد به سرعت وارد فضای آن شوی. این سهولت رفتوآمد بیشتر به آن دلیل است که شعرهای این مجموعه به دنبال ساخت کاراکتری با هویت از راوی نیستند و از نظر موضوعی ژانر مشخصی را دنبال نمیکنند. گاهی عاشقانهاند و گاهی ضدعاشقانه، گاهی سیاسی و اجتماعیاند و گاهی شبهفلسفی. گاهی تنها تصویری مستقلاند و گاهی محتواگرا و شعارگونه...
همین عدم ثبات بر نوع ادبی یا ژانر سخن اشعار این مجموعه هم حاکم است. سرودهها گاهی شعر کوتاه هستند و گاهی هایکو. گاهی جملات قصار و حکیمانهاند و گاهی کاریکلماتور.
در واقع «نظر احمدی» مجموعه شعری را گردآوری کرده است نه به مثابه یک پروژه فکری جدی، بلکه تنها و صرفا به مثابه طرحی ادبی. نگارنده به شخصه نمیداند این نوشته در یک مجموعه شعر چه میکند؟
«دیگر نمیگویم دوستت دارم / چون/ دوستت دارم»
هیچ تخیل شاعرانهای که در واقعیتهای جهان دست برده باشد در آثاری از این دست وجود ندارد و احساساتی خام و صریح جای تصرف در جهان واقعی را بیرحمانه و ناسزاوارانه اشغال کرده است اما احمدی در سرودههایی دیگر توانایی خود را در عاشقانهسرایی نشان میدهد.
«سر میرود از استکان/ هنوز/ سهم نبودنت»
او نشان میدهد براحتی میتوان از سادهترین اتفاقات روزمره چون حواسپرتی عاشق و سر رفتن چای از استکان معشوق حس و برداشتی شاعرانه داشت، بدون آنکه به ابتذال احساساتی بازی و سانتیمانتالیسم دچار شد.
البته سهلانگاری احمدی تنها به درهمریختگی موضوعات و درهمریختگی بیشتر انواع ادبی محدود نمیشود. او گاهی در ویرایش اشعار خود سختگیری لازم را ندارد و در نتیجه شعر به رغم کوتاهی چندان عاری از حشو و زواید نیست؛ امری که بویژه در شعر کوتاه عجیب و بسیار آزاردهنده است.
«بغلت میکنم / مثل یک داعشی انتحارکننده / که بمبش را»
به وضوح میتوان بر حشو بودن ترکیب انتحارکننده تاکید کرد؛ آن هم از سوی شاعری که گاه بر ضرورت نقش کلیدی کلمات وقوف خوبی از خود نشان میدهد.
«شاعر / کسی که تمام قرصها / به دردش میخورد»
توجه به قید «تمام»، کارکرد ایهامی آن را نشان میدهد و متن را از دردناکی زندگی کاراکتر تا مرگی انتحاری وسعت میبخشد.
احمدی همچنین در فرم شعر کوتاه، روال مشخصی را دنبال نمیکند. گاهی فرمالیستوار به نظمی هندسی در شعر میاندیشد و گاه تنها به روایت شعر به عنوان عنصر نظامبخش متن توجه میکند.
«داشتن / چیزی که هیچ وقت ما / نداشتیم»
یا فرمی مشابه در نمونه زیر :
«برمیخیزم / چند خطی گریه میکنم / و میخوابم»
در مقابل شعر زیر هیچ فرمی جز روایتمداری خود ندارد:
«چیزی بگو / بیا / سر زخم را وا کنیم»
و اینجاست که بحث تقطیع در شعر کوتاه مطرح میشود. وقتی که متن هایکو نیست هیچ دلیلی وجود ندارد شاعر نوشته را لزوما در ۳ خط سامان بخشد اما معمولا احمدی حتی به زور هم که شده نوشتههایش را به ۳ خط تقسیم میکند!
«بگذار / دستهایت را بگیرم / که من از دست رفتهام»
یا تقطیعی مشابه در نمونه زیر:
«و حرف آخرش / شناسنامه ما / شهادت بود»
که شاعر برای ۳ خطی کردن متن حتی از فصاحت آن مایه گذاشته است.
«و حرف آخر شناسنامه ما / شهادت بود»
تقطیعهای آزاردهنده نوشتههای این مجموعه تقریبا فراگیر است و در بدترین نمونهها به موارد متعددی برمیخوریم که شاعر پس از کسره کلمات، سطر را تقطیع میکند و ادامه سطر را بدون هیچ دلیلی میشکند و همزمان یک حرف اضافه را به عنوان یک سطر تحویل میدهد:
«سیاهی چشمانت / از / سیاهبختی / دختران سیاهکل بود»
***
جمعآوری یک مجموعه شعر به مثابه یک پروژه کار سادهای نیست. شاعر هم به لحاظ فرمی و نوع ادبی و هم به لحاظ موضوعی باید در شعرهایش دست به ویرایشی نظاممند بزند و مجموعهای فراهم آورد که فراتر از یک جُنگ شعری، تنه به «کتاب شعر» بزند. دقت و ظرافتی که نظر احمدی به رغم استعداد شعریاش در انتشار «ارتکاب دوستت دارم» به خرج نداده است.