printlogo


کد خبر: 226798تاریخ: 1399/8/26 00:00
گزارش میدانی «وطن امروز» از بزرگ‌ترین کارخانه تولید پارچه رومبلی خاورمیانه
وزارت مانع تولید!

میکائیل دیانی: این روزها خبر واردات پارچه رومبلی از مسیر «قاچاق رسمی» که با تغییر کد تعرفه انجام می‌شود در رسانه‌ها پررنگ شده است. این موضوع بهانه‌ای شد تا سری به شهرک صنعتی قرچک بزنم و از بزرگ‌ترین شرکت تولیدی پارچه رومبلی خاورمیانه که در ایران است بازدید کنم و از نزدیک با این پدیده‌ که جدیدا رسانه‌ای شده مواجه شوم. شاید در نظر اول تصور اینکه بزرگ‌ترین کارخانه تولیدی پارچه رومبلی خاورمیانه در اطراف تهران باشد تعجب‌آور باشد اما تعجبم وقتی بیشتر شد که از طریق نقشه‏خوان تلفن همراه به سمت شهرک صنعتی قرچک حرکت کردم؛ شهرکی دورافتاده، تقریبا بدون هیچ امکانات اولیه از آب و برق و گاز و همچنین سوله‌هایی که تازه در حال ساخته شدن هستند. وجود کارخانه بزرگ اُیاز در این شهرک بیشتر تعجب‌آور است. به در کارخانه که رسیدم اما تصورم عوض شد؛ کارخانه‌ای که انتها نداشت. سراغ مدیر کارخانه آقای نوری رفتم و قرار شد درباره این ماجرا با او به گپ‌و‌گفت بنشینم اما او ترجیح داد حین بازدید از کارخانه گفت‌وگویی هم داشته باشیم. نوری، از آذری‌های اهل ارومیه است، از سال 76 در حوزه واردات پارچه بوده است و چندین شعبه پارچه‌فروشی در سطح تهران داشته اما از اواسط دهه 90 ترجیح می‌دهد به جای واردات پارچه، کارخانه تولیدی‌اش را بزند که هم کالای باکیفیت ایرانی تولید کند و هم کارگرانی را مشغول به کار کند. او می‌گوید: «آن موقع که واردات می‌کردم کل کارمندانم 9 نفر بودند، یکی دو نفر ترخیص‏کار و یکی دو نفر هم انباردار و حسابدار و فروشنده و آبدارچی؛ کار خیلی ساده‌تر بود و درآمدم هم بیشتر بود اما از وقتی کارخانه را راه انداختم پیر شدم بس که فشار کار تولیدی در ایران بالاست!»
داستان تاسیس کارخانه در شهرک صنعتی قرچک را که تعریف کرد تازه فهمیدم چرا باید کارخانه‌ای به این بزرگی در این منطقه باشد. سال 95 که آنها دنبال زمینی بزرگ برای کارخانه بودند، پیشنهاد این شهرک صنعتی را داده‌اند، با فرمانداری قرچک که صحبت کرده‌اند به آنها قول داده‌اند در کمتر از ۲ ماه امکانات مورد نیاز این شهرک مثل آب و برق و گاز به آن برسد و آنها نیز سرمایه خود را اینجا آوردند تا راه‌اندازی این کارخانه در شکل‌گیری سریع شهرک هم کمک‌کننده باشد، اما کارخانه راه افتاد و خدمات به شهرک نرسید و دست آخر برق را به سفارش شخصی خریدند و 5 کیلومتر لوله گاز را با هزینه خود برای کارخانه از پست گاز شهر ری به ورامین کشیدند. با او در کارخانه راه افتادیم. به بخش‌های مختلف کارخانه سر زدیم. تاکید او بر اینکه مواد اولیه‌اش را از کارخانه‌های تولیدی داخل تامین کند برایم قابل توجه بود. مواد اولیه‌شان را از یزد و تبریز و اصفهان و کاشان می‌آورند؛ حدود 700 کارمند مستقیم مشغول در کارخانه به همراه حدود 2000 شاغل غیرمستقیم به عنوان تامین‏کننده‌های مواد اولیه برای شرکت، تلاش می‌کنند تا پارچه باکیفیت ایرانی که استانداردهای صادراتی را نیز داراست تولید شود. 
بخش‌های مختلف کارخانه پارچه رومبلی را با حضور آقای نوری بازدید کردم و او به تفصیل در مورد آنها برایم توضیح داد؛ از ریسندگی تا رنگرزی و از آنجا تا طرح‌زنی با دستگاه‌های مختلف که همه از تکنولوژی‌های برتر جهان است. اما جای تأسف دارد که انباری بزرگ وجود دارد که هنوز دستگاه‌هایش باز نشده است و گوشه و کنار این سوله هر جا که امکان داشته تبدیل به انبار پارچه شده است. از او می‌پرسم «چرا این همه پارچه را انبار کردید؟» می‌گوید: «واردات این محصول آن هم به طریق غیرشفاف و ناسالم بازار را به هم می‌ریزد؛ ما و 110 کارخانه دیگر که حالا با فناوری ساده‌تری در این حوزه فعالیم، در شرایطی می‌توانیم کار کنیم که دولت تنظیم بازار را بدرستی انجام بدهد و ما به یکباره نبینیم کالای وارداتی که مسیر قانونی را هم درست طی نکرده است، وارد بازار شود». او ناامید از شرایط بود و در لابه‌لای صحبت‌هایش خستگی ناشی از وضع موجود تولید را می‌شد دید. 
می‌گفت سال گذشته را به سختی طی کرده است و اگر قرار باشد به همین شکل انبارهایش پر شود دیگر توانی برای تولید ندارد و باید کارخانه را تعطیل کند! این صحبت‌هایش در شرایطی بود که لبخندهایش برای کارگران بود و به آنهایی که آذری‌زبان بودند، می‌گفت: «یورولما!» پرسیدم این کلمه یعنی چه؟ خندید و گفت: «به آذری یورولما یعنی خسته نباشید، اینها خیلی زحمت می‌کشند، من حداقل باید برای آنها حال خوبی ایجاد کنم». با او به بخشی از کارخانه رفتیم که چند مهندس در حال راه‌اندازی یکی از خطوط تولید بودند. گفت: «۳ خط تولیدمان را سال گذشته چیدیم. یکی از آنها را چینی‌ها راه‌اندازی کردند اما برای عیدشان به چین برگشتند و بعد هم کرونا شد و دیگر نیامدند. بعد از چند ماه گفتم بچه‌های مهندسی خودمان دست به کار شوند، الحمدلله یکی‌اش یک ماه است فعال شده و حالا مهندسان‌مان دارند خط دیگرش را هم راه‌اندازی می‌کنند! به گونه‌ای در راه‌اندازی‌اش هم خودکفا شدیم!»
مشکل ایاز و واحدهای دیگر این حوزه در کشور که بیشترشان در یزد، کاشان و اصفهان هستند، این است که کالاهای مشابه آنها با کیفیتی پایین‌تر و در فرآیندی نامشخص وارد کشور می‌شود. چنانکه در چند وقت اخیر در گزارش‌ها آمده است، واردکنندگان با تغییر کد تعرفه وارداتی‌شان نه‌تنها کالای کم‌کیفیت وارد می‌کنند، بلکه سهمیه ارز نیز به آنها تعلق می‌گیرد. این پارچه‌ها در بحث عوارض مالیاتی ترخیص نیز به جای ارزش 5/3 الی 5/4 دلاری با ارزش ناچیز 30/1 دلاری ارزش‌گذاری و ترخیص می‌شوند و به اینکه به استناد ماهیت کالا ردیف طبقه‌بندی صحیح چیز دیگری است، توجهی نمی‌شود و هیچ کدام از این پارچه‌های وارداتی به خاطر اظهار در ذیل ردیف تعرفه ناصحیح مجوز استاندارد اخذ نمی‌کنند. این وضعیت اما درحالی است که طبق قانون کمیسیون ماده یک، واردات کالاهایی که در داخل باکیفیت تولید می‌شوند و ظرفیت تامین مصرف داخل را دارند باید ممنوع باشد و اینگونه از تولید ملی حمایت شود.  با مدیر کارخانه همراه شدم تا سراغ کارگران بخش بسته‌بندی برویم، برایم جالب بود روی اتیکتی که دور طاقه‌های پارچه پیچیده می‌شود، پرچم بزرگ ایران خورده بود و روی آن نوشته بود «حمایت از تولید کالای باکیفیت ایرانی». آقای نوری یکی از لوله‌های وسط طاقه را که کنار گذاشته شده بود برداشت و گفت: «خیلی‌ها کالای ما را می‌خرند، برچسبش را می‌کنند و به اسم کالای باکیفیت خارجی می‌فروشند، ما اما لوله‌های طاقه را هم با نام محصول خودمان تولید می‌کنیم که نتوانند این کار را بکنند، چون هم برای کالای‌مان ارزش قائلیم و هم بر هویت ایرانی آن تاکید داریم». از یک سو خوشحال بودم از این تعصب ملی و از سوی دیگر ناراحت بودم برای اتفاقی که در این صنعت در حال وقوع است. از او خداحافظی کردم و با این فکر که قرار است چه بر سر این کارگران بیاید راهی تهران شدم.

Page Generated in 0/0065 sec