printlogo


کد خبر: 227168تاریخ: 1399/9/5 00:00
خاطره مصطفی رحماندوست از کل‌کل‌های دهه شصتی‌اش با عمو راستگو
پوشیدن لباس روحانیت وسط برنامه زنده

مصطفی رحماندوست، شاعر، نویسنده و مترجم کودک و نوجوان در یادداشتی درگذشت حجت‌الاسلام و‌المسلمین محمدحسن راستگو، مجری و کارشناس برنامه‌های کودک در دهه60 را تسلیت گفت. 
به گزارش «وطن امروز»، رحماندوست در بخشی از این یادداشت آورده است: من در برنامه کودک تلویزیون مسؤولیت داشتم و راستگو را نمی‌شناختم. یک روز دیدم آخوند جوان کوتاه قدی یکراست آمد کنارم نشست و سلام‌علیکم و بعد گفت من آمده‌ام برای بچه‌ها برنامه اجرا کنم. آن روزها کاملا اوضاع انقلابی بود. منشی داشتم ولی قاعده بر این بود که منشی مانع ورود کسی نشود. گفتم: آقاجان سن و سالی هم نداری که بگویم حاج‌آقا این کارها به شما نیامده. تلویزیون و تولید در آن دستگاه، حرفه‌ای تخصصی است. همین که دوربین را از استودیو خارج کرده‌اید کافی است. لطفا بروید درس‌تان را بخوانید. 
اما راستگو میدان را خالی نکرد و گفت: من حاضرم با بهترین هنرپیشه‌ها و مجریان برنامه کودک مسابقه بدهم و فی‌البداهه برنامه اجرا کنم. 
راستگو دلش می‌خواست با عبا و عمامه برنامه‌اش را اجرا کند، آن هم هفتگی و مرتب و با حضور بچه‌ها و پخش مستقیم. من می‌گفتم فقط یک بار اجرا کن آن هم تولیدی نه پخش مستقیم که فیلمش امکان ویرایش داشته باشد و حتما با لباس عادی. اختلاف‌نظر ما باعث شد که برنامه‌ای تولید نشود. 
دو، سه هفته بعد آمد و به اجرای بدون عبا و قبا و عمامه و همچنین به تولیدی بودن برنامه، نه پخش مستقیم آن تن در داد. من و همراهانم هم قول دادیم که اگر برنامه‌اش را پخش کردیم و گرفت «چند برنامه دیگر!» هم ادامه بدهیم. چند جلسه با پیراهن شلوار اجرا کرد. یواش‌یواش وسط برنامه نصف لباسش را پوشید و خلاصه در برنامه اعلام کرد روحانی است. 
با هم دوست شدیم. خیلی هم دعوا می‌کردیم چون اختلاف سلیقه داشتیم. همدیگر را دوست داشتیم. مرا دعوت می‌کرد برای طلبه‌های نوآموز کلاس‌های ادبیات کودکان یا قصه‌گویی درس بدهم. به خانه هم می‌رفتیم. با هم تا صبح آتاری و... بازی می‌کردیم. 
جز این روزگار اخیر که پس از درگذشت ناگهانی همسرش دل و دماغی نداشت، با هم زیاد درددل می‌کردیم و به خاطر اختلاف سلیقه‌ها، به پر و پای هم می‌پیچیدیم. 
حیف شد که رفت. حالا حالاها جای کار داشت. 
او که کار خداپسندانه‌اش را کرد و رفت اما اینها را برای آنهایی می‌گویم که از امروز در اندوه از دست رفتنش اشک تمساح می‌ریزند و دیروز در پی این بودند نام و نانش را آجر کنند. خوب است کرونا هست و مراسمی برای جولان این‌ گونه‌ها اتفاق نمی‌افتد.

Page Generated in 0/0095 sec