printlogo


کد خبر: 227364تاریخ: 1399/9/9 00:00
چند نکته درباره «نزنیم، می‌زنند»

علی هدایتی:  چه چیزی اسرائیلی‌ها و حامیان آمریکایی آنها و منافقین، به عنوان جوخه‌های ترور آنها، را به این برآورد رسانده است که در صورت ترور مقامات رده بالای نظامی و هسته‌ای ایران، واکنش سریع و قاطعی دریافت نخواهند کرد؟
این مهم‌ترین سوالی است که اکنون باید درباره آن فکر کرد. شاید بتوان گفت ریشه‌یابی این مسأله، یعنی افزایش بی‌سابقه تنش با ایران و به شهادت رسیدن سرمایه‌های این کشور، در گرو آشکار شدن جواب این سوال است. 
اینکه دولت صهیونیستی توانسته است یک تیم ترور 12 نفره را در ایران جمع‌و‌جور کند و با استفاده از اطلاعات دقیق مأموران آژانس و تیم جمع‌آوری اطلاعات پهن شده منافقین در ایران، رد مسیرهای حرکتی شهید فخری‌زاده را بزند، یک عملیات چندان پیچیده و بزرگ نیست. بنابراین جواب سوال ما، در میزان تبحر و لجستیک موساد و همکاران آمریکایی و مزدوران منافق آنان نیست. جواب اصلی را باید حول مهم‌ترین عامل بازدارندگی جست. در اینکه تیم‌های اطلاعاتی و همین‌طور قدرت حفاظتی ایران در حفظ جان و امنیت شخصیت‌ها بسیار موثر است تردیدی نیست اما اینها صرفا اقدامات حفاظتی است و نه بازدارندگی. پاسداران حافظ جان شخصیت‌ها، خودشان در وهله اول آماج تیرها و گلوله‌ها هستند و در همین ماجرای ترور شهید فخری‌زاده، اخباری از شجاعت محافظان قهرمان او شنیده شده است که روایت آنها بعدها موجب بهت و حیرت و غرور و البته احساس امنیت برای مردم خواهد شد. آنچه درباره ترور دانشمند شهید محسن فخری‌زاده و همین‌طور سپهبد شهید حاج‌قاسم سلیمانی باید مورد توجه قرار گیرد، نه مسأله حفاظت، بلکه موضوع بازدارندگی است. قطعا مواردی مثل توان دفاعی، توان سیاسی و اقتصادی و دیپلماتیک در ایجاد قدرت بازدارندگی یک کشور بسیار موثرند. رژیم صهیونیستی و دوستان و حامیان آمریکایی آنها اگر دست به ترور شهید فخری‌زاده زده‌اند یا رژیم آمریکا اگر سپهبد شهید قاسم سلیمانی را ترور کرده به دلیل آن است که آنها احساس رخنه در توان بازدارندگی ایران کرده‌اند و به این برآورد رسیده‌اند که ایران در وضعیت فعلی بنای پاسخ سریع و سخت ندارد. دلیل آن هم پیداست؛ آنها به این برآورد رسیده‌اند که در ایران یک جریان قدرتمند بقای خود را به انجام تعامل با دولت آمریکا گره ‌زده و برای رسیدن به آن، حاضر است هر هزینه‌ای را به کشور تحمیل کند. به عبارتی، دشمن به این برآورد رسیده است که این جریان داخلی در ایران مانع ایجاد یک انسجام تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی در واکنش به تهدیدات است. 
همین موضوع است که باعث شده دشمن صهیونیست و حامی آمریکایی آن احساس کند دولت ایران در یک مخمصه سیاسی- امنیتی گرفتار است و فعلا تا اطلاع بعدی، نسبت به هر نوع تهدید امنیتی واکنش قاطعی نشان نمی‌دهد. این وضعیت، برای رژیم تروریستی تل‌آویو یک فرصت طلایی است و بر همین اساس است که تیم‌های ترور خود را برای به شهادت رساندن دکتر محسن فخری‌زاده به ایران می‌فرستند. 
بنابراین اگر قرار است دقیق و از این نظرگاه امنیتی به ترور شهید فخری‌زاده بنگریم، باید موضوع حفاظت را از اصل بازدارندگی تفکیک کرد. 
نکته دوم درباره سفاهت و بلاهتی است که تصور می‌کند این شرایط با پایان دوره ترامپ و حضور دموکرات‌ها در کاخ سفید به اتمام می‌رسد. گویا این حضرات خیلی دوست دارند ما فراموش کنیم که پروژه ترور دانشمندان هسته‌ای ایران در دوره سیاه دولت اوباما آغاز شد و بر اساس گزارش‌های خود آمریکایی‌ها، باراک اوباما به همراه صهیونیست‌ها با تشکیل جلسات در « اتاق وضعیت» کاخ سفید در جریان ترورهای دانشمندان هسته‌ای ایران بوده است. خروج منافقین از فهرست گروه‌های تروریستی آمریکا نیز در سال 2012 توسط هیلاری کلینتون برای انجام همین پروژه‌های اطلاعاتی و خرابکاری و پیگیری ترورهای جدید صورت گرفته است. کما اینکه تفاوت اجرای ترور شهید فخری‌زاده با ترورهای دیگر دانشمندان هسته‌ای نیز نقش منافقین را در ترور آبسرد روشن کرده است. 
نکته آخر درباره اعتقاد ما به نظام اسلامی است که ما را به این باور می‌رساند انتقام شهدای ما گرفته خواهد شد. باید دقیق و حساب‌شده و به دور از شتابزدگی انتقام فرزندان دانشمند و قهرمان این ملت را از دشمن گرفت. ما به حکمت رهبر معظم انقلاب اعتماد داریم و منتظر آن روز خواهیم ماند. البته قطعا تکلیف خود در قرار دادن مسیر تصمیم‌سازی انقلاب در ریل واقعی خود را نیز می‌دانیم و اکنون باید بیشتر از قبل پیامدهای روی کار آمدن دولت‌های اشتباه را با تمام وجود درک و لمس کنیم. در این باره بیشتر خواهیم گفت.

Page Generated in 0/0061 sec