جمعی از شاعران مطرح، شهید محسن فخریزاده را با شعر و مرثیه تا منزل ابدی بدرقه کردند. به گزارش «وطن امروز»، در واکنش به ترور و شهادت محسن فخریزاده، از دانشمندان هستهای و دفاعی کشورمان، جمعی از شاعران مطرح با انتشار جدیدترین آثارشان با عنوان «وداع با شهید فخریزاده» در فضای مجازی به این شهید بزرگوار ادای احترام کردند.
چرا و چرا و چرا میکشند؟
«به جرم صدا» بیصدا میکشند
بگو تا به کی تا به کی تا به کی
در این کربلا مصطفی میکشند؟
نمیمیری ای نور! ای زندگی!
اگر مرده دلها تو را میکشند
اگر چه به اصرار و انکارشان
تو را بارها بارها میکشند
کنون بذر خورشیدها خون توست
چه باکی اگر شعله را میکشند
هوای نفسهای مایی هنوز
اگر چه تو را بیهوا میکشند
چنین بوده آیین تاریکشان
که خفاشها روشنا میکشند
شکستیم و آغاز روییدنیم
که ما را برای بقا میکشند...
شهادت چه جانی به ما داده است
که ما زنده هستیم تا میکشند
علی داوودی
***
به ایستادن، آن دم که سنگ میبارند
به کوهبودن، آن لحظهها که دشوارند
به دیدگان مصمم، به سینههای ستبر
به بازوان دلیران که گرم پیکارند
به پهلوانی مردان مرد، گاه نبرد
که خم به ابرو و زانوی خود نمیآرند
به اضطراب دل مهربان شیرزنان
دمی که رو به خدا دست بر دعا دارند
به مشتها ـ گره دستهای نوزادان ـ
از آن نخست که پا روی خاک بگذارند
به جوهر قلم قاضیان راد، آندم
که حلق خائن در هر لباس بفشارند
قسم به خون شهیدان، به اشک راهروان
که روز واقعه، گردان جنگ بسیارند
قسم که این همه، ای بیرق عزیز امید!
به هر چه قله تو را جاودانه میکارند
در این شبانه که گرگان چارسو هارند
شکوهمندشبانان قصه بیدارند
برقص بیرق عزت در اوج توفانها
رها برقص! علمدارهات هشیارند
علیمحمد مؤدب
***
جنون وشان، در خاک میهن آرمیدند
تا باده دلدادگی را سر کشیدند
آنان که در دنیای بیرنگ و کویری
با پای دل در جاده باران دویدند
خاک زمین تشنه را سیراب کردند
با خون خود بر لالهزارانش دمیدند
همپای رود و همنفس با غرش ابر
رفتند و بر سجاده ساحل رسیدند
با غمزه خورشید چشمانی شبافروز
ناز تمام آسمانها را خریدند
سردارها رفتند و فخریزادههامان
شهبازها، سیمرغهامان پر کشیدند
دیو و ددان خفته در آغوش ابلیس
اسطورهها کشتند، گلها سر بریدند
باکی ندارد شهر، زیرا شهریاران
از این بلاها سهمگینتر نیز دیدند
یک روز میآید کسی از قلب خورشید
دلها پر از شوقاند و لبریز از امیدند
سمانه رحیمی
***
بابا چرا خیس است چشمش
مامان چرا غمگین نشسته
گنجشک کوچک روی ایوان
یکجا نشسته بال بسته
حال و هوای شهر تلخ است
چون آسمان هم گریه دارد
وقتی هوا ابریست باید
باران پاییزی ببارد/ اخبارگو با غصه میگفت
راه «شهید علم» ماناست/ «سردار فخریزاده» هم رفت
بغضی میان خانه ماست
تصویری از او را کشیدم
بر پرچم زیبای ایران
پهلوی عکس حاجقاسم
عکس شهید علم و ایمان
نغمه مستشارنظامی