محمدعلی عبدو*: هفته گذشته اخبار غیررسمی از ملاقات بنسلمان و نتانیاهو در شهر جدید نئوم مخابره شد. هر چند این خبر تا الان از سوی منابع رسمی تایید نشده اما عدم تایید آن به معنای تکذیب خبر نیز نخواهد بود. این دقیقا همان عادیسازی روابط است؛ عادیسازی یعنی اساسا اتفاقی رخ بدهد و در روزمرگی دفن شود. همین که بمبی در اطراف دولتهای عرب منطقه منفجر نشد و قیام مسلحانهای شعله نکشید، سند محکمی است برای اثبات نخنما شدن آرمانهای سابق عربی. اگر 60 سال پیش، این ملاقات انجام میشد، بعید بود ماجرا به همین عافیت ختم میشد. مطلقا قصد نگارنده مطلب این نیست که آرمان قدس را مدفون در تاریخ پر از التهاب اعراب و منطقه بداند. قدس همچنان پاره تن اسلام است اما در میدان سیاست، باید بپذیریم نبردهای بومی- اقتصادی، جهان عرب را به دار آویخته. پرندهای که ولیعهد جوان سعودی روی شانههایش نشانده، ۲ بال دارد: «نوسازی» و «عادیسازی». بنسلمان از همان روز اولی که مسؤولیتهای بزرگتری را از دربار سعودی تحویل گرفت، ساختارشکنی کرد. تصورمان این نباشد که چون رانندگی برای زنان آزاد شد و چند قفل دیگر از تعصبات اجتماعی- سنتی عربستان شکسته شد، پس مردم شیفته حاکمشان میشوند؛ عربستان سعودی به لحاظ فکری، اجتماعی و مذهبی، بافتی تماما سنتی دارد. گذر از چنین سابقهای با چنین سرعتی قطعا نمیتواند نظم قدیمی را زنده نگه دارد. حاکم در چنین شرایطی بیتردید، عادیسازی را هم به لیست نوسازیهایش اضافه میکند. بنسلمان مدتهاست خیال عادی جلوه دادن برنامههایش را دارد؛ همه ماجرا به رابطه با صهیونیستها خلاصه نمیشود. او بخوبی میداند باید ابتدا به مردم (خصوصا بدنه مذهبی و قبیلهای) ثابت کند لازم است مثل سایر ملل جهان مدرن شویم و سپس دست به عمران بزند. او در پیاده کردن چنین نقشهای توفیق کامل نداشته و احتمالا نگرانی اصلی همین باشد. 7 ماه پیش، برای تخریب منطقه قدیمی تبوک و آماده کردن محلات برای احداث ساختمانهای عظیم، نیروهای انتظامی سعودی به منطقه رفتند. قبیلهای به نام «الحویطات» از قبایل قدیمی این ناحیه است. «عبدالرحیم الحویطی»، یکی از اعضای این قبیله بود که در جریان کوچ اجباری خاندانش، حاضر به ترک منطقه اجدادی نشد و اعتراضش را با ویدئویی رسانهای کرد. مدتی بعد او به دست نیروهای امنیتی در خانه خودش به قتل رسید و درگیری بالا گرفت.
بنسلمان هر چقدر هم در نوسازی ماهر باشد، در عادیسازی توفیقی نداشته است. او در دورانی امور را در حاکمیت به دست گرفت که برخوردهای ضربتی و محکم حکومت، بدل به تصور رایج جامعه از دایره قدرت شده بود. مردم میدانستند مطالبات درباره حقوقشان، احتمالا آخرین خواسته دوران زندگیشان خواهد شد! «رائیف بدوی» نام یک نویسنده و وبلاگنویس عرب است که سال 2008، سایتی را تحت عنوان «سایت لیبرال عربستان» بنیانگذاری میکند؛ او در همین بستر شروع به انتشار مطالبی درباره آزادیهای اخلاقی و حتی برابری دینی میکند. همه ادیان را یکی میداند. 4 سال بعد در سال 2012، بدوی به جرم انتشار همین مطالب و دفاع از برابری دینی، توسط محاکم قضایی سعودی مرتد اعلام میشود! او را سپس به تحمل 10 سال حبس و هزار ضربه شلاق محکوم میکنند. «انصاف حیدر» همسر بدوی در مصاحبهای اعلام میکند شوهرش در لحظه دستگیری توسط نیروهای امنیتی فقط یک جمله را تکرار میکرده: «آنچه به سرمان میآورند را برای همه جهان برملا کن. اینها را به همه بگو!».
نگرانی اصلی سعودیها دقیقا همینجاست. گویا از حدود یک دهه پیش، کمپینی با عنوان «به همه بگو»، در تمام نقاط عربستان به سرعت در حال شیوع است، بدون اینکه کسی دقیقا متوجه آن شده باشد. یک پویش ناخودآگاه و پنهان اجتماعی که یک منطق واضح دارد: هر کس مطالب بیشتری از ظلم خاندان سعودی در رسانههای جهانی منتشر کند، قهرمانتر است! این مسابقه یک بازنده بیشتر ندارد و آن هم حاکمانند. بنسلمان دروازه قدرتش را رو به یک دوراهی بزرگ گشود؛ اینکه اگر دست به اصلاح بزند، ناچار است بافت سنتی کشورش را بهم بریزد و اگر بدون اصلاحات ادامه بدهد، حقوق مدنی ضعیف موجود، کشورش را به روزگار سیاه میکشاند. او تلاش کرد مسیر اصلاحات را اعمال کند اما با همان ابزار اجدادش یعنی زور و قوه قهریه. اعرابی که طعم شیرین توریسم مذهبی را چشیدهاند، دریافتهاند بهترین راه برای گذر به سمت اقتصاد غیرنفتی، بهرهبرداری از توریسم غیرمذهبی و جهانی است. شهر نئوم همین هدف را دارد؛ یک شهر ابرپیشرفته که حتی از تاکسیهای پرنده آن در سال 2017 در ریاض رونمایی شد. بنسلمان یک قدم پیش میرود و قدمی پس میگذارد. غربیها به اتهام مشکلات حقوق بشر، حاضر به سرمایهگذاری در نئوم نیستند، پس باید نوسازی کرد. در آن سوی میدان منتقدان او بویژه در خاندان سلطنتی منتظر فرصت انتقام از ولیعهد جوان نشستهاند، پس منطقی است اگر بنسلمان در روزهای آتی به آغوش پدر بازگردد و او را بیشتر در اداره امور حکومتی دخیل کند تا دستکم موقتا فتنه خاندان سعودی را خاموش کرده باشد. شاه آینده در شرایط فعلی قطعا نیاز به عادیسازی دارد اما فعلا نه در روابطش با صهیونیستها، بلکه در روابطش با جامعه سنتی عربستان. مطالبات کنونی مردم نشان میدهد دستکم در این لحظه بیش از اینکه نگرانیهای آرمانی داشته باشند، نگرانیهای اقتصادی و اجتماعی دارند. دیدار در شهر اسرارآمیز نئوم، کابوسهای بنسلمان را در اینکه کدام انتخاب اولویت بیشتری دارد دوچندان میکند. او اگر تن به روابط عمیق با غرب و اسرائیل ندهد، با بهانه حقوق بشر، سرمایه آنها را از دست خواهد داد و اگر تمرکزش را به کنترل تغییر بافت اجتماعی مردمش بسپارد، پولی در خزانه ندارد که نئوم را بسازد! گویا در طالع محمد بنسلمان نوشتهاند باید زمامدار سرزمین تردیدها باشد!
* کارشناس مسائل غرب آسیا