الف. گیلوایی: صادق رحمانی، شاعر غزلهای ناب و شعرهای نیمایی سترگ و اشعار سپید شسته و رفته؛ شاعری که دیگر قالبهای شعری را نیز آزموده و از پس سالها تجربه و ممارست، اینک به شعرهای کوتاه نیمایی و شعرهای کوتاه سپید رسیده و تماموقت همت شاعری و کوشش و جوشش خود را صرف این شیوه از شاعری کرده است و میکند.
او در این میان نیز دست به ابداع زده است، یعنی در شعرهای کوتاه نیمایی خود، به جای اینکه اوزان متعددی را به کار گیرد، وزن رباعی را انتخاب کرده و آن را بر اساس اسلوب نیمایی به کار گرفته است. یعنی سطرهای شعرهای کوتاه نیماییاش را بر اساس این وزن کوتاه و بلند میکند؛ کاری که تاکنون کسی انجام نداده است. در واقع شاعران نیمایی کم و بیش از همه اوزان عروضی مشهور و نیمهمشهور در سرودن اشعار نیمایی خود استفاده کردهاند الا وزن رباعی؛ حتی از وزن دوبیتی، زیرا تنها وزنی که در قالبهای شعری کلاسیک و شعر نیمایی کاربرد ندارد، همین وزن رباعی است. یعنی هیچ شاعری غزل و چهارپاره و مثنویاش را بر وزن رباعی نمیگوید، چه رسد به شعر نیمایی.
اینگونه است که میگوییم صادق رحمانی دست به ابتکاری خاص و ویژه زده است، زیرا وزن رباعی از آنجا که برای یک شعر کوتاه کلاسیک مناسب است، به همین دلیل نیز میتواند برای سرودن یک شعر کوتاه نیمایی هم مناسب باشد؛ آنقدر که کلمات و سطرهایش به طور معمول حتی کمتر از یک رباعی یا حداکثر در همان حد باشد.
این ابتکار علاوه بر حسنی که ذکر شد، ۲ حسن دیگر هم دارد؛ یکی مخاطبان اشعار کلاسیک و در کل مخاطبان شعر برایشان این وزن آشنا و مالوف است، حتی اگر سطرهایش کوتاه و بلند شود. یعنی این امر سبب جذب او میشود. دوم خود شاعر وقتی در یک وزن و به یک شیوه شعر میگوید، به مرور بر این نوع از شعر تسلط بیشتری پیدا کرده و دیگر زوایای پنهان آن را نیز کشف میکند و به کار خواهد بست، و این همه، دست به دست هم داده، اشعارش را در این شیوه برجستهتر خواهد کرد.
اساسا شاعری که در یک دوره، در یک وزن شعر میگوید در واقع انتخاب آن نیز یک انتخاب ناخودآگاه و بر اساس روحیات آن دوره او خواهد بود. یعنی اگر وزن ضرباهنگ تند داشته باشد، بیشک نشان شعف و شادی درونی شاعر در آن دوره است و اگر وزنی آرام را انتخاب کرده باشد، بیشک نشان از آرامش یا آرامشخواهی آن شاعر در آن دوره است. چنانکه سپهری در کتاب «حجم سبز» بیش از 90 درصد اشعارش را بر وزن فعلاتن سروده و تسلطش بر آن نیز آشکار است.
رحمانی نام شعرهای کوتاه نیمایی خود را که بر وزن رباعی است، «رباعی نیمایی» نامیده و بر ذیل دفتر شعر «آبی روشن آبی خاموش» خود که روی جلد آمده، نوشته «صد و ده رباعی نیمایی»؛ صد و ده شعری که اغلب بر وزن رباعی است. این نشان میدهد تعبیر رحمانی از رباعی نیمایی بسی فراتر از کمیت و کیفیت اشعار کوتاهی است که تنها بر وزن رباعی سروده میشود. اینک چند نمونه از شعرهای کوتاه نیمایی در وزن رباعی:
«از تنهایی / میمردم اگر نبود / این تنهایی»
میبینیم که ظرف و ظرفیت این رباعی نیمایی در حد یک سطر از رباعی است و در عین حال یک شعر کامل هم هست.
و شعر ذیل که یک رباعی دو بیت و اندی است اما کامل؛ یک رباعی نیمایی توصیفی:
«بلبلها را به نغمه واداشته است / داوودیها کنار پرچین حیاط / آاااه / آغاز بهار»
اینک چند نمونه دیگر از اشعار کوتاه نیمایی بر وزنهای غیررباعی:
«بر سر بام جَرجَرِ باران / بر کف کوچه خانه پدری / مادرم خواب، مادرم در خاک»
شعری که ۳ مصراع دارد و هر ۳ وزنی یکسان اما همین یک مصراع کم، آن را متفاوت از شعر کلاسیک کرده است.
هر چند اخیرا اشعار ۳ مصراعی رو شده که در شعر قدیم اقوام ایرانی رواج داشته است. در ظاهر، این نوع شعر را نیز باید در ردیف قالبهای کلاسیک قرار داد اما از آنجا که امروز احیا شده و شاعران آن را به زبان و فضای امروزی آراستهاند و به واقع مدرنش کردهاند، میتوان آن را قالبی نو و تازه دانست.
و اینک شعری بر وزن فعولن:
«نه چفتی / نه بستی / درآورده بودند از دست دیوار / و درها نبودند، درها نبودند / دلم سوخت بر حال این قفل تنها»
و نیز شعری که یک بیت و یک کلمه بیش نیست:
«آه آن درخت شاد و شکوفا درخت امن / نه! / بر شیب تند کوه نشستهست دختری»
میبینیم که یک شعر نیمایی کوتاه حتی میتواند ساختار یک بیت را داشته باشد، تنها با این فرق که کلمهای بر این بیت افزون شده است؛ کلمهای بین ۲ مصراع؛ کلمهای که اضافی و مخل نیست و اتفاقا در موقعیت یک کلام و یک بیان، طبیعیتر هم نشسته است.
و این هم یک رباعی نیمایی زیبای دیگر برای حسن ختام:
«یک شعر سپید / با جوهر برف / شعری که خدا بر سر آن کوه سرود».