رضا اسماعیلی: احد دهبزرگی از نسل شاعران آرمانخواه و انقلابی دهه 60 است؛ دهه پرتلاطمی که نسل اول شاعران انقلاب اسلامی را - زیر سقف حوزه اندیشه و هنر اسلامی (حوزه هنری فعلی) - در دامان خود پرورش داد.
وجه تمایز دهبزرگی با دیگر شاعران انقلاب، تعلق خاطر شدید او به حوزه شعر دینی- آیینی بویژه شعر عاشورایی است، چنانکه خود بارها و بارها تاکید کرده است «من هر چه دارم از برکت اباعبدالله است». دامنه این تعلق خاطر چنان گسترده است که حتی به شعرهای انقلابی و حماسی او نیز طعم آیینی بخشیده است. به اذعان اکثر شاعرانی که با او حشر و نشر ادبی داشتهاند، این شاعر شیرازی شخصیتی متشرع دارد و حتی زمانی که اراده شعر عاشقانه میکند، عاشقانه او سر از منزل شریعت و طریقت درمیآورد و رنگ آسمانی میگیرد.
این ویژگی نشانگر آن است که دهبزرگی بهرغم بسیاری از شاعران آیینی روزگار ما که به اعتبار «موضوع» شاعر آیینی شناخته میشوند، به اعتبار «موضع» و به صورت فطری شاعری دینمدار و خداباور است؛ شاعر اصیلی که در حوزه دین، پیش و بیش از آنکه به دنبال قافیهبازی و صورتسازی باشد، به دنبال آیینهسازی و حقیقتترازی است.
از شاعری همچون دهبزرگی عزیز که دانشآموخته مکتب بزرگانی چون سعدی و حافظ است، انتظاری نیز جز این نمیرود که در روش و منش اعتقادی و سلوک دینی، چشم بر باطن و سیرت داشته باشد نه بر ظاهر و صورت، و شعری بگوید برخاسته از بصیرت و حقیقت.
در ذهن و زبان این شاعر ولایی «معرفت» مولفه اصلی شعر آیینی فاخر و ارجمند است، چنانکه خود در مصاحبهای با تاکید بر این دقیقه گفته است: «شعر آیینی، شعری است که از جان و دل شاعر متعهد ریشه میگیرد. به عقیده من اگر کسی ناشناخته وارد این حیطه شود آسیبپذیر خواهد بود. حالا عدهای از دوستان که بدون پشتوانه شناخت و معرفت دست به خلق شعر میزنند، آثارشان ماندگاری چندانی ندارد. شاعر باید برای سرودن شعر آیینی با ۲ بال حرکت کند: احساس و اندیشه».
* هر که دارد عطش کرب و بلا، بسمالله
احد دهبزرگی یکی از بانیان و بنیانگذاران «شب شعر عاشورا»ست و دبیری بیش از 20 دوره از «شب شعر عاشورا» را در کارنامه ادبی خود به ثبت رسانده است. وی در کنار بزرگانی همچون حاجآقا فرهنگ و محمدعلی مردانی -که رحمت خدا بر آنان باد- و همچنین خسرو آقایاری -که عمرش دراز باد- با پایهگذاری شبهای شعر عاشورا در شیراز، در مسیر زایندگی و بالندگی جریان پویای شعر عاشورایی در سالهای بعد از انقلاب گامهای بلندی برداشتهاند.
با عنایت حضرت اباعبدالله(ع) و همت بلند عزیزانی که به نام مبارکشان اشاره شد، چراغ پرفروغ شبهای شعر عاشورا بیش از 30 سال است که روشن است و هر سال نیز این همایش حسینی با حضور پرشور نسل شاعران فرهیخته عاشورایی، باشکوهتر از سال قبل برگزار میشود.
این کمترین نیز چند سال توفیق حضور در این مراسم را پیدا کردهام و به یقین میتوانم بگویم که این همایش یکی از بهترین، مردمیترین و تاثیرگذارترین همایشهای شعر آیینی روز و روزگار ما است، به طوری که خیلی از شاعران - هم از شاعران پیشکسوت و هم از شاعران جوان- بیهیچ چشمداشتی و فقط به عشق اباعبدالله(ع) حتی حاضرند با هزینه شخصی خودشان در این شب شعر شرکت کنند. بیهیچ تردیدی این میزان از اقبال و استقبال به خلوص نیت و صفای باطن برگزارکنندگان آن بازمیگردد. به برکت همین بیتکلفی، سادگی، ارادت و خلوص خوبانی چون حاجآقا دهبزرگی و دیگر متولیان آن، شب شعر عاشورا تاکنون تداوم و استمرار یافته است. به خاطر برخورداری از همین ویژگیهای منحصربهفرد است که شب شعر عاشورایی شیراز همچنان در میان هزاران شب شعر دیگر شاخص و برجسته مانده است.
* میثاق عاشورایی
بیهیچ تعریف و تعارفی حضرت دهبزرگی عزیز، از چهرههای شاخص و یکی از استوانههای شعر آیینی روزگار ما است که عاشقانه و مومنانه تمام زندگیاش را وقف خدمت به فرهنگ حسینی و عاشورایی کرده است.
داستان دوستی اعتقادی این عزیز با حاجآقا فرهنگ و محمدعلی مردانی نیز داستان شگفتانگیز و عبرتآموزی است. من این داستان را پیش از این از زبان زندهیاد محمدعلی مردانی و بعد از او نیز بارها از زبان ایشان و خسرو آقایاری شنیدهام. بعد از انقلاب به همت این ۳ بزرگوار - احد دهبزرگی، محمدعلی مردانی و خسرو آقایاری- نطفه «شعر شب عاشورا» بسته میشود. این خوبان با توکل بر خدا با هم عهد و پیمان میبندند که برای خدمت به فرهنگ عاشورا، کنگرهای را با عنوان «شب شعر عاشورا» پایهگذاری کنند. از همین رو، برای فراهم کردن مقدمات کار با حاجآقا فرهنگ پیوند میخورند. جان کلام آنکه با حمایت حاجآقا فرهنگ و با همت این ۳ بزرگوار سرانجام نطفه شب شعر عاشورا بسته میشود. به این ترتیب سال 1364 این شب شعر پایهگذاری میشود و تا به امروز به صورت پیوسته و مردمی و گسترده به حیات خود ادامه میدهد.
* تربیت عاشورایی با مرام حسینی
دهبزرگی از نسل شاعران معلم است و به همین اعتبار شاعری فروتن، بیتکلف، ساده و صمیمی. یکی از کارهای قابل ستایش او در عرصه شعر و ادبیات، توجه به بعد اخلاقی، تعلیمی و آموزشی شعر است. به این معنا که بیشتر شعرهای ایشان صبغه تعلیمی و آموزشی دارد. یعنی با سرودن شعرها، سرودها، نوحهها و مرثیهها سعی میکند برای نوجوانان و جوانانی که میخواهند در این عرصه گام بردارند الگوسازی کند. بسیاری از شعرهای ایشان به صورت سرود دانشآموزی در مدارس اجرا شده است. فعالیت در کانون شاعران و نویسندگان آموزشوپرورش و تربیت نسلی از شاعران دانشآموز یکی از بزرگترین افتخارات دهبزرگی در طول سالهای شاعری اوست.
چنانکه اشاره شد، دهبزرگی به اعتبار فرهنگی بودن و همکاری با آموزش و پرورش، نقشی بیبدیل در پیوند زدن نسلی از دانشآموزان مستعد و خلاق با «شبهای شعر عاشورا» دارد؛ خیمهای حسینی که با همت بلند حاجحسین فرهنگ و تنی چند از یارانش (احد دهبزرگی و خسرو آقایاری) پا گرفت و محلی برای همدلی و همزبانی شاعران باورمند و روشناندیش حسینی شد. دانشآموزان ادب آیینی که به برکت پیوند با عاشورا و ستایشگری خاندان رسالت علیهمالسلام امروز به ستارگانی پرفروغ در آسمان شعر و ادبیات ایران تبدیل شدهاند.
نکته آخر اینکه استاد دهبزرگی علاوه بر درخشش در حوزههای شعر انقلاب، دفاعمقدس و آیینی، در حوزه سرودن شعرهای محلی - با گویش شیرین شیرازی- نیز کارنامه بلندبالایی دارد؛ شعرهای نمکین و دلنشینی که در میان شیرازیها مشتری و خواهان فراوانی دارد. ولی چنانکه اشاره شد شعر برای او هدف نیست، بلکه ابزار و وسیلهای است برای ترویج آموزههای اخلاقی، دینی و انقلابی، و این از شاعری که سالها در کسوت معلمی به جامعه خدمت کرده است، امری دور از انتظار نیست.
با آرزوی سلامتی و طول عمر باعزت برای این شاعر آیینی و عاشورا مسلک، به عنوان حسن ختام، مشام جان را با زمزمه غزلی زیبا از او گلبو میکنیم- خدایش یار باد.
تا شقایق را به دشت عشق بو کردیم ما
زیر دوش آفتاب خون وضو کردیم ما
همچو قوی مست، دستافشان وجود خویش را
در شط سرخ شهادت شستوشو کردیم ما
گر چه دست از جان و سر شستیم، پاکوبان ولی
دست دشمن را برای خلق رو کردیم ما
میدمد از حنجر ما بوی تاولهای داغ
بس که چون ققنوس آتش زیر و رو کردیم ما
غنچه غنچه، زخم زخم پیکر ما چون شکفت
عطرافشان، خنده بیهای و هو کردیم ما
در بلا با سوزن مژگان و رشتهرشته اشک
جامه صدپاره جان را رفو کردیم ما
چون گل اشکی سر سجاده در دشت عطش
با دعای ندبه کسب آبرو کردیم ما
تا نماز عشق بندد نقش بر لوح وجود
با دهان زخم با حق گفتوگو کردیم ما
فخر ما این بس که همچون ماه در طی طریق
اقتدا بر قائد خورشید خو کردیم ما