printlogo


کد خبر: 229338تاریخ: 1399/10/24 00:00
درباره مجموعه شعر «عشق با فونت بولد هفتاد» سروده سیدعلی کاشفی‌خوانساری
چله‌نشینی در حجاز مجازی

سودابه امینی : «عشق با فونت بولد هفتاد» سروده سیدعلی کاشفی‌خوانساری، هشتمین مجموعه از کتاب‌های شعر شباب است. این دفتر شامل 70 قطعه شعر در قالب‌های سپید و آزاد است که برای نوجوانان گروه سنی 14+ سروده شده است.  درونمایه شعرهای این کتاب در شعری سروده شاعر در صفحه بعد از شناسنامه آمده است: آلوده عشق و درد و خودآزاری/ مقهور غم و فراق و شب بیداری/ تنها و غریبم و غریقم، آری/ سیدعلی کاشفی‌خوانساری. 
بازی زبانی‌ای که شاعر در این شعر به کار برده نشانگر آن است که شاعر این کتاب بیش از آنکه به تخیل تصویری تکیه کند، از «تخیل زبانی» بهره می‌گیرد. در تمام شعرهای این دفتر، مخاطب با زبان شعر به عنوان عنصری پرجاذبه رو‌به‌رو است، همان‌گونه که از نام متفاوت این مجموعه نیز پیداست. 
عشق و شعر نوجوان: عشق در شعر نوجوان مهجور مانده است و به همین دلیل کمتر شاعری برای این گروه سنی شعرهای عاشقانه می‌سراید. شاید بتوان گفت سر باز زدن از سرودن شعر عاشقانه برای نوجوانان یکی از دلایلی است که شاعران شعر نوجوان، به ورطه شعر کودک پرتاب می‌شوند. شاعری که عشق را از عواطف و هیجانات نوجوانی حذف می‌کند، برای انتخاب سوژه ناگزیر است سراغ مضامین شعر کودک برود. پیش از شعر شباب شاعرانی بوده‌اند که گاه و به صورت تک شعر عشق را در شعر نوجوان فراخوانده‌اند. 
شعر شباب اما بنا دارد رویکردی تازه را برای شعر نوجوان بنا نهد. از منظر شاعر شعر شباب، نوجوان علاقه‌مند است مضامینی متفاوت از شعر کودک را در مسیر تجربه مطالعاتی خود ببیند. علاوه بر این، تصویرگری شعر در این کتاب‌ها نباید شبیه تصاویر کتاب‌های کودک باشد. 
در این راستا سیدعلی کاشفی تلاشی برای وارد کردن عنصری به عنوان عنصر نوجوانی در شعر خود نکرده است. وی حتی پرسونای نوجوانی را برای خود انتخاب نمی‌کند، بلکه جهان خویشتن را با نوجوانان خواننده شعرش به اشتراک می‌گذارد. در هیچ یک از شعرهای این کتاب عناصری از زندگی نوجوان مشاهده نمی‌کنید. از منظر کاشفی، گاه نوجوان باید از جهان خود پا فراتر گذاشته و به جهان بزرگسالان سفر کند. از عشق سرودن در شعر کاشفی‌خوانساری البته با پاکیزه‌سرایی همراه است. او گاه از معشوقی که نیست سخن می‌گوید:
کاغذ هست/ خودکار هست/ خلوت است/ تو نیستی (ص 16)
رفتن، حق تو بود/ و عشق / تا قیامت/ در حسرت من/ درد خواهد کشید (ص 22)
در برخی از شعرها شاعر از واژه عشق بهره برده است: 
بنویسید:/ «از عشق زایید/ به عشق پر گرفت/ از عشق سرود/ به عشق جان سپرد». (ص 59) 
یا این شعر که نشان از شگفت‌زدگی آفرینشگر عشق دارد: 
خدا/ مرغ عشق دست‌آموز می‌خواست/ اسب سرکشش شدم/ و از انبوه عاشقی‌ام/ نفسش به شماره افتاد. (ص 58)
شاعر در برخی شعرها پیوندی میان عشق و مرگ و عشق و دیوانگی برقرار می‌کند: 
دیوانه‌ای کنار پیاده‌رو/ معرکه ساخته بود/ و مردم/ مهربان و نامهربان/ از آن سوی کوچه ترس می‌رفتند/ حق داشتی بروی عزیز دلم/ عاشق همان دیوانه‌ترین است. (ص 29)
گاه در این دفتر با ترکیب‌هایی تازه مواجه می‌شویم؛ ترکیب‌هایی که میان عشق و مرگ پیوند برقرار می‌کنند؛ ترکیبی چون «عشق مرگی» در شعر صفحه 31 نشانگر دیدگاه خاص شاعر نسبت به عشق است: 
آهای یاکریم پشت پنجره!/ سلام؛ اما/ خوش آمدی/ برحذر باش هوای خانه را/ این «عشق مرگی»/ واگیر دارد. 
سفیدخوانی: از منظر شعر شباب، نوجوان قدرت پردازش معانی، مفاهیم و تصاویر را دارد و هم از این رو است که شعرهای شباب سیدعلی کاشفی‌خوانساری سهم بیشتری برای اندیشه بر متن و سفیدخوانی توسط مخاطب قایل است. کاشفی در این مجموعه انتخاب نام برای شعرها را نیز بر عهده مخاطب می‌نهد: 
شبی خواهد آمد/ سرخوش از عشق/ کاغذ سپیدی پیش چشم می‌گذارم/ و بی‌وساطت ضرباهنگ و کلام/ زیباترین سرود تاریخ را/ می‌آفرینم. (ص51)
حالا گذشت/ اما خودمانیم / از همان اولش هم/.../ بگذریم (ص64)
ارجاعات متنی: در بعضی شعرهای کتاب با نشانه‌ها و ارجاعات متنی رو‌به‌رو هستیم. مخاطب باید برای درک یک قطعه شعر دانشی فراتر از متن داشته باشد تا بتواند با متن ارتباط برقرار کرده و مفهوم شعر را دریابد؛ گاه این سطح از دانش ادبی به تسلط نوجوان به ضرب‌المثل‌های رایج بازمی‌گردد و گاه به رمان‌هایی که مناسب او هستند. 
نگاه کنید به شعر صفحه 65: کبک اقبال من/ این روزها خروس می‌خواند/ که در رده‌بندی دوروبری‌های تو/ با شش پله صعود/ در جایگاه بیست‌وپنجم ایستاده‌ام. 
و نیز نگاه کنید به شعر ص 71: قصه شهرزاد که ناتمام ماند/ آن شرلی وَ جودی ابوت وَ پی پی جوراب بلند را / یک به یک خواندم/ با حنا به تماشای مزرعه‌ها رفتم/ و آرزوهای بزرگ استلا را/ به تماشا نشستم/ آقای کتابفروش!/ حالا به نظر شما کدام کتاب را بردارم؟ 
در شعری که شاعر برای جد بزرگوارش حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها سروده است، می‌خوانیم: 
پهلوی مادرم را، همه/ به گریه نشسته‌اند/ مادر رحیمه‌ام/ آبله‌های دل متروک مرا (ص30)
شعرصفحه 81 نیز از این دست است: آرش را تازگی دیده‌ای؟/ به جای کمان، قلوه‌سنگی در دست/ کودکی در زیتون‌زار/ که مرز بودن را چند متر آن‌سوتر/ ترسیم می‌کند. 
ویژگی برخی شعرهایی که به آنها اشاره کردیم آن است که شاعر نشانه‌هایی را از ۲ یا چند جغرافیا انتخاب کرده، با هم ترکیب می‌‌کند و مضمون و معنایی را که خود اراده کرده به مخاطب ارائه می‌دهد. شاعر آرش را از جغرافیای فرهنگی ایرانی انتخاب کرده و سنگ و زیتون را از عناصر کلامی نشانه‌شناسی شعر مقاومت و جغرافیای سیاسی و فرهنگی امروز فلسطین برگزیده است و این بار فراتر از مرزهای جغرافیایی رفته و از مرز بودن سخن می‌گوید. 
شاعر با تماشای طبیعت مضامین ادبیات کهن را با زبانی نو به مخاطب یادآوری می‌کند: 
باران/ شاید شعر سپیدی است/ و آسمان/ با واژه‌های خصوصی خود با زمین/ می‌سراید و/ فهمش نمی‌کنیم. (ص 44) 
این شعر به نوعی ترجمه سخن بایزید بسطامی است که می‌فرماید: به صحرا شدم عشق باریده بود و زمین‌ تر شده بود چنان که پای به برف فرو شود به عشق فرو شدم. 
این دسته از اشعار کتاب نشان‌دهنده آن است که شاعر «عشق با فونت بولد هفتاد» انتظار دارد مخاطب این شعرها سطح مطالعاتی گسترده داشته باشد. درک ارجاعات متنی در اشعار فوق نیازمند تجربه مطالعاتی‌ای فراتر از سن نوجوانی اول است. کاشفی حتی تلاش نمی‌کند برای ارجاعات متنی زیرنویس بدهد. او به درک مخاطب از متن شعرها مطمئن است و شاید قصد دارد لذت شعرخوانی را با ارائه زیرنویس خدشه‌دار نکند. 
نشانه‌های شخصی: در برخی شعرهای این دفتر با نشانه‌هایی شخصی روبه‌رو هستیم. خواننده باید زندگی شاعر و دلبستگی‌های او را بداند تا بتواند با شعر ارتباط برقرار کند. نگاه کنید به شعر صفحه 28 که برای شکور لطفی سروده شده بی‌هیچ زیرنویس و شرحی: 
چرا شکور نباشم ؟/ عمرش اگر نپایید/ عمقش بی‌پایاب بود. 
ایجاز در عشق با فونت بولد هفتاد: به‌کارگیری صنعت بلاغی ایجاز در «عشق با فونت بولد هفتاد» بیش از هر صنعت شاعرانه دیگر نمود دارد. ایجاز در لغت به معنی کوتاه سخن گفتن، سخن کوتاه کردن، کوتاه‌گویی، خلاصه‌گویی بیان مقصود در کوتاه‌ترین لفظ و کمترین عبارت است. در فرهنگ ادبیات فارسی دری آمده است: ایجاز از صناعات بلاغی است و چنان است که ترتیب معانی بر الفاظ افزون باشد.1 فرض شاعر «عشق با فونت بولد هفتاد» آن است که نوجوان به رشد کلامی رسیده و بیش از کودک قدرت پردازش معانی دارد. به همین دلیل در ایجاز و اختصار سخن می‌گوید. نگاه کنید به کوتاه‌ترین شعرهای کتاب: عاشقم/ پس هستم (ص20) می‌بازم/ پس هستم. 
(ص 38)
درباره کاربرد ایجاز در شعرها می‌توان این انتظار را از شاعر داشت که در عین رعایت ایجاز شعرهای کوتاه را پرداخت کرده و از شکل ۲ سطری خارج کند. نگاه کنید به شعر صفحه 19. 
و نیز نگاه کنید به شعر صفحه 76 که می‌توانست در فضایی معنوی و عاطفی ادامه پیدا کند: 
خیالت/ سبز پوشید و سبزم کرد. 
رفتار شاعر با زبان را در شعرهای بالا مقایسه کنید با رفتار او با زبان در شعر صفحه 86. در این شعر شاعر به قصه‌گویی می‌پردازد و شعر خود را اینگونه آغاز می‌کند: یکی بود ملکه‌ای بود/ یکی بود دیوونه‌ای بود/ غیر از خدای مهربون / از قصه بین اونا/ هیچ کسی با‌خبر نبود... 
استفاده از ادبیات وب: نوجوان امروز به خاطر شیوه زیست متفاوت از گذشته با کلمات تازه‌ای رو‌به‌رو است؛ کلماتی که روز‌به‌روز بر تعدادشان افزوده می‌شود و خود را به بیان شفاهی نوجوان تحمیل می‌کنند. به‌کار‌گیری این گروه از واژگان در شعر کار ساده‌ای نیست. کاشفی تلاش کرده در اشعار این دفتر از این دست واژگان استفاده کند: 
مسیج (ص 14)، وبلاگ (ص25 و ص 63)، بلوتوث (ص 26)، فونت بولد هفتاد (عنوان کتاب و ص 84)، مموری (ص32)، مسنجر (ص33)، اینسرت، کلوزاپ، مدیوم، لانگ شات، اورشولدر، سوپرهشت، دیجیتال، پانوراما (ص43)، بازی سیمز دو (ص 55)، ایرانسل (ص 56)، صفحه وبگاه (ص 62)، بلاگفا (ص 70)، اس‌ام‌اس (ص 72)، میس یو (ص 72)، ولنتاین (ص 83).
می‌توان گفت از ویژگی‌های بارز این مجموعه استفاده از واژگان رایج در فضای وب است. این واژه‌ها در میان نوجوانان امروز بسیار کاربردی است. با مرور اشعار کتاب درمی‌یابیم که شاعر تلاش کرده با عواطف خود به این گروه از کلمات که خشک و بی‌روح هستند روح ببخشد. 
کاریکلماتور: در عشق با فونت بولد هفتاد، شاعر با استفاده از زبان، معنی می‌آفریند. او در پی خلق تصویر ذهنی نیست. اگر چه تصویر ذهنی نیز آفریده است اما مهم‌ترین عنصر معناآفرین در اختیار او کلمه و زبان است. اما در به‌کارگیری زبان گاه به دام کلمات می‌افتد. نگاه کنید به شعر صفحه 74: 
چشم‌هایت را دیدم/ دلم تا هندوستان وجود پرکشید/ شراره فتانی داشت/ هوایم به فرنگستان حیات سرکشید/ چشم‌هایت را بستی/ به چینِ هستی مقیم شدم/ رفتی/ دلم در حجازِ حقیقت به چله نشست. 
در اینجا شعر به کاریکلماتور نزدیک شده است. نگاه کنید به این کاریکلماتور از «پرویز شاپور» در کتاب «پایین آمدن درخت از گربه»: 
شب هنگام پرنده نگاهم را در چشمم محبوس می‌کنم.2 (ص31)
به زعم نگارنده این سطور رعایت مرز میان شعر و کاریکلماتور از این منظر مهم است که شکل شعر، عواطف شاعرانه را تحت‌الشعاع قرار ندهد. اگر قدرت عاطفه با قوت زبان شعر برابری کند، شباهت شعر به کاریکلماتور ایراد محسوب نمی‌شود. در کاریکلماتور این کلمات هستند که تخیل را می‌سازند و گاه خیال شاعر به واسطه کلمات از عاطفه پیشی می‌گیرد و متن را به یک معمای عاطفی تبدیل می‌کند، البته این معمای عاطفی زمانی رخ می‌نماید که مضمونی عاشقانه مدنظر شاعر باشد. مثل شعری که از سیدعلی کاشفی خواندیم. 
در شعر ص 13 نیز با کاریکلماتور مواجهیم: 
چشم‌هایت می‌گریخت/ پاهایت به دنبالش 
در شعر ص 18 نیز به نوعی با کاریکلماتور روبه‌رو هستیم. ویژگی این شعر آن است که شاعر تمام بار مفهومی شعر را بر یک کلمه متمرکز کرده است و آن کلمه «می‌خواهم‌» است: 
گفتی/ خوشبختی‌ات را می‌خواهم/ سلامتی/ و شادی‌ات را/ و من همه را تقدیم تو کردم. 
طنز: طنز واژه‌ای عربی است به معنی تمسخر و استهزا؛ در اصطلاح ادب به آن دسته از آثار ادبی اطلاق می‌شود که با دستمایه آیرونی و تهکم و طعنه به استهزا و نشان دادن عیب‌ها، زشتی‌ها، نادرستی‌ها و مفاسد فرد و جامعه می‌پردازد.3
در برخی شعرهای کتاب «عشق با فونت بولد هفتاد» با پایان غافلگیر‌کننده و در برخی با طنز رو‌به‌رو هستیم: 
باورتان نمی‌شود/ خانه‌ای خوب و امن/ معشوقی با وفا/ روزگار موافقی دارم/ در دنیای بازی سیمز دو (ص55) 
مولاجان!/ فدای‌تان!/ گفته باشم/ اگر تا همین غدیر/ اعجازی نفرمایید/ ایرانسل می‌خرم/ و با آن گوشی قدیمی/ به خود پیامک عاشقانه می‌زنم (ص 56) 
در یک جمع‌بندی مختصر درمی‌یابیم سهم عناصری چون زبان، عاطفه، اندیشه، خیال و موسیقی در «عشق با فونت بولد هفتاد» برابر نیست. زبان از مهم‌ترین عناصری است که کاشفی در هشتمین دفتر از شعر شباب بر آن تکیه دارد. اندیشه و خیال در این شعرها در خدمت زبان هستند. دومین عنصر مهم در این مجموعه عنصر عاطفه است. سومین عنصر عنصر اندیشه و چهارمین عنصر عنصر خیال است؛ بدیهی است شاعر به دلیل استفاده از قالب سپید و آزاد از ظرفیتی خاص برای موسیقی شعر بهره برده است. 
با نگاهی به آخرین شعر کتاب سخن خود را به پایان می‌برم: 
دختر خانم !/ اینقدر جلوی پنجره دلم/ ورجه ورجه نکن/ شعرت می‌کنم/ رسوا می‌شوی
----------------------
پی‌نوشت
‌1- سیما داد/ فرهنگ اصطلاحات ادبی 
‌2- پرویز شاپور/ پایین آمدن درخت از گربه
‌3- سیما داد/ فرهنگ اصطلاحات ادبی

Page Generated in 0/0069 sec