printlogo


کد خبر: 230873تاریخ: 1399/12/5 00:00
چگونه قطار بارسا از ریل خارج شد؟
سقوط یک امپراتوری

مهدی طاهرخانی*: هواداران بارسلونا دیگر نسبت به هیچ نتیجه و اتفاقی، شوک‌زده نمی‌شوند، چه آن نتیجه باخت سنگین 4 بر یک برابر پی‌اس‌جی باشد و چه تساوی عجیب برابر کادیس. چه بر سر آنها آمده و چه شد که کارشان به اینجا کشید؟ مقصر دانستن کادر فنی یا چند بازیکن شاید آدرس دم‌دستی و ساده‌ای باشد اما کنار هم قرار دادن اتفاقات، نشان می‌دهد بارسا در یک پروسه «طولانی‌مدت نزولی» وضعش چنین شد؛ از روزی که نیمار با وجود همه هشدارهایی که از چند ماه قبل آن منابع مختلف می‌دادند از این تیم رفت و بارتومئو مجبور شد با بودجه به دست آمده از فروش نیمار سراغ بدترین خریدهای تاریخ بارسا برود. 
مدیریت بارتومئو تکه اصلی این پازل بزرگ بود؛ خریدهای عجیب و فروش‌های عجیب‌تر. مسی قصد رفتن داشت چون بخوبی می‌دید حتی با آمدن کومان هم نمی‌شود قطار بزرگ و کند را به ریل بازگرداند. 
مسی ماند، سوارز رفت، بارتومئو رفت، کومان آمد اما بارسا با اینکه سال 2021 را خوب شروع کرده بود، حالا کارش به اینجا رسیده است. 
هیچ گره‌ای با رفتن کومان باز نمی‌شود اما نوع کوچینگ و تفکرات او هم اینک یکی از معضلات بزرگ این تیم است. او روی رفتن سوارز اصرار داشت، چرا که نسبت به درخشش گریزمان و دمبله اطمینان‌خاطر داشت. بارسا باید زودتر از اینها از دست «سمدو» راحت می‌شد اما آیا «سرجیو دست» همان گزینه‌ای بود که انتظارش را داشتند؟
***
* مشکل کجاست؟
سوال اصلی این است: چرا باید بارسا لزوما سراغ گزینه‌هایی در دفاع راست برود که شباهت فیزیکی به بهترین دفاع راست چند دهه اخیر این تیم، یعنی دنی آلوز دارند؟ نگاهی گذرا به چند شکست بزرگ و تاریخی بارسا در چند سال اخیر بیندازید؛ از فاجعه رم و شب خفت‌بار آنفیلد تا فاجعه تاریخی برابر بایرن در لیسبون. در این ۳ بازی 15 گل درون دروازه بارسا جا گرفت و با اطمینان می‌شود گفت بیش از 70 درصد این گل‌ها از ناحیه راست و انفعال سمدو بود. 
مربیان حریف پاشنه آشیل بارسا را در آن سمت یافته بودند و متاسفانه هیچ یک از راهکارهای مربیان سابق برای پوشش آن منطقه کارگر نیفتاد. 
مسلما سمدو پروژه شکست‌خورده‌ای بود و کومان برای حل این مشکل سراغ «سرجیو دست» رفت؛ بازیکنی با همان قد و قامت و سرعتی کمتر. دست علاوه بر سردرگمی هنگام دفاع، قابلیت کمتری هم نسبت به سمدو در حمله دارد! 
البته سن سرجیو دست‌ کم است و او چند سال دیگر تبدیل به یکی از بهترین مدافعان راست جهان خواهد شد، هیچ دلیلی بر غلط بودن ادعای امروز‌مان نسبت به او نیست. چون آنچه امروز از او می‌بینیم مبنای تحلیل است؛ بازیکنی که اعتماد به نفس لازم را ندارد، در دفاع براحتی جا می‌ماند و در هجوم هرگز رکن اصلی تیم نبوده و نیست. 
اولین حضور ثابتش در ترکیب بارسا مربوط به ال‌کلاسیکو می‌شود که شاهد بازی بسیار ضعیفش بودیم. بعد از آن بازی چند بار مصدوم شد و کم‌کم از ترکیب اصلی دور ماند تا اینکه در بازی حساس برابر پاریس محبوب دل کومان شد. 
«دست» در حالت طبیعی مسلما نیروی کافی برای مهار امباپه را ندارد و تنها در صورت کمک یکی از هافبک‌ها می‌تواند تا حدودی سرعت کمترش نسبت به امباپه را جبران کند اما کومان بدترین تصمیم را گرفت و دمبله هجومی را بالای دست سرجیو دست گذاشت. دمبله عوض اینکه در طول 90 دقیقه با کمک به دست، ماموریت مهار بهترین بازیکن حریف را داشته باشد، طبق غریزه و ماموریت محول شده در اکثر دقایق در زمین پاریس بود و اینگونه بود که امباپه ۳ گل زد و کار را تقریبا تمام کرد. بارسا باخت به همین راحتی. 
مشکل امروز بارسا تنها کومان و این دست تفکراتش نیست که با بیرون کردن او ناگهان همه چیز حل شود. تجربه اخراج والورده و سپردن تیم به مردی که از گاوداری مستقیم به نوکمپ آمد، می‌گوید باید در هر شرایطی تا پایان فصل به کومان اعتماد کرد اما عاقلانه آن است که هوادار بارسا، توقعاتش را نسبت به داشته‌های فنی کومان هماهنگ کند. نباید منتظر هیچ شگفتی و احتمالا جامی باشد. 
 
* چرا آنها می‌بازند؟
مشکل بارسا چیست؟ برابر پاریس در زمین خودی، هم مالکیت را می‌دهد هم شکست سنگین را پذیرا می‌شود و برابر کادیس با وجود مالکیت بالای 80 درصد و خلق موقعیت فراوان، ناگهان با تک حمله حریف، پنالتی می‌دهد و کار به تساوی می‌کشد. اینکه دمبله مرتب موقعیت‌ها را هدر می‌دهد شاید تقصر کومان نباشد اما اینکه چرا عثمان زیر نظر کومان همچنان بد بازی می‌کند و کماکان فیکس است، سوالی است که کادر فنی بارسا باید به آن جواب دهد. 
لنگله و اشتباهات بی‌پایانش آیا ارتباطی به کادر فنی دارد؟ لنگله در همین فصل به واسطه یک خطای مضحک و کشیدن پیراهن راموس، باعث باخت در ال‌کلاسیکو شد. لنگله برابر پاریس باز هم یکی از مقصران اصلی بود. روی 2 گل او مقصر اصلی بود. برابر کادیس، حریف در 45 دقیقه دوم تنها یک بار توپ را روی دروازه بارسا آورد که ناباورانه لنگله در همان تک موقعیت، بی‌جهت پنالتی داد. اگر چه بحث روی بود و نبود پنالتی و دخالت نکردن وار وجود دارد اما این حرف هیچ چیز از بد بودن ذاتی لنگله نمی‌کاهد. 
خب! سوال این است: چرا مدافعان مرکزی بارسا همچنان بد هستند. چرا اومتیتی و لنگله نه‌تنها هیچ پیشرفتی نکرده‌اند، بلکه زیر نظر کومان بدتر هم شده‌اند؟ اومتیتی بدتر است یا لنگله؟ پاسخ این پرسش سخت است و هیچ کس نمی‌تواند جواب قانع‌کننده‌ای به آن بدهد اما اینکه چرا کومان نمی‌تواند ذره‌ای روی بهبود کیفیت این ۲ فرانسوی کار کند، پرسشی است که جوابش را باید او بدهد. 
 
* فاجعه مدیریت گذشته
مشکلات بارسا بسیار وسیع است و این بازه به صورت باور نکردنی گسترده. اما سر نخ همه معضلات به همان مدیریت غلط چند سال گذشته بازمی‌گردد؛ مدیریتی که در آن امثال لنگله و اومتیتی در تیم ماندند، مدیریتی که دمبله و کوتینیو را با قیمت سرسام‌آور به مجموعه تحمیل کرد و مدیریتی که از والورده به کومان رسید. 
اما حال پرسش این است: با آمدن مدیر جدید همه اینها بزودی حل می‌شود؟ پاسخ روشن است؛ هرگز. 
شاید هیچ تیمی در جهان به اندازه بارسا از «کووید-19» آسیب نخورد. بحث مالی و نصف شدن درآمدها از یک سو و مهم‌تر از همه، نوکمپ دیگر بدون آن 90 هزار هوادار، جایی است که کادیس هم در آن می‌تواند امتیاز بگیرد. «کووید-19» بزرگ‌ترین ابزار بارسا یعنی آن جو وحشتناک نوکمپ را از آنها گرفت. در اروپا کدام تیم می‌توانست در شهر بارسلون همانند آن کاری که یووه و پاریس امسال کردند را تکرار کند؟ بارسا از اروپا حذف می‌شد به علت شکست در خانه رقبا. اما حالا چه؟
از این رو هواداران این تیم باید خودشان را برای یک بازه طولانی‌مدت آماده کنند. در بهترین حالت لاپورتا مجددا انتخاب می‌شود و شاید با حضور او، مسی قید رفتن را بزند. برنامه بلندمدت لاپورتا عبور از کومان و بازگرداندن ژاوی به عنوان سرمربی است. 
 راه سخت و طولانی و ملال‌آوری پیش روی بارساست. جام را فرامش کنید، آمدن لاپورتا و حفظ مسی شاید تنها بردهای بزرگ بارسا تا یک سال آینده باشد. تصور کنید این ۲ هم نشود آن وقت وای به حال دل هواداران بارسا. وای به حال همه آنها.
* دبیر گروه ورزشی

Page Generated in 0/0066 sec