printlogo


کد خبر: 230876تاریخ: 1399/12/5 00:00
کشتی استقلال بدون ناخدا در دریای توفانی
در تمنای راهبر گمشده

سعید سرفرازیان: نیم‌فصل اول لیگ بیستم در حالی به پایان رسید که استقلال با وجود تعداد بالای هفته‌های صدرنشینی‌اش نسبت به رقیب سنتی خود، موفق نشد صدر جدول را حفظ کند و این سرخپوشان بودند که خود را به صدر جدول رده‌بندی لیگ برتر در نیم‌فصل رساندند. حالا همین موضوع باعث شده جنگ و ستیز سهمگینی اردوگاه آبی‌ها را تحت تاثیر قرار دهد. همه‌ استقلالی‌ها به دنبال مقصر اصلی این شرایط هستند و می‌خواهند بدانند چرا استقلال موفق نشد در هفته‌های پایانی نیم‌فصل اول نتیجه‌ دلخواهش را کسب کند. هرچند در حال حاضر فکری مجرم اصلی است و به همین دلیل تعداد زیادی از دوستداران استقلال خواهان برکناری سرمربی‌ هستند اما عده‌ای هم معتقدند محمود فکری مقصر اصلی نیست. آنها می‌گویند فکری بخش کوچکی از مشکلات استقلال است که اگر بخوبی مدیریت شود مطمئنا او هم می‌تواند از مشکلات استقلال گره‌گشایی کند. این عده معتقدند درد اصلی استقلال نبود یک اراده و خواست همگانی برای رسیدن به اهداف و برنامه‌های تیم است. یعنی در واقع استقلالی‌ها هنوز هم با وجود اینکه در 8 سال اخیر بارها و بارها شکست خورده‌اند اما از این همه ناکامی درس نگرفته‌اند؛ عجول و شتاب‌زده عمل می‌کنند در حالی که می‌توانند با کمی دقت و توجه بیشتر به معضلات، تیم محبوب خود را به ساحل آرامش هدایت کنند. بخش‌های مختلف استقلال از انسجام و هماهنگی کافی برخوردار نیستند و در هدایت، کنترل و حمایت از استقلال ناموفق عمل می‌کنند. 
 
* مدیران باشگاه
هر کدام از مدیرانی که در سال‌های متمادی بر مسند قدرت باشگاه نشسته‌اند، به جای اینکه به استقلال فکر کنند، در فکر محکم کردن میخ قدرت و نفوذ خود در باشگاه و محبوبیت و مقبولیت بیشتر بین هواداران و دوستداران استقلال نسبت به سایر همتایان‌شان بوده‌اند. بیشترین مشکل این موضوع آنجاست که مدیران می‌خواهند محبوبیت و مقبولیت را از راه ناصواب و با کارهای پوپولیستی و عوام‌فریبانه به دست آورند. 
 
* پیشکسوتان
بسیاری از پیشکسوتان استقلال با وجود اینکه به سن و سال بالایی رسیده‌اند ولی هنوز به بلوغ و پختگی لازم که نشانه‌‌ آن ندیدن خود و پرداختن به استقلال است نرسیده‌اند، به همین دلیل با اظهارنظرهایی که می‌کنند در دامن زدن به این حواشی نقش مهمی دارند. از ظرفیت‌های بالایی برخوردار هستند اما از راه غلط از آن بهره‌برداری می‌کنند. به دست آوردن دل هواداران و کسب جایگاهی متفاوت و خاص به قیمت نابودی استقلال و تخریب سرمربی مشغول به فعالیت در استقلال اما تنها مختص دوره فکری نبوده است، بلکه سایر مربیان استقلال هم بارها طعم تلخ دخالت و نقش‌آفرینی مخرب همبازیان و دوستان سابق خود را چشیده‌اند؛ حتی مربیان خارجی تیم هم در امان نمانده‌اند. این افراد اعتقاد دارند چیزی از فکری کم ندارند و حتی چه‌بسا از او بهتر هم هستند. البته منکر این نیستم که برخی پیشکسوتان استقلال برای هدایت آبی‌‌پوشان ظرفیت دارند اما در واقع نقد به دخالت‌ها و تخریب کادر فنی‌ است که نباید انجام شود. 
 
* هواداران
صاحبان واقعی استقلال یا هواداران، با وجود اینکه بیشترین حرص و جوش را از وضعیت استقلال نوش‌جان می‌کنند اما جو احساسی و چشم دوختن به دهان برخی افراد که به دنبال حاشیه‌سازی و ایجاد جنجال و هیاهو از طریق فضای مجازی برای استقلال هستند باعث شده بارها از هول حلیم موفقیت به دیگ پشیمانی و ندامت بیفتند و زمانی باخبر شده‌اند که کار از کار گذشته است. موضوع دیگری که درباره هواداران استقلال وجود دارد علاقه‌ زیاد به برخی پیشکسوتان و حتی بازیکنان حال حاضر است به حدی که آنان را از استقلال و حمایت از آن باز می‌دارد. شخص‌پرستی واژه‌ای است که درباره این عده از هواداران به کار برده می‌شود. این موضوع تا آنجا پیش می‌رود که هوادار چشم دیدن هیچ کس به جز فرد مورد علاقه‌ خود را در استقلال ندارد، حتی راضی است که تیم نتیجه نگیرد تا خواسته‌‌ او که حضور شخص مورد علاقه‌اش در استقلال است تحقق یابد. 
 
* بازیکنان
در مورد بازیکنان استقلال هم باید بگویم متاسفانه آنها هم در این جو عجیب و غریب حل می‌شوند و بیشتر اوقات به دنبال حواشی هستند. بارها دیده‌ایم با وجود اینکه می‌توانند به برخی امور بی‌تفاوت باشند اما دخالت می‌کنند و کار خراب‌تر هم می‌شود. عکس‌العمل‌های زیاد به مصاحبه‌های مدیران، بیان مشکلات مختلف در رسانه‌هایی که با استقلال زاویه دارند و آمد‌و‌رفت با افراد مشکوک از دیگر مشکلاتی است که بازیکنان استقلال با آن درگیر هستند، در حالی اگر تمام تمرکز و توجه خود را روی تمرینات و مسابقات بگذارند یک استقلال دیگر خواهیم دید. 
 
* کلام آخر
در این بلبشو بازار استقلال این روزها و حتی سال‌های اخیر، استقلالی که به 30 میلیون هوادار تعلق دارد فراموش شده و هر گروهی می‌خواهد از استقلال یک استقلال باب میل خود بسازد. اگر بخواهم بهتر بگویم استقلال بسان یک کشتی بی ناخدا است که اسیر توفان شده و سکان آن هر لحظه دست گروهی قرار می‌گیرد که اغلب به فکر هدف و مقصد خویش هستند تا رساندن کشتی به ساحل امن و مطمئن.
روزی روزگاری استقلال جزیره آرامش بود. شاید موفقیت‌های چشمگیری به دست نمی‌آمد اما آرامش داشت، ثبات داشت و کسی بود که همه را زیر پرچم آبی جمع کند تا نگذارد استقلال قربانی اختلافات، سهم‌خواهی‌ها و بده و بستان‌های پشت‌پرده شود. 
استقلال در حوزه‌ مدیریت، در حوزه‌ فنی، در تیم، حوزه‌ رسانه‌ای و حتی هواداران فاقد یک لیدر کارکشته و مقتدر است. این حوزه‌ها به صورت جزیره‌ای هر کدام در فکر خود و علایق خود هستند، به همین دلیل قوام لازم و کافی که برای موفقیت نیاز است به دست نمی‌آید. پس تا زمانی این موضوعات حل‌و‌فصل نشود استقلال با هر نسیمی به این سو و آن سو می‌رود. 
 دنبال مقصر اصلی گشتن و سلب مسؤولیت از خود باعث شده هدف اصلی گم شود، هدف اصلی که گم شد مقصر اصلی اتفاقات تلخ استقلال راحت‌تر می‌تواند هر بار در نقشی ظاهر شود تا استقلال را ملتهب و حاشیه‌زده کند. یکبار عدم شکیبایی هواداران، یکبار ندانم‌کاری مدیران باشگاه، یکبار موش دواندن برخی پیشکسوتان و یکبار هم عدم همراهی و همکاری بازیکنان با باشگاه و حتی نبود انسجام در بین رسانه‌های استقلالی به دلایل مختلف برای زمین زدن استقلال تبدیل می‌شود.

Page Generated in 0/0062 sec