printlogo


کد خبر: 231139تاریخ: 1399/12/13 00:00
نگاهی به کتابی که بزودی تقریظ رهبر انقلاب بر آن منتشر خواهد شد
عصرهای کریسکان

گروه فرهنگ و هنر: «عصرهای کریسکان» عنوان کتابی است به قلم کیانوش گلزار راغب که آقای امیر سعیدزاده و همسرش خانم سعدا حمزه‌ای آن را روایت کرده‌اند و سال ۱۳۹۴ منتشر شده است. امیر سعیدزاده، راوی این کتاب، یکی از منحصر‌به‌فرد‌ترین نیرو‌های دفاع‌مقدس است، چراکه او عضو هیچ سازمانی نیست. یک نیروی آزاد است و در عین حال در مأموریت‌های اطلاعاتی و عملیاتی شرکت می‌کند، مأموریت‌هایی نیز برای شناسایی در خارج از کشور دارد. پس از آن راهی سپاه می‌شود. سعیدزاده پیش از انقلاب، از طرف ساواک مورد پیگیری و بازخواست قرار گرفته و فراری می‌شود. اسیر کومله می‌شود و از سازمان کومله نیز فرار می‌کند. ۴ سال بعد از جنگ به اسارت حزب دموکرات کردستان عراق درمی‌آید. این دوران از ابتدای انقلاب تا سال ۷۴، یعنی یک دوره ۱۵ ساله به طول می‌انجامد. این کتاب با یک سبک ابتکاری، خاطره چندروایی طرح شده است. خواننده وقتی سعیدزاده را می‌شناسد، وارد یک تنش و درگیری می‌شود. سپس در فصل بعدی، اینکه خانواده‌اش چه عکس‌العملی نشان می‌دهد، بررسی می‌شود و از زبان همسر او همان خاطرات تکمیل می‌شود. اتفاقاتی که حول محور خانواده رخ می‌دهد؛ یعنی راوی اصلی خود خبر ندارد اما خانواده کاملا به تمام جوانب مسلط است. در بخشی همسر او وارد داستان می‌شود و آن نقاط مبهم را تکمیل می‌کند. دوباره در فصل بعدی راوی اصلی ادامه ماجرا را می‌گوید و همسر راوی وارد داستان می‌شود و خاطرات را شرح می‌دهد. راوی دوم، پیگیری‌های جانبی که برای خانواده رخ می‌دهد؛ مانند شهادت دیگر برادران، اسارت پدر و بمباران‌هایی که در شهر رخ می‌دهد را بازگو می‌کند. به عبارتی راوی دوم وظیفه تکمیل روایت‌های اصلی را بر عهده دارد. «کریسکان» منطقه‌ای در کوه سنجاق کردستان عراق است که مقر اصلی حزب دموکرات ایران بوده است. سعیدزاده دوران اسارت ۴ ساله خود را در منطقه کریسکان بوده است. به دلیل اینکه بیشتر اتفاقات در آن منطقه رخ داده، این نام برای کتاب انتخاب شده است. بنا بر این گزارش، ماموستا ملاقادر قادری، امام جمعه‌ پاوه در گفت‌وگو با صداوسیمای مرکز کردستان خبر داده که این کتاب بتازگی مزین به تقریظ رهبر انقلاب شده است. 
بخشی از کتاب را در ادامه می‌خوانید:
دست‌و‌پا شکسته انگلیسی بلدم. ترکی استانبولی هم صحبت می‌کنم. شانس من، خبرنگار ترکیه‌ای با اتیکت عایشه به طرفم می‌آید و می‌گوید: «خودت رو معرفی کن». 
- سعید سردشتی. 
محمد، پسر عبدالله حسن‌زاده، دبیرکل حزب دموکرات هم که با یک زن فرانسوی ازدواج کرده، به عنوان مترجم حضور دارد. او می‌خواهد مطالبم را ترجمه کند ولی با زبان ترکی استانبولی جواب عایشه را می‌دهم. او خوشحال می‌شود و به ترکی می‌گوید: «اتهامت چیه؟»
- نمی‌دانم. 
- چطور نمی‌دونی؟
مگه وکیلت برات نگفته؟
- وکیل؟ کدوم وکیل!
- مگه وکیل نداری؟
- الان 18 ماهه اینجام، هنوز نمی‌دونم واسه چی اسیرم. 
از صداقت و صراحتم خوشش می‌آید و می‌گوید: «قاضی چی، قاضی دارین؟»...

Page Generated in 0/0051 sec