printlogo


کد خبر: 231230تاریخ: 1399/12/14 00:00
بایا می‌کنم

اول کار «این د نیم آف گاد» بایا می‌کنم
کارمن هرجا که گیر افتاد بایا می‌کنم
 
گیر افتادم میان غصه‌های ناتمام
تاشوم از غصه‌ها آزاد بایا می‌کنم
 
بارها در روز جایی دنج پیدا می‌کنم 
می‌روم مانند یک معتاد بایا می‌کنم
 
کوه کندن نیست کارعشق بازان این زمان
آی شیرینم منم فرهاد، بایا می‌کنم
 
قیمتی می‌پرسم از موز و خیار و مرغ وگوشت
زیر جور این‌همه بیداد بایا می‌کنم
 
قیمت روی پفک، یک یک شده باپنج صفر
عاجزم از درک این اعداد بایا می‌کنم
 
خاک بر سر گشته‌ام با دیدن اوضاع بورس
می‌نشینم جای استمداد بایا می‌کنم
 
یک نفر می‌گفت ای ایرانیان بایا کنید
بنده هم در سرزمین چاد بایا می‌کنم
 
بنده دیگر بی نیاز از کار  آپاراتی‌ام 
لاستیکم گر شوم کم باد بایا می‌کنم
 
دختری هستم که از بی‌شوهری تُرشیده‌ام
دربه در دنبال یک داماد، بایا می‌کنم
 
هرکه را می‌بینم انگاری که او را دیده‌ام
خود به خود با دیدن افراد بایا می‌کنم
 
امتحان دارم فراموشم شده انگار درس
با اجازه، حضرت استاد! بایا می‌کنم
 
هشت سال از عمرمان با دولت تدبیر رفت
باقی‌اش را هرچه باداباد بایا می‌کنم
 
راستی! آقا سیامک، در خور تقدیر نیست؟ 
من در این حد و در این ابعاد بایا می‌کنم؟

Page Generated in 0/0061 sec