printlogo


کد خبر: 231409تاریخ: 1399/12/19 00:00
گفت‌و‌گوی «وطن‌امروز» با نویسنده و راوی کتاب «عصرهای کریسکان» که متن تقریظ رهبر انقلاب بر آن منتشر شد
احرار کریسکان

عباس اسماعیل گل: کتاب «عصرهای کریسکان» اثر کیانوش گلزارراغب، به روایت خاطرات امیر سعیدزاده، یکی از رزمندگان جنگ تحمیلی می‌پردازد. با خواندن این کتاب، با سختی‌هایی که بر او رفته همراه می‌شوید و به عمق فجایع عوامل ضد انقلاب دموکرات و کومله پی می‌برید. امیر سعیدزاده، راوی این کتاب را می‌توان یکی از منحصر‌به‌فرد‌ترین نیرو‌های دفاع‌مقدس دانست، چراکه او عضو هیچ سازمانی نبوده است و در عین حال در مأموریت‌های اطلاعاتی و عملیاتی شرکت می‌کرد، همچنین مأموریت‌هایی نیز برای شناسایی در خارج از کشور داشته است. سعیدزاده پیش از انقلاب از طرف ساواک مورد پیگیری و بازخواست قرار گرفته و فراری می‌شود. اسیر کومله می‌شود و از سازمان کومله نیز فرار می‌کند. 4 سال بعد از جنگ، سعید‌زاده به اسارت حزب دموکرات کردستان عراق درمی‌آید. او در این کتاب با یک سبک ابتکاری، خاطره چند‌روایی را طرح کرده است؛ در واقع او وارد یک تنش و درگیری می‌شود. سپس در فصل بعدی اینکه خانواده‌اش چه عکس‌العملی نشان می‌دهد، بررسی می‌شود و از زبان همسر او همان خاطرات تکمیل می‌شود. اتفاقاتی که حول محور خانواده رخ می‌دهد؛ یعنی راوی اصلی خود خبر ندارد اما خانواده کاملا به تمام جوانب مسلط است. 
در بخشی همسر او وارد داستان می‌شود، آن نقاط مبهم را تکمیل می‌کند. کریسکان منطقه‌ای در کوه سنجاق کردستان عراق است که مقر اصلی حزب دموکرات ایران بوده است. امیر سعیدزاده بیش از 6 سال در زندان‌های گروه کومله و دموکرات شکنجه شده است. او تقریبا تنها نجات‌یافته از زندان مخوف کریسکان است و بقیه همبندی‌های او، همه بدون محاکمه اعدام شده‌اند. به دلیل اینکه بیشتر اتفاقات در آن منطقه رخ داده، این نام را برای کتاب انتخاب کرده است. کتاب «عصرهای کریسکان» که چند سال پیش از سوی انتشارات سوره مهر روانه بازار نشر شده است، این روزها به واسطه انتشار متن تقریط مقام معظم رهبری بر آن مجددا مورد توجه قرار گرفته است که به همین واسطه ضمن گفت‌وگو با کیانوش گلزارراغب، نویسنده کتاب، به مرور دیدار راوی اثر با مقام معظم رهبری پرداخته‌ایم. 
***
متن تقریظ رهبرانقلاب
بسم الله‌الرحمن‌الرحیم
«بسیار جذاب تهیه شده است؛ هم خود سرگذشت این جوان آزاده‌ کرد جذاب است و هم نوع نگارش صریح و کوتاه و بی‌حاشیه‌ کتاب. با اینکه نیروهای مبارز کُرد طرفدار جمهوری اسلامی را از نزدیک دیده و شناخته‌ام، آنچه از فداکاری‌های آنان در این کتاب آمده، برایم کاملا جدید و اعجاب‌آور است. نقش مادر و همسر هم حقاً برجسته است. دلاوری و شجاعت راوی و خانواده‌اش ممتاز است و نیز برخی عناصر دیگر کُرد که از آنان نام برده شده است. در کنار این درخشندگی‌ها، رفتار قساوت‌آمیز و شریرانه‌ کسان دیگری که به دروغ از زبان مردم شریف کُرد سخن می‌گفتند نیز بخوبی تشریح شده است. کتاب جامعی است؛ تاریخ، شرح حال، شناخت قوم کُرد، شناخت حوادث تلخ و شیرین منطقه‌ کردی در اوایل انقلاب...
آذر ۹۹ مطالعه شد».
***
ارزشمندترین هدیه زندگی‌ام را از دستان رهبر انقلاب گرفتم
کیانوش گلزارراغب در ابتدا درباره دیدارش با مقام معظم رهبری گفت: تا حالا ۲ بار در دیداری نیمه‌خصوصی توفیق نصیب من شد تا خدمت مقام معظم رهبری شرفیاب شوم. بار اول به خاطر کتاب «شنام» و بار دوم به دلیل کتاب «عصرهای کریسکان» بود که همراه دیگر نویسندگان و راوی این کتاب خدمت ایشان رسیدیم. وی ادامه داد: دیدار با ایشان سراسر خاطرات زیبا برایم رقم زد. در این دیدار خدمت حضرت آقا گفتم من تا حالا ۳ کتاب نوشته‌ام و خیلی دوست دارم از شما یک انگشتری یادگاری داشته باشم و رهبری نیز لطف کردند و انگشتر خودشان را به من هدیه دادند که بدون‌شک ارزشمندترین هدیه زندگی‌ام است.
 این نویسنده در بخش دیگری از سخنانش درباره نحوه آشنایی با امیر سعیدزاده، راوی کتاب گفت: از مرداد سال ۶۰ تا شهریور 61 اسیر کومله‌ها شدم. در دل این اسارت هم با آقای سعیدزاده در زندان برده‌سور که در یک روستای کوچک
‌10-12 خانواری منطقه سردشت است، آشنا شدم، در واقع ایشان را بعد از ما آوردند. البته قبل از ما اسیر شده بود ولی در محل‌های دیگری مثل روستای میرآباد و نداس و جاهای دیگر دوران اسارت را طی کرده بود. در نهایت اواخر سال ۶۰ به ما پیوست؛ در جایی که ما اسیر بودیم، احتمال می‌رفت که تعدادی اعدامی باشند، چون ما در واقع اسیر نبودیم و گروگان بودیم. گروهک‌ها ما را می‌گرفتند که به دولت فشار بیاورند و تنها راه آزاد کردن نیروهای‌شان، گرفتن گروگان بود. دوران اسارت ما رسمی و سازمانی نبود و تبادل اطلاعات و ملاقات نداشتیم. در کوه سیاه‌چاله‌ای درست کرده بودند که هر شب هم احتمال اعدام بود. کومله برای اینکه با رعب و وحشت اعدام کند، هر ماه حداقل 3-2 نفر را اعدام می‌کرد به‌گونه‌ای که صدای تیر به گوش ما می‌رسید. هر شب برای اعدام منتظر بودم، چون تنها بسیجی آنجا من بودم. فقط یک پاسدار بود و برادرم و دوستم را هم قبلا از من جدا کرده بودند. بعدا هم فهمیدم آنها را تیرباران کرده‌اند. در نتیجه با آقای سعیدزاده به فکر فرار ‌افتادیم ولی بلد نبودیم چطور فرار کنیم. وی ادامه داد: از آنجا که آقای سعیدزاده از اهالی سردشت بود و آن مناطق را می‌شناخت، در نتیجه تصمیم به فرار گرفتیم و کم‌و‌کیف این اتفاقات در کتاب روایت شده است؛ شایسته است مخاطبان مابقی اتفاقات را با مطالعه کتاب دنبال کنند. 
گلزارراغب درباره روند شکل‌گیری ثبت خاطرات امیر سعیدزاده گفت: چند سال پیش در مسیر رفتن به همایشی در شهر اسدآباد بودم که تلفن همراهم زنگ خورد. جواب که دادم متوجه شدم سعید سردشتی (سعیدزاده) است، اینکه پس از سال‌ها بی‌خبری، یکدیگر را پیدا کرده بودیم، حس‌و‌حال عجیبی داشتیم. البته پس از این تماس متوجه شدم ایشان ۲ برادرش شهید شده‌اند و خودش آزاده است. راه افتادم و به سردشت رفتم. وقتی آنجا تمام وقایع را بررسی کردم، فهمیدم ایشان واقعا منحصربه‌فرد است و حیف است که خاطراتش نوشته نشود اما راضی نبود. می‌گفت برای رضای خدا، وطن و خدمت به کشورم بود و دلیلی ندارد که خاطراتم را بگویم، البته خیلی با هم کلنجار رفتیم تا رضایت ثبت و ضبط خاطراتش را گرفتم. حدود 30 ساعت از ایشان مصاحبه گرفتم، وقتی به مشکلات خانواده‌اش اشاره کرد، فهمیدم که پشت ماجرا هم قضایای بسیار قوی‌تری وجود دارد، یعنی یک بخش خاطرات ایشان از دلاوری‌هایش بود ولی خاطرات خانواده‌اش هم واقعا از یک گستردگی و قدرت خاصی برخوردار بود. با توجه به اینکه وقتی کسی اسیر می‌شود، از مشکلات پشت جبهه و خانواده‌اش خبر ندارد، به این نتیجه رسیدم که طرح خاطرات ۲ روایی را اجرا کنم، یعنی یک فصل را خودشان بگویند و یک فصل هم از همسرشان باشد. با همکاری‌ای که خانم سُعدا حمزه‌ای کردند، به همراه همسرم، 10 ساعت هم از ایشان مصاحبه گرفتیم. گلزارراغب در پایان درباره وضعیت ادبیات پایداری طی سال‌های اخیر، گفت: چندین دهه از سال‌های جنگ تحمیلی می‌گذرد و نویسندگان ما همچنان در ادبیات فارسی روایت‌های مختلفی را از دفاع‌مقدس به ثبت می‌رسانند، از سوی دیگر روایات کردستان واقعا دچار محدودیت و سختی‌های خاص خودش است. برخی افراد هستند که زمانی ضد انقلاب بودند و حالا توبه کرده‌اند. من در این کتاب سعی کرده‌ام تا آنجا که می‌شود منافذی را که خدای‌ناکرده لطمه‌ای به یک فرد یا خانواده‌ یک طایفه‌ای می‌زند را ببندم، حتی در قسمت‌هایی هم ناچار شدم رفتارهای جنایتکارانه‌ آن سازمان را با اسم مستعار شرح بدهم که کسی لطمه‌ای نبیند. در واقع با تمام حساسیت‌ها، من سعی کردم که مردم کردستان را از گروهک‌ها و داستان را از جنگ و انتقام‌گیری جدا کنم. 
***
روایت دعای خیر  رهبر انقلاب  در حق راوی کتاب
امیر سعیدزاده، راوی کتاب «عصرهای کریسکان» درباره دیدار چند سال پیش خود با مقام معظم رهبری گفت: به عنوان یک اهل سنت کرد زبان، از آرزوهایم دیدار با مقام معظم رهبری بود و خدا را شاکرم این آرزوی من برآورده شد. در آن دیدار من دست و شانه‌های حضرت آقا را بوسیدم و امیدوارم عمری باقی باشد تا مجددا این دیدار تکرار شود. در این دیدار رهبری در حق بنده دعای خیری کردند که خداوند بنده را در زمره احرار قرار دهد. وی در ادامه گفت: بنده همچنین مفتخرم که در خدمت عزیزان و شهیدان بزرگی همچون سپهبد صیاد شیرازی، دکتر چمران، باکری و بروجردی توانستم به عنوان سرباز خدمت کنم و همه آن سرداران بزرگ به درجه رفیع شهادت نایل شدند ولی فقط من زنده ماندم که از خدا توفیق شهادت می‌خواهم. سعیدزاده در پایان گفت: بار اول که اسیر شدم همراه آقای گلزارراغب به مدت 20 ماه آنجا بودیم که آقای راغب به من کمک کردند و من موفق شدم از آنجا فرار کنم و بعد از آزادی به رزمندگان پیوستم که دوباره در جریان عملیات مرصاد در خاک عراق به دست نیروهای دموکرات به اسارت درآمدم که این بار 40 ماه در آنجا اسیر بودم و در مجموع 60 ماه دوران اسارت من طول کشید.
***
رونمایی سفرنامه سوریه
مراسم رونمایی از کتاب «سور سوریه» با حضور نویسنده و جمعی از منتقدان برگزار شد. علیمحمدمودب در  این مراسم گفت: حس‌وحال ابتدایی کتاب که با حاج‌قاسم عجین‌ شده، بسیار لذت‌بخش است. لحن شعرگونه این کتاب برای من شاعر بسیار شیرین و جذاب بود. به گزارش «وطن‌امروز»، مراسم رونمایی از کتاب «سور سوریه» به قلم محمدقائم خانی با حضور علی‌محمد مؤدب مدیرعامل مؤسسه شهرستان ادب، حجت‌الاسلام حمید سبحانی‌صدر نویسنده و پژوهشگر و  اسماعیل سلطانی مدیرعامل انتشارات چاپ و نشر بین‌الملل در کتاب‌فروشی چاپ و نشر بین‌الملل برگزار شد. محمدقائم خانی، نویسنده این کتاب با اشاره به اینکه مهدی کفاش پیشنهاد سفر به سوریه و تألیف کتاب را داد، گفت: متفاوت بودن نگاه مهدی کفاش در کتاب «قرار مهنا» مشخص شد. ایشان خیلی پیگیر بودند و من هم اعلام آمادگی کردم و زمانی که امنیت کامل برقرار بود در یک گروه ۳ ‌نفره به این سفر رفتیم. اما دلیل اصلی برای سفر در نوروز این بود که آن سال دومین سالی بود که آرامش بر فضای منطقه حاکم بود. خانی در خصوص پرداختن به شخصیت حاج قاسم در کتاب «سور سوریه» گفت: مقدمه کتاب فقط یک ادای دین به حاج‌قاسم بود. من تا ۶ ‌ماه پس از سفر درگیر مطالعات منطقه بودم، حتی در تمام قسمت‌های کتاب هم خبری از حاج‌قاسم نیست. مطالعات من طول کشید تا به حادثه دی‌ماه رسیدیم. پس از آن دیدم نه‌تنها خود حاج‌قاسم در این سفر نبود، بلکه حتی یک کلمه هم از نیروهایی که آنجا با ما همراه بودند درباره حاج‌قاسم چیزی نشنیدیم و من هم چیزی ثبت نکرده‌ام. فقط یک بار از زبان حاج‌علا اسم حاج‌قاسم را شنیدم که داشت ماجرای فیلم «به وقت شام» را توضیح می‌داد و می‌گفت که خود حاج‌قاسم شخصا با حاتمی‌کیا همراه شده بود و ماجرا را شرح می‌داد؛ این شد که آن اختتامیه را برای کتاب نوشتم و افتتاحیه کتاب را هم به تشییع جنازه ایشان اختصاص دادم. در ادامه محمدقائم خانی با بیان اینکه در دوران دانشجویی هم سفرنامه‌هایی را نوشته‌ام، گفت: من خیلی علاقه‌ای به ادبیات و رمان نداشتم. در زمان دانشجویی سفرنامه‌هایی را از سفرهای دانشجویی که می‌رفتیم برای خودم می‌نوشتم، این شروع نوشتن من بود. زمانی که برای این سفر هم آماده می‌شدم فقط یک دفترچه کوچک با خودم بردم و تصمیمی برای نوشتن نداشتم اما در فرصت‌هایی که پیش می‌آمد چیزهایی را می‌نوشتم. علی‌محمد مؤدب دیگر میهمان این مراسم گفت: با این کتاب باید خردخرد ارتباط گرفت، باید خردخرد خواند و لذت برد. حس‌وحال ابتدایی کتاب هم که با حاج‌قاسم عجین شده است، بسیار لذت‌بخش است. لحن شعرگونه این کتاب برای من شاعر بسیار شیرین و جذاب بود. محمدقائم خانی یک کتاب خوب نوشته که پر از لحظات شیرین و تجسم‌کردنی است. وی با اشاره به اینکه سوریه برای ما و انقلاب اسلامی یک پدیده جدی است، گفت: سوریه جزئی از جهان ما است و نمی‌شود براحتی از کنار آن گذشت. شناخت و درک وقایعی که در سوریه اتفاق افتاد و درگیری سوریه با جبهه استکبار مغتنم است. نویسنده این کتاب، هوشمندانه به عمق وقایع رفته و آنها را انتخاب کرده است. گفت‌وگوها و آدم‌هایی را که انتخاب کرده برای چیدن پازل شناخت سوریه کمک‌کننده است. اینها همه اشاره به این دارد که نویسنده مطالعه و شناخت کافی از منطقه دارد و همین‌ها برای روایت هر چه بهتر وقایع مؤثر است. 

Page Generated in 0/0086 sec