printlogo


کد خبر: 231608تاریخ: 1399/12/25 00:00
درباره مجموعه شعر «گورکن‌ها گریه‌های‌شان را عمیق‌تر حفر می‌کنند» سروده مجید تیموری
از ایده تا اجرای شعر

متین فردوسی: ایده ذهنی شعر با تمام تعابیر و تصاویر و مضامینش، یک چیز است و اجرای آن با کلمات روی کاغذ، چیز دیگر. اجرای ایده به توجه کامل به کلمات و نقش‌های معنایی و موسیقایی آنها بازمی‌گردد. اجرای درست می‌تواند به انتقال مناسب ایده ختم شود و برعکس، اجرای نادرست می‌تواند یک ایده خوب را کاملا ضایع کند.
چرا حافظ را سارق ادبی موفقی می‌دانیم؟! زیرا در بسیاری از اوقات (و نه همیشه!) ایده‌های فاقد اجرای مناسب را با اجرایی مناسب به «تولدی دیگر» می‌رساند و نه تنها بازتولید، بلکه احیا می‌کند. به طور مثال سعدی فرموده است:
«به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم
ز من بریدی و با هیچ کس نپیوستم»
اما حافظ با گسترش شبکه مراعات‌النظیری تصویر، مضمون را غنی‌تر می‌کند‌:
«اگر چه خرمن عمرم غم تو داد به باد
به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم»
***
«مجید تیموری» در «گورکن‌ها گریه‌های‌شان را عمیق‌تر حفر می‌کنند» ایده‌های خوبی دارد اما در اجرای ایده‌ها، به مشکل برمی‌خورد. 
شعرهای تیموری در مقایسه با بسیاری از شعرهای نوی منتشره در این سال‌ها غالبا متوسط تا بلند محسوب می‌شوند و همین بلندی باعث پراکندگی گاه شدید سروده‌ها شده و انتقال درونمایه شعر را که نمایشگر ایده آن است، دچار تعقید می‌کند. 
«رکاب بزنیم / ترسی را که سوار شده‌ایم رکاب بزنیم / شبیه ماهی لجن‌خوار / کف آکواریوم‌ها را بجوریم / همذات مجسمه‌های مرجانی / نحسی آب‌ها را جذب کنیم / هنوز کوچه‌مان / با دیدن پیرمردی که عاشق است / صدای قدم‌هایت را رها می‌کند / بذر پاشیده در مزرعه کتف‌هایت / دوباره جوانه می‌زند...»
تغییر بی‌مقدمه فضا و اختلاف ناگهانی خوشه کلمات، متن را بدون تمرکز و فاقد انسجام می‌کند بی‌آنکه پراکندگی موجود در متن توجیهی داشته باشد یا القاگر مفهومی خاص و ویژه باشد. 
در واقع به نظر می‌رسد ذهنیت تیموری در اشغال کوته‌سرایی است اما به هر دلیل با سرایش شعرهایی بلندتر، متن‌های خود را دچار ابهام می‌کند؛ ابهامی که طبیعی نیست و گاه بشدت تصنعی و متکلفانه می‌نماید. اگر در شعرهای سنتی و نوسروده‌های ساختمند، یک وحدت فضا، مصاریع و سطرهای به ظاهر پراکنده را کنار هم نگاه می‌دارد اما در این سروده‌ها حتی وحدت فضا هم پشتیبان متن نیست:
«ما به دعاهای روی پوست حیوانات / متوسل می‌شدیم/ گوزن‌ها ما را بالای ابرها می‌بردند / بالای ابرها احساس زمستان / به ما دست می‌داد / راهی نبود به پایین / راهی نبود به دریا / به ناچار نعره‌های دیوها را / داخل کیسه‌ها جمع می‌کردیم / ساعت‌ها درون غار می‌ماندیم / تا دیوارهای ضخیم / خفاش‌هایش را رها کند / ما خفاش‌ها را با خودمان حمل می‌کردیم...»
و در اکثر شعرها این تداعی‌های پراکنده و بی‌ربط تا انتها ادامه پیدا می‌کند. در این میان البته سطرها و پاره شعرهای درخشانی از دیده پنهان می‌ماند یا برعکس، درخششی ویژه و خاص می‌یابد. همان برش‌هایی که رشحاتی از ایده شاعرانه و خلاقانه ذهن شاعر را به نمایش می‌گذارد و اتفاقا خوشبختانه از همین دست برش‌ها را هم می‌توان در اکثر شعرها مشاهده کرد و خواند:
«برای یک پله بالارفتن / چند پله پایینم آورده‌اند / تا به کسانی که کنارم مرده‌اند / بفهمانم / واژه مشترکی بین ما نیست / باید با چهره‌ای حرف بزنم / فرقی نمی‌کند روی سر کسی باشد / یا روی دیواری / که در حال فرو ریختن است»
از دیگر مسائلی که موجب گنگی و ابهام و مخدوش شدن ایده شعرهای این مجموعه شده است می‌توان به ذهنی‌نویسی و کلی‌گویی شاعر اشاره کرد که متن را حتی به رویکردی سنتی نزدیک کرده است. ببینید که چگونه تصویر درخشان ابتدای شعر با کلی‌گویی و ذهنی نویسی سطرهای بعدی خود ضایع شده است!
«درخت بید به سمت زمین برگشته بود / و داشت رشد می‌کرد / بدبختی به سمت من برگشته بود / و داشت رشد می‌کرد...»
مجید تیموری به بیانی موجزتر، یکدست‌تر و منسجم‌تر نیاز دارد تا بتواند ایده‌های شعری خود را بخوبی اجرا کند و این به دست نمی‌آید مگر با ویرایش جدی و بی‌رحمانه شعرها پس از فوران فکری و عاطفی لجام‌گسیخته‌ای که به هنگام نوشتن آنها رخ داده است. 

Page Generated in 0/0050 sec