printlogo


کد خبر: 231961تاریخ: 1400/1/18 00:00
نقدی بر مجموعه غزل «بغضی سفالی» سروده «ابوالفضل کرمی»
سمفونی تلخ

حمیدرضا شکارسری
چند بیت شعر بخوانیم:
در هم شکست جاه وجلالی که داشتیم
رو به زوال رفت کمالی که داشتیم
*
لبخند را ربوده کسی از لبان‌مان
انداخته ست هول و ولا را به جان‌مان
*
راستی! سهم من از گنج تو ویرانی بود؟
سهمم از کاخ بلند تو نگهبانی بود؟
غالبا از همان ابیات مطلع در غزل‌های مجموعه شعر «بغضی سفالی» می‌توان فضای تلخ و سیاه اثر را حدس زد. غزل‌هایی که چه عاشقانه باشند، چه عارفانه و چه مذهبی، تقریبا همیشه پر از اندوه و یأس و حرمانند حتی در شادترین لحظات:
بهتر است این جا بمانم گوشه دنج قفس
شاید از شادی بمیرم لحظه آزادی‌ام
انگار هر شادمانی شاعرانه در افق دید شاعر بناست به سرعت رنگی از اندوه بگیرد:
مرا چون ذره بالا می‌بری خورشید من اما
به ناگه می‌کشی از زیر پایم نردبانم را
این عاطفه سرشار اندوهگنانه، «بغضی سفالی» را یکدست و منسجم ساخته است. یکدستی غزل‌ها اما در عرض شعرها اتفاق می‌افتد نه در طول آنها. از این رو مخاطب با غزل‌هایی بیت محور روبه‌رو می‌شود؛ فضایی مناسب برای شاه‌بیت‌سازی و مضمون‌پردازی بدون نیاز به ارتباطی ساختمندانه با بقیه ابیات. 
«ابوالفضل کرمی» به واسطه تخیل خوب و چرب‌دستی در کار با صور خیال از این فضا و امکان بخوبی بهره می‌برد و می‌توان ایماژهایی نسبتا بکر را در ابیاتش مشاهده کرد.  
بی هوا افتاد گیسویی به دستت بی‌گمان
باد با خود می‌برد اموال بادآورده را 
*
من عذرخواهی از تو را چون دوست دارم
رفتم پس از هر توبه دنبال گناهی
در این موقعیت چیزی که اهمیت دارد، هماهنگی ابیات در عین استقلال تصویری است. پراکندگی تصاویر تا جایی که موجب تزاحم تصاویر نشوند، می‌توانند به‌رغم گفتمان تصویری خاص خود در یک غزل واحد بگنجند. به طور مثال در این 4 بیت «تو» یک بار میوه یا شکوفه است و یک بار شعر است و در بیت بعد کبوتر است و در بیت آخر قلب!
در آستین رقیبان من کمین کرده
چه دست‌های پلیدی برای چیدن تو
چه کس سروده تو را‌ ای چکامه هستی 
که ایستاده جهان در صف شنیدن تو؟
به چهره‌ام بنگر‌ ای کبوتر امید 
پریده‌تر شده رنگم پس از پریدن تو
تو قلب من شده بودی نمی‌زدی اما
چه خون دل که نخوردم سر تپیدن تو
چنانکه ذکر شد، خوشبختانه آن وحدت فضا که این ابیات را به‌رغم استقلال کنار هم نگاه می‌دارد، در غزل‌های این مجموعه بخوبی فراهم شده است. 
در مجموع می‌توان غزل‌های «ابوالفضل کرمی» را غزل‌هایی نوسنتی یا نوقدمایی دانست؛ غزل‌هایی که ساختاری عرضی دارند اما دکلماسیون کلام نشان‌دهنده تنفس شاعر و شعرش در روزگار ماست، البته این تنفس موجب نشده است تا غزل‌ها رنگ و بویی اجتماعی یا سیاسی بگیرند. «کرمی» در این مجموعه به کل از ارجاعات برون متنی فاصله گرفته است و جز شعری عاشورایی نمی‌توان فرامتنی در پس متن غزل‌ها جست‌و‌جو کرد. 
***
از 27 غزل «بغضی سفالی»، 18 غزل مردف هستند. وجود بیش از 66 درصد غزل مردف در این مجموعه نشان می‌دهد که «کرمی» خودآگاه یا ناخودآگاه به موسیقی سنتی غزل احترام می‌گذارد. این شیوه، ساخت و سرایش شاه‌بیت را تسهیل می‌کند، چرا که موسیقی کناری ابیات را قوی‌تر می‌سازد و زمینه را برای تاثیر بیت مساعدتر می‌کند. در واقع فرم (به مثابه قالب) و محتوا همراه با یکدیگر ساختار غزل‌های این مجموعه را غنی کرده است. این به گمان نگارنده مهم‌ترین ویژگی «بغضی سفالی» است. 

Page Generated in 0/0261 sec