متین فردوسی: در شناسنامه مجموعه شعر «مسافر بنفشهها» میخوانیم: گروه سنی ج، د و این یعنی مخاطبان هدفگیری شده این شعرها کودکان و نوجوانانی با سنین حدود 9 تا 15 ساله هستند.
در این سنین، نوجوان میتواند با متنهایی بلندتر از قبل روبهرو شود؛ متنهایی که حاوی حقایق علمی و تاریخی باشند. او بتدریج با فاصلهگیری از فضا و حال و هوای افسانههای کودکانه، حالا دیگر شرح حالها، وقایع تاریخی جذاب، هیجانانگیز و احساسی با تمرکزی دقیقتر بر شخصیتها را بیشتر میپسندد. این همان مختصات و ملاحظاتی است که «حمید هنرجو» در گزینش اشعارش در مجموعه شعر «مسافر بنفشهها» در نظر گرفته است؛ شرح صحنهها و حوادثی از رویداد عظیم انقلاب اسلامی و ترسیم چهرهای روشن از امام خمینی(ره) رهبر فقید آن.
از سوی دیگر «هنرجو» میداند که شعر نمیتواند مانند رمان و داستان به شرح تفصیلی سوژههای خود بپردازد و برای شرح شاعرانه سوژهها نیازمند بیانی استعاری و نمادین است. کار سخت و لطیف او درست از همین جا شروع میشود: انتخاب فضایی استعاری و نمادین که مخاطب خاص او بتواند با آن ارتباط بگیرد. او در مرحله نخست خودآگاه یا ناخودآگاه قالب چهارپاره را برمیگزیند که به هر دلیل قالبی رایج در شعر کودک و نوجوان محسوب میشود و ذهن مخاطب با آن آموختهتر است و به آن عادت کرده است.
در مرحله بعد او باز هم خودآگاه یا ناخودآگاه از دایره واژگانی خاص استفاده میکند که غالبا در مکالمات روزمره مورد استفاده قرار میگیرند و چندان غریبه و مهجور به نظر نمیرسند.
«راستی آن روز، من با بیبیام
با اتوبوسی به تهران آمدیم
هر دومان از اشتیاقت ای امام
با دو چشم خیس باران آمدیم»
و طبعا گاه ترکیبات و مضامینی که از همین کلمات خلق میشوند، کم و بیش پیچیدهتر از آب درمیآیند و شاید برای مخاطبان خاص خود کمی تا قسمتی دشوار باشند.
«بی تو مهربانی جوانهها
رنگ گونههای کال سیب بود»
نگارنده نمیداند شاعر در این بیت دقیقا چه میفرماید؟ اولا با سیب سرخ طرفیم یا سیب زرد یا حتی سبز؟ ثانیا کال بودن سیب چه نقشی در مضمون دارد؟ ثالثا همرنگ بودن گونههای سیب کال با مهربانی جوانهها چه بار مفهومی دارد؟ مثبت است یا منفی؟ خوب است یا بد؟
«حمید هنرجو» اما با بهرهگیری از تجاربش و با شناخت مناسب از مخاطبانش، غالبا از پس کلمات برمیآید و به صمیمیتی ملموس با خوانندگانش دست مییابد؛ صمیمیتی که مدیون روزمرگی مضامین و در دسترس بودن تعابیر شاعرانه و عینی بودن و حتی جزءنگر بودن شعرهاست. به همین دلیل است که در این مجموعه بهرغم خطر دائمی شعارزدگی در این گونه فضاها، به جز چند مورد، شعرها را کمتر شعارزده مییابیم. بیان استعاری و نمادین چنانچه ذکر شد مهمترین ابزار «هنرجو» برای گریز از سطحینویسی و شعارزدگی است.
«دلم میخواهد آن را
همین حالا بخوانم
و قطره قطره قطره
من از دریا بدانم»
و کتابی که صحبت از آن است، زندگینامه امام است. در فرازی از همین شعر اما کلیگویی و شعارزدگی در بافتار متن آشکار است.
«حماسه، زهد، غیرت
فداکاری، شجاعت
به دنیا زندگی داد
بهار انقلابت»
«هنرجو» میتوانست با اندکی سختگیری در هنگام سپردن شعرها برای چاپ و انتشار، آنها را ویرایش و فرازها و پارههای شعارزده را از آثار حذف یا اصلاح کند. این البته منافاتی با شاعرانه بودن آثار ندارد. خوشبختانه «هنرجو» مخاطبان خود را دستکم نمیگیرد و چیزی از شاعرانگی کم نمیگذارد و صور خیال را به کرات در مضامینش به نمایش میگذارد.
«از نگاه گرم و بیغروب او
روشنی به یادگار مانده است
لهجه زلال تو چقدر سبز
بر زبان آبشار مانده است»
حسآمیزی، تشبیه مضمر، تشخیص و... در بستری از ذهن و زبان طبیعتگرا و سادهگو از این بیت و ابیاتی از این دست فرازهایی درخشان آفریده است.
***
اگر شاخهای از شاخسار شعر انقلاب را شعر کودک و نوجوان آن بدانیم، «حمید هنرجو» را باید از چهرههای موجه آن بدانیم و کتاب «مسافر بنفشهها» را از نمونههای قابل بررسی آن.