printlogo


کد خبر: 232252تاریخ: 1400/1/25 00:00
نگاهی به غزل سیدسعید صاحب‌علم
بازگشتی شیرین

علی جهرمی: شعر هر دوره عکس‌العمل خودآگاه یا ناخودآگاه شاعران نسبت به شعر دوره پیش از خود است. غزل سیاسی و اجتماعی مشروطه عکس‌العمل غزل‌سرایان آن دوره به غزل کم‌رمق و بی‌موضع دوره بازگشت است. غزل دهه‌های 20 و 30 متقابلا در برابر غزل صریح و خشک دوره مشروطه قد می‌کشد و غزل نوگرای دهه‌های 40 و 50 واکنشی در برابر غزل ماقبل خود. همین وضع را در غزل دهه 60 می‌بینیم تا برسیم به غزل نوگرای دهه 70 که با اسامی گوناگونی چون خودکار، فرم، فراغزل، پست مدرن و... ظهور کرد و اساسا مانیفستی جدید برای این قالب نوشت. بوطیقای تازه این غزل به سرعت دچار تندروی شد، آنچنان که از غزل تنها ابیاتی مخلوط با شعر نیمایی و حتی سپید ماند با روایاتی که گاه سر به مالیخولیا، وهم و تخیلی مملو از سکس و گناه و یأس فلسفی و بی‌معنایی می‌گذاشت. از دهه 80 تاکنون گروهی از غزل‌سرایان در واکنش به این غزل، بازگشت به بوطیقای سنتی غزل را در پیش گرفتند. این حرکت اگرچه نوعی بازگشت به گذشته است اما با خلق مضامین نو در بستری از زبان در نوسان بین زبان نو و زبان کهن، مخاطبان سرخورده از تندروی‌های غزل نو را جذب کرد. غزل‌های «سیدسعید صاحب‌علم» در این گروه قرار می‌گیرد. 

مشخصه اصلی غزل صاحب‌علم بیان رمانتیک، صمیمی و تغزلی است که بر بستر زبانی نو/ کهن، مضامین و تصاویری بکر را پیش چشمان مخاطب می‌گذارد. تخیل قابل تامل او باعث می‌شود روابط بین کلمات، مصاریع و ابیات غزل را به شبکه‌ای از واژگان همخون و همجنس مبدل کند؛ روابطی که آشناست اما در شکل‌بندی تازه، بکر به نظر می‌رسد و در واقع با آشنازدایی از معانی و مضامین آشنای سنت غزل فارسی، بازتولید شده‌ است. 
روابط کلیشه‌ای بین شمع و پروانه را در نظر بگیرید و به بازتولید آن در این بیت دقت بفرمایید. 
«پروانه‌ای دلبسته شمعی‌ست سوزان
شمعی که در دکان ابریشم فروشی‌ست»
انگار صاحب‌علم برای خلق مضامین شعرهایش نیازی به کشف سرزمین‌های تازه در تفکر و فضای فکری تازه‌ای ندارد، بلکه با اکتشاف در همان حوزه‌های فکری پیشین خواننده را به شگفتی وامی‌دارد. مضمون آینه و صداقت و رنگ و بی‌رنگی را در سنت شعر و ادب فارسی در نظر بگیریم و بازتعریف آن را در این بیت ببینیم:
«تا سایه سیاه تو از روبه‌رو گذشت 
از نو نوشت آینه تعریف رنگ را»
رویارویی با ظرفیت‌های تازه کلمات در همان فضاهای مالوف قبلی، لذتی ناشی از غفلت و خوابزدگی به مخاطب می‌چشاند. غفلت از اشیا و پدیده‌های همیشگی و روزمره که در بطن خود دارای پتانسیل خوانش و تاویلی بی‌حد و مرزند. 
«ما میله‌های یک قفسیم و کنار هم
همسایه‌ایم و فاصله ما شکاف نیست» 
البته اینگونه سرایش تبعاتی هم دارد. سرایشی که حاصل آن ابیاتی است مستقل که گاه با ابیات دیگر قرابت چندانی ندارد. در این وضعیت غزل بیت‌محور است و ساختار پاشانی دارد، فاقد محور عمودی است و تنها وحدت فضاست که بیت‌ها را کنار یکدیگر نگاه می‌دارد. با این همه، شیرینی و ملاحت و نکته‌سنجی و دقیقه‌یابی مضامین، غزل‌های صاحب علم را شنیدنی کرده است.

Page Generated in 0/0054 sec