printlogo


کد خبر: 234917تاریخ: 1400/4/2 00:00
درباره مجموعه شعر «میخانقاه» سروده «زهیر توکلی»
با عشق و مرگ

متین فردوسی: ترکیب شگفت‌انگیز، هنرمندانه و خلاقانه «میخانقاه» با یک تیر چند نشان می‌زند. هم میخانه را در ذهن تداعی می‌کند و هم خانقاه را می‌گوید. در ضمن به عنوان یک مجموعه شعر نقش یک عنصر پیرامتنی را بدرستی اجرا می‌کند و به خوانش و تاویل مخاطب جهت می‌بخشد. پیرامتن می‌آید تا مخاطب به هر راهی که می‌خواهد نرود و از خوانش مورد نظر شاعر فاصله نگیرد. این عملی مستبدانه است؟ چه باک؟ این رفتاری پیشامدرن است؟ چه باک؟
پس رباعی‌های «زهیر توکلی» را با پیش‌زمینه می‌خوانیم؛ پیش زمینه‌ای که نام‌های بزرگی چون «خیام»، «مولانا» و «ابوسعید ابوالخیر» را درشت و سترگ به خاطر مخاطب می‌آورد. تاثیر‌پذیری «توکلی» در رباعی‌‌سرایی غیرقابل تردید است اما او خود در مضمون‌سازی به قدر کفایت استقلال خود را حفظ می‌کند و از حد فضاسازی مشابه فراتر نمی‌رود. این امر بیش از هر چیز حاصل زبانی است که شاعر برگزیده است و دکلماسیونی کهن را پیش چشم بازتولید و بهتر است بگویم بازسرایی می‌کند. اما باز هم چه باک؟ آنچه باعث سرایش رباعی‌های «‌میخانقاه‌» شده است نه تنها دغدغه «خیام» و «مولانا» و «ابوسعید ابوالخیر» است و نه تنها دغدغه «زهیر توکلی» بلکه دغدغه‌ای است همه زمانی و همه مکانی و قوالب سنتی و زبان کهن‌گرایانه بستر خوبی است برای بیان اینچنین دغدغه‌های ازلی و ابدی. این نه به آن معناست که انسان امروزی چنین دغدغه‌ای ندارد بلکه برخورد عارفانه با مفاهیمی چون عشق و مرگ چندان مخاطبی ندارد. برخورد شاعر امروزین با عشق و مرگ برخوردی واقع‌گرایانه است و نه حقیقت‌گرایانه. «زهیر» اما در همین امروز بیانگر حقیقت مرگ و عشق است یا می‌کوشد که چنین باشد و نه نمایشگر واقعیت عینی مرگ و عشق که جزو  روزمرگی‌های انسان امروزی شده است. شاید از این رو است که عرفانی پذیرا مرگ و عشق را شیرین ساخته است و تقریبا از تمام ابیات «‌میخانقاه» بوی سرمستی و فرح خاطر و آسودگی و آرامش به مشام می‌رسد. عرفان تنها موجب عشق‌اندیشی و مرگ‌اندیشی نمی‌شود بلکه به تمام باعث عشق آگاهی و مرگ آگاهی می‌گردد و آگاهی موجب آرامش است. 
زان سوی به جز سکوت پیغامی نیست
جز این گل سرخی که دهانش پیداست 
البته می‌توان در این مجموعه رباعی‌هایی با مضامینی چون نیایش، کربلا و عاشورا، شهید و شهادت و... را هم دید که در هر حال با فضاهای عارفانه کتاب در ارتباطی روشن قرار گرفته‌اند. 
***
ساختار در رباعی‌های «میخانقاه» ساختاری فشرده و طولی است. «توکلی» همان احترامی را برای بیت اول رباعی قائل است که برای بیت دوم آن. لذا ضربه مضمونی در اکثر رباعی‌های او به حداکثر می‌رسد، چرا که دارای زمینه‌سازی درستی است. 
از سوی دیگر ساختار موسیقایی خاص رباعی‌ها به قوت این ضربه‌ها افزوده است. در ارتباط با این مدعا می‌توان به بیش از 83 درصد از رباعی‌ها اشاره کرد که مردف‌اند. استفاده از ردیف طبعا زنگ موسیقی شعر را بویژه در کناره‌ها پرصداتر و پرطنین‌تر می‌سازند و به تاثیر مضامین متن کمک شایانی می‌کنند. 
چشمانم را به شعله دیگر گردان
رخسارم را خیس و معطر گردان
آمین گوی دو دست مشتاقم باش
دست آوردم بال به من برگردان
***
«میخانقاه» را می‌توان حاصل دید درست شاعر به شعر امروز دانست. روزگار شتاب و سرعت. روزگار کم‌حوصلگی و بی‌حوصلگی مخاطب. روزگار کوتاه‌سرایی و کوتاه‌خوانی. اینها در کنار تعهد شاعری چون «زهیر توکلی» به سطحی نبودن و دغدغه‌مند بودن و در پی حقیقت جهان بودن، منجر به رباعی‌هایی می‌شود که مجبورمان می‌کنند بازخوانی‌شان کنیم بویژه به خاطر زبان و بیان کهن‌گرای آنها که از زبان و بیان روزمره شعر امروز آشنایی‌زدایی کرده است. حتی اگر این آشنایی‌زدایی و غریبه‌‌گردانی به قیمت تاثیرپذیری آشکار از شاعری بزرگ چون «خیام» باشد:
پیش از تو در این دیر مقامی بوده
مهتاب رخی دست به جامی بوده 
می‌میری و نیست چند پشت آن سوتر
یک تن که بداند ز تو نامی بوده... 
«میخانقاه» را می‌توان از شاخص‌ترین و قابل تأمل‌ترین مجموعه رباعی‌های این سال‌ها دانست؛ قالبی که پس از دوران رونق خود در دهه 60 و فترت چند ساله پس از آن، امروز سرایش آن مجددا رایج شده است.  

Page Generated in 0/0147 sec