printlogo


کد خبر: 2727تاریخ: 1393/1/23 00:00
پاریس و سعدآباد را به یاد بیاورید

مهدی محمدی: یکی از روش‌های بسیار مفید برای درک نقایص کلیدی دیپلماسی هسته‌ای دولت یازدهم و به دست آوردن یک تخمین دقیق از اینکه این روند در نهایت به کجا ختم خواهد شد، مقایسه تطبیقی آن با روندی است که در فاصله سال‌های 82 تا 84 طی شد.
بحث تفصیلی در این باره مجالی بسیار وسیع می‌طلبد ولی تا آنجا که به اصول کلی مربوط می‌شود مساله بسیار ساده است.
2 اصل راهنمای زیر که به دیپلماسی هسته‌ای 84-82 شکل داد، اکنون هم عینا صادق است:
1- اصل اعتمادسازی؛ به این معنا که تیم مذاکره‌کننده می‌پذیرد ایران به سبب عملکرد و اهدافش یک استثنا در جامعه جهانی است و برای تبدیل شدن به یک عضو عادی باید ترتیبات درازمدت اعتمادساز را بپذیرد و اجرا  کند.
2- اصل ارتقای روابط؛ به این معنا که در سیاست خارجی هیچ هدفی مهم‌تر از ارتقای روابط با غرب نیست و تقریبا هر دستاورد ملی از جمله موضوع هسته‌ای پیش پای این امر قابل قربانی شدن است (این جمله آقای ظریف را به یاد نگه دارید که زمانی گفت مساله هسته‌ای مانعی بزرگ بر سر راه اصلاح روابط با غرب است و این مانع باید برداشته شود).
تیم مذاکره‌کننده آقای روحانی اکنون هم انگار نه انگار 10 سال گذشته، و در این مدت هم برنامه هسته‌ای ایران و هم وضعیت ملی و جهانی به نحو کاملا بنیادین تغییر کرده، هنوز بر اساس همان اصول پیشین عمل می‌کند با این تفاوت که این بار روحانی رئیس‌جمهور است نه رئیس تیم مذاکره‌کننده، مقصود از غرب به جای اروپا، آمریکاست و همه چیز هم به نام رای مردم در انتخاباتی نوشته می‌شود که پیام اصلی آن به طور سیستماتیک در حال تحریف شدن است.
یکی از رویه‌های عجیب و غریب و بسیار زیانبار تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای که اکنون هم عینا در حال بازتولید است، این بود که تیم ایرانی با غرب بسیار خطاپوشانه برخورد می‌کرد و در حالی که کارنامه اروپا در عمل به یک توافق تقریبا یک فاجعه کامل بود، توافق‌های کوچک به سرعت به توافق‌های بزرگ بدل می‌شد؛ توافق‌هایی که اروپایی‌ها به  همان‌ها هم عمل نمی‌کردند.
اکتبر 2003 توافق سعدآباد میان تیم ایرانی و 3 کشور اروپایی منعقد شد. طرف غربی به هیچ کدام از تعهداتش طبق این توافق که مهم‌ترین آنها عادی کردن موضوع ایران در شورای حکام بود، عمل نکرد اما چند ماه بعد توافق بروکسل که در آن ایران تعلیق کامل قطعه‌سازی و مونتاژ را پذیرفته بود به غرب هدیه شد. اروپایی‌ها به تعهد خود در توافق بروکسل هم که عادی کردن پرونده در اجلاس خرداد 83 شورای حکام بود، عمل نکردند ولی باز هم مسیر ادامه پیدا کرد و در آبان 83 توافق پاریس از سوی ایران مورد پذیرش قرار گرفت که همه سیکل سوخت را در ایران صرفا در ازای مذاکره – و دیگر هیچ - تعطیل می‌کرد. توافق پاریس نیز سرنوشتی بهتر از دو توافق قبلی پیدا نکرد و اوج عمل اروپایی‌ها به آن این بود که در مرداد 84 به ایران پیشنهاد دادند تاسیسات هسته‌ای خود را تعطیل کند و به غربی‌ها اجازه بدهد برای دانشمندان بیکار شده کار پیدا کنند. اما دوستان مذاکره‌کننده باز هم از پای ننشستند و در پی توافقی دیگر بودند که کار به فرجام رسید.
نکته مهم این است که تیم مذاکره‌کننده ایرانی این محاسبه راهبردی را در ذهن غربی‌ها شکل داده بود که صرف نظر از اینکه آنها به تعهدات‌شان عمل می‌کنند یا نه، مسیر مذاکرات و گذار از یک توافق به توافقی بزرگ‌تر و جامع‌تر ادامه پیدا خواهد کرد و هیچ شرایط مفروضی وجود ندارد که ایران تحت آن شرایط از پای میز مذاکره بلند شود و تداوم مسیر را مشروط به عمل غربی‌ها به تعهدات پیشین کند.
این اتفاقی است که امروز هم به نحو زننده‌تر و البته جدی‌تری در حال وقوع است.
هم اطلاعات منابع مستقل و هم آنچه غربی‌ها خود گفته‌اند نشان می‌دهد طرف غربی به هیچ کدام از تعهداتش طبق توافق ژنو عمل نکرده است. گروه 1+5 (و در واقع آمریکا) 3 تعهد اساسی در برنامه اقدام مشترک توافق شده در ژنو پذیرفت:
1- واگذاری 2/4 میلیارد دلار پول نقد به ایران
2- لغو تحریم پتروشیمی، طلا و خودرو به گونه‌ای که ایران بتواند حدودا 3/1 میلیارد دلار از این ناحیه درآمد داشته باشد.
3- باز کردن یک کانال بانکی برای خرید دارو و غذا و برخی اقدامات دیگر به ارزش 5/1  میلیارد دلار
اکنون ما در موقعیتی هستیم که با استناد به آنچه خود غربی‌ها گفته‌اند استدلال کنیم 1+5 به هیچ کدام از این 3 تعهد خود عمل نکرده است.
ایران هنوز نتوانسته 2/4 میلیارد دلار وعده‌داده‌شده را وارد خاک خود کند، از ناحیه لغو تحریم طلا و پتروشیمی و خودرو درآمد چندانی عاید ایران نشده و کانال بانکی هم که بنا بود برخی خرید‌ها را تسهیل کند همچنان وجود خارجی ندارد.  جالب است که روزنامه وال‌استریت ژورنال دو روز پیش نوشته بود آمریکا دسترسی ایران به این پول‌ها را فراهم نکرده چون مطمئن نیست ایران آنها را در چه راهی مصرف خواهد کرد و این یعنی احتمالا آقای ظریف باید فاکتور خریدهای کشور را هم دانه به دانه برای جان کری فاکس کند تا خیال مبارک کاخ سفید از این بابت که ایران دست از پا خطا نمی‌کند، کاملا آسوده باشد!
با این وضع، یعنی در حالی که نه تنها رفتار آمریکا پس از توافق ژنو بشدت توهین‌آمیز بوده بلکه حتی آنها به توافقی که صددرصد به نفعشان هم بوده عمل نکرده‌اند، باز می‌بینیم تیم مذاکره‌کننده ایرانی بی‌آنکه خم به ابرو بیاورد یا لااقل درباره میزان عمل آمریکا به توافق ژنو گزارشی به ملت بدهد، شتابان در حال حرکت به سمت امضای یک توافق بزرگ، جامع و تقریبا دائم با غربی‌هاست.
سؤال کلیدی و بسیار مهم اکنون این است: چگونه می‌توان انتظار داشت غربی‌هایی که به تعهدات مختصر خود طبق توافق ژنو عمل نکردند، به تعهداتی بسیار مهم‌تر و بزرگ‌تر در چارچوب یک توافق جامع عمل کنند و چه چیز آنها را از اینکه دوباره با ملت ایران خدعه نکنند، باز می‌دارد؟
حقیقت این است– و این حقیقت تلخی است- که این رفتار آمریکا همانقدر که در ماهیت پلید خود آنها ریشه دارد، محصول رفتار و نوع عملکرد دولت ایران هم هست.
وقتی دولت:
اولا: حتی به طور لفظی مایل به مقابله به مثل در مقابل اقدامات خصمانه غربی‌ها نیست.
ثانیا: در قبال بدعهدی آنها خطاپوشانه رفتار می‌کند اما منتقدان داخلی خود را به خشمگینانه‌ترین شکل ممکن ـ‌و با استفاده از همه ابزارهای رسانه‌ای، سیاسی، امنیتی و اجرایی‌ـ‌ می‌نوازد.
ثالثا: آنقدر درباره دستاوردهای توافق ژنو نزد افکار عمومی غلو کرده که حالا راهی برای گله از غربی‌ها برایش نمانده.
رابعا: طرف غربی را متقاعد کرده که آنها هر طور رفتار کنند تیم مذاکره‌کننده پای میز مذاکره خواهد ماند و در اراده‌اش برای امتیازدهی تغییری ایجاد نمی‌شود؛ آیا منطقی است انتظار داشته باشیم دولت آمریکا به قول و قرارش پایبند بماند یا از تهدید ملت ایران دست بردارد و به یک توافق منطقی و خوب بیندیشد؟
دولت نه فقط برای سامان دادن به اقتصاد بلکه حتی برای تغییر دادن محاسبات آمریکایی‌ها هم باید به خود برگردد. اگر محاسبات دولت اصلاح شود، دیده‌ایم طولی نمی‌کشد که آمریکایی‌ها هم خود را با آن وفق خواهند داد؛ اگرنه توقع نتیجه‌بخشی از این روند طلب روزی ننهاده کردن است.
پاریس و سعد آباد را به یاد بیاورید. 
 


Page Generated in 0/0166 sec