عباد محمدی: نتایج رسمی انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی و ششمین دوره خبرگان رهبری به مرور در حال اعلام است. خروجی صندوقهای رای نشان میدهد بسیاری از کارشناسان از نحوه کنشگری سیاسی مردم غافلگیر شدهاند. نوع واکنشها گویای آن است که دستگاههای تحلیلی اغلب کارشناسها «عدم اعتماد مردم به برخی چهرههای مطرح سیاسی» و «اعتماد به برخی چهرههای جدید و جوان» در این سطح را کمتر پیشبینی میکرد و حتی میتوان گفت اصلا انتظار چنین واکنشهایی را نداشت. به نظر میرسد در انتخابات جمعه مردم رفتار معناداری را از خود بروز دادند و لازم است نوع انتخابگری آنها مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.
بر اساس گزارشهای منتشر شده از درگاههای رسمی، تاکنون «محمدباقر نوبخت» دبیرکل حزب اعتدال و توسعه که از رشت کاندیدا شده بود؛ با سابقه ۴ دوره نمایندگی مجلس از حوزه انتخابیه رشت و رئیس سازمان برنامه و بودجه در دولت یازدهم و دوازدهم که مورد حمایت علی لاریجانی نیز قرار گرفت، از راهیابی به مجلس دوازدهم بازمانده است. همچنین «حسن نوروزی» که سابقه حضور در دورههای هشتم، دهم و یازدهم مجلس شورای اسلامی را در کارنامه دارد، نتوانسته نظر مردم را به خود جلب کند. «محمدرضا باهنر» نیز که سابقه حضور در دورههای دوم، سوم، چهارم، پنجم، هفتم، هشتم و نهم مجلس را داشته و «محمدرضا پورابراهیمی» نماینده دورههای نهم، دهم و یازدهم هم از دیگر چهرههایی هستند که مردم آنها را واجد شرایط برای نشستن بر کرسی مجلس ندانستهاند. این چهرهها را میتوان از شناختهشدهترین چهرههایی دانست که برای ورود به مجلس بعدی انتخاب نشدند، با این حال این همه ماجرا نیست و اخبار غیررسمی تعداد نمایندگان فعلی را که در مجلس آینده حضور نخواهند داشت، چشمگیر تخمین زده است. همچنین آیتالله صادق آملیلاریجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز با عدم اعتماد مردم استان مازندران مواجه شد و از حضور مجدد در مجلس خبرگان باز ماند. البته ماجرا صرفا به رای نیاوردن برخی چهرهها منتهی نمیشود و رویداد مهمتر در انتخابات، توجه بیشتر و ملموستر به برخی گزینههای جدید و جوان است.
اما این رفتار بر اساس چه معیاری قابل تحلیل است؟ بر اساس نظرسنجی یک مرکز شناختی که مرداد سال جاری انجام شد، نتایج درخورتوجهی به دست آمده که برخی شاخصهای آن در تحلیل نوع انتخابگری جامعه قابل بهرهبرداری است.
در این نظرسنجی 71 درصد مردم تهران عنوان کردهاند «تغییر نمایندگان مجلس در حل مشکلات کشور تأثیر خواهد گذاشت». این گزاره به این معناست که شاخص تحولخواهی به منظور عبور از مشکلات فعلی کشور و گذر از وضع موجود در بین مردم بشدت فعال است. هرچند رفتارشناسی مردم به وضوح مشخص نمیکند آنها به کدام سو میروند ولی از آنجا که اغلب مردم معتقدند مجلس اقتدار کافی برای برخورد با مشکلات را ندارد، احتمالا از گزینههایی که از جدیت رفتار و قاطعیت عمل بیشتری برخوردار باشند، حمایت خواهند کرد، چنانکه بر اساس این پیمایش، ۸۴ درصد مردم تهران اعلام کردهاند «مجلس برای حل مشکلات کشور اقتدار و قاطعیت لازم را ندارد». این گزاره از آن جهت حائز اهمیت است که چرایی توجه مردم به سمت گزینههای بعضا رادیکال را شرح میدهد. این نشاندهنده این مساله است که مشارکتکنندهها از طریق صندوق رای به ایجاد تحول از طریق نمایندگان قاطع و مقتدر میاندیشند و به حل مسائل کشور امید دارند. همچنین میتوان گفت مردم دیگر چندان سیاسی به معنای مرسوم حزبی آن نمیاندیشند و تابع لیستهای حزبی عمل نمیکنند، بلکه هر کنشگری که بتواند مطالبات آنها را به صورت شفاف و بدون لکنت مطرح کند، مورد توجه آنها قرار خواهد گرفت.
نکته بعد در تحلیل رفتار جامعه پای صندوقهای رای، مساله جوانگرایی و عدم اعتماد به گزینههای تکراری است. بر اساس نظرسنجی مورد اشاره، 75 درصد مردم تهران گفتهاند حضور نمایندگان جوان هرچند بیتجربه بهتر از نمایندگان مسن و باتجربه است. این بخش از جامعه بر این باور است گزینههای موجود یا نفرات باتجربه که تاکنون نتوانستهاند بر مشکلات کشور فائق آیند، از این پس نیز نخواهند توانست مسائل را حل کنند، لذا حضور گزینههای جوان و تحولخواه را در جایگاه مسؤولیت و تصمیمگیری ترجیح میدهند. چنانکه این گزاره در بین دیگر مردم مراکز استانها نیز صادق است و اعتماد دوباره مردم شیراز به جوانترین نماینده مجلس یازدهم نشانه پررنگ بودن این موضوع در ذهن همه مردم است.
نکته سوم مساله تاثیر «ارتباط مستمر نمایندگان و کارگزاران با عموم مردم» است. مشهود است برخی چهرهها با نادیده گرفتن تاثیر ارتباط مستقیم و مستمر با مردم پس از رای گرفتن از آنها در طی سالهای اخیر تصویر خود نزد افکار عمومی را مخدوش کردهاند و از این جهت مفاهمه «نمایندگان - مردم» از دست رفته به نظر میرسد. همواره این اشکال که نماینده بعد از رای گرفتن، جامعه خود را فراموش و رها میکند برآمده از همین رفتار نمایندگان است، نمایندهای که حضور مستمر در بین مردم نداشته باشد و از مطالبات و خواستههای آنها آگاه نباشد، هرچند بسیار پرکار باشد اما چون بر اساس خواست جامعه نبوده است، ناکام میماند. باید گفت چهرههایی که کارکرد «رسانه» را نادیده گرفته و تصور میکردند ارتباط رسانه با جامعه «صرفا اعلامی است و نه دریافتی»، در برابر چهرههایی که رسانه را عنصر «پیگیری مطالبات مردم میدانستند» مغلوب شدند.
در نهایت باید گفت تصویر مجلس شورای اسلامی در 4 سال اخیر بشدت مخدوش شده است. در حالی که نمایندگان بر بازنشر طرحها و لوایح از طریق رسانههای رسمی به عنوان دستاورد مجلس متمرکز بودند، یک جریان غیررسمی در فضای مجازی تصویر نمایندگان را بر اساس رفتار شخصی شکل داد و ماهیت مجلس را با رفتارهای نمایندگان گره زد. این جریان که موفق نیز عمل کرد، توانست به جامعه اینگونه القا که میزان عمل یک نماینده در مجلس با تصویب طرحها و لوایح مختلف برای جامعه چندان اهمیتی ندارد، مادامی که نمایندگان رفتارهای غیرقابل قبولی از منظر عرف اجتماعی از خود بروز دهند. به عنوان مثل در حالی که مجلس تلاش میکند وضعیت سربازان را سامان ببخشد و حقوق آنها را استیفا کند، تصویر توهین به سرباز از طریق عبور از خط ویژه توسط یک نماینده در ذهن جامعه گنجانده شده و اتفاقا در بزنگاههای انتخابات نیز کارکرد بیشتری دارد.