محمد سلحشور: جنبش دانشجویی واژهای وسیع در توصیف تمام فعل و انفعالات سیاسی و اجتماعی نهاد دانشگاه در ایران به حساب میآید. بخشی از این فعالیتها در ساختار رسمی تشکلهای دانشجویی جریان دارد و رد بخش دیگری را نیز در لایههای غیررسمیتر باید گرفت.
1- نخستین فعالیتهای دانشجویی ایرانیان به پیش از تاسیس نهاد دانشگاه بازمیگردد. این تناقض ظاهری از جایی نشأت میگیرد که نخستین فعالیتهای سیاسی - دانشجویی ایرانیان در چارچوب تشکیلات دانشجویانی که برای تحصیل به اروپا رفته بودند شکل گرفت. با تاسیس دانشگاه تهران و رسمیت پیدا کردن صنف نوظهوری با عنوان «دانشجو»، دانشجویان به بازیگر تعیینکنندهتری در مناسبات سیاسی کشور تبدیل شدند. نقاط عطف تاریخی همچون 16 آذر 32 و 13 آبان 58 را میتوان اوج حضور دانشجویان در دل مبارزات انقلابی دانست. عطف به این سوابق بایدها و نبایدهای زیادی درباره رسالت جنبش دانشجویی در فضای عمومی کشور طرح میشود که عمدتا بیگانه از خصلتهای اصلی این جنبش است. در گام نخست و پیش از ترسیم هرگونه مختصاتی برای فعالیت مثبت دانشجویان باید شرایطی را که جنبش دانشجویی در آن شکل گرفته است شناسایی کرد. نخستین وجه اجتماعی این جنبش به نیروی انسانی آن یعنی دانشجویان بازمیگردد. مهمترین چیزی که باعث تمایز فعالیت سیاسی دانشجویان با دیگر اقشار و اصناف میشود کوتاه بودن عمر دانشجویی افراد است. این خصیصه باعث میشود فعالیتهای دانشجویی کمتر از فعالیتهای حزبی با چشماندازی آمیخته با منافع شخصی انجام شود. از سوی دیگر موقعیت عمومی کشور در دهههای متمادی باعث شده دانشگاه مهمترین میدان تقابل و تضارب آرا و اندیشهها باشد. در این فضا فعالیتهای دانشجویان نیز جنبه ایدئولوژیک مضاعف مییابد. حاصل جمع این 2 مؤلفه باعث میشود وجه آرمانی و مطالبهگرانه فعالیت جنبش دانشجویی تبدیل به مهمترین ممیزه آن در قیاس با دیگر گروهها و جریانهای فعال شود.
2- وجه آرمانی جنبش دانشجویی را گاه به عنوان مزیت این جنبش در نظر میگیرند و گاه از آن به عنوان جنبهای ضدعقلانی یاد میکنند. با این حال سیاست در کشاکش میان موجودها و مطلوبها عینیت مییابد. همواره وضع موجودی وجود دارد که بر سر بهینه کردن آن نزاع شکل میگیرد و همواره مطلوبهایی بر سر دست گرفته میشوند که موجود کردن آنها نیازمند نرمافزاری عقلانی است. تهی شدن جامعه از گروههای آرمانگرا این نزاع را به سمت محافظهکاری پیش میبرد و در عین حال توقف در آرمانگرایی باعث میشود نیروهای سیاسی - اجتماعی چشم بر واقعیتها بسته و در گرداب رادیکالیسم فرو روند. با تعریفی که تا اینجا از موقعیت جنبش دانشجویی در تاریخ معاصر ایران داشتهایم میتوان حدس زد یکی از مهمترین سوالات پیشاروی دانشجویان این است: چگونه از آرمان تهی نشوند و در عین حال از این آرمان به عنوان حجابی در برابر واقعیت استفاده نکنند. فعالان دانشجویی زیادی را میتوان نام برد که پس از طرح ایدههای حداکثری و شعارهای پرطمطراق به یک سرخوردگی مضر در پایان دوره دانشجویی خود رسیدهاند. این سرخوردگی طبیعیترین نتیجهای است که از فقدان این یک کنش «آرمانی - عقلانی» صحیح به دست میآید. شاید مهمترین علاج برای دوری جستن از چنین وضعیتی بازتعریف آرمان از نقطه به مسیر باشد، به این معنا که آرمان را در مقصدی خاص محدود نکنیم و حرکت به سمت آن مقصد را به عنوان یک وجه مستمر در نظر بگیریم. این وضع دیگر نیروهای آرمانخواه را از تعهد صرف به اعتراض در برابر نارساییها دور و چشمان آنها را مقابل واقعیات مثبت نیز باز میکند. اگر فعال دانشجویی ایران را در مسیر تاریخی خودش مورد توجه قرار داده و وضعیت خود را با نسلهای قبلی مقایسه کند میتواند در کنار تبعیضها و بیعدالتیها به تفاوت جایگاه جهانی ایران نیز نگاه بیندازد.
3- دیدارهای رمضانی دانشجویان با رهبر انقلاب به یکی از سنتهای تخلفناپذیر سیاسی در ایران تبدیل شده است. نگاه به مجموعه این دیدارها این واقعیت را برای همگان روشن میکند: رهبر انقلاب همواره به دنبال ارتقای جایگاه جنبش دانشجویی در سپهر سیاسی کشورند. ایشان زمانی که بسیاری سیاسی شدن دانشگاه را بدعتی خطرناک برمیشمردند، نه تنها سیاسی بودن دانشگاه را به رسمیت شناختند که آن را به عنوان ویژگیای مثبت ارج نهادند و از سوی دیگر نیز همواره برقراری گفتوگو با دانشجویان و شنیدن انتقادات آنان را به عنوان ابزاری برای عقلانیت بخشیدن به این جریان آرمانخواه در دستور کار قرار دادند. در این فضا دیدار رمضانی امسال دانشجویان با رهبر انقلاب با طرح یک شاخص جدید از سوی ایشان همراه بود.
آیتالله خامنهای در این جلسه با انتقاد از کمرنگ بودن پیشرفتهای کشور در ذهن و مواضع دانشجویان، خطاب به آنها تأکید کردند: ضمن داشتن نگاه نقادانه، نگاه سرافرازانه هم در قبال پیشرفتهای پرشمار بخشهای مختلف کشور داشته باشید و به این پیشرفتها افتخار کنید.
بر این اساس «نگاه سرافرازانه» میتواند علاجی بر همین گرفتاری میان مطلوبیت و موجودیت شرایط باشد. تاکید بر این مولفه در شرایطی است که رهبر انقلاب اوایل دهه80 «عدالتخواهی» را که جنبه انتقادی نسبت به شرایط کشور داشت وارد ادبیات جنبش دانشجویی کردند و بعدها بر «آزاداندیشی» به عنوان مولفهای ارتقابخش برای نهاد دانشگاه تاکید ویژه داشتند. کنار هم قرار دادن این موارد در 3 دهه گذشته نشان از آن دارد که ایشان با شناخت دقیق ظرفیت جنبش دانشجویی همواره به دنبال تقویت و بهینه کردن این قشر آرمانخواه بودهاند.