printlogo


کد خبر: 2830تاریخ: 1393/1/25 00:00
شاه‌کلید شکسته

سیده‌آزاده امامی: هنوز یک سال از روزهای پرهیاهوی تبلیغات انتخابات ریاست‌جمهوری نگذشته و هنوز از یادمان نرفته تکاپوی کاندیداها را که به هر ترفند و شیوه‌ای توسل می‌جستند تا نظر ملت را به خود جلب کنند و رأی آنان را به نام خود سند بزنند، انصافاً آن روزها غافلگیرکننده‌ترین تکنیک تبلیغاتی «کلید»ی بود که آقای روحانی در پایان یکی از برنامه‌های انتخاباتی‌اش به ملت نشان داد و اینگونه القا کرد که گویی راه‌حل همه مشکلات حال حاضر کشور تنها و تنها در دستان اوست و به مدد این «کلید» خواهد توانست گره از کار فروبسته ملت بگشاید!
آن روزها هنوز اپراتورهای تلفن همراه به خدمت آقای روحانی درنیامده بود تا واسطه انتقال «پیامک» او به ملت باشد و رسالت انتقال این «پیام» بر دوش همان «کلید» معروفی بود که بعدها بر سر ماهیت اصلی آن حرف و حدیث‌های بسیار رفت! «کلید»ی که تنها یک کارکرد- یا به عبارتی تنها یک ادعا- داشت؛ رفع موانع و تحریم‌ها، در سایه برقراری تعامل سازنده با دنیا.
نوک پیکان حمله آنان طی این سال‌ها همواره متوجه سیاست‌ خارجی بود و قویّاً بر این باور بودند که باید راه و روشی دیگرگونه در ارتباط با دنیا در پیش گرفت تا این موانع و معضلات از سر راه برداشته شوند، لبّ کلام آنها این بود: «باید به روی دنیا خندید، تا دنیا هم به روی ما بخندد!» این بود که آقای روحانی هنوز از راه نرسیده به سراغ قفل کهنه و سنگین تابوی رابطه با آمریکا رفت تا به خیال خود اعجاز «شاه‌کلید»ش را به رخ دیگران بکشد!
چه؛ اعتقاد ایشان و دوستان‌شان این بود که برخی رویکردهای افراطی! و سخت‌گیری‌های بی‌مورد! طی این سال‌ها مانع از آن شده که یخ این رابطه آب شود و دیوار بلند بی‌اعتمادی فرو بریزد، اگرنه آمریکا هم یکی مثل بقیه، پس نباید در رابطه با او به سازوکاری متمایز از شیوه‌ای که با دیگران ارتباط داریم قائل باشیم مگر نه اینکه هر رابطه‌ای در دنیای دیپلماسی بر مبنای تأمین حداکثری منافع ملی تعریف می‌شود، در رابطه با آمریکا هم باید همین نگاه لحاظ می‌شده و اساساً از ابتدا نباید با حساسیت‌های بی‌مورد رابطه با آمریکا را بدل به تابویی می‌کردیم که اینک شکستن آن تبعات و هزینه‌هایی برای ما به همراه داشته باشد!
اینان البته هرگز به این سوال پاسخ نمی‌دادند که آیا رفتار آمریکا با ما حقیقتاً مانند رفتار دیگر کشورها بوده که بر این اساس ما هم به شیوه‌ای مشابه دیگران با آنها تعامل داشته باشیم، یا خیر؟ و آیا از نظر ایشان مشارکت مستقیم در کودتای 28 مرداد، حمایت بی‌شائبه از خاندان فاسد و ظالم پهلوی در برابر ملت بپاخاسته و انقلابی ایران، طراحی و هدایت چندین کودتای نظامی، تجهیز و حمایت تمام‌عیار رژیم بعثی عراق در جنگ تحمیلی 8 ساله، وضع تحریم‌های ظالمانه‌ داماتو و تمدید درازمدت آنها و گسترش و تداوم آنها تا تحریم‌های ناجوانمردانه‌ کنونی، حمایت و پناه دادن به گروهک مزدور و تروریست منافقین، ایفای نقش مستقیم و غیرمستقیم در ترور مسؤولان، دانشمندان، مردم عادی، انهدام هواپیمای مسافری و ده‌ها مورد دیگر، آیا مصداق جنایت و دشمنی محسوب می‌شود یا اینکه همه‌ اینها ساخته و پرداخته‌ ذهنیت‌های افراطی و جنگ‌طلب است؟!
بماند!
به هر حال روحانی در این قفل کلید انداخت، به تصور آنکه اگر ما گامی در جهت دوستی و عادی‌سازی روابط برداریم- بخوانید گامی در مواضع خویش به عقب برداریم- طرف مقابل هم گامی به پیش خواهد گذاشت؛ که البته این‌گونه هم شد و طرف مقابل گامی به پیش نهاد، منتها نه در راستای دوستی و اعتمادسازی که در باج‌خواهی و افزون‌طلبی! خداوند بر درجات عالی پیر سفرکرده‌ جماران بیفزاید که فرمودند اگر شما قدمی هم از مواضع‌تان عقب بروید، آنها 10 قدم به پیش می‌آیند! رئیس‌جمهور حقوقدان ما اما به قدرت کلید جادویی خود باور داشت و بر آن شد به اقتضائات راهی که آغاز کرده وفادار بماند، بنا را بر اعتماد گذاشت و پیش رفت...
در این‌سو اما دلسوزان فریاد می‌زدند: «فریب این لبخندها را نخورید»، ماهیت این شیطان عوض نشده است، فریبایی «دستکش مخملین» دستی که به سوی شما دراز شده دلتان را نبرد که «دستی چدنی» زیر آن پنهان داشته‌اند، «حواستان نباشد انگشتان‌تان را خرد می‌کند» اما کسی انگار گوشش بدهکار نبود!
بارها گفته شد مذاکره درِ باغ سبزی است که نشانتان داده‌اند، نتیجه‌ای در کار نخواهد بود، اگر هم باشد از آن ما نخواهد بود، «مذاکره، تنها برای مذاکره» است، می‌خواهند شما را پای میز بکشانند بعد هم این قضیه را چماق کنند بکوبند توی سر ملت‌های به پاخاسته دنیای اسلام و بگویند اینکه بزرگ‌تان بود دوام نیاورد و عاقبت با پای خودش تسلیم شد، شما که دیگر حساب کارتان معلوم است. پس بیش از این نه عِرض خود ببرید و نه زحمت ما بدارید، اما آقایان همچنان به راه خود می‌رفتند!
دولت بی‌توجه به هشدارها و مغرور و سرمست از اکسیری که گمان می‌کرد به کف آورده این‌بار به مصاف 1+5 رفت تا به خیال خود هنوز 100 روز تمام نشده همه حساب‌ها را تسویه کرده باشد. «توافق ژنو» شاهکار دولت بود که سردست گرفتند و زدند توی سر منتقدان که این‌هم کاری داشت، دیدید پرونده‌ای را که بیخود و بی‌جهت این‌همه طول دادید ما صد روزه سر و ته‌اش را هم آوردیم، شما راه و چاه تعامل با دنیا را نمی‌دانستید و با لجاجت‌های بی‌مورد و حرف‌های بی‌منطق دنیا را از خود ترسانده بودید و اصلاً چاره‌ای برای دوستان باهوش و مؤدب(!)... ما نگذاشته بودید جز اینکه قطعنامه پشت قطعنامه و تحریم پشت تحریم وضع کنند تا این ملت بیچاره را «فلج» کنند! اصلا باید بیایید سر کلاس ما دو واحد دیپلماسی پاس کنید تا یاد بگیرید چگونه می‌شود هم دَم کدخدا را دید، هم چرخ زندگی مردم را چرخانید و هم سانتریفیوژها را!
دولت تا ته تعهدات خودش به کدخدا پیش می‌رفت، تا آنجا که وزیر امور خارجه «ظریف»ش را با ویلچر جلوی چشم دوربین‌ها فرستاد تا عاقبت درافتادن با آمریکا و پنجه در پنجه شدن با شیطان را همه ملتفت شوند!
دولت تا ته تعهدات خودش به کدخدا پیش می‌رفت....
توافق ژنو را صدروزه سر هم بندی کرد که بشود «قاتق نان‌مان» شد «قاتل جان‌مان!»
عدم توازن امتیازات نقدی که داده شده و وعده‌های نسیه‌ای که دریافت هم نشده آنقدر توی ذوق می‌زند که حتی یک لبوفروش معمولی و یک راننده تاکسی ساده هم زیر بار امضای آن نمی‌رود، اصلاً به تعبیر قاضی‌القضات مملکت «هیچ آدم عاقلی پای چنین سندی را امضا نمی‌کند»، حالا چه شد که دیپلمات‌های کارکشته و باتجربه آن را امضا کردند و با ذوق‌زدگی به عنوان توافق قرن عرضه داشتند، بماند!
در این مجال مقصود ما پرداختن به مضمون این توافق نیست، که سخن در آن بسیار رفته و همین که هنوز از خیل باسوادان همسو با دولت کسی حاضر نشده رو در روی منتقدان «کم‌سواد» بنشیند و از حیثیت این شاهکار دفاع کند، خودش کلی حرف است، اگر بدانند! دفاعی هم اگر بوده یا در میدان خالی از رقیب بوده، که ترکتازی در آن بر کسی دشوار نیست، یا در خفا و در پس‌پرده بوده است، لابد این ‌هم چونان متن طلایی توافق باید محرمانه بماند و نامی از جماعت حامی منتشر نشود تا مگر این‌گونه از گزند چشم‌زخم «حسودان» در امان بماند!
سخن ما در چند و چون سنخیت «آنچه مرقوم داشته‌اند» با «آنچه رقم زده‌اند» نیست، که در این باره سخن بسیار رفته و خواهد رفت، اگر بگذارند!
سخن در موجودیت «در»ی است که قرار بود «کلید» آقای روحانی بگشاید؛ «درِ» تعامل سازنده با دنیا منهای تحریم و تهدید و فشار، «درِ» تعامل دو‌سویه با دنیا به‌علاوه احترام و اعتماد متقابل،
«درِ» تعامل مؤثر با دنیا از موضع برابر....
اما...
هنوز گفت‌وگوی تلفنی رئیس‌جمهور روحانی با پرزیدنت اوباما تمام نشده بود که خط و نشان کشیدن‌ها نه تمام و نه حتی به سیاق گذشته که با شدّت و حدّتی افزون‌تر از سر گرفته شد؛ نه رئیس روسیاه کاخ سفید گزینه پوسیده و مسخره نظامی‌اش را از روی میز برداشت، نه دیگر مقامات دخیل در تحریم‌ها پیام حسن‌نیت ایران را گرفتند و شیوه‌شان را عوض کردند، تازه! این قضیه آنان را به این توهم خام انداخت که تن دادن ایران به گفت‌وگو با آمریکا پس از سی و چند سال، محصول تأثیر تحریم‌ها بوده و آنان را به این نتیجه رساند که از این پس نیز خواهند توانست با تشدید تحریم‌ها نظام اسلامی را گام به گام از مواضع بحقش عقب برانند!
دولت واکنشی که نشان نمی‌داد، هیچ، به خیال خود با سامان دادن توافق ژنو می‌خواست همه پرونده‌های قطور این سه دهه را ظرف سه ماه تعیین تکلیف و مختومه کند!
هنوز اما مرکب توافق ژنو هم خشک نشده بود که طرف محمدجواد ظریف پشت تریبون رفت و با کمال وقاحت همان حرف‌های قدیمی را تکرار کرد و باز نه به سیاق گذشته، که با شدّت و حدّتی افزون‌تر! ظریف می‌گفت برای نخستین بار حق هسته‌ای ایران به رسمیت شناخته شد، کری می‌گفت از این خبرها نیست. روحانی می‌گفت: «می‌دانید توافق ژنو یعنی چه؟ یعنی تسلیم قدرت‌های بزرگ در مقابل ملت ایران، یعنی شکستن سد تحریم ظالمان»، سخنگوی کاخ سفید می‌گفت: «آنچه روحانی می‌گوید اهمیتی ندارد، آنچه انجام می‌دهد مهم است»!
و حالا هنوز چند ماه از این توافق کذایی نگذشته که با وضع چند دور تحریم جدید، چند بار رسماً روح و جسم شاهکار ژنو را به سخره گرفته‌اند!
هنوز چند ماه از این توافق کذایی نگذشته که چند بار تفسیرهای زیاده‌خواهانه از این متن محرمانه ارائه داده‌اند!
هنوز چند ماه از این توافق کذایی نگذشته که لغو تحریم‌ها به موضوعات دیگری منوط شده است!
هنوز چند ماه از این توافق کذایی نگذشته که «توهین» و «تحقیر» هم به کمک «تهدید» و «تحریم» آمده‌ است!
هنوز چند ماه از این توافق کذایی نگذشته که....
گفته بودیم ساده‌لوحانه است تصور اینکه حتی اگر هسته‌ای را هم بفروشیم بسته‌ای، دست از سرمان برمی‌دارند، روح خدا گفته بود: «آرام‌شان نگذارید، که اگر آرامشان گذارید، لحظه‌ای آرامتان نخواهند گذاشت».
گفته بودیم هسته‌ای را که بگیرند، می‌روند سراغ بقیه چیزها، راهش را یاد گرفته‌اند، دوباره همین تهدیدها و دوباره همین تحریم‌ها، چه می‌خواهید بکنید؟ از موضوع جدید هم پا پس می‌کشید که بهانه به دست‌شان ندهید و باز موضوع تازه‌ای و باز روز از نو و روزی از نو، یا یک‌بار برای همیشه مردانه می‌ایستید و از حقتان دفاع می‌کنید و حالی‌شان می‌کنید با چه ملتی طرف هستند؟
می‌بینید آقایان «حقوقدان»! هنوز لقمه هسته‌ای از گلوی‌شان پایین نرفته- که ان‌شاءالله پایین هم نخواهد رفت- چشمان هیزشان به دنبال موشک‌های بالستیک «سرهنگ‌ها» دودو می‌زند! تازه! بحث حقوق‌بشر و حمایت از حزب‌الله هم که خود یک پروژه جداگانه است!
به همه اینها اضافه کنید خرده‌فرمایشات گستاخانه و اقدامات موهن چند ماهه اخیر را. مثلاً همین قطعنامه حقیر پارلمان اروپا یا کارشکنی اخیر آمریکا در نپذیرفتن سفیر جدید ایران در سازمان ملل یا بی‌احترامی هیأت پارلمانی اروپا نسبت به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام یا اهانت آشکار اشتون به حاکمیت ملی ما و ملاقات با محکومان فتنه یا حرف‌های زیادی احمد شهید درباره وضع حقوق بشر در ایران یا اظهارات مسخره اروپایی‌ها درباره انتخابات سال گذشته یا اهانت‌های بان‌کی‌مون به منتخب ملت یا... .
همین مانده که به خاطر اعدام قاچاقچیان تحریم‌مان هم بکنند، یا به دلیل آزاد نبودن ازدواج همجنس‌بازها!
وقاحت هم حدی دارد!
البته آنها که تقصیری ندارند، دشمنند و اقتضای دشمنی، کینه‌ورزی و عداوت است، شما باید آنها را از دشمنی پشیمان کنید! طبیعت دشمن است که اگر مقاومت نبیند پیش‌تر و پیش‌تر می‌آید و اگر واکنش قاطعی نبیند به دشمنی‌های دیرینه و عداوت‌های پرکینه‌اش تحقیر ملت و دهن‌کجی به دولت هم اضافه می‌شود...
هر کدام از این اتفاق‌ها که می‌افتاد به خود وعده می‌دادیم، دولت این‌بار دیگر حساب آنها را کف دستشان می‌گذارد اما آقایان انگار نه انگار اتفاقی افتاده، چشم‌شان را می‌بستند و می‌گفتند، ان‌شاءالله گربه است! سوزن وزارت امور خارجه گیر کرده است روی این عبارات: «این اظهارات غیرسازنده است»، «این مطالب مصرف داخلی دارد»، «این اقدامات به تلاش‌های صورت گرفته در راستای بهبود روابط لطمه می‌زند»، «این سخنان اعتماد ملت ایران را خدشه‌دار می‌کند»... چقدر هم که رفقا حساب برده‌اند و ترتیب اثر داده‌اند! این‌همه قاطعیت(!) یک وقت کار دست «دیپلماسی لبخند» ندهد؟!
نتیجه شاهکار همین دیپلماسی لبخند است که گروه‌های چندنفره تروریستی هم برای ما شاخ و شانه می‌کشند! تازه! بعد از یک ماه و اندی تأخیر چقدر هم برای خودشان هندوانه قاچ می‌کنند! کسی نیست بگوید 48 پاسدار را از سوریه برگرداندند بدون اینکه خون از بینی یکی آمده باشد، آنوقت این شاهکار شما پیام تبریک دارد!
حالا این ادبیات «شیخ حسن» (روحانی) را با نتایج درخشانش، مقایسه کنید با ادبیات حماسی «سیدحسن» (نصرالله)، انصافاً کدام تکبیر دارد؟!
نمی‌دانم این بود «در»ی که می‌خواستند به روی ملت بگشایند؟!
جای «فامیل دور» خالی که بگوید: «با این «در» اگر در بند درمانند، درمانند...»
گذشته از این شاه‌کلید شکسته اما قیاس‌های مع‌الفارق هم خودش حکایتی دارد؛ در تمام این مدت و در پی تمام این رفتارهای مؤدبانه! و دوستانه! و محترمانه! رفقای جدید دولت، برخی حقوقدانان به عوض آنکه مدعی حقوق ملت باشند، شده‌اند وکیل‌مدافع...! بعد از این‌همه نرمش و چشم‌پوشی از حقوق ملت و راه آمدن با آنها، قطعنامه صادر کرده‌اند و همه عقده‌های سرکوب شده این سی و چند ساله را لیست کرده‌اند، به جای آنکه بزنند دهان‌شان را بابت این یاوه‌گویی‌ها خردکنند، تازه می‌گویند «بروید خدا را شکر کنید که تحریم نکرده‌اند»! یا می‌گویند «در 4 سال گذشته قطعنامه‌های به مراتب شدیدتری صادر شده»!
چشم ما روشن یا شما؟
آقای محترم در 4 سال گذشته اگر هم قطعنامه‌ای بوده، بهای استقلال و ایستادن رودرروی کدخدا بوده است که پرداخته‌ایم، شما که هم حواستان حسابی جمع است مبادا حرفی بزنید که به تریج قبای حضرت کدخدا بربخورد، هم «ترمز» قطار هسته‌ای را کشیدید، هم «دنده‌عقب» گرفتید، پس دیگر قطعنامه صادر کردن‌شان چه صیغه‌ای است؟
در 4 سال گذشته اگر هم قطعنامه‌ای بوده، به قول و ادعای شما هزینه انکار هولوکاست بوده، شما که یک کلام گفتید «من تاریخدان نیستم» و خیال خودتان و آنها را راحت کردید، پس دیگر قطعنامه صادر کردن‌شان چه صیغه‌ای است؟ شما که به قول خودتان می‌دانستید چگونه آنها را وادار کنید نه با ادبیات «تحریم» که با ادبیات «تکریم» با این ملت سخن بگویند، ملاحظه می‌فرمایید به لطف «تدبیر» شما، «تحقیر» هم به ترفند‌های آنان اضافه شد!
حالا رسیدید به حرف این مرد خدا که فرمود: «مکرر گفتیم که مساله هسته‌ای بهانه است براى دشمنى؛ مساله هسته‌اى هم اگر یک روزى- حتى به فرض محال- بر طبق نظر آمریکا حل بشود، باز یک مساله دیگرى دنبال آن می‌آید؛ الان ملاحظه کنید سخنگویان دولت آمریکا بحث حقوق بشر، بحث موشکى، بحث سلاح و مانند اینها را به میان آوردند».
آقای رئیس‌جمهور! این کلید که بدجوری شکسته است، برای دور بعد اگر تشریف می‌آورید به فکر کلید بهتری باشید!
 


Page Generated in 0/0104 sec