printlogo


کد خبر: 3781تاریخ: 1393/2/10 00:00
پیتر آیزنمن چرا به ایران دعوت می‌شود؟

عبدالحمید نقره‌کار*:‌ایدئولوژی‌های سیاسی، دارای یک پیش‌زمینه فرهنگی ـ هنری یا به طور کلی یک جهان‌بینی، انسان‌شناسی، زیبایی‌شناسی و فلسفه هنر پشتیبان و حامی است که توجیه‌کننده سیاست‌ها و برنامه‌های آنهاست.
پیتر آیزنمن و امثال او، از معمارانی هستند که از ابعاد فوق بویژه در فلسفه هنر، جزو شکاکان و ساختارشکنان بوده و هر نوع باور و معیار ثابتی را در نظر و عمل نفی می‌کنند، یعنی در حوزه زیبایی‌شناسی و فلسفه هنر (برخلاف حکمت هنر اسلامی) به هر نوع باور بینشی (هستی‌شناسی)  یا گرایش‌های ارزشی (حلال و حرام عملی) کفر می‌ورزند. به عنوان نمونه او می‌گوید، اگر معیار و ایده امروز خود را برای طراحی یک خانه مطلوب، فردا کاملا تغییر نداده و ساختارزدایی نکنم، من انسان نیستم. یعنی من از خود و مخاطبانم هیچ دریافت ثابت و روشنی ندارم و هیچ جهت و غایت مشخص تکاملی را برای خود و انسان‌های مخاطب قائل نیستم.
یعنی وی برای خود و مخاطبان چه از بعد نظری (هستی‌شناسی) و چه از بعد عملی (ارزش‌های اخلاقی و احکام حلال و حرام) هیچ نوع معیار و اصل ثابتی قائل نیست و نیات و ایده‌های خود و نیازهای مخاطبان را تابع هیچ بینش و ارزش ثابتی نمی‌داند.
در این رویکرد، او علاوه بر آنکه عالم را در عالم دنیا محدود می‌کند و خود و سایر انسان‌ها را در بعد مادی و حیوانی محصور می‌کند، موجب ازخودبیگانگی و مسخ فطرت الهی و روح تعالی‌جوی خود و سایر انسان‌ها می‌شود و فلسفه هنر پوچ‌گرا (نهیلیستی) و هرج و مرج‌طلب (آنارشیستی) نتیجه اجتناب‌ناپذیر چنین انسان‌شناسی است. در این رویکرد عملا به صاحبان زر و زور و تزویر نیز این مجوز را می‌دهند که بر مبنای گرایشات حیوانی و اشباع‌ناپذیر خود، هر نوع فساد و جنایتی را روا دارند و هر کاری مجاز شمرده می‌شود و هیچ معیار و داوری نیز برای ارزیابی و نقد اعمال و آثار حاکمان مستکبر ارائه نمی‌کنند. این اندیشه به بهانه نظریه داروین، پیروی بی‌چون و چرا از نفس اماره (لیبرالیسم) در انسان‌شناسی و ماکیاولیسم شیطانی و سیاسی استکبار جهانی را در سلطه امپریالیستی آن بر جهان، توجیه فلسفی- هنری می‌کند.
در این اندیشه همه اجزا و عناصر عالم دنیا از جمله انسانی که حیوان تعریف شده، در حال تغییر و دگرگونی مادی بوده و در جبر مجموع عناصر محیطی و شرایط زمانی و مکانی قرار می‌گیرد. این اندیشه با نفی روح الهی انسان و فلسفه معاد، برای انسان‌ها سرنوشتی جز پیری و مرگ، برای جامعه جز تنازع و جنگ و برای لذت‌جویی و زیبایی، جز شهوت و غضب و برای حاکمان جز سلطه (زر و زور و تزویر) نمی‌شناسد و از چیزی دفاع نمی‌کند. این رویکرد همان گرایش شیطانی است که از فطرت الهی و روح جاویدان انسان‌ها، اظهار بی‌خبری می‌کند و خلقت آدم را تنها به خاک نسبت می‌دهد و ملعون خداوند است تا روز قیامت.
در این رویکرد که بی‌خبر از نفس عقلانی و نفس روحانی انسان‌هاست، در فلسفه هنر، با پیروی از سامری‌های بت‌ساز، گوساله‌های زرین و بت‌های فریبنده را به نام آثار معماری می‌سازند و شهرهای ما را که باید شهر امن (بلد امین)، شهر پاک (بلد طیب) و شهر یاد خدا (ذکر الله) باشد، از ساختمان‌های ظاهرفریب  و هیولاهای نامانوس، بی‌معنا و رهزن، پر کرده‌اند.
در یک کلام آیزنمن و امثال او بت‌سازان معاصر در حرفه معماری‌اند. بی‌جهت نیست  که اغلب  به نوعی وابسته به جریان‌های صهیونیستی فراماسونری و استکباری (غربی، عبری و عربی) بوده  و توسط رسانه‌های آنها بشدت تشویق و تبلیغ می‌شوند. بی‌سبب نیست که طرح توسعه خانه خدا (بیت‌الله الحرام) توسط حاکمان سرسپرده عرب به امثال آنها واگذار می‌شود تا اصالت‌زدایی کنند و به قلب بیداری اسلامی یعنی ایران انقلابی دعوت می‌شوند تا فرهنگ‌زدایی کنند.
معرفی، تبلیغ و تشویق این بت‌سازان معاصر، خودآگاه یا ناخودآگاه، نوعی تهاجم و شبیخون فرهنگی در حوزه فلسفه هنر و معماری است. مکتب اسلام، انسان را دارای دو بعد مادی و روحانی می‌شناسد، از بعد مادی انسانی موجودی است متنوع و متغیر و وابسته به مجموع شرایط زمانی و مکانی آنچنان که امثال آیزنمن می‌گویند ولی از بعد روحی، انسان دارای فطرت الهی است، از خداست و به سوی خداست، بنابراین گرایش ذاتی به حقیقتی ازلی و ابدی، غیرقابل تبدیل و تحویل دارد و حقیقت بالقوه و جاودان  انسان، این بعد او است.
خداوند خود را با یکصد صفت حسن در قرآن معرفی کرده است، یعنی معیارها و ارزش‌های اصیل، ثابت و تعالی‌بخش انسان در حوزه نظر و عمل، صفات ذاتی و فعلی خداوند است.
 آدم شدن انسان در گرو ایمان و عمل، مبتنی بر این صفات است بنابراین در یک کلام می‌توان گفت در فرهنگ غربی، بعد از شکاکیت یونان باستان و شکاکیت بعد از قرون وسطی، اکنون سومین دوران اوج شکاکیت است.
این شکاکیت به دلیل انحرافات مسیحیت کلیسایی  از وحی معصومانه و رویکرد مادی‌گرای فرهنگ غربی به عالم و آدم است و محروم کردن خود از وحی خطاناپذیر و تحریف ناشده قرآن و  سنت معصومین(س). معجزه انقلاب اسلامی و نقش پیامبرگونه حضرت امام(ره)، تاریخ فرهنگی جهان را دگرگون کرد، بیداری اسلامی، یک رسالت تاریخی و جهانی است، قرن بیست و یک قرن بیداری اسلامی است، علما، دانشمندان و هنرمندان ما باید با  درک چنین مسؤولیتی، رسالت تاریخی خود را در مقابل تهاجم و شبیخون فرهنگی غرب که جهان را به فساد و خونریزی کشیده است، با یک جهاد علمی و انقلابی اعمال کنند.
بانیان چنین دعوتی، اگر نیت  خیری دارند، می‌توانستند نظرات و آثار امثال آیزنمن را توسط خبرگان فرهنگی و حرفه‌ای به ارزیابی و نقد بگذارند یا حداقل در میزگردی نظرات و آثار چنین افراد فرمالیست و بت‌سازی را به بحث و نقد بکشانند. ما مصرانه از مسؤولان می‌خواهیم از ورود سربازان شبیخون فرهنگی و هنری دشمن جلوگیری کنند و از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران می‌خواهیم، فلسفه هنر پوچ‌گرا و اصالت‌ستیز آنها را توسط خبرگان هنر و معماری به ارزیابی و نقد بگذارد.
*مدیر قطب علمی معماری اسلامی
دانشگاه علم و صنعت ایران


Page Generated in 0/0208 sec