حسین بابازادهمقدم: گاهی اوقات افرادی که از درون و محتوای یک صندوق خبر ندارند با حیله و سروصدا در جوانب موضوع، تصور میکنند آن صندوق ممکن است حاوی چه گنجینهای باشد، حال آنکه در بسیاری از این صندوقها منجمله آنچه کسانی میکوشند از خود چهرههایی عمیق و تحولآفرین را ترسیم کنند، هیچ چیز موجود نیست.
سخنان جنجالآفرین علی یونسی چیز تازهای نیست غیر از یکسری آموزههای مشارکتی بدون پرچم که عملا نماینده همان دیدگاه فکری درباره مسائل مربوط به معنویت، تاریخ ایران و اسلام و مسائل مربوط به قومیتهاست که اگر اندکی این طرح موزاییکی به هم پیوسته در مرام و مسلک اصلاحطلبان را کنکاش کنیم، میبینیم سخن و متاع تازهای در آن نیست.
اظهارنظرهای پرحاشیه علی یونسی در سفر اخیرش به شیراز حاوی نکات و پیامهای زیادی است که ازجمله مهمترین فاکتورهایش رانش ایدئولوژیکی شدید و روزانه جریان موسوم به اصلاحطلبی است.
مگر کسی باور میکرد روزی اکبر گنجی در رد وجود امام زمان(عج) مطلب بنویسد و سخنرانی کند؟ خیر! کسی آن روزها چنین تصوری نمیکرد اما به مرور زمان این اتفاق افتاد یا آن حادثه دگرگونی سعید حجاریان و ماشاءالله شمسالواعظین یا آن دگرگونی استاد بزرگ این حلقه حاج حسین فرج دباغ شهرت یافته به عبدالکریم سروش را کسی نمیتوانست باور کند اما همه اینها اتفاق افتاد.
واقعیت موضوع این است که در گذر سالها کسانی که با اندیشههای موسوم به اصلاحطلبی همنشین بودهاند هر روز گامی بیشتر به سوی تباهی اندیشهای و فکری برداشته و بهصورت روزافزونی در منجلاب افکار غربی غرق شدهاند، افکاری که شاخصههای آن منطبق بر لیبرالیسم، اومانیسم و گاهی آموزههای سوسیالیستی هم بوده است.
کسانی در دفتر ابطحی، معاون وقت پارلمانی رئیسجمهور در دولت خاتمی به سخنرانیها اعزام میشدند که مدافعان ایده سوسیال - دموکراسی بودند. وزارت اطلاعات از جزئیات سخنرانیها مطلع بود اما علی یونسی ترتیب اثری به گزارشها نمیداد، چرا که او نیز کمابیش همان مسیری را طی میکرد که دیگرانی در جناح و جریان موسوم به دومخرداد و بهصورت مشخص جبهه مشارکت آن را تعقیب میکردند.
حالا خیلی عجیب نیست که یونسی در جریان تنها یک سفر از بازگرداندن نماد شیروخورشید به پرچم تا عرفانطلبی روح ایرانی و گزارههای انحرافی دیگر سخن به میان آورده و علمایی که حاضر به دیدار او نشدند را از اقداماتشان مطمئنتر نکرده باشد. این یک شکست ایدئولوژیک برای مشارکتیهای دولت روحانی نیست بلکه یک سیر منطقی از نقطه صفر تا صد است، مسیری که هنوز تعدادی از ارقام آن و فقط بخشی از آن نمایان شده است و این نمایانی بهقدری گران آمده است که حتی دوستان دولت در رسانههای مدافع روحانی نیز لب به انتقاد گشوده و او را محکوم کردهاند.
اما یونسی که واقعا به سخنان غیرعلمی، نادرست از نظر تاریخی و عمیقا فرقهگرایانه خود متعصبانه نگاه میکند با فرافکنی و اختصاص یکی، دو خط توضیح درباره اظهارنظرش پیرامون نقش زنان و اقلیتها در دولت حتی به تصحیح اشتباه فاحش خود نپرداخته و گویی قرار است بر همین مدار به مسیر آتی خود ادامه دهد.
هراسانگیزتر این است که وی با گمانهزنیهایی قرار است نقش معاون امنیتی و سیاسی رئیسجمهور را عهدهدار شود که در واقع تبدیلشدن به یک آقابالاسر برای وزارت اطلاعات و وزارت کشور است.
چندان نیاز به توضیح ندارد که چنانچه چنین شخصی با افکاری از این دست سکاندار امور امنیتی کشور شود و مدیریت در سایه حساسترین دستگاههای امنیتی و سیاسی کشور را عهدهدار شود دیگر باید مختصات تعریف امنیت ملی را دگرگون کرده و منطبق بر الگوهای آمریکاییاش بازتعریف کرد. آنچه از قبل سخنان یونسی بر نگرانیها دامن میزند یک دگردیسی فرهنگی در سطح مسؤولان قوهمجریه است که علاوه بر واگذاری دستگاههای رسما فرهنگی به جریان جبهه مشارکت، بخش دیگری ازدولت نیز با همان رویکردهای اندیشهای در حوزه دگرگونی فرهنگی فعال شود.
بسیار مخاطرهبرانگیز است در دورهای که جهان مساله فرهنگ را یک موضوع امنیتی تفسیر میکند، جایگاهی در عالیترین سطح اجرایی کشور در اختیار فردی قرار بگیرد که در نقطه مقابل اندیشه انقلاب اسلامی بهدنبال توسعه قرائتهای فرقهای از ادیان الهی و بازگرداندن شیر و خورشید به پرچم ایران است.
این در نوع خود نه تنها یک ارتجاعطلبی مسلم بلکه نوعی از پیشرفتهترین پسرفتهای فرهنگی برای بازگشت به دوران ارزشهای طاغوتی قلمداد میشود و عملا نماینده یک رانش فرهنگی عظیم است، رانشی که وزیر اطلاعات دولت خاتمی درصدد است بخشی از آن را رقم بزند.
در ماجرای گروگانگیری سربازهای ایرانی توسط گروهک تروریستی در شرق کشور همین فرد بهعنوان کسی که سعی کرد نقش مولوی عبدالحمید را برجسته کند به ایفای نقش پرداخت.
مولوی عبدالحمید فردی است که صرفنظر از تعدادی بلوچ متعصب سنی کسی از میان شهروندان استان سیستان و بلوچستان در دوستی وی با حکومت وهابی سعودی تردیدی ندارد و تاملبرانگیز است در سفر هیات دولت به استان مذکور وزیر اطلاعات از جمله غایبین کابینه به شمار میآمد چرا که وزارت اطلاعات معتقد بود با پیگیری این دستگاه سربازها آزاد شدهاند اما یونسی این روایت را برنمیتابید.
دامن زدن به مسائل اقلیتها و مباحث قومی، موضوع مشترکی بود که اعضای مشارکتی کابینه خاتمی منجمله رمضانزاده آن را تعقیب میکردند، همین افراد در ماجرای فتنه 88 نیز نقش ویژهای را ایفا کردند.
مباحث قومیتی و اقلیتها در جزوه معروف منشور سبز و همچنین بیانیه کنگره جبهه مشارکت ارتباط معناداری دارد، همان المانهایی که پیش از این تاجیک در اسناد راهبردی اصلاحطلبان از آنها سخن به میان آورده بود.
مشاهده میشود یک دستورکار مشترک، برای طرح و توسعه یک نگرش مشترک درباره اقوام و اقلیتها اینبار در دولت روحانی و توسط دستیار ویژه رئیسجمهور تعقیب میشود، فردی که برای اظهارنظرهای مسالهسازش در شیراز تاکنون نه توضیحی داده است و نه حاضر به عذرخواهی شده است.
این اظهارنظرها اگر چه در مدت زمان کوتاهی مورد انتقاد بسیاری از تاریخشناسان و همچنین تحلیلگران فرهنگی قرار گرفت اما یونسی با بسندهکردن به توضیحی کوتاه درباره آنچه پیرامون نقش زنان گفته است، کوشید تا این بار نیز برای رفتارهایی از این جنس پاسخی ارائه نکند.
اظهارنظرهای علی یونسی در واقع پردهای از آن انحراف پیچیده مدنظر برخی صاحبنظران بود که ابعاد تازهتری از آن اینبار با احتیاط بیشتر توسط وی یا کسانی مانند او نمایان خواهد شد.
اینجا آغاز راه است و متاسفانه باید منتظر اتفاقهای بهمراتب بدتر و تزریق اندیشههایی بهمراتب انحرافیتر به بدنه فکری و فرهنگی کشور با توسل به توان و ظرفیتهای دولتی بود، موضوعاتی که در مجالی کارشناسی و علمی بسیار شکننده و قابل نقد خواهند بود.
گوشهایی که بدهکار نقد نیستند، سیلی روزگار آنها را بیدار و هشیار خواهد کرد.