درباره «علی معلم» و برخی از ویژگی‌های شاعری‌اش
هم آسان، هم دشوار

رضا  شیبانی: علی معلم در دوره دوم شاعری خود و در قالب‌های کلاسیک، شاعری است پیچیده‌گو و دشوارنویس؛ هم در مضمون و هم بیشتر در الفاظ و معانی لغات. اگر چه در مضامین شعری او نیز گره پشت گره ‌زده می‌شود اما دشواری اصلی شعر معلم همانا در حوزه معنی الفاظ و استفاده از لغات غریبی است که ادیب‌ترین و فارسی‌دان‌ترین افراد جهان نیز برای فهم شعر او مجبورند که دعاگوی روح علامه دهخدا باشند. اما راز این همه دشوارنویسی چیست؟
دشوارنویسی البته منتقدان محکمی دارد که آن را علاوه بر دلایل زبانشناختی با دلایل روانشناختی نیز به چالش می‌کشند. از طرف دیگر طرفدارانی هم دارد. چه خوب است که چند مورد از استدلال‌های طرفین را در اینجا ذکر کنیم:
موافقان دشوارنویسی معتقدند شعر، کلامی است فراشده از سطح معمول جامعه که توسط فرهیخته‌ترین انسان‌ها ساخته می‌شود و طبیعتا نمی‌تواند به زبان عامه باشد. برخی پا از این استدلال نیز فراتر می‌گذارند و معتقدند اساسا زیبایی شعر به دشواری است و یکی از وجوه لذت بردن مخاطب از یک شعر، کشف معنی آن پس از به زحمت افتادن است. این خود یک دلیل روانشناسی است و مابه ازای غیر شعری هم دارد و ما در دنیای عادی از چیستان و حل مسائل هوش لذت می‌بریم. عادی‌ترین و ساده‌ترین مثال که به بحث زبان و ادبیات هم می‌تواند مرتبط شود لذتی است که اکثر افراد بویژه فرهیختگان میان‌مایه جامعه از حل جدول کلمات متقاطع می‌برند. دلیل دیگر موافقان، این است که معتقدند شعری که چه در الفاظ و چه در مضمون، سهل‌الوصول باشد، به سرعت عادی شده و جلوه هنری خود را از دست می‌دهد اما هر چه پرده در پرده پیچیده‌تر باشد، استعداد ابتذال آن کمتر خواهد بود.
از سوی دیگر منتقدانی از دیرباز دشوار‌نویسی را مذمت کرده‌اند. من بی‌آنکه از طرفداران دو نظریه نام ببرم و طرفداری از سمت و سویی کنم، خلاصه‌ای از عقاید هر دو طرف را پیش روی خوانندگان می‌گذارم که بهتر و بدون حب و بغض قضاوت کنند. مخالفان معتقدند پیچیده‌نویسی و زحمتی که ذهن مخاطب برای دریافت مضمون و زیبایی پنهان شده در لفافه‌های دشواری می‌برد، عملا درک زیبایی را کاسته و موضوع زیبا را به موضوع سخت تنزل می‌دهد. از سوی دیگر دلایل روانشناختی نیز در تقبیح این امر توسط منتقدان بیان می‌شود. مهم‌ترین دلیل، بحث تکبر ساختگی است؛ اینکه فردی می‌خواهد پشت الفاظ دشوار و مضامین پیچیده پنهان شده و اغلاط ادبی و ضعف‌های هنری و تزلزل‌های شخصیتی خود را از چشم مخاطب دور نگه دارد. از دید اینان دشوارنویسی، حربه‌ای است برای برتری‌جویی بر دیگران. چنانکه همین دشوار‌نویسی و پناه بردن به کلمات سنگین در حاکمیت دیوانی هم موجود است. نهاد‌های برتری‌طلبی چون دادگستری و ادارات و ... تا به امروز نیز به این حربه برای فراتر شدن از دسترس فهم و شناسایی ارباب رجوع متوسل هستند و از ادبیات خاص و دشوار خود استفاده می‌کنند. طبق این منطق کسی که الفاظ دشوار می‌داند، لاجرم فرهیخته‌تر است و همه باید تعظیم‌گر او باشند. برتر از این، خطاهای او نیز از شناسایی عموم، بری می‌ماند.
به هیچ عنوان قصد ندارم درباره علی معلم، با توسل به یکی از این دو نظریه، رای ایجابی یا سلبی صادر کنم. این دو نظر را نیز از آنجا ذکر کردم که درباره یک شاعر متفاوت‌نویس چون معلم، همواره چه از مقام تایید و چه از مقام رد، این سخنان گفته خواهد شد. صد البته منظوری فراتر دارم و آن رد این مساله است که اساسا معلم و شعر معلم، شعری نیست که بتوان با نقاله و خط‌کش این دو نظر، آن را سنجید و اندازه گرفت!
معلم اگر همواره دشوار می‌نوشت، می‌توانست متهم به برتری‌جویی شود. اعتراف می‌کنم که شعر‌های دشوار معلم، حتی انسان شاعر و علاقه‌مندی همچون مرا نیز کلافه می‌کند اما بی‌انصافی است که تمام زندگی ادبی معلم را در همین دشوارنویسی خلاصه کنیم. معلم چهره دیگری هم دارد؛ مردمی‌نویسی. مگر همین معلم، ترانه‌سرا و تصنیف‌سرای خیلی از کارهای مردمی شده دهه‌های اخیر نیست؟
ببار ‌ای بارون ببار
با دلم گریه کن خون ببار
در شبای تیره چون زلف یار
بهر لیلی چو مجنون ببار
***
پدرا پدر بزرگا
مادرا مادر بزرگا
مثل گل مثل بهارین...
حتی بعضی شعر‌های عامیانه معلم، نهایت به‌روز بودن زبان و اوج استفاده او از الفاظ  کوچه و بازاری است که هیچ شباهتی به کارهای دشوارش ندارد:
در اتاقی دلگیر، تلی از ته سیگار
مدرک «پی اچ دی» مونده روی دیوار
بام کوتاه شعور، راه طولانی نان
قرص ده تا ده تا، چای لیوان لیوان
یا همین معلم، شاعر مثنوی‌های عامه‌فهمی است که راهی جدید در قالب مثنوی در دهه‌های اخیر باز کرده است. هم به لحاظ خرق عادت در استفاده از اوزان نامرسوم، هم به علت وارد کردن مضامین نو و هم به خاطر هندسه تالیف الفاظ نو در قالب مثنوی:
ای کاروانی را مسافر نام کرده
ما را پرستوی مهاجر نام کرده
دانی که مرغان مهاجر نقشبندند
در غربت ار آزاد، اگر نی در کمندند
دانی که مردان مسافر کم شکیب‌اند
گر در زمین گر آسمان هر جا غریب‌اند
دانی غریبان را دماغ رنگ و بو نیست
در سینه‌های تنگشان ذوقی جز او نیست
دانی که در غربت سخن‌ها عاشقانه است
این قصه را با من بخوان، باقی فسانه است
اعتراف می‌کنم شخصا با دشوارنویسی‌های معلم موافق نیستم و آن را ضربه‌ای به شعر او می‌دانم. عادت معلم به دشوارنویسی که در سال‌های اخیر در بعضی شعرهایش به اوج رسیده است، نخستین لطمه‌اش دور کردن معلم از جمهور مخاطبان شعر فارسی است. دومین ضربه اما حادتر است و گرفتار کردن معلم و شعر او در نگاهی است منتقدانه و اشتباه که صرفا از منظر دشوارنویسی و سهل‌نویسی به شعر او می‌پردازد. این مایه از انصاف در منتقدان هم نیست که به تصمیم یک شاعر برای انتخاب سبک خاصی از تجربه در یکی، دو دهه احترام گذاشته و این یک دهه او را در کنار چندین دهه آثار «مورد پذیرش عامه» بگذارند. بسیاری شاعران بوده‌اند در تاریخ که در آثار مختلف سبک‌های مختلف داشته‌اند. مثلا خاقانی غزلیات لطیف و سهل دارد اما زبان قصیده‌اش پیچیده و فخرفروشانه است. دشوارنویسی معلم در بعضی آثارش می‌تواند از این پنجره دیده شود. چیزی که حتی منتقدان طرفدار معلم نیز به آن بی‌توجهند و او را شاعری همیشه دشوارسرا معرفی می‌کنند.
البته در پایان باید به این نکته نیز اشاره کرد که دشوارنویسی، آنگونه که معلم به آن می‌پردازد، مقوله‌ای است که زیبایی‌شناسی خاص خود را دارد. من در پی روانشناسی معلم نیستم. چه بسا او نیز مایه‌هایی از فخر زبانی را هنگام سرودن این دست اشعارش در نظر داشته باشد.
طبیعی است که او نیز در بعضی دشوارنویسی‌ها حتی به غلط‌نویسی و بی‌معنی‌نویسی می‌افتد و این نباید به حربه‌ای غیرعلمی برای از بیخ و بن رد کردن معلم تبدیل شود. چنانکه پیش از او نیز شاعران بزرگی از فرط دشواری، بیهوده‌گویی کرده‌اند. چنانکه در دیوان ابر اعجوبه‌ای چون بیدل نیز صدها بیت غلط، بی‌معنی و بیهوده می‌توان یافت که نشان از نبوغی دارد که لغزیده است. معلم نیز از این دست ابیات دشوار اما بی‌معنی فراوان سروده است:
ز حربیان مرجئه، ز جبریان مصطبه
حرامیان قرمطی، حروریان قرطبه
نمی‌دانم پشت تالیف این الفاظ دارای معنی و تاویل طولانی، چه تناسبی نهفته است. بی‌تعارف شاید من سوادم نمی‌رسد و چنان معنی بلندی پنهان است که باید دین‌شناسان و علما درباره معنی آن نظر دهند. به هر حال توضیحی مختصر درباره معنی این الفاظ می‌دهم تا خوانندگان عزیز خود قضاوت کنند:
حربی: جنگی، جنگجو
جبری:کسی که قائل به جبر است و به اختیار انسان معتقد نیست.
مرجئه: از فرقه‌های هم‌دوره با خوارج که معتقد به تقدم ایمان بر عمل بودند و می‌گفتند کسی که ایمان داشته باشد اما عمل صالح نکند و معصیت بورزد به خاطر ایمانش نجات می‌یابد.
مصطبه: درگاه
قرمطی: لفظی که مخالفان برای شیعیان به کار می‌برند.
حروری: نام دیگر خوارج
قرطبه: همان شهر کوردوبا که در اسپانیاست و در دوران کهن و زمان تسلط اعراب، قرطبه نامیده می‌شد.