گفت‌وگوی «وطن‌امروز» با مهدی فارسی، کارگردان مستند «نور» که این شب‌ها مورد توجه مخاطبان تلویزیون قرار گرفته است
اصالت قرآنی در زندگی روزمره

محسن شهمیرزادی: این شب‌ها مخاطبان شبکه مستند با مجموعه مستند جدیدی روبه‌رو هستند که در سوژه و نوع روایت بسیار کمیاب است؛ مجموعه مستند «نور» به کارگردانی مهدی فارسی که سوژه‌‌های خود را از میان پدیده‌‌های قرآنی کشور انتخاب می‌کند و نکته آنکه تنها به روایت توانمندی‌ها و قابلیت‌های‌شان نمی‌پردازد، بلکه «نور» روایتی مردم‌شناسانه و فرهنگ‌محور از سبک زندگی این شخصیت‌ها ارائه می‌دهد؛ روایتی از اینکه قرآن چه تاثیری بر سبک زندگی افراد گذاشته و در وجه مقابل آن، آدم‌‌های قرآنی چه سبکی را در زندگی خود اعمال می‌کنند. این مستند هر شب به زندگی یک شخصیت و رویدادهای پیرامون آن می‌پردازد و با توجه به پخش معدود و تنها در شبکه مستند، «نور» در میان مخاطبانی که با آن مواجه شده‌‌‌‌اند، بسیار پراقبال بوده است. به همین بهانه با مهدی فارسی، کارگردان این مستند به گفت‌وگو نشستیم و از «نور» پرسیدیم که به گفته او ماجرای تولیدش از آن جایی شکل گرفت که سال گذشته مستندی پیرامون استاد «شهریار پرهیزگار» تولید کرد. اقبال‌ به این مستند و نگاه نویی که در آن به قرآن و این قاری شد، دغدغه ساخت مستندی با محوریت قرآن را در گروه سازنده ایجاد کرد؛ دغدغه‌ای که به دنبال نشان دادن سبک زندگی قرآنی با مصادیق زندگی امروزی بود. در نتیجه پیشنهاد جدیدی به شبکه مستند ارائه شد؛ پیشنهادی که تبدیل به مجموعه مستند «نور» شد که حالا هر شب از شبکه مستند سیما روی آنتن می‌رود.
 

  آنچه ممکن است در لایه اول مستند به چشم نیاید اما بشدت در اثر شما برجسته است؛ توجه به مفهوم سبک زندگی سوژه‌های‌تان است؛ از میان این همه زاویه پرداخت، چرا سبک زندگی را انتخاب کردید؟
2 نکته وجود دارد؛ ما در همه این کارها سعی کردیم یک روند را بررسی کنیم تا اینکه بخواهیم به صرف وضعیت موجود بپردازیم. یعنی قصه از نقطه‌ای آغاز می‌شود و در دل قصه مخاطب بتدریج شخصیت را باور می‌کند و متوجه تحول شخصیتی‌‌‌‌اش می‌شود. نکته دوم این است که اگر دقت کنیم در روزمرگی این شخصیت‌ها اصالتی وجود دارد که ما در زندگی عادی و روزمره امروزی خودمان کمتر می‌بینیم. ما سرفصل‌‌‌هایی چون اخلاق، جهاد، صداقت و... داشتیم که به جای آنکه بخواهیم درباره‌‌‌‌اش کلی‌گویی کنیم و تبدیل به شعار شود، سعی کردیم در دل قصه و فرآیندش این را تبیین کنیم.
  یکی از ویژگی‌‌های کار این است که توانایی قصه‌گویی‌اش موجب شده مخاطب تا آخر با آن همراه شود، هر چند ممکن است دلبستگی به سوژه یا موضوع آن نداشته باشد. به نظر می‌رسد شما اسلوب خاصی را در قصه‌گویی رعایت کردید که در سایر آثار مستند قصه‌گو نیز به چشم نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌آید.
این برکت خود قرآن است. شما اگر رزومه کاری من را نگاه کنید، متوجه خواهید شد من سال‌ها شاگردی پدرم را کردم و ایشان خیلی به قصه اهمیت می‌دادند. اگر یک شیرینی خاصی در این کار است، به زاویه نگاهی ارتباط پیدا می‌کند که قرآن نسبت به این مسائل دارد. سعی کردیم حالتی سیال را در قصه‌گویی رعایت کنیم که مخاطب بتواند با سوژه همزاد‌پنداری کند. اینها چیزهایی است که ما از دل قرآن بیرون کشیدیم. در قسمت  «نسیم سحر» که سوژه آن  آقای حاجی شریف بود، ما ایشان را دعوت کردیم تا مستند پرتره خودشان را ببیند. خب! انتظار ما این بود که مثل بسیاری از افراد بیاید و انتقاداتی نسبت به این مساله داشته باشد که بخشی از زندگی او مورد غفلت واقع شده یا کمتر در مستند به تصویر کشیده شده است- نظراتی که بعدا از شاگردان ایشان شنیدیم- منتها وقتی خودشان مشاهده کردند، حالتی از شعف در وجودشان به‌وجود آمد و گفتند تو من را تعریف نکردی، قرآن را تعریف کردی. آن لایه‌‌‌هایی را که من از قرآن در زندگی درک کردم در مستند به تصویر کشیدی و همین برای من جذاب است.
   به همین خاطر معتقدم اسلوب قصه‌گویی‌‌‌‌اش متفاوت از بقیه مستندهاست که خودتان فرمودید آن را از دل قرآن گرفتید.
دقیقا! این کار هم بسیار دشوار است. بر اساس زمان‌‌‌بندی که برای تولید این مجموعه داشتم باید 4 ماه زودتر تمام می‌شد اما هنوز من پای میز تدوین هستم تا کار روی آنتن برود. سختی این کار فراتر از واژه «سخت» است. به حساب خرافات و ادعا نگذارید اما قرآن به هرکسی راه نمی‌دهد تا درباره‌‌‌‌اش کاری کند. آدم باید حالش خوب باشد و حواسش باشد که همه جوانب را رعایت کند که رسیدن به این بسیار دشوار است.
  نخ تسبیح سوژه‌‌های شما کجاست؟ در واقع ویژگی‌‌‌هایی که شما را به این سوژه‌ها رساند چه بود؟
وقتی شما آدم‌‌های قصه ما را کنار هم می‌گذارید، می‌بینید بی‌توجه به تفاوت‌ها و قرابت‌‌های دراماتیک‌شان، مفهومی کلی‌تر از آدم‌ها و قصه‌های‌شان هست که در مستند جذاب شده؛ این پیرنگ، زندگی بعضی از این آدم‌ها را به هم ربط می‌دهد. مثلا ما می‌خواستیم درباره هجرت کار کنیم و سوژه ما روحانی‌ای بود که در هرمزگان زندگی می‌کرد. حاج آقای مومنی 30 سال در منطقه بشاگرد کار کرده است. ما دنبال آن نبودیم که یک اثر دیگری در آن منطقه تولید کنیم؛ بحث‌ها و سرفصل‌‌های ما مشخص بود اما کسی که ایشان را به ما معرفی کرد موجب شد به بحث رزق حلال برسیم. در قسمت دوم بی‌آنکه از قبل بدانیم دیدیم ردپای آقای مومنی خیلی پررنگ است. در برنامه چهارم وقتی داریم درباره انفاق نفس صحبت می‌کنیم، ردپای سوژه‌‌‌‌ در مجموعه بعدی پررنگ بود. ما به این فکر نکرده بودیم که از دل این سوژه، آن دیگری را به دست بیاوریم، بلکه همه اینها از دل قرآن و نخ تسبیحی که به ما می‌داد، به‌دست آمد. بسیاری از این شخصیت‌ها سبک زندگی متفاوتی داشتند اما وقتی با آن خوانش قرآنی می‌بینید، متوجه می‌شوید انگار اساس ماجرا یک چیز است. یعنی وقتی توکل باشد تفاوتی ندارد شما انسان درونگرا یا برونگرایی باشید. یا آنکه در جهاد اهمیتی ندارد که شما خودتان را وقف یک ماجرا کنید یا بقیه خودشان را وقف شما کنند.
  در مواجهه با سوژه‌ها تجربه جالبی داشتید که روایتش جذاب باشد؟
موضوع بسیار شعف‌انگیز برای ما این بود که به مواردی بر می‌خوردیم که پیش‌ باید فرض‌های‌مان را تغییر می‌دادیم. این هم بسیار تکرار شد. وقتی یک مساله مدام تکرار می‌شود، آدم به این نتیجه می‌رسد که باید پیش‌فرض‌‌های خود را تغییر دهد. مثلا در همین مستند آقای صرافیان، ایشان به زاویه‌ای از تربیت نگاه کرده‌‌اند که ما کمتر به آن توجه داشته‌‌‌‌‌ایم و صادقانه من خیلی با گذشته خودم مدام مقایسه می‌کنم و می‌بینم چقدر دنیاهای‌مان فاصله دارد. ما نمونه خوب تربیت‌مان حضور فرزند در یک مدرسه خوب است که از صبح تا 8 شب بهترین بستر اخلاقی و تربیتی برای او فراهم باشد اما وقتی با نگاه آقای صرافیان مواجه می‌شویم، طبیعتا باید خیلی از پیش‌فرض‌ها را تغییر دهیم.
  از پدر بگویید... اگرچه در تیتراژ صرفاً به‌عنوان مشاور هنری اسم‌شان درج شده اما شخصاً احساس می‌کنم بیش از اینها استاد محمدعلی فارسی در مستند حضورشان حس می‌شود.
الان که ایشان خیلی جدی‌‌‌‌‌‌تر درگیر سوژه‌ها و قصه‌ها شده‌اند که نکته مثبتی است. یک نکته مهم در حضور ایشان وجود دارد و آن اینکه بسیاری از مفاهیم وقتی برای کارگردان و تدوینگر درونی نشده باشد، نمی‌تواند آن را منتقل کند. بخشی‌‌‌‌اش هم تجربیات شخصی زندگی است و ارتباطی به پژوهش و تولید ندارد. من تقریبا در تمام کارهای سخت دست به دامن ایشان شده‌ام و بی‌منت کمک کرده‌اند. برنامه شهید حججی که امیدوارم به شب قدر برسد بسیار خاص است و امثال ما که جنگ را ندیدیم، پدر از دل آن خوانشی را به دست آوردند و در قصه روایت کردند که به مخیله من هم خطور نمی‌کرد.