«ایلدا»؛ سوژه بی‌پیرنگ
حتما لازم است تلویزیون وارد حوزه‌های تاریخی شود و در رابطه با تاریخ بحث کند. حتما لازم است در رابطه با اقوام و گروه‌های مختلف کارهایی شود و برای این موضوع می‌تواند از ظرفیت سریال و فیلم‌های داستانی استفاده کند. طبعا هر اقدامی در این حوزه قابل تقدیر است، چرا که شکاف نسلی و فاصله گرفتن از اتفاقات مهم تاریخی، طبعا به فراموشی منجر می‌شود. تلویزیون از طریق سریال‌سازی می‌تواند حافظه تاریخی مردم را بهبود بخشد. چه بسا بسیاری از اتفاقات است که در صورت یادآوری نشدن ممکن است مورد سوءاستفاده و تحریف نیز قرار بگیرد. به همین جهت وقتی کاری مانند «ایلدا» ساخته می‌شود، طبعا به همین دلایلی که گفته شد، باید از آن استقبال کرد اما گاهی ظرفیت‌های موجود در دل قصه‌های اقوام و همچنین پتانسیل‌های موجود در قصه‌های تاریخی آنچنان که باید مورد استفاده قرار نمی‌گیرد. یکی از مشکلات «ایلدا» نداشتن یک پیرنگ اصلی و سرراست است. قصه‌های پراکنده در یک توالی تاریخی اتفاق می‌افتد. در واقع پیرنگ اصلی از قوت لازم برای جا دادن قصه‌های فرعی در دل خود برخوردار نیست. مساله دیگری که متوجه «ایلدا» است، نداشتن کشش لازم در قصه‌های فرعی است. در کارهایی که برای اقوام ساخته می‌شود، لازم است برجستگی‌های قومی و طایفه‌ای و ظرفیت منطقه‌ای به نوعی یادآوری شود. ایلدا اگر نگوییم کاملا فارغ از این ظرفیت‌هاست‌، می‌توان گفت تقریبا به این ظرفیت‌ها بی‌توجه بوده است. 
این سریال تلاش دارد نقش عشایر را در دفاع از مرزهای کشور در روزهای آغاز جنگ تحمیلی رژیم بعث علیه ایران به تصویر بکشد. واقعا این سوژه می‌توانست جذاب‌تر از این ساخته شود و «ایلدا» را که امروز اثری متوسط و معمولی است به یک کار تاریخی ماندگار تبدیل کند اما این اتفاق نیفتاده است. در این بین البته برخی منتقدان نیز با بی‌انصافی با این اثر مواجهه می‌کنند و با نقدهای‌شان به سریال‌ها عملا ساخت هرگونه اثری پیرامون اقوام را منتفی می‌کنند. اینکه لهجه‌ها و گویش‌ها باید دقیقا همانی باشد که در واقعیت وجود دارد، خواسته ایده‌آلی است. امروز این ادعا درباره سریال‌های دیگری مانند «نجلا» نیز مطرح می‌شود؛ سریالی که با یک خط داستانی درست، آبادان سال 58 را به تصویر کشیده و توان برقراری ارتباط با عموم مردم را دارد اما توسط برخی به خاطر رعایت نشدن لهجه آبادانی زیر تیغ نقد می‌رود. در این بین برخورد برخی چهره‌های سیاسی و مسؤولان هم سوال‌برانگیز است؛ افرادی که به جای تلطیف فضا و ایجاد امکان گفت‌وگوی بیشتر، به تحریک اقوام برای واکنش نسبت به سریال‌ها مشغولند که به نظر نمی‌رسد کار صحیحی باشد. در اثر همین فضا یکی از بزرگ‌ترین پروژه‌های تاریخ تلویزیون یعنی سریال «سرزمین کهن» با محدودیت مواجه شده و به ‌رغم همه هزینه‌هایی که برای آن شده در آرشیو خاک می‌خورد. به نظر می‌رسد در فضای کلان مدیریتی باید گفت‌وگو و تفاهم درباره آثار تاریخی و ملی شکل بگیرد تا نقدهای هیجانی که گاهی مورد سوءاستفاده دشمنان نیز قرار می‌گیرد، به دل جامعه راه نیابد.