|
نگاهی به فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» ساخته صفی یزدانیان
به دنبال ردی از سرانگشت نگاهت
مرتضی اسماعیلدوست: فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» دعوتی است به جهانی دیگر از تماشا، سفری سرخوشانه به عالم خیال که همهچیز طعم رهایی دارد و شوق پرواز. بازگشت «گُلی» بعد از 20 سال به زادگاهش در رشت بهانهای میشود برای خاطره بازی در احوال دیروز و تامل به تنفس امروزی که در چهارراهی از غبار و تشویش و فناوری و سرگیجههای چرخشوار در روزگاری مادی از پا درآمده تا دیگر کمتر نشانی از یاد و یادگاری بر پنجره گشوده از آرزو بر جای بماند و صفی یزدانیان، منتقد آشنا به واژه در اولین قرار فیلمسازیاش با مخاطب، نشانی گمشده از راهی میدهد که سالهاست در عصر پیوندهای سایبری به فراموشی رفته است و البته این فضای شکل یافته از حس غریب نوستالژیک، با ظرافت و دقت در جزئیات فیلمنامه و اجرا، ساختار مناسب سینمایی یافته و برخلاف بسیاری از آثار که به بهانه رجوع به دورانی تاریخی به غارتگری احساس و اندیشه دست زده و فضایی فغانزده یا مضحک را در بستر شمایلی دوگانه از زیست قرار میدهند، در دنیای یزدانیان بدون هیچگونه تصنع در بیان روایت، همراه با فرآیند دلدادگی مردی عاشقپیشه چون فرهاد میشویم که گویی از یک پیشآگاهی ماورای زمینی برخوردار است و برای دور ماندن از نگاه دنبالهدار برخی در این زمانه پرسشمدار، خود را به دیوانگی زده تا با این پوشش فریبنده، دنیای بازیگوشانه خود را در قاب عشقی یادگاری از جانِ نگاهی دلداده حفظ کند. فرهادی که وجودش در رشت آویزان بوده و روحش، پاریسی خیالی میسازد و قرار بیقراریهایش را از انتظار پیوند ابرها دارد و هنوز هم طعم همدلی را از پوست پرتقالی نشسته در کلاس دلدادگی حس میکند. ارسال به دوستان
بخشی از یادداشت کارگردان برگرفته از سایت فیلم
فیلم از امید حرف میزند، چون هنر تنها جایی است که میتوان در آن از امر واقعی خلاص شد و نفسی کشید. اینها که مینویسم را همچنان به حساب تبلیغ برای تماشای این فیلم بگذارید. فیلمی که میخواهد دیده شود و بیتعارف نیاز دارد که این فضای مطلوبی که دور و برش ساخته شده بیشتر گسترده شود. فرهاد همه کاری میکند نشان دهد اینکه عمری بر سر خودش و حسش مانده دلیل نمیشود که «مظلوم» باشد. فیلمی که از او ساخته شده هم نیازی به نمایش ستمدیدگی ندارد. فیلم را در این چند ماه با کلمات «شاعرانه» یا «عاشقانه» شرح دادهاند. اما دستکم برای نویسنده و کارگردانش فیلمی است در ستایش از یاد نبردن و اگر نگویند این حرفی «احساساتی» است (و کجای حرف احساساتی بد است؟) این یادآوری است که ما فقط همدیگر را داریم. ارسال به دوستان
بخشی از فیلمنامه «در دنیای تو ساعت چند است؟»
حوا خانم: بهت میگم تکون نخور... تو نمیتونی وول نخوری؟ ارسال به دوستان
نگاهی به آثاری همنوا با دقایق بیقراری در سینمای ایران
بودند آثار بسیاری که به بهانه فرازی عاشقانه، فرودی مضحکانه یافتهاند و به دلیل درک نادرست سازنده خود از مفهوم اثری سینمایی، معنای روایت را در چنگاندازی به سیمهای گیتار و فضایی ساده انگارانه از جوانی و تقلید فیلمهای سطحی دستمالی شده دانستند که خیلی زود هم از حافظه ردیابی سینمامداران خارج شدند اما در این سینما هستند فیلمهایی که از گذر سالها همچنان زنده و ماندگار مانده و هنوز هم میتوان رجوعی دوباره به تماشایشان داشت که حال به بهانه فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» که خود نمونهای از این احوال شیرین است، مروری اجمالی به فیلمهای عاشقانه و ماندگار سینمای ایران میکنیم. ارسال به دوستان
اخبار
نمایش «شیار ۱۴۳» در شام تشییع شهدای غواص ارسال به دوستان
رویدادها
رئیس رسانه ملی: ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|