|
پویش روشنا با رمان «احضاریه» اثری از علی مؤذنی به محرم رسید
احضاریهای از کربلا
گروه فرهنگ و هنر: در این سالها که به اندازه رشدی که تمام نرخهای ارزی و ریالی و مصرفی داشتهاند، کتابخوانی در رکود خودش باقی مانده و صنعت نشر به افول گراییده؛ در روزگار رونق تلگرامخوانی و اینستاگرامبینی، این پویش روشنا است که با تمام مشکلات به پله یازدهم خود رسیده است. پویش کتابخوانیای که با معرفی هر اثر رونق قابل توجهی به بازار کتاب میدهد و مخاطبان بسیاری را با خود همراه میکند. این پویش تاکنون در 11 مرحله و به بهانه مناسبتهای گوناگون کتابهایی را در بازار نشر برجسته کرده است. محرم سال گذشته «آیینه تمامنما»ی آیتالله حائریشیرازی به عنوان کتاب پویش محرمی روشنا معرفی شد و امسال قرعه به نام «احضاریه» افتاده است؛ اثری از علی موذنی، نویسنده کتابهای «دوازدهم»، «مأمور»، «خوشنشین» و... که همزمان با شروع این پویش از سوی انتشارات اسم به بازار نشر رسید. این کتاب مضمونی عاشورایی با محوریت حضرت زینب دارد اما داستان به روایت خبرنگاری است که به واسطه اصرار و پیشنهاد یکی از دوستانش راهی سفر کربلا میشود و در حین مقدمهچینی برای این سفر است که خوابی عجیب توسط خواهرش دیده میشود که به سفر او ارتباط پیدا میکند و همین خواب و تلاش خواهرش برای همراه شدن با برادر در این سفر ماجراهای رمان را به پیش میبرد. تازهترین کتاب علی موذنی با 10 درصد تخفیف به قیمت 12600 تومان در کتابفروشیهای سراسر کشور عرضه میشود و خرید پیامکی این کتاب با ارسال عدد 72 به شماره 10003022 میسر است. جوایز این پویش شامل 14 جایزه 10 میلیون ریالی و یک جایزه 100 میلیون ریالی است که میتوان با ارسال پیامکی کد مندرج در کتاب در این قرعهکشی شرکت کرد. ارسال به دوستان
یادداشتی بر کتاب «احضاریه» نوشته علی مؤذنی
خیال یک قرن و نیم پیش
احسان سالمی: علی موذنی را به طور جدی با «دوازدهم» شناختم. رمانی در ارتباط با امام زمان(عج) که به معنی واقعی کلمه از زاویهای متفاوت به روایت داستانوار برخی حوادث مرتبط با ایشان پرداخته است. کتابی که ترغیبم کرد چند مورد دیگر از کتابهای او از جمله «خوشنشین»، «ارتباط ایرانی» و «ملاقات در شب آفتابی» را هم بخوانم. قصد ندارم در این نوشته حرفی از قوت قلم و گیرایی نوشتههای موذنی بزنم که هر آنچه بنویسم و بگویم برای آن که تنها چند خطی از نوشتههای او را خوانده باشد، زیادهگویی و تکراری است. آنچه من را ترغیب به نوشتن این یادداشت کرد، جرأت و جسارت علی موذنی برای داشتن نگاهی متفاوت به زندگی اهلبیت(ع) است؛ نگاهی که در جزءبهجزء تازهترین اثرش یعنی «احضاریه» هم دیده میشود. رمانی در ارتباط با سفر اربعینی یک روزنامهنگار که به واسطه اصرار و پیشنهاد یکی از دوستانش راهی سفر کربلا میشود ولی پیش از آغاز این سفر، او و خواهرش درگیر اتفاقاتی میشوند که به طور کلی نگاه آنها را نسبت به این سفر تغییر میدهد. روایت قصه موذنی در این کتاب در ابتدای امر شبیه همان قصههایی است که گاهی در سریالهایی مثل «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد...» میبینید ولی هر چه راوی در روایت قصه پیش میرود، فضایی جدی پیش چشم مخاطب ترسیم میشود؛ روایتی داستانی از زندگی حضرت زینب(س) از کودکی تا روزهای سخت پس از واقعه عاشورا که همه از زاویهای نزدیک و همانند قصههایی دیگر روایت میشود و دقیقا همین نکته یعنی «روایت از زاویه نزدیک و شبیه قصههایی دیگر» است که به واسطه جدید بودن آن در فضای قصههای مرتبط با اهلبیت(ع) بشدت مخاطب را بر سر ذوق میآورد. اینکه مخاطب دیالوگهای محبتآمیز پدر و دختری میان امیرالمومنین علی(ع) را با دخترش حضرت زینب (س) میخواند و فضایی نزدیک از زندگی اهلبیت(ع) را به عنوان انسانی که همچون انسانهای دیگر دچار شادی و غم میشود، میبیند؛ نگاهی است که نمونه آن در کمتر اثری دیده میشود. درواقع نگاه قدسی به جایگاه والای خاندان عصمت و طهارت عموما باعث شده که کمتر نویسندهای جسارت پرداختن به زندگی این بزرگان را از زاویهای اینچنینی داشته باشد. شاید همه ما بارها و بارها روایت قصه خروج امام حسین(ع) از مدینه و حرکت کاروان ایشان به سمت مکه را شنیده باشیم اما خواندن آن در چنین روایتی بدون شک خواندنیتر است: «حسین که گفت «باید برویم»، عبدالله راه افتاد و رفت. زینب این رفتار عجیب از عبدالله را به یاد نداشت. خیره در حسین ماند. باید برویم؟ خواست بپرسد کجا؟ اما مگر باید هر سوالی را پرسید؟ چشمان حسین خود کتابی گشوده بود. آری خواهر جان! باید برویم. رسید آن سفری که در کودکی به نظر دور میآمد. وقت تحویل امانتی است که مادر به تو سپرد. وسایلت را جمع کن... عبدالله با کاسهای آب برگشت و آن را به سوی حسین تعارف کرد و گفت: «میل کنید!» حسین کاسه را گرفت و به زینب تعارف کرد. زینب گفت: «گوارای وجود». حسین لبخند زد و کاسه را همچنان به سوی زینب نگه داشت. عبدالله گفت: «شما بفرمایید نوش جان کنید. برای زینب هم میآورم». حسین سر تکان داد که نه. گفت: «همین یک کاسه برای سیراب کردن هر دوی ما کافی است». زینب هیچگاه این را به زبان نیاورده بود که هیچکس به اندازه حسین حال مرا درک نکرده است. هیبت لحظههای ترسناکی که از کودکی وعدهاش به او داده شده بود و حالا زمان وقوعش رسیده بود، آب میطلبید. برای همین کاسه را گرفت و بسمالله گفت و چند جرعه نوشید و همین آبی که بموقع به او تعارف شد، مانع از آن شد که سردرد بگیرد، آن هم در آن شرایط سخت که باید با حواس جمع فقط وسایلی را بردارد که کارراهانداز باشد... حسین بسمالله گفت و آب را زیر نگاه زینب نوشید. سیب گلویش موقع پایین دادن آب بالا آمد. آب را تا ته نوشید و گفت: «الحمدلله!» چقدر این چند جرعه آب را خوشمزه نوشیده بود... حسین که رفت، زینب سراغ امانتی مادرش رفت...». موذنی در «احضاریه» در کنار روایت قصه زندگی حضرت زینب(س)، کمی هم درباره آداب زیارت اهلبیت(ع) میگوید. آدابی که نخستین پیششرط آن علاقه قلبی برای رسیدن به محضر یار است. همان چیزی که 2 شخصیت اصلی قصه کتاب یعنی «مسعود» و خواهرش «عارفه» از ابتدا تا پایان قصه به نوعی با آن درگیر هستند. ارسال به دوستان
نادرطالبزاده در نقد عملکرد رسانه ملی پیرامون موضوعات معنوی:
فضای حوزههای نمایشی دینی باز است
نادر طالبزاده در گفتوگویی با موضوع چالشهای رسانه ملی در پرداختن به مضامین معنوی با اشاره به چارچوبهای سینمای معنوی، گفت: «اگر سینمای معنوی را در تصویر بزرگتری نگاه کنیم، سینمای معنوی همان سینمای متمرکز است. حتی در آمریکا فیلمهایی ساخته شده که دینی نیستند ولی در آن جستوجوی حقیقت است، البته اینگونه فیلمها تعدادشان در هالیوود به تعداد انگشتان دست نمیرسد، چون فرهنگ غرب و هالیوود از این نوع آثار حمایت نمیکند و باید فیلمساز مستقل و پرقدرت باشد تا بتواند چنین فیلمهایی را بسازد. ولی در جمهوری اسلامی ایران حمایت از تولید فیلمهای معنوی جزو سیاستهای ملی است، این تفاوت ما با خیلیهاست». طالبزاده در ادامه بیان داشت: «سفر سنگ مسعود کیمیایی قبل از انقلاب اکران شده بود و شبکه 3 میخواست پخش کند. مسؤولان تلویزیون سردرگم بودند که آیا این فیلم باید در تلویزیون پخش شود یا خیر؟! نشستیم در تلویزیون با حضور رئیس سازمان صداوسیما دیدیم که همه از هم میپرسند میشود این کار را روی آنتن برد؟ من آنجا بلند شدم و گفتم سال 62 در جزیره مجنون پشتیبانی جنگ جهاد چند فیلم برای نمایش داشتند، یکی «سفر سنگ» کیمیایی بود و الرساله مصطفی عقاد و «اژدها وارد میشود» بروسلی که در سنگرها رزمندگان میدیدند. این نکته را که گفتم جلسه که تمام شد آقای ضرغامی دستور پخش فیلم را صادر کرد و مجوز گرفت و پخش شد. همیشه چالش بود که انجام بدهیم یا خیر و تا به امروز هم هست». وی در ادامه افزود: «واقعاً فضای حوزههای نمایشی دینی باز است و میتوانیم کارهای بزرگ و فاخری انجام دهیم که سالها روی آنها بحث شود، مثل حضرت سلیمان(ع) و حضرت یوسف(ع) که بخوبی روی آنها کار شد. یا خیلی از کارهایی که داوود میرباقری انجام داده است. یادم هست یک زمانی داوود میرباقری میخواست سلمان را کار کند به او گفتند مختار را کار کند. ایکاش همان موقع سلمان را میساخت که همه دنیا سلمان را میشناسند اما همه دنیا مختار را نمیشناسند. مثلاً مختار را میتوان در عراق نشان داد اما در لبنان نمیتوان این کار را کرد». ارسال به دوستان
ابراهیم حسنبیگی با اشاره به کمرنگ شدن رمانهای دفاعمقدس:
متولیان فرهنگی دغدغه ندارند
ابراهیم حسنبیگی، صاحب آثاری چون «قدیس»، «معمای مسیح»، «آژیر قرمز» و... از جمله نویسندگانی است که در سالهای گذشته رمانهای بسیاری در حوزه دفاعمقدس داشته اما او نیز رفتهرفته از این فضا فاصله گرفته است. حسنبیگی نسبت به آینده این ژانر نگران و معتقد است هم نویسندگان هم دستگاههای متولی فرهنگ نسبت به این امر بیتوجه شدهاند.حسنبیگی درباره کمرنگ شدن آثار ادبیات دفاعمقدسی اظهار داشت: «من این کمبود را کاملاً قبول دارم، شرایطی که ما در دهه 90 داریم با آن چیزی که در دهه 60 و 70 داشتیم متفاوت است، ما هر چه از پایان جنگ تحمیلی فاصله میگیریم شاهد بیتفاوتیهای بیشتری نسبت به جنگ میشویم، بسیاری از نویسندگان و هنرمندان نگاههای علاقهمندانهای را که در دهه 70 نسبت به این واقعه بزرگ داشتند، دیگر از دست دادهاند، بخشی از این طبیعی است اما بخشی دیگر نه». وی در پاسخ به این مساله که آیا کمرنگ شدن رمان دفاعمقدس میتواند معلول روی آوری به خاطرهنگاری و تاریخ شفاهی باشد، گفت: «اینکه جهت نوشتن رمان به سمت خاطرات رفته باشد را من چندان قبول ندارم، به هر حال خاطرات متفاوت از رمان است، رمان را نویسندگان مینویسند ولی خاطرات معمولاً با برنامهریزی و حمایت دستگاهها و نهادهای ذیربط از دل راوی بیرون میآید و نقلقولها توسط نویسندگان تنظیم میشود، بنابراین خاطرهنویسی یک پروژه است که تا رزمندگان دفاعمقدس هستند ادامه پیدا میکند اما رمان از درون نویسنده میجوشد، این جستوجوی درونی، این دغدغه درونی نسبت به انقلاب و دفاعمقدس و حتی ارزشهای دینی در سالهای اخیر کمرنگ شده است». حسنبیگی درباره نگاه خود به آینده این ژانر نیز اظهار داشت: «با وضعیت فعلی من بدبین هستم، هم به ادبیات انقلاب و هم به ادبیات دفاعمقدس، چرا که نه نویسندگان و نه متولیان فرهنگی دغدغهای برای این کار ندارند، من 10 سال پیش نیز این حرفها را گفتم و اشاره کردم که ما با بحرانی در زمینه ادبیات دفاعمقدس روبهرو خواهیم شد و امروز این بحران کمابیش ایجاد شده است، روند پیشرو روندی نیست که رو به بهبود باشد، بلکه سیر نزولی آن هر لحظه شتاب بیشتری به خود میگیرد». ارسال به دوستان
اخبار
ماجرای عشق جاسوس عراقی به یک پرستار در «مینو» ارسال به دوستان
گاهواره
تمام گاهوارههای عالم را ارسال به دوستان
اخبار
میرکریمی همچنان در یاسوج به دنبال «قصر شیرین» ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|