|
سکوت معنادار اقتصاددانان حامی روحانی در بحران کنونی
آن 163 نفر کجا هستند؟!
شرایط این روزهای اقتصاد ایران در وضعیت هشدار قرار گرفته است، دلار 22 هزار تومانی، پراید 90 میلیون تومانی و سکه 10 میلیون تومانی، تنها بخشی از علائم این وضعیت هشدار است.
حال در این وضعیت، بسیاری از اقتصاددانانی که حامی سیاستهای اقتصادی حسن روحانی بودند، سکوت کردهاند.اصلیترین حمایت اقتصاددانان از حسن روحانی به ارسال نامه 163 کارشناس اقتصاد بازمیگردد. این اقتصاددانان که از اغلب نحلههای فکری بودند، ضمن حمایت از حسن روحانی، دلایل خود برای حمایت از وی در دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری را اعلام کردند. در آن نامه خطاب به مردم، نسبت به روی کار آمدن دولت اصولگرا هشدار داده شده بود، چرا که به اعتقاد این اقتصاددانان، با پیروزی نامزد اصولگرا، تورم در کشور بالا میرفت. این اقتصاددانان همچنین ویژگیهایی برای دولت روحانی نام برده بودند و عملکرد دولتهای نهم و دهم را مخرب نامیده بودند. در آن نامه آمده بود: «مردم عزیز! شما بخوبی واقفید به دلیل مدیریت نادرست و به کارگیری سیاستهای مخرب در دولتهای نهم و دهم، اقتصاد ایران مسیر تخریب و اضمحلال در پیش گرفت. بخشی از میراث آن دوره، بیثباتی در فضای کسبوکار، بحران بازارهای اقتصادی، تحریمهای ظالمانه دولتهای غربی، فساد گسترده، تورم، رکود، بیکاری فراگیر و زمینگیر شدن بنگاههای اقتصادی بر همگان مشهود بود. بخشی از خسارتها نیز بتدریج و برای نسلهای آینده آشکار خواهد شد». این اقتصاددانان، مهمترین کارکرد دولت یازدهم را «متوقف کردن روندهای تشدیدکننده فقر و فلاکت که میراث دولت قبلی بود» عنوان کرده بودند.
این افراد، سایر دستاوردهای دولت روحانی را چنین فهرست کرده بودند:
• کاهش سالانه ۳۰ میلیارد دلار هزینه مبادله ناشی از سیاستهای تنشآفرین دولت قبلی
• پیامدهای مثبت برآمده از مذاکرات برجام برای فضای کسبوکار
• کاهش نزدیک به ۱۰ میلیارد دلار واردات قاچاق به کشور
• کاستن نیمی از وابستگی کشور به واردات محصولات کشاورزی
• مثبت شدن تراز تجاری کشور پس از نزدیک به 4 دهه
• و کنترل جدی و مؤثر تورم
۱۶۳ اقتصاددان مذکور در نامه خود دلایل رأی دادن به حسن روحانی در انتخابات سال ۱۳۹۶ را اینگونه شرح داده بودند که اگر روحانی رأی نیاورد، دولتی همچون دولتهای نهم و دهم روی کار خواهد آمد که «زمینه رشد فساد گسترده و بیسابقه اقتصادی را در مقیاسهای خانمانبرانداز فراهم میکند که هزینههای آن به صورت رشد تورم، رکود گسترده و عمیق، فقر و نابرابری متجلی خواهد شد؛ در حالی که تداوم دولت آقای روحانی با نظارت موشکافانه رقبای سیاسی ایشان همراه خواهد بود و مانع از تحقق فساد در مقیاسهای ذکر شده خواهد شد».
این اقتصاددانان حتی به تحلیل سیاست خارجی نیز روی آورده و مدعی شده بودند «اگر در دولت دوازدهم رقبای اصلی آقای روحانی، دولت را به دست گیرند، بهانه کافی را به دشمنان اصلی کشورمان- یعنی محافظهکاران در ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی- خواهد داد تا ائتلاف جدیدی را با امنیتیسازی مجدد کشورمان در سطح بینالمللی تشکیل دهند. چنین وضعیتی بیگمان هزینههای بس سنگینی را متوجه رفاه عموم مردم و بویژه گروههای کمدرآمد و محروم جامعه خواهد کرد». از اصلیترین امضاکنندگان این نامه میتوان به لطفعلی بخشی، سیدجلال توتونچی، محسن رنانی، عباس شاکری و رضا نصر اشاره کرد.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» از الزام سیاستهای انقباضی در زمینه واردات و ممنوعیت ورود برخی کالاهای لوکس گزارش میدهد
توقف ارزسوزی
گروه اقتصادی: با وجود شدیدترین تحریمهای اقتصادی علیه جمهوری اسلامی، واردات کالاهای لوکس حتی با وجود تأمین ارز از مبدا یا توسط واردکننده هم باید ممنوع شود.
به گزارش «وطن امروز»، کشور از سال 97 تحت تاثیر یکی از سختترین تحریمهای انتقال مالی تاریخ قرار گرفته است. اکثر کشورهای خریدار نفت ایران از انتقال پول ایران سر باز میزنند، بخشی از پولهای فروش نفت کشورمان هم در کشورهای واردکننده مانند کرهجنوبی و عراق بلوکه شده است، در کنار تمام این مشکلات کرونا مصرف نفت و دیگر کالاهای صادراتی ایران را کاهش داده است. این یعنی تحریم و کرونا دست به دست هم دادهاند تا درآمدهای ارزی کشورمان را کاهش دهند؛ روند رفتار سیاستگذار هم گویای همین موضوع است. در فروردینماه سال 97 موضوع ارز 4200 تومانی توسط هیأتدولت برای کنترل قیمت کالاهای وارداتی مطرح شد، چند وقتی از این تصمیم نگذشته بود که در تیرماه همان سال تخصیص ارز 4200 تومانی برای تمام کالاهای وارداتی متوقف و تنها به بخشی از کالاها محدود شد. این محدودیتها رفته رفته و با تنگ شدن مسیر ورود درآمدهای ارزی بیشتر و بیشتر شد تا جایی که در روزهای اخیر و پس از 2 سال تنها قرار است به 5 قلم کالا ارز 4200 تومانی تعلق بگیرد. زمانی که دولت متوجه اشتباه خود در زمینه ارز 4200 تومانی شد و با درک اینکه نمیتواند برای واردات تمام کالاها یا حتی نیمی از آنها این ارز را تأمین کند، محلی را که در آن قیمت ارز در آن پایینتر از بازار آزاد و بیشتر از 4200 تومان است، طراحی کرد. سامانه نیما در حالی فعالیت خود را آغاز کرد که قرار بود در ابتدای مسیر، صادرکنندگان ارز خود را به آنجا بیاورند و واردکنندگان از آنجا ارز مورد نیاز خود را تأمین کنند اما این طراحی دولت به دلیل جذابیت بیشتر بازار آزاد شکست خورد و حالا گفته میشود صادرکنندگان بیش از 27 میلیارد دلار ارز حاصل از صادرات خود را از سال 97 به این سامانه نیاوردهاند. به مرور زمان دولت و بانک مرکزی خودشان مجبور شدند جوابگوی نیاز واردکنندگان در سامانه نیما باشند. این فشار به دولت باعث شد رفته رفته عرضه ارز در نیما را هم متوقف کند. از ابتدای زمستان 98 قیمت سامانه نیما روندی موازی قیمت ارز بازار داشت به طوری که دیگر از فاصله معنادار سامانه نیما و بازار آزاد خبری نبود. این یعنی دولت بار تأمین ارز در نیما را هم از دوش خود برداشت تا از فشارهای ارزی که دارد بکاهد. با توجه به تمام موارد مطرحشده و با در نظر گرفتن شیوع کرونا، حالا باید محدودیتهای استفاده از ارز وارد فاز جدید یعنی ممنوعیت واردات کالاهای لوکس شود. با توجه به شرایط کشور در زمینه تحریمهای ظالمانه و محدودیتهای شدید منابع ارزی در اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی، مقامات عالی رتبه کشور تاکید فراوانی بر مقوله مدیریت واردات و ممنوعیت واردات کالاهای لوکس و غیرضرور به منظور صرفهجویی در منابع ارزی و اختصاص آن به کالاهای ضروری و مواد اولیه تولید در سال جهش تولید دارند.
* موبایل 4 درصدیها
پس از انتشار خبر ممنوعیت واردات گوشی تلفن همراه بیش از 300 یورو توسط انجمن واردکنندگان موبایل، تبلت و لوازم جانبی در اواسط تیرماه و واکنشهای بازار و برخی مسؤولان نسبت به این خبر، موضع مسؤولان تصمیمگیر در این رابطه کاملا تغییر کرد و وزارت صنعت، معدن و تجارت که در مرکز این تصمیمگیری در کنار بانک مرکزی و وزارت ارتباطات و فناوری قرار داشت، اعلام کرد هیچ تغییری در رویه واردات گوشی تلفن همراه بالای 300 یورو انجام نشده است و واردات گوشی به روال قبل ادامه خواهد یافت.
سال گذشته بود که پس از کشوقوسهای فراوان در نهایت با موافقت انجمن واردکنندگان موبایل، مقرر شد واردات گوشی تلفن همراه بالای 300 یورو که از نظر تعداد حدود 9 درصد واردات موبایل کشور را به خود اختصاص میدهد اما حجم قابل توجهی از ارزش واردات موبایل در سال را شامل میشود، ممنوع شود که پس از تصمیمگیری در بالاترین سطح وزارت صنعت، معدن و تجارت با حضور نمایندگان بانک مرکزی و گمرک جمهوری اسلامی ایران، دفتر مقررات صادرات و واردات آن را برای اجرا ابلاغ کرد اما با توجه به موضعگیری وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات در این زمینه و رایزنی به منظور لغو این تصمیم، مسؤولان ذیربط در یک عقبنشینی آشکار حتی تصمیمی را که خود گرفته بودند تکذیب و اعلام کردند اصلا تصمیمی را گرفته نشده است. در نهایت سخنگوی دولت در جلسه سهشنبه مورخ 17 تیر 99 اعلام کرد تصمیمگیری در این زمینه صحت ندارد.
سعید عباسپور، مدیرکل دفتر مقررات صادرات و واردات وزارت صمت نیز روز سهشنبه 17 تیر اعلام هیچگونه ابلاغیهای به گمرکات کشور مبنی بر ممنوعیت واردات گوشی تلفن همراه بالای 300 یورو صادر نشده است. آمارهای سامانه همتا (رجیستری) نشان میدهد در سال 98 تعداد 3/15 میلیون تلفن همراه به ارزش بیش از 4/2 میلیارد یورو به صورت همراهمسافر و رسمی وارد کشور شده است. سهم حجمی تلفنهای همراه با ارزش بیشتر از 300 یورو تنها 9 درصد بوده است اما با این وجود 35 درصد(بیش از 840 میلیون یورو) ارز مصرف شده برای واردات موبایل را به خود اختصاص داده است.
لازم به ذکر است 55 درصد مصرف ارزی تلفنهای همراه بالای 300 یورو مربوط به برند آمریکایی اپل و حدود 40 درصد آن مربوط به برند سامسونگ است که هم برند و هم کشور سازنده آنها، اقدامات خصمانهای در تحریم ایران در پیشگرفتهاند. بهعنوان نمونه، برای واردات هر تلفن همراه از برند آمریکایی اپل، عملا ارز موردنیاز برای واردات حداقل 5 تلفن همراه متعارف از سایر برندها مصرف شده است.
***
استاد اقتصاد دانشگاه قم در گفتوگو با «وطن امروز»:
واردات تمام کالاهای لوکس باید ممنوع شود
حسن حسنخانی، استاد اقتصاد دانشگاه قم و پژوهشگر اقتصاد تحریم در گفتوگو با «وطن امروز»، ضمن موافقت با ممنوعیت واردات کالاهای لوکس بویژه تلفنهای همراه لوکس، گفت: با توجه به آمارهای رسمی سامانه همتا، کمتر از 9 درصد تلفنهای همراه وارداتی بالای 300 یورو است اما بیش از ۳۰ درصدی از ارز اختصاصی به این بخش را به خود اختصاص میدهد. امروز ما با شدیدترین تحریمها مواجهیم، بنابراین باید واردات کالاهای لوکسی را ممنوع کنیم. وی افزود: با وجود سامانه همتا رصد مناسبی روی بازار تلفن همراه به وجود آمده بود، به همین دلیل سیاستگذار تصمیم گرفت در ابتدای مسیر ممنوعیتهای وارداتی را از این کالا شروع کند اما باید رفتهرفته این ممنوعیتها درباره دیگر کالاهای لوکس و غیرضروری اجرایی شود. از اصلیترین این کالاها میتوان به غذای سگ و گربه یا برخی دخانیات اشاره کرد.
حسنخانی اظهار داشت: اگر در سالهای اخیر زیرساختهای نظارتی مناسبی به وجود میآمد میتوانستیم با شوکهای قیمتی ناشی از اعلام ممنوعیتها مقابله کنیم و سیاستگذار ترسی از اعلام محدودیت وارداتی نداشت. ممنوعیت واردات کالاهای لوکس بخشی از فلسفه اقتصاد مقاومتی است و در دوران تحریم ناگزیر باید به این سمت حرکت کنیم. واقعیت این است که ایران حداقل به 40 میلیارد دلار برای واردات کالاهای اساسی و کالاهای واسطه تولید، مصرفی و دارو نیاز دارد که این مقدار ارز باید با مدیریت قطرهچکانی به بخشهای مورد نیاز اختصاص داده شود. وی تاکید کرد: وقتی در شرایط خشکسالی قرار داشته باشیم، آب را بدون برنامه رها نمیکنیم و آن را به صورت قطرهای مدیریت میکنیم، کشور ما در حال حاضر از لحاظ ارزی چنین شرایطی را دارد. خیلی از مسؤولان و مردم با توجه به عادی شدن واژه تحریم به دلیل تکرار زیاد آن طی سالهای اخیر هنوز مفهوم دقیق تحریم را متوجه نشدهاند. تحریمهای حال حاضر بشدت با تحریمهای قبلی متفاوت است. در تحریمهای قبلی منافذ و راههایی برای دور زدن تحریم وجود داشت اما به مرور زمان با آشکار شدن این منافذ، اغلب آنها مسدود شده و میتوان گفت تحریمها امروز به بلوغ خود رسیده است. حسنخانی در تشریح ملاکهای مورد نظر برای تعیین لوکس بودن یک کالا، اظهار داشت: قیمت بیش از عرف و نیاز پایین دو معیار اساسی برای لوکس بودن یک کالاست که هر دوی آنها در برخی تلفنهای همراه دیده میشود، مثلا تنها 4 درصد واردات حجمی موبایل در سال 98 مربوط به محصولات شرکت اپل بوده است اما سهم ارزی که برای آن از کشور خارج شده بسیار زیاد است. طبیعی است سیاستگذار واردات این کالا را باید در شرایط تحریم متوقف کند. اگر هم تاکنون این کار را انجام نداده از روی بیعرضگی بوده است. وی اظهار داشت: در شرایطی که ارز برای واردات کیت انسولین و دارو به سختی تامین میشود چه دلیلی دارد که خودروی پورشه یا موبایل آنچنانی وارد کشور شود؟ پیشنهاد این است که علما و فقها با توجه اینکه کشور مورد تحریم قرار دارد و حاکمیت اسلامی مورد هجوم قرار گرفته است، با ورود به این موضوع، استفاده از کالاهایی را که فاصله بسیار زیادی با عرف دارند، حرام اعلام کنند.
حسنخانی همچنین افزود: اگر بخواهم تفاوت تحریمهای حال حاضر را با تحریمهای سابق مقایسه کنم باید بگویم که ما دیگر هیچ منفذی نداریم. شبکه صرافهای ما در دوبی از کار افتاده است و دیگر در آنجا هیچ لنگری نداریم. سلیمانیه، هرات و جاهای دیگر هم آن قابلیتهای منطقهای را ندارند. ما هر چقدر هم که در سلیمانیه فعال باشیم که البته محدودیتهایی هم برای فعالیت در آنجا داریم، به آن شرایطی که در دوبی داشتیم دیگر نمیرسیم. وی با توجه به گران شدن کالاهای لوکس پس از وضع ممنوعیت بر واردات آنها اظهار داشت: مثلا از فردای وضع ممنوعیت، قیمت آیفون 3 برابر میشود. اولا مگر کسانی که آیفون و کالاهای لوکس را میخرند چند درصد مردم هستند؟ دوما ما با افزایش قیمت کالاهای لوکس، مالیات بر ثروتمندان وضع میکنیم. آیا این ایرادی دارد؟ کسی که توانایی خرید آیفون را ندارد، برایش فرقی نمیکند که آیفون یک میلیون تومان باشد یا 10 میلیون تومان! حالا آیفون از 10 میلیون بشود 20 میلیون؛ چه مشکلی پیش میآید؟ اگر ما از فردا به کسی که خودروی پورشه سوار میشود بگوییم برای هر لیتر بنزین باید 15 هزار تومان بپردازی، آیا این اثر تورمی دارد؟ مگر ما چند عدد پورشه در کشور داریم؟
حسنخانی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه با توجه به گران شدن گوشیهای بالای 300 یورو پس از وضع ممنوعیت واردات آنها و پرچمدار بودنشان در بازار تلفن همراه، آیا احتمال تاثیرگذاری قیمت این موبایلها بر قیمت موبایلهای میانرده و ردههای پایین وجود دارد، بیان کرد: خیر! نحوه قیمتگذاری کالاها عمدتا بر اساس کالاهای پایینتر شکل میگیرد. مثلا شما اگر بخواهید از تهران به اصفهان به صورت زمینی سفر کنید ۳ گزینه پیش روی شما وجود دارد؛ تاکسیهای سواری، اتوبوس و قطار. اگر قیمت تاکسیهای سواری افزایش یابد، معمولا مردم به سمت استفاده از اتوبوس که ارزانترین وسیله است، میروند اما اگر قیمت پایه یعنی قیمت اتوبوس بالا برود به تبع آن قیمت تاکسی هم بالاتر میرود. اینطور نیست که با افزایش قیمت بالاترین کیفیت، بقیه هم به دنبال آن قیمتشان بالا برود، بلکه ماجرا برعکس است. شما اتوبوس را گران بکنید در لحظه قیمت سواری هم اضافه میشود. قیمت قطار هم که البته دستوری است.
وی در بخش پایانی سخنان خود گفت: اگر کشور اقتضائات شرایط تحریم را رعایت نکند، حتما دچار مشکلاتی میشویم که تا به امروز مثالش را ندیدهایم. به دلیل محدودیت ارز هیچ راهی جز اعمال سیاستهای محدودیت تقاضا نداریم.
ارسال به دوستان
درجلسه شورای حقوق بشر سازمان ملل هیچ کشوری اقدام تروریستی آمریکا در شهادت سردار سلیمانی را تأیید نکرد
انزوای تروریست!
گروه سیاسی: «یک مقام دولتی بلندپایه ایرانی هدف گرفته شد؛ مقام کشوری که از حاکمیت برخوردار است. عملیات ترور ژنرال سلیمانی در درگیریهای مسلحانه سابقه نداشته است»؛ این عبارات بخشی از گزارش اگنس کالامارد، گزارشگر ویژه سازمان ملل در زمینه اقدام تروریستی دولت آمریکا در به شهادت رساندن سردار شهید قاسم سلیمانی بود که با واکنش دولت آمریکا مواجه شد. به گزارش «وطن امروز»، آمریکا در جلسه روز پنجشنبه شورای حقوق بشر سازمان ملل تنهاتر از همیشه بود؛ جلسهای که حتی دولتهای نزدیک به آمریکا نیز حاضر به قبول هزینه دفاع از اقدام دولت آمریکا نشدند. اگنس کالامارد، گزارشگر ویژه سازمان ملل در حوزه ترورهای غیرقانونی و خودسرانه در دفتر کمیساریای عالی حقوق بشر این سازمان، گزارش خود درباره ترور سردار سپهبد حاج «قاسم سلیمانی» را به شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد ارائه کرد. گزارشگر ویژه سازمان ملل در این باره گفت: «برخی کشورها و قدرتهای غیردولتی از پهپادها در سراسر جهان استفاده میکنند، در حالی که هیچ معیاری برای چگونگی استقرار آنها وجود ندارد». کالامارد در ادامه گفت: «تعداد کمی از کشورها تلاش کردند دفاع از خود را بازتعریف کنند. این موضوعی است که تنها در موارد دفع خطر مرگبار از آن استفاده میشود. مرزهای جغرافیایی و زمانی، عملیات استفاده از پهپاد را چارچوببندی میکند». وی با اشاره به ترور سردار سلیمانی گفت: «یک مقام دولتی بلندپایه ایرانی هدف گرفته شد؛ مقام کشوری که از حاکمیت برخوردار است. عملیات ترور ژنرال سلیمانی در درگیریهای مسلحانه سابقه نداشته است». این مقام سازمان ملل تأکید کرد: «اگر فرآیند استقرار پهپادها را کنترل نکنیم، همگی ما قربانی آن خواهیم بود. شورای امنیت باید معیارها درباره استفاده از تسلیحات را توسعه دهد. کشورها باید تیمهایی از کارشناسان را برای تعیین این معیارها تشکیل دهند». کالامارد ادامه داد: «استقرار پهپادها [در نقاط مختلف جهان] مسأله بسیار خطرناکی برای امنیت بینالملل است. در ارتباط با عملیاتهایی که توسط پهپادها انجام میشود نقص وجود دارد». در ادامه این جلسه اسماعیل بقاییهامانه، نماینده کشورمان در سازمان ملل نیز با بیان اینکه ترور سردار سلیمانی امنیت و ثبات بینالملل را تهدید میکند، گفت: «این اقدام، نقض حقوق بینالملل بود، سازمان ملل باید زنگ خطر را در قبال اقدامات غیرقانونی مشابه ترور سردار سلیمانی به صدا درآورد». وی در ادامه تأکید کرد: «ترور سردار سلیمانی بخشی از سیاستهای خصمانه ادامهدار آمریکا علیه ایران است که از دههها پیش وجود داشته است. سردار سلیمانی یک مکتب باقی خواهد ماند و با ترور ایشان این مسیر متوقف نخواهد شد».
بقایی در همین زمینه در گفتوگویی با شبکه المیادین درباره اهمیت گزارش «اگنس کالامارد» گزارشگر سازمان ملل در محکومیت جنایت ترور شهید قاسم سلیمانی، نشست روز پنجشنبه شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد را بسیار حائز اهمیت برشمرد و گفت: برای اولین بار شاهد ارائه گزارشی در صحن شورای حقوق بشر سازمان ملل توسط گزارشگر ویژه این شورا درباره جنایت ترور سردار قاسم سلیمانی در چارچوب مسؤولیت خود و در جهت تعیین مشروعیت استفاده از پهپادها و هواپیماهای بدون سرنشین در عملیات ترور بودیم. همه ما میدانیم سالهاست از پهپادها در عملیات ترور استفاده میشود اما آنچه این عملیات را که ما آن را نوعی از انواع ترور دولتی میخوانیم، متمایز میکند، این است که آمریکا برای اولین بار اقدام به هدف قراردادن یک فرمانده نظامی عالیرتبه کشوری کرد که دارای حاکمیت است و در حال دیدار از کشور دارای حاکمیت دیگری یعنی کشور همسایه [عراق] بود که این امر یک پدیده جدید و خطر بزرگ به شمار میرود. وی افزود: معتقدم این امر خیلی روشن است که همپیمانان آمریکا در جایگاهی نیستند که بتوانند از مواضع آمریکا در این موضوع حمایت کنند به طوری که در جلسه امروز شاهد هیچ اظهارنظری در حمایت از مواضع آمریکا و جنایت ترور سردار سلیمانی نبودیم. بقایی در پاسخ به سوالی درباره اینکه پس از این جلسه آیا پرونده ترور ژنرال سلیمانی به یک موضوع جهانی تبدیل شده است، اظهار داشت: ترور سردار سلیمانی از همان لحظه نخست به لحاظ بیسابقه بودن این اقدام برای یک کشور مستقل و دارای حاکمیت به یک موضوع جهانی تبدیل شد. ما میدانیم عملیات مخفیانه و براندازی رژیمها سالهاست توسط آمریکا انجام میشود اما ترور علنی یک مسؤول دولتی و اظهار افتخار به انجام این عمل، یک امر بیسابقه است.
لازم به ذکر است در جلسه روز پنجشنبه شورای حقوق بشر سازمان ملل، اقدام تروریستی آمریکا با محکومیت گسترده نمایندگان کشورهای مختلف همراه شد. نماینده اتحادیه اروپایی در شورای حقوق بشر با اشاره به این اقدام آمریکا گفت: استفاده از پهپادها در عملیاتهای ترور، غیرموجه بوده و قابل قبول نیست. چین، سوریه و ونزوئلا نیز به طور صریح اقدام آمریکا در ترور سردار سلیمانی را محکوم کردند. نماینده هلند عملیاتهای ترور خارج از چارچوب قانون را خطر عظیمی در سطح بینالملل دانست.
* خشم آمریکا از گزارش سازمان ملل
گزارش گزارشگر سازمان ملل پیرامون غیرقانونی بودن عملیات تروریستی آمریکا در به شهادت رساندن سردار سلیمانی با خشم مقامات آمریکایی همراه شد. مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا در واکنش به این گزارش در پیامی توئیتری نوشت: ما گزارش ساختگی گزارشگر ویژه سازمان ملل را درباره کشتارهای انجام شده از طریق پهپادهای مسلح درباره ژنرال سلیمانی رد میکنیم. آمریکا در زمینه اصول قوانین بینالمللی برای این حمله شفاف عمل کرده است و همواره در راستای حفاظت از آمریکا اقدام خواهد کرد. مورگان اورتاگوس، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا نیز در همین زمینه با مطرح کردن ادعاهایی گفت: تباهی فکری ویژهای لازم است که بتوان گزارشی در زمینه محکوم کردن آمریکا در اقدامی دفاعی ارائه کرد. اورتاگوس در ادامه گفت: این گزارش که دارای جهتگیری بوده و خستهکننده است، با دادن مجوز به تروریستها، کارشکنی در حقوق بشر بوده و به همین دلیل است که آمریکا حق داشت از شورای حقوق بشر خارج شود.
***
[واشنگتن همچنان نگران عملیات انتقامی ایران است]
نشریه آمریکایی با بیان اینکه مسؤولان امنیتی آمریکا ترور سردار سلیمانی را تعرض به خطوط قرمز ایران میدانند، نوشت: آمریکاییها همچنان نگران عملیات انتقامی ایران در خاک آمریکا هستند. نشریه آمریکایی نشنال اینترست اعلام کرد برخی مدارک درزکرده نشان میدهد بعد از ترور سردار سلیمانی، مقامات امنیتی آمریکا آماده حملات انتقامی ایران بودهاند. در این گزارش اطلاعاتی آمده است آمریکاییها پس از ترور سردار سلیمانی در خاک عراق، توقع داشتند ایران یک عملیات انتقامی در خاک آمریکا انجام دهد. در این گزارش که از مرکز اطلاعاتی مشترک در کالیفرنیا درز کرده، تاکید شده است: بیشتر مسؤولان امنیتی و اطلاعاتی واشنگتن ترور سردار سلیمانی را تعرض به خطوط قرمز و تهدیدی وجودی میدانند. در ادامه این گزارش آمده است: مرکز اطلاعاتی موسوم به مرکز مبارزه با تروریسم در مطلبی آورده است: ما از وجود تهدیدهای مشخص از سوی حزبالله یا دیگر طرفهای وابسته به ایران خبر نداریم و ممکن است عملیاتی در داخل آمریکا انجام شود. در بخش دیگری از این گزارش آمده است: ایران به جای هدف قرار دادن بیبرنامه و تصادفی مواضع و اهداف مورد نظر خود، بیشتر اوقات ترجیح میدهد اهداف مشخص و عملیات پیچیده را که معمولا برنامهریزی برای آن سالها طول میکشد انجام دهد. این نشریه آمریکایی در پایان آورده است: تهدیدات ایران به پایان نرسیده است و ما اکنون باید بیشتر از قبل نگران باشیم، این مسأله بدین معنا نیست که آنها فردا اقدامی انجام میدهند اما ما باید دائما هوشیار باشیم.انزوای تروریست!
ارسال به دوستان
جلسه اضطراری ستاد ملی مبارزه با کرونا برای بازگشت محدودیتها امروز با حضور رئیسجمهور برگزار میشود
پایان سیاست بازگشایی؟
* جهاد مسجدیها در منطقه قرمز
اسدالله خسروی*: آژیر قرمز کرونا پنجشنبه گذشته با مرگ 221 نفر طی یک روز درحالی به صدا درآمد که رؤسای بیمارستانها اکنون از افزایش میزان مراجعه بیماران کرونایی به مراکز درمانی و کمبود تخت بیمارستانی برای بستری مبتلایان خبر میدهند.
به گزارش «وطن امروز»، رکوردزنی پیاپی آمار مرگومیر و مبتلایان ویروس سرکش کرونا، مسؤولان بهداشتی و شخص رئیسجمهور را وادار به تشکیل جلسه اضطراری کرده است؛ جلسهای که نشان از شکست برنامههای قبلی دولت و تصمیمگیریهای ضعیفی دارد که نتیجهاش رفع محدودیتها و بازگشایی مشاغل و... بود. بازگشاییها در زمانی انجام شد که کرونا درحال فروکش بود و اعمال محدودیتها منجر به قطع تدریجی زنجیره این ویروس قاتل در کشور شده بود. اکنون که طی یک ماه اخیر کرونا با حدت و شدت بالایی در حال گرفتن جان شهروندان است، مسؤولان با بازگشت به عقب، درصددند با مداخلات جدیتری همچون «بازگشت احتمالی محدودیتها، کاهش فعالیت ادارات و لغو طرح ترافیک» اقدامات ضربتی را به کار گیرند. در همین باره، مشاور وزیر بهداشت در گفتوگو با «وطن امروز» گفت: متأسفانه آمار مبتلایان، فوتیها و افراد نیازمند بستری طی 2 هفته اخیر به صورت صعودی رو به افزایش بوده و نگرانیهایی را برای همه ایجاد کرده است تا تصمیمگیران برای جلوگیری از شیوع گستردهتر این ویروس و کاهش مرگومیر ناشی از آن برنامههای پیشگیرانه را جدیتر دنبال کنند. علیرضا وهابزاده با بیان اینکه وزیر بهداشت در جلسه چهارشنبه گذشته ستاد ملی مقابله با کرونا پیشنهادهایی نظیر لغو طرح ترافیک برای 2 هفته، عدم برگزاری کنکور و ادامه فعالیت ادارات با ظرفیت کم را ارائه کرد، گفت: روز شنبه (امروز) در جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا که قرار است با ریاست شخص رئیسجمهور برگزار شود تصمیمات جدی گرفته میشود که احتمال بازگشت محدودیتها در مناطق قرمز و ایجاد پروتکلهای جدید در مناطق زرد و سفید دور از ذهن نیست، چرا که کرونا اکنون با شتاب زیادی در حال شیوع در سراسر کشور بویژه تهران است.
* به آمارها توجه کنید، مرگومیر وحشتناک است!
در حالی که روز پنجشنبه آمار فوتیهای ناشی از «کووید-19» دوباره رکورد زد و به ۲۲۱ مورد رسید، دیروز سخنگوی وزارت بهداشت از شناسایی 2 هزار و ۲۶۲ بیمار جدید مبتلا به «کووید- 19» در کشور خبر داد و گفت: از روز پنجشنبه تا ظهر جمعه و بر اساس معیارهای قطعی تشخیصی، 2 هزار و ۲۶۲ بیمار کرونایی جدید در کشور شناسایی شدند که یکهزار و ۴۵۵ نفر از آنها بستری شدند تا مجموع بیماران «کووید- 19» در کشور به ۲۵۲ هزار و ۷۲۰ نفر برسد. سیماسادات لاری ادامه داد: متأسفانه در 24 ساعت گذشته ۱۴۲ بیمار «کووید- 19» جان خود را از دست دادند و مجموع تعداد جانباختگان این بیماری به ۱۲ هزار و ۴۴۷ نفر رسید. به گفته سخنگوی وزارت بهداشت، ۳۳۱۹ نفر از بیماران مبتلا به «کووید- 19» در وضعیت شدید این بیماری تحت مراقبت قرار دارند.
* بازگشت دوباره محدودیتها
بنا به این گزارش، با توجه به روند رو به افزایش موارد ابتلا و فوتیهای کرونا در کشور، موضوع قرنطینه و ایجاد محدودیتهای شغلی و...، دوباره مورد توجه قرار گرفته است، به طوری که در استان البرز، محدودیتها برای یک هفته دیگر تمدید شده است، ضمن اینکه در سایر استانهای قرمز کرونایی، محدودیتها تشدید شده است. در تهران نیز شهرداری تصمیم گرفت برای ۱۰ روز، مجموعههای ورزشی خود را تعطیل اعلام کند. قاسم جانبابایی، معاون درمان وزارت بهداشت، نسبت به روند افزایشی موارد ابتلا و مرگومیر کرونایی در 3 هفته اخیر ابراز نگرانی کرد و گفت: در حالی که در اردیبهشت ۹۹ تعداد مبتلایان به کرونا در سطح کشور به حداقل رسید اما اکنون مراجعات سرپایی و بستری و بیماران بدحال افزایش چشمگیری دارد. افزایش مجدد آمار کرونا در کشور علاوه بر اینکه با مشکلات عدیدهای همراه است، یک خطر دیگر نیز به دنبال دارد و آن، خسته شدن تیمهای بهداشتی و درمانی است که در جنگ با این بیماری، تلاش میکنند. از سوی دیگر وزیر بهداشت بر لغو طرح ترافیک تاکید دارد و همسو با وی، یک عضو مجمع نمایندگان تهران در مجلس شورای اسلامی نیز گفته است که نمایندگان تهران بر لزوم لغو طرح ترافیک تاکید داشته و به دنبال اجرایی شدن آن هستند تا مردم کمتر از وسایل حملونقل عمومی استفاده کنند. اقبال شاکری معتقد است: مجمع نمایندگان تهران در آخرین جلسه با شهردار تهران بر لزوم لغو طرح ترافیک تاکید داشت و همچنان به دنبال اجرایی شدن آن است، چون با این کار استفاده مردم از خودروهای شخصی افزایش پیدا کرده و به تبع آن استفاده از وسایل حملونقل عمومی همچون مترو و اتوبوس کمتر میشود. نتیجه رعایت بهتر پروتکلهای بهداشتی و فاصلهگذاری اجتماعی، کاهش موارد ابتلا به کروناست.
* توزیع ماسک و مواد بهداشتی رایگان
توجه دستگاه قضا به سلامت کارکنان و ارباب رجوع موجب شده است تا رئیس قوهقضائیه دستور دهد در استانهای با وضعیت قرمز، ماسک و مواد بهداشتی رایگان در اختیار مراجعهکنندگان و مردم قرار گیرد. آیتالله ابراهیم رئیسی گفته است: در شرایط کرونا حفظ جان همکاران و مردمی که با دادگستری و سازمانهای تابعه در ارتباط هستند، یک ضرورت قطعی است. رئیس قوهقضائیه گفت: باید تمام اقدامات و تمهیدات انجام شود؛ به نحوی که هم جان همکاران و هم ارباب رجوع در امان باشد؛ لذا استفاده از ماسک و مواد ضدعفونیکننده و رعایت شیوهنامههای بهداشتی مورد تأکید است.
* خبرنگار
***
رگ غیرت «مسؤولیت اجتماعی» ما باد نمیکند؟
میکائیل دیانی*: بیایید به چند سال قبل بازگردیم؛ به حادثه دلخراش برخورد قطار تبریز، در این حادثه ۴۷ نفر جان باختند، کمی بعدتر حادثه کشتی سانچی، آنجا 30 ایرانی جان خود را از دست دادند، در حادثه ساختمان پلاسکو 22 نفر جان خود را از دست دادند، اوایل سال 96، خبر ریزش معدن یورت جامعه را شوکه کرد و در آن حادثه ۴۳ معدنچی جان باختند، اواخر سال 96 هواپیمای یاسوج سقوط کرد و 65 نفر جان باختند، همین 2سال پیش بود که اتوبوس دانشجویان دانشگاه آزاد در واحد علوم و تحقیقات واژگون شد و در پی آن ۱۰ نفر از دانشجویان دانشگاه جان باختند. به خاطر دارید در تمام این حادثهها اینستاگرام را سیاهپوش میکردید؟! «ایران تسلیت!» و سیاهپوش کردن این نقشه بزرگ در صفحات مجازیتان کمترین کاری بود که انجام میدادید و سینه چاک کردن از اینکه «چرا چنین شد؟» و «استعفا، استعفا» و... که دیگر بعد از این، حادثهها طبیعی بود. اما حالا چرا هیچ واکنشی نداریم؟! چرا ساکتیم؟ ما در این وضعیت کرونایی مسؤولیتی نداریم؟ بگذارید ربط آن چند مثال بالا را به وضعیت این روزها دقیقتر بیان کنم. در
24 ساعت منتهی به پنجشنبه، ۲۲۱ نفر از هموطنانمان بر اثر کرونا جان خود را از دست دادند، این تعداد یعنی چیزی حدود 5 برابر حادثه قطار تبریز، 10 برابر حادثه پلاسکو، 5/3 برابر حادثه هواپیمای یاسوج، 5 برابر حادثه معدن یورت، 20 برابر حادثه دانشگاه آزاد، یعنی ۶ اتوبوس! یعنی ۵۰ سواری! و... آیا اینجا رگ غیرت مسؤولیت اجتماعی ما باد نمیکند که به یکدیگر تلنگر بزنیم؟ بخشی از تقصیر جان باختن این 221 نفر متوجه ماست، مایی که بدون رعایت مسائل بهداشتی، بدون ماسک، بدون فاصلهگذاری اجتماعی و بدون توجه به هشدارها همچنان بر همان رفتار و منش گذشتهمان عمل میکنیم و انگار نه انگار در مواجهه با غول انسانکش کرونا هستیم! بدون اینکه توجه کنیم این مسأله چقدر خطرناک است همچنان به عروسی میرویم، جشن دورهمی میگیریم، سفر میرویم و این رفتار پرخطر را ادامه میدهیم. مایی که امروز بیتفاوت به این همه هشدار، با کرونا سادهانگارانه مواجه میشویم و انگار درباره مهریه صحبت میکنیم که «کی داده؟ کی گرفته؟» آیا حق این را داریم که فردا روزی درباره فلان حادثه هم پروفایلمان را روبان سیاه بزنیم و بگوییم «ایران تسلیت!». کمی به خودمان بیاییم و سلامت خودمان، خانوادهمان و جامعهمان برایمان مهم باشد!
پی نوشت: اینکه نوشتم نافی نقدهایمان به رفتار دولتمردان نیست که چرا محدودیتها را برداشتهاند یا در برابر کرونا سادهسازی کردهاند و... این تنها تلنگری است به خودمان، به من و توی ایرانی!
* روزنامهنگار
***
نامه حمایتی وزیر اسبق پس از گلایههای وزیر بهداشت
کامران باقریلنکرانی خطاب به نمکی: شما در مقابل کرونا تنها نیستید
وزیر اسبق بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در نامهای خطاب به نمکی نوشت: شما تنها نیستید. من هم چون شما از برخی اساتید و معتمدان مسؤولان ارشد گلهمندم. به گزارش «وطن امروز»، کامران باقریلنکرانی پس از گلایههایی که دکتر نمکی در رسانه ملی مطرح کرد، در نامهای خطاب به سعید نمکی نوشت: بیانات اخیر جنابعالی را درباره طغیان بیماری «کووید-۱۹» و تنها ماندن وزارت بهداشت در عرصه اجرایی مقابله با این جهانگیری و در دوگانهکاذب اقتصاد و سلامت خواندم. به نوبه خود وظیفه خود میدانم از تلاشهای جنابعالی و همه کارکنان نظام سلامت در این عرصه قدردانی کنم، هر چند که خود نیز خدمتگزاری در بین هزاران خدمتگزاران نظام سلامتم. نظام سلامت چه در عرصه نیروی انسانی و چه در عرصه مالی بزرگترین خسارتها را در این جهانگیری دید اما لحظهای در اقدامات خود درنگ نکرد. بسی جای تاسف است که از این سرمایه اجتماعی که در این چند ماه با ایثار و از خودگذشتگی مدافعان سلامت فراهم آمد نه به نحوه شایستهای تقدیر شد و نه از این ظرفیت بدرستی استفاده گردید.
سلامت مردم بیش از اینکه با تلاشهای درمانی و حتی پیشگیرانه وزارت بهداشت مرتبط باشد، تحت تاثیر فرآیندهای بین بخشی و عوامل اجتماعی است. در سند مهم سیاستهای کلی سلامت بر پیوست سلامت در طرحهای کلان تاکید شده است. بیتوجهی به این حکم مهم رهبر فرزانه انقلاب و اقداماتی که سلامت را متاثر کرده ولی مجری و طراح آن وزارت بهداشت نیست، خسارات زیادی را به بار میآورد.
درباره دوگانهسازی اشتباه اقتصاد یا سلامت؛ تجربیات جهانی و مطالعات کشور ما نشان داده است که میتوان بین راهاندازی چرخ اقتصاد و حفظ سلامت مردم جمع کرد ولی شرط مهم آن تصمیمات آگاهانه نه سلیقهای و استفاده از مدلهای شناخته شده در پیشبینی و آیندهپژوهی و پایش و اصلاح مداوم است. گلهمندم که از مستندات علمی موجود نیز در تصمیمات اجرایی کشور کمتر استفاده شده و برخی از تصمیمات بدون توجه به شواهد ملی یا تجربیات بینالمللی اتخاذ میشود. من هم چون شما از برخی اساتید کشور که معتمد مسؤولان ارشد اجرایی کشور بودند و آدرس غلط در ایمنی عمومی داده یا در استفاده از روشهای سادهای چون ماسک و فاصلهگذاری اجتماعی ایجاد تردید کردند و باعث تاخیر در بسیاری از تصمیمهای اساسی شدند، گلهمندم.
بدانید شما تنها نیستید. سرمایه بزرگی از کارکنان و کارشناسان نظام سلامت هستند که میتوانند در طراحیها و تحلیلها و اقدامات اجرایی روزآمد، بازاریابی اجتماعی و آموزش عمومی اثرگذار باشند. این سرمایه را به میدان بیاورید. بزرگترین اصلاحات نظام سلامت و تاسیس نظام شبکه و مراقبتهای اولیه بهداشتی در جمهوری اسلامی ایران، در اوج جنگ تحمیلی با همدلی دولت و مجلس و با پیگیری بزرگانی که به آن باور داشتند انجام شد.
اکنون که سلامت، کانون توجهات جامعه است و سرمایه اجتماعی آن در بالاترین حد خود در سالهای اخیر قرار دارد، باید فراتر از روزمرگی به اصلاحات عمیق این نظام با تاکید بر نظام ارجاع، اصلاح ساختار، نظام پرداخت و سایر امور مهمی که در سند سیاستهای کلی سلامت به روشنی ذکر شده، فکر کرد و از این فرصت تاریخی بهترین بهره را برد.
****** جهاد مسجدیها در منطقه قرمز
عباس اسماعیلگل: با شیوع ویروس کرونا در کشور از اسفندماه سال گذشته به علت جلوگیری از شیوع این ویروس، بسیاری از مساجد کشور به طور کامل بسته شد اما برخی متولیان مساجد از همان روزهای اول شیوع کرونا نه تنها درهای مساجد را نبستند بلکه با ارائه انواع خدمات جهادگرانه به جنگ تمامعیار با ویروس کرونا رفتند. ضمن احترام به کسانی که این روزها برای جلوگیری از شیوع ویروس کرونا، اقدام به بستن مساجد کردهاند، مساجد شهر اهواز نه تنها این روزها بسته نشده که حتی به شکل هدفمند فعالتر هم شده است.
در ایام کرونایی هر چه از اجتماعات دوری کنیم، برای جلوگیری از شیوع ویروس کرونا بسیار ضروری و مفید است اما این روزها جوانان مسجدی شهر اهواز این تهدید را به فرصت تبدیل کردهاند و فعالیتهای جهادگرانه این جوانان زمانی از اهمیت بیشتری برخوردار شده که یادآور شویم این روزها شهر اهواز به یکی از شهرهای پرخطر و قرمز کرونایی بدل شده است و جهادگرانی که به وسط میدان آمدهاند به معنای واقعی جان خود را کف دستشان گرفتهاند و به جنگ تمامعیار با کرونا آمدهاند.
تنها جوانان مسجد جوادالائمه اهواز نیستند که در اهواز با باز گذاشتن درهای مسجد، به امور جهادی خود مشغولند، بلکه پیش از این جهادگران مسجد امام خمینی(ره) در منطقه محروم حصیرآباد اهواز پیشقدم شده بودند و مسلما جهادگران مساجد دیگر شهر اهواز و استان خوزستان هم این روزها پای کار آمدهاند که نام بردن از همه این مسجدیها در این گزارش نمیگنجد.
جوانان جهادگر و مسجدی اهواز که این روزها شهرشان یکی از پرخطرترین شهرها به لحاظ شیوع ویروس کروناست، خدمات متفاوت و متنوعی را به مردم مناطق محروم اهواز ارائه میدهند؛ از آموزش نکات بهداشتی و ایمنی درباره پیشگیری از کرونا به مردم محل گرفته تا توزیع بروشورهای مربوط از اقدامات فرهنگی جهادگران مسجدی است که در کنار این اقدامات و با کمک خیران، برخی لوازم بهداشتی را به طور روزانه به نمازگزاران و اهالی محل اهدا میکنند و به معنای واقعی مسجد را در شرایط سخت کرونایی اهواز به خانه امن مردم و پشتیبان آنان تبدیل کردهاند.
اما فعالیت جهادگرانه جوانان مسجد صرفا به اینگونه خدمات و فعالیتها منتهی نمیشود و این روزها با کمکهای مردمی نسبت به خرید دستگاههای پمپ مواد ضدعفونیکننده اقدام کرده و کوچهها و خیابانهای اطراف مسجد و همچنین اماکن و معابر عمومی را ضدعفونی میکنند که این اقدام توسط مسجدیهای سراسر کشور به صورت مقطعی انجام میشود اما جوانان اهوازی با توجه به محرومیتها و عدم امکانات مالی در استان خوزستان این کار را به سختی به سرانجام میرسانند.
از سوی دیگر از آنجا که شهر اهواز به نسبت شهرهای بزرگ کشور از مناطق محروم بیشتری برخوردار است، بسیاری از مردم این مناطق توانایی خرید ماسک، دستکش و مواد ضدعفونیکننده را ندارند که جهادگران این شهر بخش عمدهای از تمرکز خود را به رفع این معضل اختصاص دادهاند و با راهاندازی کارگاههایی نسبت به تولید ماسک و دستکش به صورت شبانهروزی اقدام میکنند و این اقلام را روزانه به بسیاری از مردم محله اهدا میکنند اما متاسفانه با توجه به شرایط قرمز شهر اهواز خیلی مواقع خدمات گسترده جهادگرانه مسجدیها هم پاسخگوی نیازهای اساسی مردم برای مقابله با ویروس کرونا نیست و خیلی مواقع متولیان مسجد به خاطر کمبودها در مقابل مردمی که برای دریافت خدمات به مسجد رجوع میکنند، ابراز شرمندگی میکنند که اینجا میطلبد مسؤولان استان خوزستان و شهر اهواز هم کاملا جهادگرانه دوشادوش مسجدیها به یاری مردم بیایند.
در نتیجه اگر بگوییم این روزها مساجد شهرهای مختلف استان خوزستان به نوعی به سنگری برای مقابله با ویروس کرونا تبدیل شدهاند، اغراق نکردهایم و سایر مساجد کشور هم این روزها میتوانند با کمک خیران محلههای خود و با اضافه شدن کاربریهای بهداشتی و درمانی در خط مقدم مبارزه با ویروس کرونا نقشآفرینی کنند، منتها این امر مستلزم حضور افرادی دغدغهمند و آتش به اختیار است که امیدواریم این حرکت خودجوش و جهادگرانه جوانان مساجد اهواز به سراسر کشور تسری یابد و مساجد به عنوان بازویی برای مراکز بهداشت و درمان کشور در کنار مردم همچنان خدمترسانی کنند.
همانطور که پیش از این اشاره شد، مسجد جوادالائمه(ع) شهر اهواز یکی از همین پایگاههای جهادگرانه فعال در استان خوزستان است که جوانانش این روزها فداکارانه وسط میدان جهاد آمدهاند. در ادامه با حجتالاسلام علی داریوند، مسؤول قرارگاه جهادی شهید اسماعیل فرجوانی اهواز درباره شرایط سخت فعالیتهای جهادگران این مسجد صحبت شده است.
* برپایی کارگاه ماسک در خانه مادر شهید
حجتالاسلام علی داریوند ابتدا درباره مسجد جوادالائمه(ع) گفت: این مسجد میراثدار انسانهای بزرگی مثل شهید حاجاسماعیل فرجوانی، فرمانده گردان کربلای لشکر ولیعصر(عج) است و اینکه بچههای مسجد جوادالائمه(ع) در روزهای حساس کرونایی با تمام توان مشغول جهاد هستند صرفا از برکت شهدای مسجد نشأت میگیرد. وی ادامه داد: در همان روزهای اول شیوع کرونا بلافاصله برای مقابله با این ویروس برنامهریزی کردیم و از آنجا که گروه جهادی مسجد چند سال مشغول طرحهای محرومیتزدایی بوده است، بسیج نیروهای جوان جهادی در این شرایط کار سختی نبود و مسجد را به مهمترین پایگاه هر محله برای مبارزه با کرونا بدل کردیم. اولین موردی که فراهم کردیم، اقلام ضدعفونی بود. از روزهای اول، خیابانهای محله، همه معابر و حتی مشاعات آپارتمانها را ضدعفونی کردیم.
داریوند تصریح کرد: پس از آنکه اقلامی مثل ماسک، دستکش و وسایل ضدعفونی کمیاب شد، از داروخانههای محله که پیگیری میکردیم، میگفتند کمبود اقلام بهداشتی داریم. چند نفر از بچههای مسجد داوطلب شدند که پیگیر اقلام بهداشتی برای رسیدن به دست داروخانهها و توزیع در محل شوند.
مسؤول قرارگاه جهادی شهید اسماعیل فرجوانی در ادامه به برپایی کارگاه ماسک اشاره کرد و گفت: مادر شهید صادقی، از شهدای مسجد جوادالائمه، چند سالی است منزلش را تبدیل به کارگاه دوخت ملزومات حجاب کرده است که با شیوع ویروس کرونا و با همکاری جهادگران مسجد، این کارگاه به تولید ماسک تغییر کاربری داد و روزانه بیش از هزار ماسک در همین کارگاه تولید میشود. وی گفت: در ادامعه فعالیتهایمان سعی کردیم به بیمارستانها هم کمکرسانی کنیم و در حوزه پرستاری کمک کنیم اما با توجه به اینکه رویکرد مسؤولان احتیاط بود، تصمیم بر این شد که فعلا فقط به پشتیبانی ورود کنیم و به فعالیتهایی چون تهیه و توزیع بستههای میوه به طور روزانه بین بیماران و کارکنان بیمارستان رازی و اهدای بستههای معیشتی به خانوادههای نیازمند بسنده کردیم.
این جهادگر در پایان گفت: از روزهای آغاز مبارزه حق با کفر در صدر اسلام تاکنون، مسجد پایگاه اجتماعی مسلمانان بوده و به نوعی قدیمیترین سنگر مبارزه محسوب میشود. در روزهای قرنطینه که سنگر مسجد، از برپایی فریضه پر از معنویت نماز جماعت باز مانده، قابهای دیگری از مبارزه به تصویر کشیده شد. ثمره شور، عشق و اخلاص مسجدیها در روزهای همدلی بود که مساجد را در سراسر کشور به پایگاههای مبارزه با کرونا بدل کرد. مسجد جوادالائمه(ع) اهواز تنها یک نمونه از همین سنگرهاست.
ارسال به دوستان
مفسد را تحقیر کنید
حجتالاسلام سیدرضا فاطمینیا*: قوه قضائیه انقلابی و مبارز در برابر مفسدان اقتصادی، مجلس فعال و انقلابی و مبارز و نمایندگان از جنس آیتالله شهید مدرس و دکتر شهید چمران در مجلس شورای اسلامی میتوانند مفسدان را قلع و قمع کنند، لذا ابتدا باید از خود شروع کنند؛ امری که در 2 قوه شاهد آن بودیم؛ قضیه طبری در قوهقضائیه و قضیه تاجگردون در قوه مقننه. در کلام و سیره امیرالمؤمنین چگونگی برخورد با مفسدان آمده است. یکی از شیوههای برخورد و مقابله با فساد، تحقیر مفسدان اقتصادی است. امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در مواجهه با گزارش تخلف یکی از فرمانداران خود به وی نامه مینویسند: «اگر گزارشی که از تو به دست من رسیده، درست باشد، ارزش بند کفش تو از تو بیشتر است» یا در جای دیگر مینویسند: «آخرت خود را برای دنیای دیگران خراب کردی».
عزل فوری مفسد اقتصادی یکی دیگر از شیوههای امیرالمؤمنین در مقابله با فساد است. علی علیهالسلام در موارد مختلف که به او گزارش میدهند فلان قاضی یا فرماندار شما با اشراف نشست و برخاست میکند و بر سفرههای زرین حاضر میشود، لحظهای درنگ نمیکند و فوری نامه عزل آن فرماندار را مینویسد و خطاب به او میفرماید: «اموالی که دست توست امانت است و حق نداری از آن استفاده کنی تا فرماندار بعدی بیاید و در بازگشت، سخت از تو حساب و کتاب خواهم کشید».
یکی دیگر از راهکارهای مبارزه با فساد پس گرفتن اموال بیتالمال از مفسدان است. حضرت علی علیهالسلام در این راستا توجهی به گفتههای دیگران نمیکنند و در اوایل حکومتشان چنین هشدار میدهند که «اگر بیتالمال را کابین زنان خود کرده باشید، پس میگیرم و دینار دینار بیتالمال را از شما حساب و کتاب میکنم». وقتی اعتراض اطرافیان را میبینند، تأکید میکنند: «من حاضر نیستم یک روز مفسد اقتصادی را تحمل کنم». برخورد قاطع و فوری با فاسد یکی دیگر از راهکارهای مبارزه با فساد است. امام علی علیهالسلام در برخورد با فاسد، تأخیر نداشتند چون تأخیر باعث تشدید فساد شده و مفسد اقتصادی نسبت به نظام پررو و طلبکار میشود.
متأسفانه میبینیم وقتی به مفسد اقتصادی فرصت میدهند در مجامع مختلف حاضر میشود، وقتی میبیند در جاهای مختلف با او کاری ندارند نسبت به نظام طلبکار میشود و این وهم برای او ایجاد میشود که من کاری نکردم و این نظام بدهکار من است.
ادامه در صفحه 6قوه قضائیه انقلابی و مبارز در برابر مفسدان اقتصادی، مجلس فعال و انقلابی و مبارز و نمایندگان از جنس آیتالله شهید مدرس و دکتر شهید چمران در مجلس شورای اسلامی میتوانند مفسدان را قلع و قمع کنند، لذا ابتدا باید از خود شروع کنند؛ امری که در 2 قوه شاهد آن بودیم؛ قضیه طبری در قوهقضائیه و قضیه تاجگردون در قوه مقننه. در کلام و سیره امیرالمؤمنین چگونگی برخورد با مفسدان آمده است. یکی از شیوههای برخورد و مقابله با فساد، تحقیر مفسدان اقتصادی است. امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در مواجهه با گزارش تخلف یکی از فرمانداران خود به وی نامه مینویسند: «اگر گزارشی که از تو به دست من رسیده، درست باشد، ارزش بند کفش تو از تو بیشتر است» یا در جای دیگر مینویسند: «آخرت خود را برای دنیای دیگران خراب کردی».
عزل فوری مفسد اقتصادی یکی دیگر از شیوههای امیرالمؤمنین در مقابله با فساد است. علی علیهالسلام در موارد مختلف که به او گزارش میدهند فلان قاضی یا فرماندار شما با اشراف نشست و برخاست میکند و بر سفرههای زرین حاضر میشود، لحظهای درنگ نمیکند و فوری نامه عزل آن فرماندار را مینویسد و خطاب به او میفرماید: «اموالی که دست توست امانت است و حق نداری از آن استفاده کنی تا فرماندار بعدی بیاید و در بازگشت، سخت از تو حساب و کتاب خواهم کشید».
یکی دیگر از راهکارهای مبارزه با فساد پس گرفتن اموال بیتالمال از مفسدان است. حضرت علی علیهالسلام در این راستا توجهی به گفتههای دیگران نمیکنند و در اوایل حکومتشان چنین هشدار میدهند که «اگر بیتالمال را کابین زنان خود کرده باشید، پس میگیرم و دینار دینار بیتالمال را از شما حساب و کتاب میکنم». وقتی اعتراض اطرافیان را میبینند، تأکید میکنند: «من حاضر نیستم یک روز مفسد اقتصادی را تحمل کنم». برخورد قاطع و فوری با فاسد یکی دیگر از راهکارهای مبارزه با فساد است. امام علی علیهالسلام در برخورد با فاسد، تأخیر نداشتند چون تأخیر باعث تشدید فساد شده و مفسد اقتصادی نسبت به نظام پررو و طلبکار میشود.
متأسفانه میبینیم وقتی به مفسد اقتصادی فرصت میدهند در مجامع مختلف حاضر میشود، وقتی میبیند در جاهای مختلف با او کاری ندارند نسبت به نظام طلبکار میشود و این وهم برای او ایجاد میشود که من کاری نکردم و این نظام بدهکار من است.
امتیاز و رانت ندادن و مقابله با افراد فاسد در حکومت علوی یکی دیگر از راهکارهای مبارزه با فساد است.
داستان امام علی علیهالسلام و خزانهدار بیتالمال معروف است که خزانهدار بیتالمال گردنبندی را به دختر امام علی برای یک شب قرض میدهد که وقتی امیرالمومنین(ع) این گردنبند را بر گردن دخترش میبیند، میفرماید: این گردنبند برای توست؟ او میگوید: خیر، از بیتالمال امانت گرفتم.
امام(ع) شبانه، خزانهدار بیتالمال را احضار میکند و به او میگوید: تو با چه اجازهای، از بیتالمال امانت دادی؟ خزانهدار میگوید در قبال آن، ضمانت گرفتم.
علی(ع) میفرماید: والله قسم اگر این ضمانت را نمیگرفتی و مراتب مقرر در اسلام راجع به امانت را رعایت نمیکردی، اولین شخص از قریش که دستش قطع میشد، دختر من بود.
انتظار جامعه نخبگانی و انقلابی و همچنین امت شهیدپرور از مجلس و نمایندگان انقلابی و همچنین دستگاه قضا برخورد قاطعانه و به موقع با مفسدان اقتصادی است و این دستورات امیرالمؤمنین در برخورد با مفسدان را سرلوحه کار خود قرار دهند.
*استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم
ارسال به دوستان
صندوق بینالمللی پول؛ چالشها و فرصتهای آن برای ایران ـ قسمت چهارم
تجربه کشورها در تعامل با صندوق بینالمللی پول
میلاد کیایی: در قسمتهای قبلی این سری یادداشتها به تاسیس صندوق بینالمللی پول، برنامهها، اهداف و ماهیت سیاستها و توصیههای صندوق پرداختیم. اکنون جای این پرسش وجود دارد که کارنامه عملی صندوق چگونه بوده است؟ به عبارت دیگر تجربه کشورها در عمل به توصیهها و سیاستها و استفاده از وامهای صندوق چگونه بوده است؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت سیاستهای صندوق در کشورهای مختلف طیف وسیعی از پیامدها و نتایج را در برداشته است و پاسخ تفصیلی به این موضوع مجال دیگری میطلبد اما اشاره به برخی موارد برجسته خالی از فایده نخواهد بود. اجمالا باید گفت در برخی موارد همچون مکزیک و کرهجنوبی استفاده از وامهای صندوق فرصتهایی را برای این کشورها ایجاد کرده است اما در عمده موارد استفاده از وامهای صندوق یا عمل به توصیههای صندوق نتایج ناگواری در پی داشته است و در برخی موارد نیز به فجایع اقتصادی منجر شده است.
* عملکرد صندوق در آرژانتین
آرژانتین نمونه عینی تبعیت محض و بیکم و کاست از سیاستهای نئولیبرالی است که سرنوشت آن، امروز در مقابل چشمان دیگر کشورها قرار دارد. به نظر بسیاری از کارشناسان تکیه محض بر نسخههای نهادهای مالی بینالمللی، بویژه بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول، ریشه بحران اقتصادی آرژانتین بوده است. سال ۱۹۸۴ بدهی آرژانتین به نهادهای خارجی ۶۰ میلیارد دلار بود. دولت این کشور سال ۱۹۸۴ موافقتنامهای را با صندوق بینالمللی پول برای دریافت وام 7/1 میلیارد دلاری امضا کرد و همزمان، مذاکراتی را نیز در ارتباط با بدهیهای این کشور صورت داد تا آرژانتین بتواند با شرایط آسانتری، قروض خارجی خود را بازپرداخت و مستهلک کند.
دولت آرژانتین سال ۱۹۸۹ طرحی را با عنوان «انقلاب تولیدی» ارائه کرد. بر اساس این طرح، یک برنامه اقتصادی ۳ ساله با استفاده از راهنماییها و خطمشیهای بانک جهانی و سایر مؤسسات مالی بینالمللی، مانند صندوق بینالمللی پول، به مرحله اجرا در آمد. این برنامه بر خصوصیسازی و واگذاری شرکتهای دولتی به بخشهای خصوصی داخلی و خارج از کشور مبتنی بود و در کنار آن از کمکها و مساعدتهای مؤسسات مالی بینالمللی نیز به عنوان پشتوانه و اعتبار لازم برای این طرح استفاده شد. درآمد حاصل از این خصوصیسازی و فروش داراییهای دولتی برای مدتی، ثبات را به اقتصاد آرژانتین بازگرداند اما تملک شرکتها و بنگاههای داخلی توسط اتباع خارجی، باعث خروج سرمایه، بیش از میزان ورود آن به کشور شد. جهش در واردات مصرفی، از بین رفتن هزاران شرکت کوچک و متوسط داخلی، افزایش فقر و بیکاری، رکود دستمزدها، بیثباتی اشتغال و تورم ۱۲ هزار درصدی، نتیجه اجرای این طرح بود. این رهاسازی و مقرراتزدایی اقتصادی و مالی، باعث رشد اقتصادی ۱۲ درصدی در پایان سال ۱۹۹۲ شد اما همزمان تراز تجاری کشور در مقایسه با سال قبل 5/1 میلیارد دلار کاهش یافت. تراز تجاری منفی که عمدتا ناشی از عدم امکان رقابت تولیدات داخلی آرژانتین با محصولات خارجی بود، مشکلات دیگری چون کاهش شدید ذخایر ارزی و نرخ تورم بالا را به همراه داشت. آرژانتین به قدری تابع دستورات و رهنمودهای صندوق بینالمللی پول شده بود که در آن دهه، القابی چون شاگرد اول صندوق و فرزند نمونه صندوق به آن داده شد.
* صندوق و بحران مالی جنوب شرق آسیا
نمونه برجسته دیگر، عملکرد صندوق در جنوب شرق آسیاست. سال 1997 جنوب شرق آسیا دچار بحران اقتصادی شد. صندوق بینالمللی پول خود از عوامل اصلی تشدید و تداوم بحران بود. در تایلند اجرای سیاستهای صندوق بینالمللی پول موجب شد سریعا موازنه بودجه بر هم بخورد و دولت حتی برای سرمایهگذاری در آموزش و فراساختارهای اقتصادی که عناصر اصلی رشد اقتصادی هستند، دچار مشکل شود. اوضاع و شرایط در اندونزی بسیار وخیم بود و از نظر اجتماعی نیز در آستانه انفجار قرار داشت. صندوق بینالمللی پول در آسیای جنوب شرق به هیچ یک از این تفاوتها توجه نکرد و با تعصب راه خود را در پیش گرفت و از مقامات این کشورها خواست از هزینههای دولتی خود بکاهند و سوبسید را از کالاهای اساسی نظیر مواد غذایی که جوامع فقیر کشورهایی نظیر اندونزی و مالزی بیش از هر زمان به آن نیاز داشتند، حذف کنند.
لارنس سامرز، معاون وقت وزارت خزانهداری آمریکا ضمن اعتراض به سورینو، رئیس صندوق بینالمللی پول گوشزد کرد که اوضاع بدتر از آنچه که بوده، شده است. تولید در بعضی از کشورهای بحرانزده تا ۱۶ درصد و بیشتر سقوط کرد. ورشکستگی، بیش از نیمی از فعالیتهای صنعتی و تجاری در اندونزی را متوقف کرد. کشور آنچنان ناتوان شده بود که یارای استفاده از فرصتهای صادراتی با نرخ تبدیل ارز ارزان را نداشت. بیکاری اوج گرفت و به 10 برابر قبل از بحران رسید و دستمزدهای واقعی بشدت سقوط کرد. صندوق نهتنها موفق نشد اعتماد را به جوامع آسیای شرقی بازگرداند حتی از شناخت این جوامع هم عاجز بود.
* صندوق و فروپاشی شوروی
یکی دیگر از نمونههای نتایج دستورالعملها و رهنمودهای صندوق، کشور روسیه است. در روسیه پس از فروپاشی شوروی هم محور اصلی توصیههای صندوق خصوصیسازی صنایع و برقراری اصول اقتصاد بازار آزاد بود. خصوصیسازی عجولانه مورد توصیه وزارت خزانهداری آمریکا و صندوق بینالمللی پول در مسکو به یک گروه از فرصتطلبان اجازه داد کنترل تمام داراییهای ملی روسیه را به دست گیرند.
صندوق و وزارت خزانهداری آمریکا از ارزیابی حساسیتهای موجود در روسیه عاجز بودند و اگر هم به آن توجهی میکردند تصمیمات اشتباه اتخاذ میکردند؛ بدون توجه کافی به فراساختارهای قانونی مانده از دوران شوروی که شناخت آنها میتوانست راه صحیح انتقال به اقتصاد بازار را نشان دهد و اقدام به روانسازی جریان سرمایه در روسیه و خارج از آن کند، صندوق بینالمللی پول دانسته یا ندانسته راه را برای قدرت گرفتن یک گروه بیصلاحیت متنفذ هموار کرد. درست در زمانی که دولت روسیه پول نداشت تا حقوق کارمندان خود را پرداخت کند، این گروه پولهایی را که از راه فروش اموال و منابع ملی به دست آورده بودند در بانکهای قبرس و سوییس انبار میکردند. جای تعجب نیست که پس از شکست سیاستهای آمریکا و صندوق بینالمللی پول در روسیه، احساسات ضدآمریکایی چون شعلههای سرکش آتش همه روسیه را فرا گرفت. در اواسط دهه ۹۰ اقتصاد روسیه به سقوط خود ادامه داد و بازده اقتصاد ملی به نصف کاهش یافت. تا آن زمان و حتی تا پایان سالهای امپراتوری شوروی تنها ۲ درصد مردم روسیه در فقر به سر میبردند ولی بلافاصله پس از اصلاحات صندوق بینالمللی پول نرخ فقر به ۵۰ درصد رسید که در نتیجه آن بیش از نیمی از کودکان روس زیر خط فقر زندگی میکردند. پس از این ناکامی، تنها این اواخر صندوق و وزارت خزانهداری آمریکا اعتراف کردند درمان تجویز شده کافی نبوده است. بیشتر روسها، بنا بر تجربیاتی که در این چند ساله به دست آوردهاند اعتقاد و اطمینان خود را به بازار آزاد از دست دادهاند.
ارسال به دوستان
محمدکاظم انبارلویی در گفتوگو با «وطن امروز» از لزوم پاسخ عملی ایران به بیانیه تروئیکای اروپایی میگوید
عقب ننشینیم
اقدامات اخیر دولتهای اروپایی در همراهی کامل با ترامپ در جریان طرح تمدید تحریمهای تسلیحاتی ایران از جهات مختلف لزوم در پیش گرفتن رویه جدیدی از سوی کشورمان برای واکنش به این توطئه را مطرح کرده است؛ رویهای که اگر در پیش گرفته نشود، میتواند در آینده نزدیک باعث پیشروی کشورهای اروپایی در راستای افزایش فشارها بر کشورمان شود. در همین زمینه «محمدکاظم انبارلویی» عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی، سردبیر پیشین روزنامه رسالت و کارشناس برجسته سیاسی در گفتوگو با «وطن امروز» از لزوم واکنش عملی کشورمان به بیانیه تروئیکای اروپایی میگوید.
***
* با توجه به اینکه تروئیکای اروپایی هیچ کدام از تعهدات برجامی خود را انجام نداد، به نظر شما باید چه پاسخی و چگونه به بیانیهای که اخیرا صادر کردهاند، بدهیم؟
پس از خروج ترامپ از برجام، دولت به 3 کشور اروپایی دل بست که آنها در برجام خواهند بود و میتوانند برجام را زنده نگه دارند. دولت را 3 کشور اروپایی معطل کردند؛ با چند وعده که به هیچ وجه به آن وعدهها عمل نکردند و پس از آن نیز به عنوان دستیار ترامپ برای فعال کردن مکانیسم ماشه و تداوم تحریم تسلیحاتی وارد صحنه شدند و با تحریکاتی که در آژانس و شورای حکام به عمل آوردند، ما شاهد بیانیه شورای حکام بودیم و بیانیهای نیز اخیرا درباره حقوق بشر علیه ما صادر کردند. این 2 علامت نشان میدهد این 3 کشور اروپایی نه تنها علاقهای به اجرای برجام ندارند بلکه میخواهند پرونده ایران را به ۱۷ سال قبل برگردانند که چه ادعاهایی وجود داشت و بر اساس آن ادعاها محدودیتهایی برای ما قائل شدند و ما را سالها پشت در آژانس و شورای امنیت معطل کردند و با بهانههای مختلف جلوی پیشرفت هستهایمان را گرفتند. ما در حقیقت در حال حاضر به ۱۷ سال پیش و نقطه اول بازگشتهایم و یکی از ادعاهای دولت این بود که ما توفیق پیدا کردیم پرونده پیامدی را برای همیشه ببندیم اما بیانیه شورای حکام نشان میدهد آن پرونده بسته نشده و با ادعاهای پوچ، بیاساس و بیدلیل دوباره اینها به صحنه آمدهاند.
* نظر شما درباره چگونگی پاسخ به بیانیه تروئیکای اروپایی چیست تا درس عبرتی شود که دیگر از این اقدامات انجام ندهد؟
آنچه قبلا غرب بالاخص آمریکا ما را میترساند بحث حمله و تهدید نظامی بود که در حال حاضر ما در موقعیتی هستیم که این حربه از دست آنها گرفته شده، یعنی آمریکاییها و اروپاییها کوچکتر از آن هستند که حتی یک گلوله به سمت ایران شلیک کنند.
ما در حمله نظامی به عینالاسد و سرنگون کردن پهپاد آمریکایی و توقیف قانونی کشتی انگلیسی نشان دادیم جسارت و ابزار پاسخگویی به آنها را داریم و اگر آمریکاییها حماقت میکردند و پاسخ عینالاسد را میدادند، ۴۰۰ نقطه حساس آنها در منطقه بویژه در اسرائیل مورد هدف قرار میگرفت و به قول شهید سلیمانی چیزی از آنها باقی نمیماند، بنابراین ما الان در فضایی داریم وارد تعامل جهانی و موضوع هستهای میشویم که تهدیدهای نظامی را پشت سر گذاشتهایم و خودمان یک تهدید جدی برای آنها هستیم.
آنها میگویند ایران تهدید هستهای است اما خودشان میدانند بزرگترین قدرت غیرهستهای، ایران است و علاوه بر سلاحهای بومیای که در اختیار دارد، از یک نیروی انسانی مجهز و آماده برخوردار است که قادر است هر نوع پاسخی را به دشمن بدهد.
بنابراین نباید خسارتهای پیدرپی برجام را تحمل کنیم. عملا 3 کشور اروپایی از برجام خارج شدهاند و آمریکا نیز زودتر از برجام خارج شده بود و روسیه و چین نیز موافق ما بودند؛ از سوی این 2 کشور نه تنها هیچ تهدید و تحریمی نداریم بلکه به ما کمک میکنند که تحریمها را دور بزنیم، بنابراین برجامی باقی نمانده که اینها اصرار دارند ما در برجام بمانیم.
در گذشته نیز کشورهای اروپایی و آمریکا با سلاح دیگری ما را تهدید میکردند؛ مرتب میگفتند جامعه جهانی با شما مخالف است، در حال حاضر جامعه جهانی نه تنها از هم پاشیده بلکه خود آمریکاییها از سوی جامعه جهانی مورد سوال و پرسش و تهدید هستند و هر روز مردم خودشان را در خیابانهای ۵۰ ایالت آمریکا به گلوله میبندند و درگیر مسائل داخلیشان هستند و قدرت این را ندارند که در برابر ایران قد علم کنند.
* رفتار دولت ما چقدر در گستاخی کشورهای اروپایی تأثیرگذار بوده است؟
دولت از ابتدا اساس را بر اعتماد به آنها گذاشت و در این زمینه مقصر است و دقتهای دیپلماتیک و حقوقی را در تنظیم برجام به عمل نیاورد و حال که باید تلاش کند و کمک کشورهای زیادی که میخواهند به ما کمک کنند را داشته باشد، وزیر خارجه ما در اتاق خود نشسته و به زدن توئیت اکتفا میکند. چین و روسیه بر اساس نگاه راهبردیای که نسبت به ایران دارند خود به خود به ما کمک میکنند و هیچ تلاشی از سمت دولت ایران صورت نمیگیرد. دولتیها هنوز امیدوارند اتفاقی در واشنگتن بیفتد و دموکراتها روی کار بیایند و ورق برگردد، این یک خیال خام بیش نیست و یک توهم است. دموکراتها از جمهوریخواهان بدتر و جمهوریخواهان از دموکراتها بدترند. اصلا هیچ اعتمادی نمیتوان به آنها کرد و اخیرا مشاور امنیتی «جو بایدن» اعلام کرد اگر ما روی کار بیاییم هیچ اتفاقی برای برجام نخواهد افتاد و حمایت بیقید و شرط ما از اسرائیل ادامه خواهد داشت. اسرائیل شایعهکننده اصلی قضیه تهدیدات هستهای جمهوری اسلامی ایران است و ما به اندازه کافی قدرت پاسخگویی داریم و مطمئن باشید فصل عقبنشینی آمریکاییها فرارسیده و یک قدم هم ما نباید عقب بنشینیم و باید در همه عرصهها پاسخگوی تهدیدات آمریکا باشیم.
ارسال به دوستان
رسانههای صهیونیست از هک تلفن همراه وزیر جنگ رژیمصهیونیستی توسط ایران خبر دادند
هک بنی صهیون
ناداو آرگامان، رئیس سازمان اطلاعات و امنیت داخلی رژیم صهیونیستی به بنی گانتس، وزیر جنگ این رژیم اطلاع داد محتوای اطلاعات هک شده در دسترس ایران قرار گرفته است
گروه سیاسی: یک روزنامه صهیونیستی ادعا کرد ایران به اطلاعات مهمی از تلفن همراه وزیر جنگ رژیم صهیونیستی دست پیدا کرده است. به گزارش «وطن امروز»، روزنامه هاآرتص روز گذشته نوشت، در 3 کارزار انتخاباتی پیدرپی و سرسختانهای که بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی و بنیگانتس رهبر ائتلاف آبی و سفید این رژیم در آن شرکت داشتهاند، بحث هک شدن اطلاعات تلفن همراه گانتس و دسترسی ایران به این اطلاعات یکی از دلایل تنش و بدگمانی میان نخستوزیر، وزیر جنگ و سران سرویسهای سری رژیم صهیونیستی بوده است. مارس سال ۲۰۱۹، آمیت سیگال خبرنگار کانال 12 رژیم صهیونیستی افشا کرد مدت کوتاهی پیش از آنکه گانتس به طور رسمی به عرصه سیاست وارد شود، برای شرکت در نشستی با سران سرویس اطلاعاتی شینبت احضار شد. ناداو آرگامان، رئیس این سرویس به گانتس اطلاع داد تلفن همراه او هک شده و محتوای آن برای ایران در دسترس است. یک دلیل برای اینکه موضوع هک از جانب ایران به فراموشی سپرده نشده و اهمیت آن کم نشده است، این است که وقتی نفتالی بنت در مقام وزیر جنگ رژیم صهیونیستی بود، مقامات امنیتی این رژیم درباره هک شدن تلفن گانتس از سوی ایران و اهمیت آن به او توضیحاتی داده بودند که بنت از ارائه نظر در این باره خودداری کرد.
همانطور که در گزارش روزنامه هاآرتص آمده است خبر دسترسی ایران به اطلاعات تلفن همراه بنیگانتس، وزیرجنگ رژیم صهیونیستی در جریان کارزار انتخاباتی وی با نتانیاهو به رسانهها درز کرد. البته بنیگانتس در ابتدا مدعی شده بود که نتانیاهو پشت هک کردن گوشی او بوده است اما نتانیاهو در پاسخ گفته است: شینبت (آژانس امنیت داخلی اسرائیل) تأیید کرده و همچنین خبرنگاران ارشد میگویند که نخستوزیر اطلاعی از هک شدن گوشی نداشته است. این تلاشی از جانب گانتس و لاپید است تا این واقعیت را که حکومت ایران به طور آشکارا از آنها حمایت میکند، مخدوش کنند و این در حالی است که آنها از توافق هستهای ایران دفاع میکردند اما نتانیاهو با آن مبارزه کرد.
با این حال پس از ائتلاف نتانیاهو و بنیگانتس و حضور بنیگانتس به عنوان وزیر جنگ در کابینه نتانیاهو، بار دیگر موضوع هک شدن تلفن همراه بنیگانتس مورد توجه قرار گرفته است. علت مطرح شدن دوباره هک تلفن همراه بنیگانتس آنگونه که هاآرتص گفته است اهمیت این اطلاعات و قطعیت این گزاره است که ایران پشت هک کردن تلفن همراه وزیر جنگ رژیم صهیونیستی بوده است. پیش از این نیز مسؤولیت هک تلفن همراه ایهود باراک، نخستوزیر سابق رژیم صهیونیستی به ایران نسبت داده شد. اواخر اسفند 97 رسانه صهیونیستی آروتزشوا گزارش داد، عاملان دشمن به تلفن همراه ایهود باراک، نخستوزیر پیشین رژیم صهیونیستی نفوذ کرده و آژانس امنیتی سرزمینهای اشغالی (شینبت) نگران است اطلاعات این تلفن همراه به ایران رسیده باشد. این رسانه مینویسد: طبق گزارش روز یکشنبه برنامه «اوودا» که از شبکه ۱۲ تلویزیون اسرائیل پخش میشود، ناداو آرگامان، رئیس شینبت ماه جولای گذشته برای دیداری غیرعادی به خانه باراک رفته بود که در این دیدار آرگامان هشدار داده بود ایرانیها اطلاعات تلفن همراه و کامپیوتر باراک را در دست داشتند. آروتزشوا ادعای این گزارش را مطرح کرده و مینویسد ممکن است ایرانیها خودشان به این تلفن همراه نفوذ نکرده باشند اما این اطلاعات را از طریق هکرهای خارجی که این نفوذ را انجام دادهاند، خریدهاند. این رسانه در ادامه افزود: منابع آگاه از این موضوع گفتهاند که این اتفاق، سهلانگاری باراک نبوده است و در هر صورت چیزهایی که به دست آمده بودند خجالتآور نبودند. شینبت به باراک آموزش داده است که چطور در استفاده از تلفن همراه و کامپیوتر خود عمل کند.
البته پیش از این نیز خبر دستگیری یکی از وزرای سابق رژیم صهیونیستی به اتهام جاسوسی برای ایران خبرساز شده بود. رسانههای رژیم صهیونیستی گزارش داده بودند گونن سگو، وزیر اسبق انرژی رژیم صهیونیستی در زمان اقامت در نیجریه با سفارت ایران در این کشور وارد همکاری شده بود. در همین ارتباط، روزنامه جروزالمپست 31 خرداد 97 در مطلبی تحت عنوان «پیامدهای شکست اطلاعاتی اسرائیل در قضیه جاسوسی ادعایی ایران تا چه اندازه بد است؟» نوشت: هنوز هیچکس بدرستی نمیداند «گونن سگو» وزیر پیشین انرژی اسرائیل با جاسوسی برای ایران تا چه اندازه به [امنیت] ما آسیب زده است. اما یک برآورد اولیه نشان میدهد آسیب اطلاعاتی وارده به اسرائیل در این رابطه نه خیلی چشمگیر است و نه آنچنان بیاهمیت که بتوان بهراحتی از کنار آن عبور کرد. جروزالمپست در ادامه گزارش خود به نقل از چند مقام اطلاعاتی اسرائیلی که به شرط فاش نشدن هویتشان حاضر به مصاحبه با این روزنامه شدهاند، به بیان جزئیات جدیدی از پرونده جاسوسی گونن سگو پرداخته است. به نوشته این روزنامه، گونن سگو با توجه به اینکه در دهه 90 میلادی در کابینه اسحاق رابین، وزیر انرژی و زیرساخت بوده، ممکن است اطلاعاتی را در زمینه زیرساختهای انرژی اسرائیل در اختیار ایران قرار داده یا افراد دیگری را در تشکیلات دفاعی اسرائیل برای جاسوسی به ایران معرفی کرده باشد. جروزالمپست میگوید اطلاعات محرمانهای که این مقام سابق اسرائیلی ممکن است در اختیار ایران قرار داده باشد از این حیث خطرناک است که ایران میتواند از آنها برای حمله موشکی یا سایبری به زیرساختهای انرژی اسرائیل استفاده کند. این روزنامه اسرائیلی در ادامه گزارش خود نوشته است حتی اگر اطلاعات گونن سگو قدیمی و مربوط به 20 سال پیش باشد، ارتباط او با مقامات اسرائیلی به این معناست که او ممکن است اطلاعات بهروزتری درباره صنعت انرژی اسرائیل به ایرانیها داده باشد. جروزالمپست در پایان اذعان کرده است که ماجرای جاسوسی سگو یک پیروزی آشکار برای ایران است و نباید آن را نادیده گرفت.
2 سال پس از خبر دستگیری سگو، برخی رسانههای صهیونیستی از حمله سایبری ایران به منابع آبی رژیم صهیونیستی خبر دادند.
8 اردیبهشتماه سال جاری بود که منابع صهیونیستی اعلام کردند سایتهای اداره آب و فاضلاب رژیم صهیونیستی مورد حمله سایبری قرار گرفت. روزنامه صهیونیستی یدیعوت آحارونوت نوشت که سایتهای اداره آب و فاضلاب رژیم صهیونیستی مورد حمله سایبری قرار گرفت. این روزنامه خاطرنشان کرده بود 6 سایت تأسیسات آبی در شمال مناطق اشغالی تا جنوب آن مورد حمله سایبری قرار گرفت. بهگفته این روزنامه، مشخص نیست هکرها چگونه موفق به سیطره بر عملکرد پمپاژ آب و ایجاد اختلال در آن شدهاند. رژیم صهیونیستی از همه تأسیسات وابسته به اداره آب خواست واژههای مورد استفاده خود بویژه سایتهایی را که در آن از کلمه کلر آب استفاده میشود تغییر دهند. عملکرد دستگاه کلرریز و حتی ورود به رایانهها مختل شده بود و مقامات صهیونیستی مجبور شدند برخی دستگاهها را از اینترنت جدا کنند. برخی از مراکز هم مجبور شدند به جای مراکزی که از کار افتاده بودند وارد عمل شوند.
هرچند رسانهها و مقامات رژیم صهیونیستی ایران را مسؤول این دست اقدامات دانستهاند اما هیچ یک از مقامات ایرانی اشارهای به نقش ایران در موارد یاد شده نکرده و این اخبار را تایید و تکذیب نکردند. تنها وزیر اطلاعات شهریور 97 در گفتوگو با یک برنامه تلویزیونی به صورت تلویحی اخبار رسانههای صهیونیستی را درباره جاسوسی وزیر سابق انرژی رژیم صهیونیستی برای ایران تأیید کرد و گفت: «چندی پیش شنیدید که از یکی از سرویسهای اطلاعاتی قدر و از یکی از رژیمها [ی متخاصم] یک فرد عضو کابینه را در اختیار گرفته بودیم».
ارسال به دوستان
طبقه متوسط جدید در سال پایانی دولت روحانی با چه سرنوشتی در عرصههای سیاسی و اقتصادی مواجه شده است؟
سقوط از طبقه وسط
شکست ایدههای روحانی به کاهش توان مالی و انگیزه طبقه متوسط در مواجهه با امور سیاسی و اجتماعی منتهی شده است
صادق فرامرزی*: طبقه متوسط از پرتکرارترین و در عین حال مبهمترین عباراتی است که در فضای سیاسی- رسانهای کشور بویژه در 2 دهه گذشته استفاده شده است؛ مفهومی که عمده جناحها و گروههای سیاسی هر کدام از ظن خود آن را به طریقی توصیف میکنند. با همه این اوصاف شاید مسألهای که مورد کمترین تضاد در میان صاحبنظران باشد، سقوط اقتصادی و آغاز افول سیاسی این طبقه از سال ۹۶ به بعد است. یادداشت پیش رو بررسی مختصری از سرنوشت سیاسی طبقه متوسط جدید در سال پایانی دولت روحانی است؛ دولتی که با حمایت حداکثری این طبقه به قدرت رسید و گویا این روزها طبقه متوسط را نیز با خود به اغما برده است! *** ابهام معرفتی در مواجهه با طبقه متوسط ایرانی
پرداختن به صورت مسأله طبقه متوسط ایرانی، فارغ از ظرف زمانی آن، پیش از هر چیز با یک ابهام معرفتی مواجه است. سالیان سال است جناحها و گروههای سیاسی با طرح ایدهها و مباحثی سعی میکنند خود را به عنوان نماینده بخشی از مطالبات این طبقه معرفی کنند و همواره خود پس از مدتی در مواجهه با ظرافتهای این طبقه با سوالات جدیدتری مواجه میشوند.
طبقه متوسط اساسا چیست و چگونه پا در تقسیمبندیهای اجتماعی ایران گذاشته است؟ آیا برای تعریف این طبقه میتوان صرفا با رجوع به متغیر درآمدی دهکها به جدا کردن دهکهای میانی پرداخت؟ و آیا اساسا میتوان به تعریفی واحد و استاندارد شده از طبقه متوسط پرداخت؟
پاسخ به هر کدام از این پرسشها میتواند موضوع یادداشتی جداگانه و بیان تفصیلی اختلاف نظرات باشد اما به شکلی اختصاری میتوان مدعی بود وجوه ذاتی طبقه متوسط آن را تبدیل به مفهومی سیال و متکثر کرده است، به گونهای که طبقه دهقان و زمیندار یا کارگر و سرمایهدار اگر چه در جوامع مختلف شرایط گوناگونی را تجربه میکنند و مواهب نهایی آنها دارای کیفیت متفاوتی است اما در تعریف اولیه آنها نمیتوان دست به تقسیمبندی چندان و بیان وجوه تمایزبخش خاصی زد. اما طبقه متوسط پیش از هر چیز بابت وجوه ساختاری خود با تعاریف متعددی در جوامع مختلف متولد شده و نقشه راه سیاسی متفاوتی را نیز در پیش گرفته است. برای نمونه «سی رایت میلز» که مقوله طبقه متوسط جدید را وارد ادبیات سیاسی ایالات متحده کرد، در اثر مشهور خود با عنوان «یقه سپیدان» به بروکراسی به عنوان محل تولد این طبقه اشاره میکند و در نهایت کارویژه سیاسی این طبقه را به عنوان نیرویی تثبیتکننده که تمایل چندانی به تغییرات گسترده و ساختاری ندارد، تفسیر میکند. اما مطالعات بر الگوی رفتار سیاسی طبقه متوسط در جوامع پیرامونی که اقتصاد توسعهیافتهای ندارند، گویای واقعیتهای دیگری است که گزارههای میلز نسبت به آنها صدق نمیکند و آنچنان که «مور برگر» و «مانفرد هالپرن» نیز در آثارشان بیان کردند، گویای این امر است که حتی مبدا شکلگیری این طبقه در جوامع پیرامونی متفاوت از جوامع مرکزی بوده است. اگر در جوامع مرکزی طبقه متوسط یقه سفید بر اثر رشد تخصصگرایی و گسترده شدن بروکراسی خلق شده، در جوامع پیرامونی این طبقه با عاملیت دستوری دولت که عمدتا قرار بوده نیروی حامل ارزشهای مدرنیسم غربی باشد پا به عرصه اجتماع گذاشته و از همین رو برخلاف نظر میلز تمایل چندانی به رویه محافظهکارانه نداشته و همواره خود را به عنوان بازیگری مهم در عرصه جنبشهای سیاسی و اعتراضی تعریف کرده است.
نگاهی مختصر به تاریخ معاصر ایران نیز تا حد زیادی موید پیشفرض پیرامون طبقه متوسط جدید است؛ طبقهای که نخستینبار در عهد اصلاحات ناصری جرقههای شکلگیریاش زده شد و در نهایت با تاسیس ارتش مدرن و شکلگیری دستوری بروکراسی جدید در دوره پهلوی اول عینیت یافت؛ طبقهای که دولت ساخته بود و برخلاف تصورات سازندگانش متحد دائمی دولت به شمار نمیرفت و در فضای نسبتا آزاد حدفاصل سالهای 20 تا 32 به عنوان نیروی محرکه عمده اعتراضات و حرکات سیاسی شناخته میشد و در نقاط عطفی همچون نهضت ملیسازی صنعت نفت نیز نقش کلیدی و وزن اجتماعی بالای خود را اثبات کرد.
با این اوصاف میتوان طبقه متوسط ایرانی را حاصل یک کنش دوطرفه میان بافت مرکزی قدرت و نیروهای فعال و متخصص این طبقه دانست. مرحوم آلاحمد در اثر ماندگار و مشهور خود یعنی «در خدمت و خیانت روشنفکران» با وامگیری از آرای «ریمون آرون» جامعهشناس فرانسوی به بازخوانی نقش این طبقه در روند تحولات سیاسی ایران میپردازد. ریمون آرون با طرح گزاره «خلاقیت و نوآوری» به عنوان ابزار مهم طبقه متوسط به بررسی تاثیرگذاری این طبقه در روند تحولات سیاسی پرداخته بود. وی اقشار مختلف طبقه متوسط جدید را از جهت میزان خلاقیتشان به 5 گروه تقسیم کرده و در نهایت دانشمندان، نویسندگان و هنرمندان را حلقه اول به حساب آورد، در حلقه دوم محققان و اساتید دانشگاه را جا داد، روزنامهنگاران و اهالی رسانه شامل حلقه سوم شدند، قضات، وکلا و مهندسان در حلقه چهارم جا گرفتند و در نهایت کارمندان نهادهای فرهنگی حلقه پنجم را تشکیل دادند. جلال آلاحمد نیز با وامگیری این نگاه از ریمون آرون به تقسیمبندی اقشار مختلف طبقه متوسط ایرانی در مواجهه با امور و رویدادهای معاصر خود پرداخته بود.
بالا گرفتن مبارزات سیاسی علیه رژیم پهلوی در دهههای 40 و 50، عمده اعضای طبقه متوسطی را که خود در نتیجه توسعه آمرانه پهلوی شکل گرفته بودند، تبدیل به یک نیروی سیاسی فعال، در جهت مبارزه با شاه کرد و در نهایت نیز اعضای این طبقه برخلاف تمام پیشبینیهایی که حکایت از مبدل شدن به نیرویی غربگرا و ضدسنت داشت، نهتنها مقابل رهبری انقلاب از سوی امام خمینی(ره) که یک مرجع دینی و حامل وعده حکومت دینی بود نایستاد که بدنه آن نیز عمدتا از این اتفاق استقبال کرد.
در نهایت برای توصیف طبقه متوسط ایرانی به بیان چند نکته لازم و در عین حال ناکافی میتوان پرداخت:
الف- این طبقه بیش از آنکه ماهیتی اقتصادی داشته باشد، واجد یک روح سیاسی و گفتمانی است و حتی برخی لایههای این طبقه از منظر درآمدی جزو بالاترین دهک جامعه به شمار میروند.
ب- طبقه متوسط همواره وابستگی بالایی به درآمد نفتی داشته است، به گونهای که دولتها با بهرهمندی از این درآمد بادآورده همواره به خلق بروکراسی و نیروهای متخصص و غیرمولدی که در سایه گسترش آموزش عالی افزایش یافتهاند، پرداخته و بخش عمده درآمد نفتی را در قالب حقوق و مزایا به این طبقه پرداخت کردهاند و نیمنگاهی نیز به نزدیک کردن آنها به خود داشتهاند.
پ- سرمایه فرهنگی و وزن بالای اجتماعی این طبقه باعث شده است در بزنگاههای مختلف از طبقه متوسط جدید به عنوان نیروی تعیینکننده یاد شود. در اختیار داشتن عمده تریبونها، نهادهای تاثیرگذار و بهرهمندی از تخصص باعث شده است این طبقه به عنوان مهمترین نیروی ائتلافی در میان لایههای فرودست و فرادست جامعه شناخته شود که با ائتلاف خود توانایی تغییر بازی را داراست.
ت- طبقه متوسط ایرانی از یک بافت متکثر ایدئولوژیک برخوردار است که این تکثر خود مسبب تجمیع نزاعهای سیاسی و اجتماعی در میان اعضای این طبقه شده است، به گونهای که عمده تفکرات و ایدهها سهم رقابت سیاسی خود را در میان نمایندگانشان در این طبقه جستوجو میکنند. این امر در بلندمدت طبقات حاشیهای جامعه را به یک بیعملی سیاسی جبرآمیز محکوم کرده که در آن خود را محروم از توانایی رقابت با سایر نیروهای اجتماعی فعال مییابند.
ث- در کنار تکثر گفتمانی طبقه متوسط ایران، میل به استقلال این طبقه از دولت در عرصه تصمیمگیری، در کنار وابستگی بالای اقتصادی به دولت، باعث یک تناقض ساختاری شده است که این تناقض عمده الگوی رفتار سیاسی این طبقه را شکل میدهد و باعث یک موج سینوسی از همراهی مقطعی با دولتها و در عین حال گریز از هسته قدرت در مرحله بعدی میشود که میتوان آن را در ۲ دهه اخیر بخوبی مشاهد کرد.
***
پروژه طبقه متوسط ایرانی در پازل رقابت سیاسی
طبقه متوسط جدید در سپهر سیاسی ایران به عنوان یک جامعه هدف شناخته میشود. توسعه نامتوازن اقتصادی، تجمیع بسترهای کنشگری سیاسی در نقاطی محدود، بهرهمندی نسبتا مکفی اعضای طبقه متوسط و... باعث شده از این طبقه به عنوان یک برگ برنده در نزاعهای اجتماعی و سیاسی یاد شود؛ نزاعی که در سایه محرومیت حاشیه، بیشترین میزان تأثیرگذاری را به مرکز حواله داده است. در این فضا طبقه متوسط شهری که بالاترین سرمایه و وزن اجتماعی را دارد، از دهه70 به عنوان بخشی از پروژه سیاسی جریان اصلاحات شناخته شد، به گونهای که با پایان گفتمان عدالت اجتماعی و محرومیتزدایی در دهه60 و شیفت گفتمانی جریان چپ سابق به سمت گفتمان راست و ادغام با جریان راست مدرنی که در قالب حزب کارگزاران سازندگی پا به عرصه سیاسی کشور گذاشته بود، جریان اصلاحات نمایندگی از این طبقه را بخشی از پروژه خود در مواجهه با قدرت دید. تمرکز بر نهاد دانشگاه، مطبوعات و سازمانهای مردمنهاد به عنوان مهمترین پایگاههای فعالیت طبقه متوسط تحصیلکرده از یک سو و تغییر دادن شعارها به سمت آزادیهای اجتماعی، اصالت تفرد، حمایت از بخش خصوصی نوظهور و... از سوی دیگر باعث آغاز یک همنوایی و هممسیری سیاسی و اجتماعی شد. بر این مبنا که اصلاحطلبان با نمایندگی شعارهای مطلوب طبقه متوسط، آنها را به عنوان بدنه اجتماعی خود جذب میکردند تا متقابلا این طبقه اجتماعی نیز به عنوان یک نیروی تأثیرگذار اجتماعی پروژه توسعه ذیل مفاهیم لیبرالیستی را جلو ببرد.
هر چند این همراهی یک همراهی مطلق به شمار نمیرفت و بخش قابل توجهی از طبقه متوسط جدید در سایه تکثر ایدئولوژیک این طبقه حتی تبدیل به نیروی در تضاد سیاسی با جریان غربگرا شد اما نمیتوان چشم بر وجود چنین پروژهای در 2 دهه اخیر بست.
در چنین فضایی انتخابات ریاست جمهوری سال 84 و شکست گفتمان طبقه متوسط در برابر گفتمان عدالتخواهی و تکرار این شکست در انتخابات سال 88 فضای جامعه را با یک شکاف عمیق اجتماعی روبهرو کرد؛ به گونهای که بخشی از بدنه این طبقه با شرکت در طرح اردوکشی خیابانی اصلاحطلبان سعی داشت در این فضا با اثبات استیلای سیاسی و اجتماعی خود به شکست از حاشیه پاسخ دهد. با این حال هر چند شورش خیابانی طبقات ممتاز اجتماعی (متوسط مدرن و فرادست) باعث سرنگونی دولت برآمده از حاشیه نشد اما تاثیرات ثانویه آن در قالب تغییر فضای تصمیمسازیاش باعث شد دولت دوم احمدینژاد با در پیش گرفتن رویهای جدید به سمت قدرتگیری مجدد نیرویهای غربگرا حرکت کند. در این زمینه میتوان به بخشی از خاطرات فرمانده سابق نیروی انتظامی از مواجهه احمدینژاد با حوادث پس از انتخابات 88 رجوع کرد. احمدیمقدم در بخشی از گفتوگوی سال 94 خود با «رمز عبور» در توصیف عمل سیاسی احمدینژاد گفته بود: «آدمی چالشی بود و حداقل 2 جور شکاف درست کرده بود که یکیاش شکاف نخبه- توده بود. از اول هم اعتقادی به نخبگان خاص نداشت و بارها به من گفته بود اینها 2 هزار نفرند که اگر بیرونشان کنیم، مشکلات نظام حل میشود. این کار را هم کرده بود و وزیر، معاون وزیر، استاندار و درشتها را عوض کرده بود و میگفت اینها فرسوده و پوسیدهاند و باید عوض شوند. بعد از سال 88 و در دوره دوم نگاهش عوض شد. دقیقا خاطرم نیست چه سالی بود ولی بعد از 88 بود با او که صحبت میکردم، متوجه شدم خیلی تغییر کرده است. آن سالها به من میگفت اگر آن 2 هزار نفر را بریزیم بیرون، بالا شهریها، دانشگاهیها و تریبوندارها همیشه از این حرفها میزنند، باید ببینیم مردم چه میگویند، از دوره دوم به بعد میگفت رأی در روستا و شهرستان است ولی آن که اثر میگذارد و بوق و بلندگو دارد، در تهران است. از او پرسیدم چرا شما اینقدر تغییر کرده و دنبال هنرپیشه یا فلانی راه افتادهای؟ چرا خطت را عوض کردی؟ گفت رأی را آنها میدهند ولی کشور را اینها اداره میکنند و اداره کشور دست اینهاست. نمیتوانیم اینها را نادیده بگیریم، باید این طرف را هم در نظر بگیریم. در واقع تغییر راهبردی داشت. میخواست این شکاف را ترمیم کند ولی کسی این را از ایشان نمیپذیرفت و دیگر تمام شده بود».
به این ترتیب میتوان استیلای سیاسی و اجتماعی طبقه متوسط را در میدانی فراتر از انتخابات و حق برابر افراد برای انتخاب گزینههایشان به عنوان برگ برنده این جریان در مواجهه با گروههای دیگر یافت.
***
افول تدریجی حاشیه در دهه 90
آغاز دهه90، در سایه بالا گرفتن نارضایتیهای اقتصادی و اجتماعی، فرصت کمنظیری برای بازگشت جریان غربگرا در فضای سیاسی کشور فراهم شد. انتخابات 92 و پیروزی حسن روحانی که کلید سیاست خارجی را «شاهکلید» مشکلات عمومی توصیف میکرد و بهرهگیری حداکثریاش از فقدان اعتبار اجتماعی دولت سابق باعث شد او و دولتش که نسخه نسبتا برابر اصلی از دولت سازندگی به شمار میرفت، بار دیگر پروژه توسعه غربگرایانه خود را با همراه کردن طبقه متوسط مدرنی که به یاریاش آمده بود، جلو ببرد. تضعیف حاشیه و سیاستهای محرومیتزدا و پیگیری حداکثری پروژه نئولیبرالیسم اقتصادی باعث شد پا به پای دستاوردهای هستهای، سیاستهای حمایتی از حاشیه همچون مسکن مهر، هدفمندی یارانهها و... را نیز از مرکز تصمیمات خود دور کند.
در چنین فضایی با امتداد یافتن دولت روحانی و در سایه استیلای سیاسی و اجتماعی طبقه متوسط مرکزنشینی که بلندترین صدا را در فضای عمومی داشت، حاشیه هر روز بیشتر از دیروز به حاشیه و فراموشی سپرده شد. برای نمونه، افت محسوس مشارکت انتخاباتی جمعیت حاشیهای در انتخابات سال 94 که طبقه متوسط مشارکت فعالی داشت، آنچنان به چشم نیامد که کسی حتی متوجه کاهش نرخ مشارکت انتخابات به نسبت سال90 نشد. (مشارکت انتخابات مجلس سال94 در حالی 61 درصد بود که در سال90 و بدون مشارکت اصلاحطلبان مشارکت 64 درصدی اتفاق افتاده بود. در تهران نیز با مشارکت فعال طبقه متوسط حامی دولت نرخ مشارکت از 48 درصد به 50 درصد افزایش یافت که گویای کاهش محسوس مشارکت حاشیه در انتخابات بود.)
پیروزی حسن روحانی در سال96 و یقین پیدا کردن او به عدم نارضایتی طبقات محروم و جمعیت حاشیهای باعث شد در دولت دوم خود با اشتیاق بیشتری به ادامه سیاستهای خود در مواجهه با این جمعیت سرخورده که تحت سنگینترین فشارهای اقتصادی بود بپردازد، به گونهای که حوادثی همچون اعتراضات دی 96 را که نخستین شورش حاشیه بعد از یک دهه به حساب میآمد، به اردوگاه رقیب نسبت داد و با خوشخیالی از آن عبور کرد.
در چنین فضایی که سیاستهای بینواسازی دولت نئولیبرال روحانی آستانه تحمل طبقات محروم و حتی اقشار دست پایین طبقه متوسط را به نقطه جوش نزدیک میکرد، خروج آمریکا از برجام و پایان رویای برجامی دولت که مهمترین حلقه وصل دولت و اقشار بالادست طبقه متوسط بود، باعث یک افول اجتماعی بزرگ شد. آغاز کاهش توان مالی طبقه متوسط جدید در سایه بحران فروش نفت و سقوط اعتبار ایده سیاسی آنها، این طبقه را به سمت سرخوردگی اجتماعی و بیسوژگی سیاسی برد. طبقات پایینتر نیز که حالا معیشت برای آنها به عنوان صورت مسأله «بقا» شناخته میشد، در مواجهه با این فضا رویکردهای مختلفی از جمله عدم رغبت به مشارکت فعال در انتخابات، اعتراضات اخیر کارگری و حتی مشی رادیکالی همچون حوادث آبانماه سال گذشته را در پیش گرفتند.
کوچک شدن طبقه متوسط واقعی[که نیازهای اولیه معیشتیاش تأمین میشد] و سقوط بخش قابل توجهی از اقشار میانی جامعه به سمت طبقات محروم که در سایه افزایش تورم و نرخ اجارهبها روز به روز با بحرانهای بیشتری روبهرو میشدند، فضای نارضایتی را حتی به همراهترین اقشار با سیاستهای دولت کشاند.
***
شکست جامعه؟!
میراث روحانی در سال پایانی دولت برای مهمترین حامیان سیاسی او هم قابل قبول نیست. عمیق شدن شکافهای طبقاتی در سایه جولان سوداگرانی که مهمترین منتفعان وضع نابسامان اقتصادی بودند و محدود بودن ابزار دفاع اقتصادی طبقه متوسط باعث شد حتی این طبقه نیز همانند روزهای آغاز به کار دولت روحانی به عنوان یک نیروی اجتماعی قدرتمند شناخته نشود. اگر در مباحث سیاسی یک دهه اخیر آغاز تضعیف ماکروفیزیک قدرت (ارکان رسمی حاکمیت) و قدرت یافتن میکروفیزیک قدرت (نهادهای اقتصادی و فرهنگی خرد عمدتا غیررسمی) خبر از آغاز فضای جدیدی در حکمرانی سیاسی جوامعی همچون ایران میداد، بزرگ شدن طبقات محرومی که نارضایتی آنها در بالاترین سطح قرار دارد، حکایت از یک جامعه ضعیف در مواجهه با دولتی دارد که آن را نیز قدرتمند به حساب نمیآورد!
پایان دولت روحانی در شرایطی که عمده طبقات اجتماعی شاهد تضعیف خود بودهاند، رسالت سنگینی را بر دوش دولت بعد میگذارد؛ رسالتی که پیش و بیش از هر چیز نیازمند تدوین یک برنامه رفاهی در ۳ سطح مسکن، بهداشت و آموزش و تلاش برای احیای «امکان بازگشت» دهکهایی باشد که سقوط اقتصادی را در سالهای اخیر به شکل کامل لمس کردهاند؛ احیایی که زمینهساز یک انسجام اجتماعی و اتحاد سیاسی در میان دولت و ملت ایران نیز به شمار میرود.
* روزنامهنگار
ارسال به دوستان
ترامپ در ادامه رفتارهای عجیب و غریب خود اینبار تهدید کرد اگر مدارس در موعد مقرر باز نشود بودجه نظام آموزشی را قطع خواهد کرد
الفبای جنون!
گروه بینالملل: مرز «جنون در دولتداری» کجاست؟ رئیسجمهور اگر به حکم رای مردم بتواند به کاخ ریاست جمهوری برود تا کجا میتواند «هر کار» دلش خواست بکند؟ این سوالی است که در دوران دونالد ترامپ، تئوریسینهای روابط بینالملل بارها از خود پرسیدهاند. احتمالا با فرارسیدن ایام انتخابات آمریکا و عیان شدن رفتارهای فراقانونی وی، شاهد اتفاقات عجیب و غریبتری در آمریکا خواهیم بود. یکی از کارهای عجیب و غریب ترامپ تهدید نظام آموزشی این کشور در روزهای گذشته بود که سبب شد آن روی دیگر ترامپ حالا کودکان آمریکایی را هم تحت تاثیر قرار دهد. ماجرا از آنجا آغاز شد که دستاندرکاران نظام آموزشی آمریکا به صراحت گفتهاند نمیشود مدارس را با این وضعیت کرونا بازگشایی کرد و حالا ترامپ خط و نشان میکشد اگر باز نکنید، از بودجه آموزش خبری نیست!
* خط و نشان برای مدارس و مقامات بهداشتی
وضعیت در آمریکا به نحوی شده که مخالفت ترامپ با نظرات کارشناسان به یک گزاره همیشگی تبدیل شده و کمتر کسی انتظار دارد رئیسجمهور آمریکا به نظرات کارشناسی احترام بگذارد. در تازهترین این موارد دستورالعملهای کارشناسان بهداشت و سلامت دولت آمریکا برای بازگشایی ایمن مدارس، مسألهساز شد. به گزارش یواسایتودی، دونالد ترامپ بشدت از دستورالعملهای اعلام شده از سوی مرکز کنترل و پیشگیری بیماری آمریکا برای بازگشایی ایمن مدارس انتقاد کرده و این توصیهها و دستورالعملها را «بسیار سختگیرانه و پرهزینه» ارزیابی کرده است ولی رابرت ردفیلد، مدیر مرکز کنترل و پیشگیری بیماری آمریکا تأکید کرده است دستورالعملهای اعلام شده پابرجا خواهد بود و دفتر وی بزودی اسناد جدیدی را برای شفاف شدن دستورالعملها منتشر خواهد کرد. با وجود افزایش تعداد مبتلایان به کرونا در آمریکا، دونالد ترامپ همچنان بر باز شدن مدارس ایالاتمتحده تاکید دارد و کارشکنی در این روند را «به دلایل سیاسی» میداند. رئیسجمهوری آمریکا سهشنبه گفته بود برای بازگشایی مدارس در فصل پاییز به فرمانداران فشار میآورد و این بخشی از فشار او برای بازگشایی کشورش بهرغم اوجگیری دوباره موارد ابتلا به ویروس کروناست.
* انتقاد رئیس اتحادیه معلمان آمریکا از ترامپ
در واکنش به انتقادهای ترامپ از مواضع کارشناسان بهداشت درباره دستورالعملهای بازگشایی مدارس، رئیس بزرگترین اتحادیه معلمان آمریکا بشدت از درخواست دونالد ترامپ برای بازگشایی مدارس در فصل پاییز انتقاد کرد و گفت این بازگشایی نمیتواند بدون تضمین سلامت دانشآموزان و کادر آموزشی انجام شود. لیلی اسکلسن گارسیا، رئیس انجمن آموزش ملی آمریکا (انییای) گفت: آیا شما هم متوجه تنها حرفی که او نزد، شدید؟ ایمنی! هیچکس بیش از معلمان نمیخواهد بچهها به مدرسه بازگردند... اما ما میخواهیم این بازگشت با حفظ ایمنی باشد. او تاکید کرد: من دونالد ترامپ را به چالش میکشم که اگر جرأت میکند به یک کلاس با ۳۹ دانشآموز کلاس ششم بیاید و بدون هیچگونه آمادگی درباره اینکه ما چطور قرار است کودکانمان را به صورت ایمن به مدارس بازگردانیم، در آنجا نفس بکشد. رئیس بزرگترین اتحادیه معلمان آمریکا افزود: دیدیم که بعد از تصمیم عجولانه برای بازگشایی چه اتفاقی رخ داد. ما شاهد افزایش تعداد مبتلایان به ویروس کرونا در ایالتهایی شدیم که بازگشایی زودهنگام داشتند. این کافه و بار نیست. ما درباره بچههای ابتدایی صحبت میکنیم.
* ترامپ: اگر مدرسهها در پاییز باز نشود، بودجهای در کار نخواهد بود!
روز گذشته رئیسجمهور آمریکا با انتشار توئیتی تهدید کرد در صورتی که مدارس و دانشگاهها در پاییز بازگشایی نشوند، بودجه بخش آموزش را پرداخت نخواهد کرد. دونالد ترامپ نوشت: حالا که در مقیاسی بزرگ شاهد آن بودهایم و به تجربه دریافتیم آموزش مجازی در مقایسه با آموزش در مدرسه یا دانشگاه افتضاح است و حتی به آن [نوع آموزش] نزدیک هم نیست، مدرسهها باید در پاییز باز شوند. ترامپ در ادامه تهدید کرد: اگر [مدارس] باز نشوند، چرا باید دولت فدرال بودجه بدهد؟ [بودجه] نخواهد داد!
* شکایت دانشگاههای آمریکا از کاخ سفید
همزمان با انتقاد رئیس اتحادیه معلمان از ترامپ، 2 دانشگاه مهم آمریکا هم با شکایت از دولت به این دستور واکنش نشان دادند. دانشگاههای هاروارد و امآیتی با شکایت از دولت ترامپ خواستار توقف اجرای آن از سوی دادگاه فدرال شدند. هفته گذشته اداره مهاجرت و گمرک آمریکا اعلام کرد در صورتی که دانشگاههای این کشور کلاسهای خود را به صورت آنلاین برگزار کنند، دانشجویان بینالمللی که در آمریکا تحصیل میکنند باید کشور را ترک کنند.
* ترامپ مجددا علت افزایش تعداد مبتلایان به کرونا را آزمایش معرفی کرد
با وجود اینکه انتقادها از ترامپ درباره اظهارات جنجالیاش پیرامون کرونا روزبهروز شدت میگیرد اما رئیسجمهور آمریکا برای چندمینبار علت افزایش آمار مبتلایان کرونا در این کشور را گرفتن آزمایش زیاد از مردم عنوان کرد. دونالد ترامپ در یادداشت توئیتری که از خشم وی نسبت به افزایش انتقادها از عملکرد تیم او در مبارزه با کرونا حکایت دارد، نوشت: برای صدمینبار، علت اینکه موارد ابتلا به «کووید-۱۹» در آمریکا نسبت به کشورهای دیگر بیشتر است- که حتی نزدیک به آنچه ما انجام دادهایم، نیستند- این است که آزمایش گرفتن ما بسیار بیشتر و بهتر است.
* رأی دادگاه عالی آمریکا علیه ترامپ
کمتر از 4 ماه مانده به انتخابات ریاستجمهوری آمریکا شدت انتقادات از عملکرد ترامپ و رفتارهای غیرمسؤولانه او در رابطه با بحرانهای پیشآمده در آمریکا شدت گرفته است. جدا از اینکه رئیسجمهور آمریکا در این مدت با اظهارات غیرکارشناسی خود درباره کرونا جان بسیاری از شهروندان آمریکایی را گرفت و در بحبوحه اعتراضات به نژادپرستی سیستماتیک در این کشور بارها به معترضان توهین کرد، این بار با پنهانکاری مالیاتی در آستانه انتخابات چالش جدیدی را برای دستگاه قضایی آمریکا به وجود آورده است. همین امر نیز سبب شد دادگاه عالی آمریکا در حکمی ضمن رد مصونیت رئیسجمهور درباره مالیات، او را ملزم به ارائه اسناد مالیاتی به کنگره کند. در حکمی که دیوان عالی آمریکا صادر کرده است دونالد ترامپ، اجازه خواهد داشت با تلاشهای نمایندههای دموکرات مجلس نمایندگان برای دسترسی به سوابق مالیاتیاش مقابله کند. این دیوان در عین حال حکم داده ترامپ در برابر تلاشهای دادگاه منطقهای «منهتن» برای دسترسی به اسناد مالیاش مصون نیست. دفتر دادستان منطقهای منهتن هنگام تحقیق درباره اقدام احتمالی ترامپ برای پرداخت حقالسکوت به 2 زن، خواستار دسترسی به سوابق مالیاتی ترامپ شده بود. روزنامه فایننشالتایمز نوشت حکم دیوان عالی آمریکا به معنی آن است که ترامپ باید سوابق مالیاش را به دادستانهای نیویورک ارائه دهد. قضات دیوان عالی با ۷ رأی موافق و ۲ رأی مخالف این حکم را صادر کردند. در پرونده دیگر که مربوط به درخواستهای کمیتههای کنگره برای دسترسی به سوابق مالیاتی ترامپ است، دیوان عالی آمریکا باز هم با ۷ رأی موافق و ۲ رأی مخالف دسترسی قانونگذاران آمریکایی به این اسناد را مسدود و اعلام کرد این اسناد باید در دادگاه رده پایینتر مورد بررسیهای بیشتر قرار گیرد، این در حالی است که ترامپ تاکنون مانع دسترسی کنگره به جزئیات مربوط به سوابق مالیاتیاش شده است. بر اساس این گزارش رأی دادگاه عالی آمریکا یک چالش بزرگ برای ترامپ به شمار میرود، چرا که وی قبلا مدعی شده بود از هرگونه تحقیقات قضایی مصون است ولی این ادعا از سوی دادگاه رد شد. البته این رأی میتواند به ترامپ این امکان را بدهد که گزارشهای مالیاش را تا پس از انتخابات ریاست جمهوری نوامبر، همچنان به طور خصوصی نگهداری کند.
* انتقاد ترامپ از جنبش سیاهان
در شرایطی که انتقادها از ترامپ به دلیل رفتارهای جنجالیاش درباره کرونا و مسائل مالیاتی شدت گرفته است، وی در تازهترین اظهارنظر خود بشدت از گروه موسوم به «جان سیاهپوستان اهمیت دارد» که سازماندهنده اصلی تظاهراتهای ضدنژادپرستی اخیر است، انتقاد کرد. ترامپ در مصاحبهای با روزنامه واشنگتنپست درباره این گروه گفت: «یک نگاهی بیندازید به آدمهایی که آن را اداره میکنند. مارکسیست هستند، آدمهایی هستند که شما نمیخواهیدشان». ترامپ تا به حال چندین بار از القاب توهینآمیز مانند «اراذل» و «غارتگر» درباره معترضان استفاده کرده و آنها را به استفاده از زور تهدید کرده است. شدت توهینهای ترامپ به حدی است که توئیتر در این مدت برچسب خشونتآمیز را به توئیتهای وی اضافه کرده است.
* جزئیات تازه از مرگ شهروند سیاهپوست به دست پلیس آمریکا
همزمان با انتقاد ترامپ از جنبش سیاهپوستان، دادگاه بررسی پرونده قتل شهروند سیاهپوست آمریکایی در مینیاپولیس با بررسی صدا و تصاویر جدیدی که از لحظه بازداشت جرج فلوید به دادگاه ارائه شده، به حقایق جدیدی دست پیدا کرده است. این تصاویر نشان میدهد او ۲۰ بار تکرار کرده نمیتواند نفس بکشد و از درک شووین، افسر بیرحم پلیس، خواسته به خاطر «مادر و فرزندانش» پایش را از روی گردنش بردارد. یورونیوز در گزارشی با اشاره به این موضوع نوشت: جمله جدیدی هم که در این ویدئوها شنیده میشود جالب توجه است: «آنها (نیروهای پلیس) من را خواهند کشت». جرج فلوید، سیاهپوست 46 ساله آمریکایی روز ۲۵ ماه مه پس از آنکه نزدیک به ۹ دقیقه زانوهای افسر پلیس روی گردنش بود، جان باخت. در ویدئوی جدیدی که توسط دادگاه منتشر شده است، بارها جمله «نمیتوانم نفس بکشم» شنیده میشود؛ جملهای که تکرار چندین بارهاش میتواند اتهامات افسران پلیس همراه با عامل قتل را بیشتر کند. فلوید ۴۶ ساله بر این باور بود احتمالا به دلیل مشکل تنگناهراسی امکان دارد در خودروی پلیس جان خود را از دست بدهد. همچنین جمله دردناک دیگری که بتازگی منتشر شده است نیز شنیده میشود: «به مادرم بگویید عاشقش هستم، به فرزندانم بگویید دوستشان دارم. من میمیرم چون نمیتوانم نفس بکشم». در این ویدئوها میشنویم که افسر پلیس به فلوید میگوید: «وقتی میگویی نمیتوانی نفس بکشی دهنت را ببند، حرف زدن انرژی زیادی از تو میگیرد».
* ظهور گروه جدید ضد سیاهپوستان در جریان اعتراضات
بررسیهای انجامشده درباره تظاهرات علیه تبعیضنژادی در آمریکا نشان از افزایش بیسابقه خشونت در آن و وقوع یک تحول جدید دارد. روزنامه گاردین در گزارشی در این باره نوشت رانندگانی که به سمت جمعیت تظاهراتکنندگان هجوم میبرند، گروه دیگری از «معترضان» به وضع موجود هستند. در چندین شهر آمریکا گزارشهایی دریافت شده که طبق آن رانندگان به سمت معترضان حملهور میشوند. چندین نفر بر اثر رویدادهایی از این دست زخمی و یک نفر کشته شده است. طبق گزارش گاردین، هفته قبل شاهدان عینی از هجوم یک کامیون به میان جمعیت در حال تظاهرات در شهر «نیوتن» واقع در ایالت ماساچوست گفتند. در ایالت نیویورک هم مقامهای پلیس از دستگیری رانندهای خبر دادند که به سمت تظاهراتکنندگان جنبش «زندگی سیاهپوستان مهم است» حملهور شده است. این حوادث جدیدترین رویداد از مجموعه حوادثی است که جان تظاهراتکنندگان را به خطر انداخته است. در ایالت نیویورک، روز دوشنبه راننده دیگری 2 فرد را که در تظاهراتهای ضدنژادپرستانه شرکت داشتند زیر گرفت. روزنامه گاردین اشارهای به اینکه این خشونتها توسط چه کسانی و با چه انگیزهای انجام میشود نکرده است. ماه گذشته میلادی دانشگاه شیکاگو گزارشی منتشر کرده و نوشته بود دستکم ۵۰ مورد از موارد حمله با خودرو به معترضان توسط گروههای افراطی راستگرا گزارش شده است.
***
[واکاوی اختلافات پنتاگون و کاخ سفید در کنگره]
اعتراضات در آمریکا جدا از اینکه منجر به افزایش اختلاف نژادی بین مردم این کشور شده است، در بدنه حکمرانی ایالاتمتحده نیز شکاف جدی ایجاد کرده است. در این بین اختلافنظر پنتاگون با کاخ سفید به جدیترین مورد اختلاف بین مقامات حکومت درباره اعتراضات تبدیل شد. بر این اساس رهبران ارشد پنتاگون برای نخستینبار ظرف چند ماه گذشته راهی کنگره شدند تا به فهرست بالابلند جنجالها از جمله اختلافاتشان با دونالد ترامپ بر سر مدیریت اعتراضات ماه گذشته نزدیک کاخ سفید حین تظاهرات معترضان به مرگ جرج فلوید به دست پلیس آمریکا پاسخ دهند. آسوشیتدپرس در گزارشی با اشاره به این موضوع نوشت: فشار ترامپ برای واکنش شدید به ناآرامی مدنی منجر به درگیری او با مارک اسپر، وزیر دفاع و ژنرال مارک میلی، رئیس ستاد مشترک ارتش شد. ژنرال میلی اول ژوئن رئیسجمهوری آمریکا را تا بیرون کاخ سفید به سمت کلیسای سنت جان در میدان لافایت همراهی کرد و ترامپ آنجا با به دست گرفتن انجیل، حین اعتراضات مردمی، عکس گرفت! در همان روز یک بالگرد گارد ملی در ارتفاع بسیار پایین به پرواز درآمد تا به متفرق کردن معترضان خیابانهای پایتخت کمک کند و همین امر موجب شد پنتاگون تحقیق کند که آیا این مسأله استفاده مناسب از منابع ارتش آمریکا بوده است یا خیر. مارک اسپر در کنفرانس خبری پنتاگون گفته بود مخالف استفاده از «قانون شورش» است؛ قانونی که به رئیسجمهوری آمریکا اجازه میدهد از نیروهای مسلح برای آرام کردن تحولات مدنی داخلی استفاده کند و همین موضوع هم خشم ترامپ را برانگیخت. به گفته وزیر دفاع آمریکا، او نیازی به چنین تدابیر فوقالعادهای نمیبیند و این نظر دقیقا نقطه مقابل نظر ترامپ بود که به استفاده از نیروی ارتش تهدید کرده بود. مارک اسپر همچنین از همراهی ترامپ تا کلیسای سنت جان ابراز تاسف کرد. ژنرال مارک میلی هم بعدا از کار خودش ابراز پشیمانی کرد. او گفت همراهی با ترامپ در لباس نظامی، آن هم وقتی معترضان را از میدان لافایت پاکسازی کرده بودند، اقدامی اشتباه بود. ژنرال میلی افزود حضور او شائبه مداخله ارتش آمریکا در سیاست داخلی را به وجود آورده است. مارک اسپر و مارک میلی همچنین از سوی اعضای کمیته سرویسهای مسلح مجلس نمایندگان آمریکا بابت زمزمههای تغییر نام پایگاههای ارتش آمریکا که به نام افسران ارتش کنفدراسیون است و ممنوع کردن دیگر سمبلهای کنفدراسیون که نماد بردهداری و نژادپرستی به شمار میرود، تحت فشار قرار گرفتند. این امر همچنین آنها را با ترامپ که علنا گفته است تمایلی به حذف اسامی کنفدراسیون ندارد، درگیر میکند. از دیگر مواردی که در این جلسه مورد بحث قرار گرفت، ادعای پیشنهاد روسیه به شبهنظامیان وابسته به طالبان در افغانستان برای کشتن نیروهای ائتلاف و دریافت جایزه است. مورد دیگر، مخالفت کاخ سفید با ارتقای درجه نظامی الکساندر ویندمن بود که در جریان استیضاح ترامپ علیه او شهادت داد و اکنون خودش را بازنشسته کرده است.
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|