|
پروندهای درباره مهدی ترابی، هافبک پرسپولیس که کارشناسان او را مؤثرترین بازیکن لیگ برتر نوزدهم فوتبال ایران میدانند
گلجامچهارم
مهدی ترابی در گفتوگو با «وطن امروز»: مغرور شویم فوتبال تنبیه مان می کند
زهره فلاح زاده*: مهدی ترابی، هافبک پرسپولیس این روزها در ترکیب تیمش خوش میدرخشد و بارها با گلهای ۳ امتیازیاش قرمزها را به پیروزی رسانده است. ترابی در این فصل با ۱۰ گل زده در جدول برترین گلزنان در رده دوم و با ۵ پاس گل در رده سوم بهترین پاسورهای لیگ ایران قرار دارد. عملکرد درخشان مهدی ترابی سبب شد «وطن امروز» با او گفتوگویی داشته باشد.
***
* راه سختی برای پوشیدن پیراهن پرسپولیس داشتی، بستن قرارداد داخلی با تراکتور در ابتدای فصل گذشته هم برایت کمی دردساز شد تا نیمفصل دوم به پرسپولیس بیایی.
موضوع قرارداد من با تراکتور در آن زمان این بود که اگر قرار بر سرباز شدن من باشد، در این تیم بازی کنم اما قسمت نشد در آن مقطع سرباز شوم و تصمیم گرفتم ادامه تحصیل بدهم و به دانشگاه بروم. هیج اتفاقی هم نیفتاد و موضوع همان موقع تمام شد. خدا را شکر میکنم که بعد از این ماجرا توانستم با پرسپولیس قرارداد ببندم، چون تیمی بود که از بچگی آرزوی پوشیدن پیراهنش را داشتم. همه تلاشم را هم میکنم تا زمانی که در تیمم هستم، بهترین عملکرد را داشته باشم و با کمک بچهها برای هواداران و باشگاه جام بیاوریم.
* به دلیل شیوع کرونا لیگ ۴ ماه تعطیل شد، برای شما و تیمت که روند خوبی در لیگ داشتید و در صدر بودید، این دوری سخت نبود؟
شرایط خیلی سخت بود. همه دلتنگ فوتبال بودیم. در حال حاضر، هم وضعیت خودم و هم وضعیت تیم خوب است و انشاءالله بتوانیم در دیدارهای بعدی با تمرکز بیشتر، عملکرد خیلی بهتری داشته باشیم. همه تلاش ما این است که دل هوادارانمان را شاد کنیم و یک جام دیگر به آنها هدیه بدهیم.
* شیوع کرونا به فوتبال ما هم مانند همه جای دنیا آسیبهایی زد و تیمهایی مثل استقلال و فولاد چند بازیکن کرونایی داشتند؛ با توجه به این شرایط موافق برگزاری لیگ بودی؟
نظر من برای شروع لیگ مثبت بود، چون فوتبال میتواند شادابی خاصی به جامعه بدهد. مردم در این شرایط نمیتوانند به ورزشگاه بیایند ولی حداقل میتوانند از طریق تلویزیون بازی تیم محبوبشان را تماشا کنند. به هر حال با پیروزیهایی که تیم ما به دست میآورد، ۵۰ میلیون هوادار خوشحال میشوند. این ارزشمند است که با وجود شرایط سخت کشور، آنها برای یک ساعت هم که شده خوشحال باشند. امیدوارم ما هم بتوانیم دل طرفدارانمان را شاد کنیم. انشاءالله این بیماری هر چه سریعتر از بین برود و مردم در کنار هم به زندگی عادی خود بازگردند.
* کار با یحیی گلمحمدی چطور است؟
کار با آقا یحیی خیلی خوب و لذتبخش است. به نظر من ایشان یکی از بهترین مربیان حال حاضر ایران است. امیدوارم با پرسپولیس سالیان سال کار کند و جامهای زیادی به دست آورد. انصافا آقا یحیی لیاقتش را دارد و همه بچهها دوست دارند با او کار کنند.
* با توجه به اختلاف امتیازی که پرسپولیس با رقبا ایجاد کرده است، بازیکنان مغرور نشدهاند؟
ما به هیج عنوان دچار غرور نمیشویم. همه بچهها این را میدانند که اگر بیاهمیت وارد زمین شوند، توسط فوتبال تنبیه میشوند. تمام هدفمان این است که اول قهرمانی را مسجل کنیم و بعد بازیهای باقیمانده را پیروز شویم. چون هواداران با برد ما خیلی خوشحال میشوند، بنابراین ما هم تلاش میکنیم آنها را شاد کنیم.
* شنیدهایم پیشنهاد از تیمهای خارجی داری؛ فصل بعد در پرسپولیس میمانی یا به فکر لژیونر شدن هستی؟
به نظرم زود است از الان برای فصل بعد صحبت کنیم، چون ۵ بازی تا پایان فصل مانده است. به هر حال تمام تمرکزم این است که بخوبی لیگ را تمام کنم و با پرسپولیس قهرمان شوم. انشاءالله آخر فصل در این باره تصمیم میگیرم؛ تصمیمی که به هم به نفع خودم و هم به نفع باشگاهم باشد.
* خبرنگار ورزشی
***
لایق حضور در اروپاست
ابراهیم صادقی *: یادم هست با آمدن آقای مجید جلالی، تیم سایپا یک مقداری جوانتر شد و مهدی ترابی به بزرگسالان دعوت شد. البته فصل قبلش که آقای تقوی بود، چند دقیقهای ترابی مقابل گهردورود بازی کرد اما آقای جلالی بیشتر به او فرصت و میدان داد. ترابی سال اول خیلی نتوانست عملکرد موفقیتآمیزی داشته باشد اما پایان آن سال به تیم ملی امید دعوت و آرام آرام اعتماد به نفسش بیشتر شد. سال دوم خیلی عملکرد خوبی داشت و حتی چند گل هم برای سایپا زد و رفته رفته پیشرفت کرد. به غیر از مسائل فنی، از نظر اخلاقی هم پسر خوبی بود. همیشه به بزرگترهای تیم احترام میگذاشت. در عین حال که درون زمین محکم فوتبال بازی میکرد اما بیرون زمین به همتیمیها و بازیکنان رقیب احترام میگذاشت. خیلی خوشحالم که یک جوان از باشگاه سایپا رشد کرد و حالا در تیم بزرگی مثل پرسپولیس بازی میکند. ترابی در حال حاضر بهترین بازیکن لیگ ما است. امیدوارم بیشتر از اینها پیشرفت کند و یک روز او را در تیمهای بزرگ اروپایی ببینیم.
* همبازی سابق در سایپا
***
فوتبالیستی با عصای جادویی
روزبه شاهعلیدوست*: مهدی ترابی قبل اینکه فوتبالیست لایق و توانمندی باشد، پسر خوب و مؤدب و بامعرفتی است. با اینکه به درجات بالای فوتبال رسیده (که البته باز هم پتانسیل بهتر شدن دارد) ولی کماکان متواضع است و خودش رو گم نکرده و سایپا همیشه به داشتن چنین محصولی به خودش میبالد. زمان حضورش در سایپا همیشه در مواقع بحرانی به تیم کمک میکرد و زحماتش را هرگز فراموش نمیکنیم. به عنوان یک همتیمی سابق برایش آرزوی موفقیت دارم و از پیشرفتش لذت میبرم. او به هر تیمی برود باز هم نماینده سایپاست و امیدوارم همیشه بدرخشد و الگوی خوبی برای جوانهای سایپا باشد تا این بچهها ببینند فاصله بین یک بازیکن معمولی تا یک ستاره آنقدر هم زیاد نیست.
ترابی چند سالی در تیم جوانان ما حضور داشت. زمان آقای حسین فرکی یکی از مهرههای تأثیرگذار ما بود و در خط حمله روی او حساب ویژهای باز کرده بودیم. یادم هست مهدی در بازی با فولاد در هوای گرم اهواز، یک شوت زد و دروازه فولادیها باز شد. مهدی چون پسر نمازخوانی است و نمازهای طولانی میخواند، موقع بازگشت در فرودگاه به شوخی به او گفتیم مهدی عصای جادویی را در دست گرفته، مدافعان حریف از هم باز میشوند و او گل میزند. بعد از آن تیم ما در هر بازی کارش گره میخورد به مهدی میگفتیم «عصا را در بیاور و کاری کن». یادم هست موقع رفتنش از سایپا به او گفتیم: «داری میری برو! اما عصایت را بده به جوانترهای تیم تا وقتی تو نیستی، آنها جایت را پر کنند». الان هم در پرسپولیس خیلی موفق است و فکر میکنم عصایش را با خودش برده که گلهای ۳ امتیازی برای این تیم میزند.
* همبازی سابق در سایپا
***
پسری که می گفتند فوتبالیست نمی شود
مجید جلالی*: تازه به سایپا آمده بودم. به تمرین امیدها و جوانان این تیم رفتم. چند بازیکن را گفتم بیایند و در تمرینات بزرگسالان شرکت کنند. یکی از آنها مهدی ترابی بود. یادم هست مدیرعامل وقت سایپا، دکتر سبحانی به من گفت واقعا مهدی ترابی در تمرینات بزرگسالان حاضر شود؟ گفتم بله! او گفت مربی قبلی که خارجی بوده به من گفته این پسر فوتبالیست نمیشود. ترابی پسر خیلی ساکت و گوشهگیری است و فوتبال، چنین آدمهایی را نمیخواهد. به دکتر سبحانی در جواب این صحبت گفتم این پسر حتما میتواند بازیکن خوبی شود. اجازه بدهید به تمرینات ما بیاید و ۲ هفته تمرین کند. مهدی تمریناتش را با ما شروع کرد و هر روز که میگذشت من بیشتر به او امیدوار میشدم. یک روز به دکتر سبحانی گفتم بازیکنانی که من از پایهها به سایپا آوردم، مثل محمدرضا اخباری، علی قلیزاده، مهدی ترابی، ماهان رحمانی و... بزودی سرمایههای باشگاه میشوند و ترابی برای شما بازیکن میلیاردی میشود. نمیدانم حرف من را دکتر باور کرد یا نه! اما از چهره اش مشخص بود که به حرفم گوش کرد. ترابی برای تیم ما در سال اول چند بازی انجام داد و خوب هم بود. رفتهرفته بهتر هم میشد. روزهای اول که در ترکیه اردو بودیم، فوقالعاده به ترابی امیدوار شدم و در هر پستی مثل دفاع راست، هافبک و... او را میگذاشتم عملکرد خوبی داشت. پسر بسیار ساکت، آرام و کمحرفی بود. حتی روزی که صدایش کردم و گفتم مهدی به باشگاه میروی، قراردادت ۵ ساله است. او در جواب فقط یک کلمه گفت: چشم. ترابی به باشگاه رفت و قرارداد ۵ سالهاش را امضا کرد. من هر تیمی که میروم سعی میکنم، با جوانان قرارداد بلندمدت ببندم.
یادم هست مهدی پایان سال اول فعالیتش در سایپا به تیم ملی دعوت شد و نخستین گلش را هم به ثمر رساند. آن روز من در یک همایش کانون مربیان در شهر اراک بودم و در زمین داشتیم کار میکردیم که بچهها آمدند و گفتند: آقا، مهدی ترابی ۱۰ دقیقه پایانی بازی به زمین رفت و گل زد. آنجا همه به من تبریک گفتند و من هم خیلی خوشحال بودم.
قرارداد ترابی در سال اول حضورش تنها ۱۵ میلیون بود. برای سال دوم با صحبتهای زیادی که با مدیرعامل جدید باشگاه سایپا کردم، قراردادش را با ۱۵۰ میلیون بستیم.
درخشش ترابی شروع شد و خیلی خوب رشد کرد. همواره حواسش به تمرین و نکاتی که در تمرینات میگفتیم، بود. از همه لحاظ این پسر نمونه است. از نظر رفتار، منش، قدرشناسی و... او ۵ سال قرارداد داشت و به تیمش وفادار بود. ۶ ماه آخر قراردادش با باشگاه همکاری کرد تا آنها با انتقال او به تیم پرسپولیس بهرهمند شوند.
ترابی را حالا در تیم پرسپولیس داریم میبینیم که روزبهروز بیشتر میدرخشد. مطمئن باشید در آینده خیلی نزدیک فرازهای بینظیری از فوتبال مهدی را خواهید دید. چون همواره او در حال پیشرفت است و بزودی یک مهره بیبدیل برای تیم ملی ما خواهد شد.
* مربی اسبق سایپا
ارسال به دوستان
گزارش «وطنامروز» درباره لزوم احیای جایگاه نظارتی مجلس برای پاسخگو ساختن دولت و بسامان کردن مدیریت اجرایی
دولت را مسؤولیتپذیر کنید
گروه سیاسی: رویکرد نظارتی مجلس شورای اسلامی در قبال دولت، آن هم در موقعیتی که دولت روحانی آخرین سال خود را سپری میکند تبدیل به یکی از مهمترین معماهای بهارستان شده است؛ معمایی که یافتن پاسخ صحیح آن باید در قالبی باشد که در عین تغییر دادن مسیر معادلات، ثبات سیاسی کشور را با بحران مواجه نکند.
به گزارش «وطن امروز»، رابطه متقابل میان ۲ قوه مجریه و مقننه به عنوان عالیترین نهادهای اجرایی و نظارتی کشور همواره از مهمترین عوامل در شکل دادن به مسیر کلی امور کلان است، بر همین اساس در یک سر این طیف میتوان همراهی حداکثری و در سوی دیگر ستیز حداکثری را شاهد بود. رواج کلماتی همچون «وکیلالدوله» یا خلق عباراتی همچون «نماینده تندرو» را میتوان واکنشی به همین نسبت نمایندگان مجلس و کلیت ساختار پارلمانی با قوه مجریه دانست. تجربه 40 ساله روابط دولت و مجلس شورای اسلامی در دوران حکمرانی جمهوری اسلامی نیز موید وجود چنین رابطه متغیری است. با این حال زمانبندی برگزاری انتخاباتها به گونهای است که عملا آغاز به کار هر دوره مجلس با سال پایانی دولت مستقر همزمان میشود و همین امر رابطه مجلس تازهنفس را با دولتی که آخرین روزهای سکانداریاش را- بویژه در پایان دوره دوم خود- تجربه میکند در شرایطی خاص قرار میدهد.
مجلس هفتم خرداد امسال با وضعیتی استثناییتر از مجالس پیشین کار خود را آغاز کرد، به گونهای که علاوه بر روبهرو بودن با دولتی که سال پایانی خود را تجربه میکرد، در موقعیت بیرونی نیز با انباشت گستردهای از نارضایتیهای اقتصادی و اجتماعی روبهرو بود که لزوم برخورد سریع مجلس با دولت و آغاز تغییرات جدی با نیت گرهگشایی از مطالبات عمومی را ایجاب میکرد. مضاف بر اینها روی کارآمدن بدنه غالب مجلس از سمت نیروهایی که عمدتا از منتقدان دولت نیز به شمار میروند، باعث تشدید مطالبات عمومی در زمینه اصلاح روابط میان قوهای (مجریه و مقننه) شد. در چنین فضایی حل این معادله چندوجهی تبدیل به نخستین آزمون کلان بهارستان در مواجهه با پاستور شده است.
نمایندگان مجلس از سویی سعی میکنند تمایل به تغییرات گسترده و آغاز عملیات ترمیم اقتصادی را به جامعه نشان دهند و از سوی دیگر با دولتی در آخر راه مواجهند که نتایج عملکرد آن نارضایتیهای گستردهای را به وجود آورده است. دولت نیز در عمل آنطور که نشان داده است تمایل چندانی به تغییر مسیر گذشته در سال پایانی ندارد و سعی میکند با چرخاندن در روی پاشنه سابق یک سال باقیمانده را با تغییرات جزئی در سیاستهای کلانش پی بگیرد. در این شرایط طبیعی است نمایندگان ملت همراهی با مسیر تحمیلی از سوی دولت را امری مغایر مطالبات عمومی میپندارند که نهایتا به کارنامه آنها نیز نمره مطلوبی نخواهد داد، پس چگونگی مهندسی مواجهه خود با این دولت را به عنوان بخشی از کارویژه اصلی ماههای آخر فعالیت خود به حساب میآورند.
* پروژه پایان روحانی
یکی از نخستین واکنشها از سوی برخی نمایندگان مجلس که البته قابل پیشبینی نیز بود، طرح پایان دولت و رای به عدم کفایت سیاسی رئیس دولت به عنوان سریعترین و در عین حال تندترین راهکار مجلس بود. این طرح که از سوی برخی نمایندگان مجلس مطرح شد نه با همراهی در میان سایر نمایندگان مواجه شد و نه در میان افکار عمومی مورد استقبال چندانی قرار گرفت؛ طرحی که در ابتدای امر نیز میشد آن را ناشی از هیجانات سیاسی و سادهسازی وضعیت موجود دانست. هزینه بالای جابهجایی دولت آن هم در شرایطی که دولت مستقر آخرین ماههای عمر خود را سپری میکند و شرایط ویژه کشور که طرح مقوله «بیدولتی» حتی در یک مقطع زمانی چندماهه نیز با مصلحتهایش نسبتی نداشت از جمله مهمترین نقدهایی بود که مخالفان این ایده آن را طرح کردند. با این حال این طرح در سخنان رهبر حکیم انقلاب در نشست مجازی با نمایندگان مجلس نیز بازخورد پیدا کرد و ایشان با اشاره به لزوم حفظ متانت و خردمندی و دوری از حاشیه در اجرای وظیفه نظارتی نمایندگان مردم، گفتند: سال آخر دولتها معمولا سال حساسی است و باید مراقبت شود پیگیری امور به هیچوجه سست نشود و بر همین اساس اعتقاد راسخ دارم دولتها باید تا روز آخر وظایف خود را انجام دهند و بعد از پایان دوره قانونی خود، امانت را با ارائه صورت وضعیت، به دولت بعدی تحویل دهند. رهبر حکیم انقلاب در ادامه نیز تاکید کردند: در شرایط حساس سال آخر دولت و همچنین سال اول مجلس، باید ۲ قوه فضا را به گونهای مدیریت کنند که به کار مهم کشور لطمه نخورد.
با موضع روشن رهبر انقلاب در مردود دانستن طرح پایان دولت، در شرایطی که عمده کارشناسان نیز این طرح را راهبردی صحیح نمیخواندند، این طرح نهایتا به پایان خود رسید.
* معمای نظارتی بهارستان
با کنار رفتن گزینه برکناری روحانی و پایان پیش از موعد دولت دوازدهم، نوع مواجهه مجلس با دولت بار دیگر تبدیل به یکی از مهمترین پرسشهای نمایندگان ملت شده است، به گونهای که بیم آن میرود اطمینان دولت از ادامه فعالیتش و از سویی در آستانه از نصاب افتادن کابینه، باعث شود سال پایانی خود را با کمترین اعتنا نسبت به قوه مقننه پیگیری کند.
رویکرد انعطافناپذیر دولت روحانی در مواجهه با صورت مساله اقتصادی و اجتماعی کشور از یکسو و بیعملی نهادینه در بافت اجرایی این دولت از سوی دیگر میتواند باعث ناکامی طرحها و ایدههایی شود که نمایندگان مردم در همین آغاز به کار خود روی آن سرمایهگذاری کردهاند. در یک نمونه میتوان به مسأله اجرایی شدن طرح مالیات بر خانههای خالی به عنوان یکی از مهمترین طرحهایی که نمایندگان مجلس یازدهم اهتمام به عملیاتی کردن آن دارند اشاره کرد که در سایه تعلل وزارت راهوشهرسازی در ساماندهی سامانه ملی املاک و اسکان کشور با بنبست روبهرو خواهد شد. در نمونهای دیگر، تعلل دولت در معرفی وزیر صمت به مجلس، آنچنان که برخی نمایندگان میگویند باعث محدود شدن توان و امکان نظارتی قوه مقننه شده است و بیم آن میرود که این تعلل ناشی از میل دولت به تفکیک این وزارتخانه به ۲ وزارتخانه و راهاندازی مجدد وزارت بازرگانی باشد.
در این فضا تعلل بیش از پیش نمایندگان مجلس در مواجهه با دولت باعث تقویت فرضیه تغییرناپذیری منش و روش مدیریتی دولت روحانی در سال پایانی و به رغم روی کار آمدن نمایندگان جدیدی میشود که وعده تغییر در ریل مدیریتی کشور را داده بودند.
* احیای مقتدرانه جایگاه نظارتی
تجربه ناکام مجلس دهم که یکی از سیاستزدهترین مجالس پس از انقلاب به شمار میرفت و همراهی و همسرنوشتی تعریفشده میان دولت روحانی با بخش قابل توجهی از نمایندگان آن باعث شد افکار عمومی کشور شاهد یک افول تدریجی برای قوه مقننه به عنوان عالیترین رکن نظارتی کشور نسبت به عملکرد دولتمردان باشد؛ امری که نتیجه آن را میتوان تا حدودی در کاهش نرخ مشارکت انتخاباتی در اسفند سال گذشته نیز یافت. در چنین موقعیتی نوع مواجهه مجلس یازدهم با دولت دوازدهم به عنوان یکی از آزمونهای سیاسی نمایندگان مجلس به شمار میرود که در صورت تثبیت شدن رویکردی سست و عدم مواجهه مقتدرانه باعث امتداد یافتن این افول جایگاه نظارتی نمایندگان مردم میشود. تبلور عقلانیت و مصلحتسنجی در کنار حفظ موقعیت مقتدرانه مجلس میتواند به تقویت و تثبیت جایگاه نظارتی این قوه منجر و در کوتاهمدت به افزایش انگیزه مشارکت سیاسی مردم نیز منتهی شود.
ارسال به دوستان
چرا «دخترم نرگس» پربینندهترین سریال تیرماه رسانه ملی شد؟
توجه به وحدت و همزیستی اقوام
«دخترم نرگس» نام مجموعهای تلویزیونی از تولیدات امور استانهای صداوسیماست که از مدتی پیش روی آنتن شبکه اول سیما رفته است. کارگردانی و نویسندگی سریال «دخترم نرگس» را باقر حبیبپیران بر عهده دارد و داوود سلیمانپور و سیدحسن فرخی به طور مشترک آن را تهیه کردهاند. سازندگان این مجموعه که از تولیدات مرکز آذربایجان غربی است سعی کردند با استفاده از ترکیبی از بازیگران بومی و غیربومی حرفهای، اثری درخور توجه را خلق کنند.
روایت این درام اجتماعی در بستر قصهای پلیسی به تصویر کشیده میشود؛ قصهای پرفراز و نشیب که در آن به موضوعاتی از جمله همزیستی اقوام و ادیان، قاچاق کالا و ارز و تولید ملی پرداخته میشود. «نرگس» شخصیت اصلی قصه سریال، فرزند سوم خانواده صادقی و دانشجوی ممتاز دانشگاه ارومیه است که مراحل انتهایی پایاننامه خود را سپری میکند. او که همواره یک پای حل مشکلات خانواده، بویژه برادر بزرگترش نادر بوده، حالا با برملا شدن اسرار یک راز مهم، درگیر اتفاقاتی تازه شده است. نکته مهم در ارتباط با قصه سریال «دخترم نرگس» اینکه سازندگان این مجموعه توانستند از ظرفیت مهم استان آذربایجان غربی به عنوان استانی که در آن پیروان ادیان مختلف حضور دارند، بدرستی استفاده کنند. موضوع اصلی داستان این سریال همزیستی مسالمتآمیز ادیان مختلف در این استان است. این استان مهد ادیان است و ساکنان استان نیز ارتباط بسیار خوبی با هموطنان ارمنی، مسیحی و آشوریان دارند. از سوی دیگر بحث مهم قاچاق کالا و ارز که در سالهای اخیر ضربات بسیاری بر پیکره اقتصاد کشور وارد کرده است نیز در این سریال مورد توجه قرار گرفته است. از این نظر این سریال را باید همجهت با برنامهریزی و ماموریتهای شبکههای استانی رسانه ملی دانست. مسأله ترکیب بازیگران بومی و حرفهای نیز نکته مهمی است که در این سریال مورد توجه قرار گرفته است.
محمود پاکنیت، حسین سحرخیز، مهوش صبرکن، رحیم نوروزی، مریم خدارحمی، فریبا طالبی، امیرحسین صدهزاری، هاشم چاووشی، جمال ذوالقدر، پدرام رحمانی، ماهرخ رفیعزاده و کامیار شکیبایی از بازیگران این مجموعه تلویزیونیاند؛ ترکیبی که در آن از بازیگران حرفهای و پیشکسوت تا بازیگران بومی دیده میشوند که هم میتواند زمینهساز رشد بازیگران کمتر شناخته شده باشد و هم وزن و جذابیت اثر را برای نمایش در شبکهای ملی همچون شبکه یک افزایش میدهد. توجه به همین نکات بوده که باعث شده در تازهترین نظرسنجی اعلامشده از سوی رسانه ملی در ارتباط با میزان مخاطبان مجموعههای نمایشی تلویزیون در تیرماه سال جاری، سریال «دخترم نرگس» که از شبکه یک سیما پخش میشود با 5/26 درصد، پربینندهترین سریال سیما در نیمه دوم تیرماه باشد. همچنین سریال «آخر خط» با 9/18 درصد در رتبه دوم پربینندهترین سریالها قرار دارد. این سریال از شبکه ۳ سیما روی آنتن میرود. سریالهای «شاهرگ» شبکه ۲ سیما و «افسانه هزارپایان» شبکه نسیم نیز با 2/8 درصد و 3/5 درصد در رتبههای بعدی قرار دارند.
بر اساس آنچه از نگاه مخاطبان اعلام شده، 64 درصد بینندگان سریال «دخترم نرگس» در حد زیاد از این سریال راضی بودهاند. 5/74 درصد بینندگان سریال «دخترم نرگس» معتقدند این سریال از نظر آموزنده بودن، موفق عمل کرده است. ۷۲ درصد نیز از بازی بازیگران سریال در حد زیاد راضی بودهاند. ۵۹ درصد از مخاطبان، داستان سریال «دخترم نرگس» را جذاب دانستهاند و 1/62 درصد نیز اعتقاد دارند سازندگان سریال در باورپذیر کردن شخصیتهای سریال «دخترم نرگس» موفق بودهاند.
ارسال به دوستان
انتشار اخباری درباره آتشسوزی در یک ناو جنگی دیگر آمریکا
آتشافروز در آتش
گروه بینالملل: بدبیاری، حادثه یا ...؛ سلسله حوادث زنجیرهای در آمریکا را حتی اگر ترامپ و دولتش بگویند اتفاق مهمی نیفتاده، نباید از نظرها دور داشت.
پنهانکاری درباره فجایع، تخصص آمریکاییهاست. دولتهای آمریکا اگر تاکنون توانستهاند ابعاد شکست خود در ویتنام را پنهان کنند، باید پذیرفت که ابعاد واقعی انفجار هفته گذشته ناو جنگیشان یا کارخانه بزرگ فولاد و... را راحتتر میتوانند پنهان کنند.
اگر با واقعنگری به حوادث اخیر آمریکا بنگریم، هیچ کدام از چند حادثه اخیر را نمیتوان «اتفاقی» دانست. در پشت این حوادث چه جریانی پنهان است؟ هنوز کسی جوابی برای آن ندارد. دولت آمریکا هم وقتی به عنوان مثال آتشسوزی ناو جنگی کرسارج در بندر نورفورلک را در حد یک آتشسوزی ساده عنوان میکند، نباید انتظار داشت گزارشی از تحقیقات درباره علل و آسیبهای وارده به آن به بیرون درز کند.
این حوادث هر علتی داشته باشد و هر کسی آن را طراحی کرده باشد یک پیام برای دنیای بیرون دارد و آن «آمریکای آسیبپذیر» است. آمریکای امروز حتی اگر بزرگترین بودجه نظامی تاریخ را داشته باشد - که دارد - قابل مقایسه با آمریکای قبل نیست. آمریکای امروز از همه جهات آسیبپذیرتر از همیشه است. فقط کافی است اخبار این روزهای آمریکا را پیگیری کنید تا به عمق ماجرا پی ببرید.
وقوع آتشسوزی در ناو جنگی کرسارج در ویرجینیای آمریکا در کنار اخبار مربوط به انفجارها و آتشسوزیهای مکرر این هفته سبب شد بار دیگر مساله ضعف ساختاری رژیم ایالات متحده در مدیریت بحران به شکل جدی مورد بحث قرار گیرد. ترامپ که با شعار «اول آمریکا» توانست در انتخابات ریاستجمهوری ایالاتمتحده در سال 2016 پیروز شود، این روزها در آستانه انتخابات ریاستجمهوری 2020 با موج شدیدی از انتقادات درباره ضعف عملکرد دولت و شخص رئیسجمهور مواجه است؛ مسالهای که سبب شده رئیسجمهوری آمریکا با اتخاذ رفتار تهاجمیتر سعی در سرکوب معترضان و منتقدان داشته باشد.
به گزارش «وطن امروز»، روز گذشته «روری اوکانر» سخنگوی فرماندهی سامانههای ناوبری دریایی آمریکا با اعلام این خبر که یک کشتی جنگی دیگر در آمریکا دچار آتشسوزی شده است، گفت: کشتی جنگی آبی - خاکی «یواساس کرسارج» (الاچدی-۳) در بندر «نورفورلک» در ایالت ویرجینیا دچار آتشسوزی شد. به نوشته پایگاه «دیفنس نیوز»، اوکانر افزود: از آنجا که این کشتی جنگی در اسکله مربوط به شرکت کشتیسازی «جنرال دینامیک ناسکو» قرارگرفته بود، باید مشخص شود آیا این شرکت از دستورالعملهای ایمنی استفاده کرده است یا خیر. وی در ادامه گفت: روز ۱۷ جولای (۲۷ تیر) نیروی دریایی از وقوع آتشسوزی در ناو کرسارج مطلع شد. نیروی دریایی در پاسخ به این سانحه، دستور توقف کار را برای همه کشتیهای مستقر در اسکله این شرکت صادر کرد تا از تبعیت آنها از همه پروتکلها و رویههای مربوط به آتشسوزی اطمینان حاصل شود. سخنگوی شرکت کشتیسازی ناسکو نیز مدعی شد: آتشسوزی در کشتی کرسارج به صورت جزئی بوده و بر اثر افتادن جرقه روی مواد پلاستیکی رخ داده که سریعاً توسط مأموران آتشنشانی مهار شد. وقوع این آتشسوزی در حالی بود که نیروی دریایی آمریکا بامداد جمعه از مهار آتشسوزی کشتی بونهام ریچارد بعد از 4 روز خبر داد. ناو «بونهام ریچارد» در پایگاه نیروی هوایی «سندیهگو» در ایالت کالیفرنیا پهلو گرفته بود و در لحظه حادثه ۱۶۰ سرنشین داشت. کشتی بونهام ریچارد نیز در زمان آتشسوزی، تحت قرارداد شرکت ناسکو بود. پایگاه خبری «بیزنساینسایدر» در گزارشی پیرامون این حادثه نوشت: نیروی دریایی آمریکا هنوز علت دقیق وقوع این آتشسوزی را نمیداند.
* تابستان پرحادثه آمریکا
وقوع حوادث مکرر برای ارتش آمریکا و برخی مراکز صنعتی این کشور در تابستان امسال سبب شده مقامات کاخ سفید تابستان داغی را تجربه کنند. از 12 جولای (22تیر) تاکنون 5 حادثه به شکل رسمی در بخشهای نظامی و صنعتی داخل آمریکا ثبت شده است. این حوادث شامل انفجار ناو هواپیمابر بونهام ریچارد، انفجار کارخانه فولاد آرسلور میتال (بزرگترین کارخانه فولاد آمریکا)، آتشسوزی نیروگاه برق در ایندیانا، آتشسوزی کارخانه مواد شیمیایی و آتشسوزی در ناو کرسارج در ایالت ویرجینیاست. علاوه بر این حوادث، وقوع آتشسوزی پارکهای جنگلی و شهربازیها هم موارد مشکوکی است که منشأ انسانی و عمدی داشته است. در این بین وقوع آتشسوزی در 2 ناو آبی - خاکی ایالات متحده در کمتر از یک هفته بیش از همه مورد توجه قرار گرفته است. نکته مهم آنکه آتشسوزی ناوها در 2 بندر شرقی و غربی آمریکا رخ داده است. به عبارت دیگر اوایل هفته قبل ناو بونهام ریچارد در اقیانوس آرام و اواخر هفته ناو کرسارج در اقیانوس اطلس دچار حادثه شدند. علاوه بر ناوهای آمریکایی، آتشسوزی در بزرگترین کارخانه فولاد آمریکا و انفجار در نیروگاه برق ایندیانا که روز پنجشنبه رسانهای شد، ابعاد دیگری از وضعیت اسفبار امنیتی در آمریکا را نمایان کرد.
* حوادث مشکوک با منشأ نامشخص و پنهانکاری آمریکاییها
نکته مشترک در میان این حوادث این است که جز حادثه ناو کرسارج که آتشسوزی صورت گرفته در آن بر اثر حادثه در زمان تعمیرات عنوان شده، باقی موارد یا حوادث مشکوکی است که منشأ آن مشخص نیست یا صرفا گمانههای غیررسمی دربارهشان مطرح شده است. با گذشت نزدیک به یک هفته از وقوع انفجار در ناو بونهام ریچارد هنوز علت این حادثه مشخص نیست. همچنین انفجار در 2 کارخانه فولاد و مواد شیمیایی نیز مشکوک ارزیابی شده است. سکوت معنادار مقامات ایالتی و فدرال در قبال حوادث در این مدت هم سبب شده گمانهزنیها پیرامون این اتفاقات و شایعات پیرامون آن قوت بگیرد. اتخاذ موضع ابهام و پنهانکاری مقامات آمریکایی در این حوادث تبدیل به یک رویه شده و سابقهای به قدمت چندین دهه دارد. بررسی مستندات تاریخی نشان از پنهانکاری آمریکاییها از زمان جنگ ویتنام دارد که در ادامه درباره حوادث مکرر نظامی در افغانستان، عراق و دیگر موارد نیز سیاست سکوت و ابهام را در پیشگرفتند.
* تداوم اعتراضات و افزایش ناامنی در آمریکا
در حالی که از شرق تا غرب آمریکا درگیر حوادث آتشسوزی و انفجارهای مکرر است، شهرهای مختلف آمریکا هم همچنان صحنه درگیری بین مردم و نیروهای امنیتی است. در این بین ایالت اورگان و شهر پورتلند تاکنون بیشترین میزان جنبشهای اعتراضی و درگیری را ثبت کردهاند. اعتراضات در شهر پورتلند آمریکا که طی هفتههای اخیر ادامه داشته، روز شنبه در اطراف ساختمانهای دولتی برگزار شد. معترضان ضدنژادپرستی در ساعات پایانی شنبه شب به اعتراضات خود ادامه دادند و به یکی از مقرهای انجمن پلیس محلی در پورتلند حمله کرده و آن را به آتش کشیدند. حضور ماموران فدرال در این ایالت بدون مجوز فرماندار اورگان سبب شده خسارات ناشی از اعتراضات دوچندان شود. این در حالی است که اسناد و مدارک وزارت امنیت داخلی آمریکا نشان میدهد ماموران فدرال مستقر در پورتلند برای مقابله با اعتراضات سراسری در این شهر و کنترل آشوب و ناآرامیها آموزش ندیدهاند. روزنامه نیویورک تایمز به اسناد و مدارکی در وزارت امنیت داخلی آمریکا دست یافته است که نشان میدهد ماموران فدرال مستقر در شهر پورتلند ایالت اورگان برای کنترل ناآرامی و آشوبهای شهری آموزش ندیدهاند. دادستان کل ایالت اورگان آمریکا دیروز دادخواستی را علیه دولت فدرال به دلیل بازداشت غیرقانونی معترضان ضدنژادپرستی در این ایالت تنظیم کرد.
* تشدید رفتارهای تهاجمی ترامپ در آستانه انتخابات
حضور نیروهای فدرال در بعضی ایالتها که با هدف سرکوب معترضان صورت گرفته است، عمدتاً با مخالفت فرمانداران و تحت تاثیر فرمان مستقیم رئیسجمهوری انجام شده است. ترامپ از زمان آغاز این اعتراضات بارها با توهین به معترضان و تهدید آنها به سرکوب با استفاده از نیروهای ارتش و گارد ملی، خشم مردم را برانگیخته است. کارشناسان معتقدند وی قصد دارد در فاصله 110 روز باقی مانده تا زمان انتخابات با اتخاذ استراتژی تهاجمی علیه مخالفان خود، هر طور شده اقتدارش را به عنوان یک رئیسجمهور نشان دهد. در همین رابطه چند مقام آمریکایی دستاندرکار در مذاکرات مربوط به بسته کمکی بعدی کنگره این کشور برای بحران شیوع کرونا اعلام کردند دولت دونالد ترامپ تلاش میکند جلوی اختصاص میلیاردها دلار برای تلاشهای مربوط به تخفیف تبعات شیوع کرونا از جمله ردیابی تماسها، آزمایشگیری مضاعف و اقدامات دیگر را بگیرد. این منابع خبری به واشنگتن پست گفتند دولت دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا همچنین تلاش دارد از اختصاص میلیاردها دلار دیگر به مرکز پیشگیری و کنترل بیماری (CDC) این کشور جلوگیری کند، در حالی که سناتورهای جمهوریخواه به دنبال دادن این بودجه به این نهاد در ضمن تداوم مبارزه آن با شیوع «کووید - ۱۹» در خطوط مقدم هستند. دولت ترامپ در یک مورد دیگر قصد دارد اختصاص میلیاردها دلار دیگر به پنتاگون و وزارت خارجه کشورش برای تقویت تلاشهای آنها در مبارزه با همهگیری بیماری چه در سطح داخل و چه در سطح بینالملل را مسدود کند.
![]()
***
[آخرین نظرسنجیها درباره انتخابات آمریکا]
به نظر میرسد وقوع حوادث مذکور و رفتار غیرمسؤولانه ترامپ دست به دست هم داده است تا رئیسجمهوری آمریکا با یک چالش چشمگیر برای پیروزی مجدد در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا روبهرو باشد، چراکه بایدن موفق شده در نظرسنجیهای ملی به پیشتازی دورقمی دست یابد. البته ۴ سال پیش هم در همه نظرسنجیها ترامپ از هیلاری کلینتون عقبتر بود اما در نهایت پیروز شد. تازهترین نظرسنجی شبکه «ایبیسی» و روزنامه «واشنگتن پست» از برتری «جو بایدن» نامزد دموکرات انتخابات 2020 بر دونالد ترامپ حکایت دارد. در این نظرسنجی تازه، بایدن توانست 55 درصد آرا را به خود اختصاص دهد، در حالی که ترامپ توانست 40 درصد آرای شرکتکنندگان را به نام خود ثبت کند. به گزارش سی ان ان، جو بایدن از بخت و اقبال مساعدتری در حومههای ایالتی آمریکا برخوردار است به طوری که در نظرسنجی شبکه ایبیسی و روزنامه واشنگتنپست، بایدن توانست در حومهها 52 درصد آرا را به خود اختصاص دهد، در حالی که این رقم برای ترامپ 43 درصد بود. جمعآوری آرای اهالی حومه یک برتری قابل توجه برای بایدن محسوب میشود، زیرا در انتخابات 4 سال گذشته ترامپ توانسته بود در نظرسنجی شبکه ایبیسی و روزنامه واشنگتن پست با برتری 45 درصدی رقیب آن زمان خود «هیلاری کلینتون» را که 35 درصد آرا را کسب کرده بود، شکست دهد. هفته گذشته نیز نظرسنجی در 6 ایالت کلیدی آمریکا از پیش افتادن جو بایدن از دونالد ترامپ حکایت داشت. نظرسنجی مشترک شبکه خبری «انبیسی» و موسسه نظرسنجی «Change Research» نشان میدهد شرکتکنندگان در این نظرسنجی در 6 ایالت مهم آمریکا امتیاز پایینتری را به ترامپ در زمینه نحوه مدیریت طیفی از موضوعاتی کنونی این کشور دادهاند. جو بایدن، معاون سابق ریاست جمهوری آمریکا در این نظرسنجی برتری کمی بر ترامپ در ایالتهای آریزونا، فلوریدا، میشیگان، پنسیلوانیا و ویسکانسین داشت، در حالی که در ایالت کارولینای شمالی این دو خیلی نزدیک به هم بودند.
ارسال به دوستان
در دوازدهمین جلسه دادگاه اکبر طبری و سایر متهمان، به اتهامات یک قاضی و یک وکیل رسیدگی شد
فرمول کارچاق کنی!
دوازدهمین جلسه رسیدگی به اتهامات اکبر طبری و سایر متهمان صبح دیروز به ریاست قاضی بابایی برگزار شد. در ابتدای دوازدهمین جلسه رسیدگی به اتهامات اکبر طبری و سایر متهمان، قاضی بابایی (رئیس دادگاه) رسمی و علنی بودن دادگاه را خطاب به حاضران در جلسه متذکر شد.
قاضی از متهم مهدی زاهدیان خواست در جایگاه حاضر شود و ضمن تفهیم اتهام به وی از او پرسید آیا اتهامات را قبول دارید؟
متهم ضمن رد اتهامات مطرحشده در کیفرخواست، درباره رابطه با دانیالزاده گفت: وکیل دانیالزاده بودم. پس از تعیین حقالوکاله، او ۷ میلیارد تومان برای هزینههای دادرسی و قانونی و ۳ میلیارد تومان برای حقالوکاله به من پرداخت کرد. قاضی خطاب به این متهم گفت: چه مبلغی به بازپرس سابق علیزاده، متهم پرونده پرداخت کردید؟
متهم زاهدیان گفت: من پولی ندادم.
قاضی گفت: شما در چند مرحله اظهار کردهاید پول به علیزاده دادهاید. گفتهاید 3 میلیارد تومان به بازپرس علیزاده دادهام و این را در مواجهه حضوری اظهار داشتهاید. گفتهاید این مبلغ را در ۲ مرحله به صورت یورو پرداخت کردهاید، یک مرحله در شمال و یک مرحله در تهران این پول را دادهاید. قاضی از وکیل متهم زاهدیان خواست در جایگاه حاضر شود. وکیل متهم زاهدیان با حضور در جایگاه از موکل خود دفاعیاتی در موضوعات مختلف کیفرخواست مطرح کرد.
در ادامه جلسه دادگاه، قاضی بابایی خطاب به متهم قاسمزاده گفت: در جایگاه قرار بگیرید.
قاضی خطاب به متهم قاسمزاده گفت: اتهام شما تأثیر دادن نفوذ اشخاص دولتی در تصمیمات قضایی و دریافت رشوه از آقایان حاجرضا و شریف نجار بالغ بر مبلغ ۲۸ میلیارد ریال است، آیا این ۲ اتهام را قبول دارید؟
متهم قاسمزاده گفت: نمیپذیرم.
قاضی بیان کرد: شما به چه پروندههایی رسیدگی میکردید؟
متهم پاسخ داد: بسیاری از پروندهها به من ارجاع میشد.
رئیس دادگاه سوال کرد: موضوع شکایت در حدود صلاحیت شما نبوده است.
در ادامه قاضی از وکیل متهم قاسمزاده خواست در جایگاه قرار گیرد و توضیحات خود را ارائه دهد. سپس مرتضی ناجی، وکیل قاسمزاده در جایگاه قرار گرفت و درباره ۲ اتهام منتسب به موکل خود دفاعیاتی را بیان کرد. در ادامه قاضی از نماینده دادستان خواست در جایگاه قرار گیرد و توضیحات خود را بیان کند.
وی افزود: مهدی زاهدیان فردی است مازندرانی که همشهری قاسمزاده و علیزاده بوده و دوست صمیمی این دو است. وی خطاب به متهم زاهدیان گفت: شما مشغول کار چاقکنی در قوهقضائیه بودید؛ ما از درونتان شما را کشف کردیم و فردی از درون، شما را افشا کرد. در ادامه جلسه دادگاه فیلم اقرارهای دانیالزاده نمایش داده شد. قاضیبابایی با اعلام ختم جلسه گفت: زمان برگزاری جلسه بعدی دادگاه متعاقبا اعلام میشود.
ارسال به دوستان
پرونده «وطن امروز» درباره عواقب قطع پخش شبکههای برونمرزی به خاطر انباشت بدهی در گفتوگو با 2 کارشناس مطرح رسانه
جیبهای خالی
عباس اسماعیلگل: مدتی پیش بود که قطع پخش شبکه الکوثر توسط شرکت ماهوارهای یوتلست و همچنین قطع پخش شبکه سحر از روی ماهواره پاکست به دلیل بدهیهای انباشته سازمان صداوسیما به این شرکتهای ماهوارهای خبرساز شد. با این اتفاق دسترسی مخاطبان در کشورهای عربی آسیا و شمال آفریقا به شبکه الکوثر و صدها میلیون مخاطب به شبکه سحر اردویی در منطقه شبهقاره قطع شده است. پخش شبکه عربزبان بینالمللی الکوثر روی ماهواره یوتلست، امکان دسترسی مخاطبان در کشورهای عربی در غرب آسیا و شمال آفریقا را به برنامههای این شبکه فراهم میکرد که حدود یک ماه است با توقف پخش آن روی ماهواره یوتلست، این شبکه در حوزه عربی غرب آسیا و شمال آفریقا قابل دریافت نیست. اما بد نیست بدانید الکوثر شبکه عربزبان جمهوری اسلامی برای کشورهای عربی است که از سال 84 تاکنون در حوزه ترویج معارف و سبک زندگی اسلامی و در قالب یک شبکه عمومی فعالیت داشته و مورد توجه و اقبال مخاطبان در کشورهای عربی بوده است؛ شبکهای عمومی و 24 ساعته که در همه حوزههای سرگرمی، معارفی، سیاسی، سبک زندگی و... برنامه دارد و با شعار «خانواده سالم» فعالیت میکند. این شبکه برنامههای متنوع برای مخاطبان منطقهای خود پخش میکند و از محبوبیت قابل توجهی هم در بسیاری از کشورهای عربی برخوردار است. الکوثر که از سابقه پخش چند دههای برخوردار است تا سال ۸۴ به عنوان شبکه سحر عربی فعالیت میکرد و از آن زمان، با افزایش برنامهها و تبدیل آن به یک شبکه ۲۴ساعته مستقل، تحت عنوان «الکوثر» به فعالیت خود ادامه داد. شبکه الکوثر بویژه در کشورهای عراق، عربستان، لبنان، بحرین و نیز کشورهای شمال آفریقا مخاطبان فراوانی را جذب کرده است. در این مدت یک ماه نهتنها اخباری مبنی بر تلاش مسؤولان دولتی برای حل مشکل و تامین ارزی این شبکهها منتشر نشد، بلکه خبرهای ناگواری مبنی بر قطع سایر شبکههای برونمرزی صداوسیما به خاطر انباشت بدهیهای ارزی به شرکتهای ماهوارهای منتشر شد که با تخصیص نیافتن بودجه ارزی از سوی دولت به رسانه ملی، این روند میتواند شدت بیشتری یابد.
در واقع باید گفت همه این موارد به خاطر کمبود منابع مالی است؛ منابعی که قاعدتا باید از سوی دولت به رسانه ملی تزریق شود که متاسفانه با تعلل مسؤولان مربوط، پخش برنامههای شبکههای مختلف برونمرزی یکی پس از دیگری متوقف میشود. اصل ماجرا اما حکایت از لج و لجبازی دارد! از سویی مسؤولان دولت و مسؤولان اجرایی تصمیمگیرنده مدعیاند بخشی از بودجه صداوسیما را در این باره تخصیص دادهاند و مشکلات مالی صداوسیما به خاطر عدم همکاری مسؤولان رسانه ملی با دستگاه نظارتی دولتی به وجود آمده است اما از سوی دیگر، مسؤولان صداوسیما با رد این ادعا اسناد و مدارکی ارائه میدهند که حکایت از عدم تخصیص بودجه ارزی آنها بویژه در 2 سال گذشته دارد. به دلیل عدم تخصیص بودجه ارزی از سوی دولت به رسانه ملی که همواره در سالیان گذشته رخ داده، بدهیهای خارجی صداوسیما در دفاتر خارجی و شبکههای برونمرزی به حدود 90 میلیون دلار رسیده است. اما نکتهای که فارغ از این هیاهو باید در اولویت توجه قرار گیرد، به خطر افتادن منافع جمهوری اسلامی ایران در پی توقف پخش شبکههای استراتژیک برونمرزی برای مخاطبان خارجی است؛ شبکههایی که در دوران حساس با تولید و پخش برنامههای مختلف، بازویی مهم برای حضور در جنگ نرم برابر دشمنان محسوب میشوند که با این اوصاف دستهای شبکههای برونمرزی بیش از همیشه خالیتر شده است. به همین بهانه «وطن امروز» با ۲ کارشناس سرشناس عرصه رسانه بینالملل درباره اهمیت و جایگاه شبکههای برونمرزی ایران در منطقه گفتوگو کرده است.
***
الهاشمی، مدیر مرکز تحقیقات راهبردی عراق در گفتوگو با «وطن امروز» تشریح کرد
ریختوپاشهای لاکچریآمریکاییها برای نفوذ رسانهای در خاورمیانه
در یک سال اخیر کشورهای عربی بویژه عراق عرصه فعالیتهای گسترده شبکههای محلی و بینالمللی بوده است که نتیجه آن نیز در تحولات خیابانی و سقوط دولت عبدالمهدی دیده شد. در چنین شرایطی خوب است نگاهی به ماهیت برخی شبکههای غربی یا مرتبط با غرب داشته باشیم. این نوشتار ضمن اینکه نظر یک کارشناس مطرح عرب را درباره رسانههای عربزبان ایرانی و غربی فعال در فضای عراق جویا میشود، به یک حقیقت مهم اشاره میکند که لزوم تقویت شبکههای ایرانی نظیر العالم، الکوثر و آیفیلم عربی برای مردم عراق است.
اگر خوشبینانه هم نگاه کنیم، باید ناآگاهی و غفلت را علل اصلی اتفاقات اخیر برای شبکههای برونمرزی صداوسیما دانست که به دلیل عدم تخصیص و تزریق بودجه منجر به قطع پخش ماهوارهای برخی از این شبکهها شد. به همین منظور با دکتر محمدصادق الهاشمی، مدیر مرکز تحقیقات راهبردی عراق در بغداد به گفتوگو نشستیم.
* به عنوان نخستین سؤال بفرمایید فعالیت شبکه الکوثر را طی سالهای اخیر چگونه ارزیابی میکنید؟
شبکه الکوثر که قبلا آن را با عنوان کانال اول شبکه سحر میشناختیم، برنامههای عقیدتی و دینی خوبی به زبان عربی تهیه میکند؛ شبکهای که میتوانم از آن به عنوان شبکه مجاهدان، شبکه انقلاب اسلامی، شبکه وحی و شبکه اسلام یاد کنم. الکوثر رسانهای است که میتواند ارتباط میان جمهوری اسلامی و مردم عراق و سایر ملتهای عربی و اسلامی را برقرار کند و در واقع پل ارتباطی مسلمانان منطقه است. الکوثر شبکهای است که برنامههای ارزشمندی تهیه و پخش میکند و حاوی نظرات فقها، علمای اسلام، شخصیتهای فرهنگی و تحلیلگران سیاسی است. این رسانه به معنای حقیقی کلمه به مقابله علیه دسیسههای آمریکا میپردازد و اقدامات خطرناک آنها را افشا میکند.
الکوثر در صف اول رسانههایی ایستاده که بیشترین خدمت را از نظر فرهنگی به جهان اسلام و نیز مقاومت ارائه میدهند. بنابراین هر نوع تلاشی برای قطع یا کاهش ساعات پخش شبکه الکوثر، اختلال در انتشار برنامههای آن یا ایجاد فاصله و جدایی میان این رسانه و ملت عراق بشدت محکوم است و امیدوارم این شبکه با همان قدرت سابق به فعالیت خود ادامه دهد.
* به نظر شما شبکههای برونمرزی ایران مانند العالم، آیفیلم عربی و الکوثر چگونه باید تحولات و حوادث عراق را بازنمایی کنند که برای 2 کشور مفید باشد؟
رویکرد شبکههای ایرانی به دلیل اینکه مفاهیم ارزشمندی را به زبان عربی برای مردم عراق بیان میکند قطعا مثبت است. شبکههای ایرانی با برنامههای اجتماعی و مذهبی تلاش کردهاند تا عراق را از فتنه و خطراتی که دشمنان در صدد ترویج آن هستند دور کنند. از این رو موجب همگرایی ۲ ملت میشوند، مهمتر آنکه با چنین فعالیتهایی میتوان تهدیدات فرهنگی آمریکا، انگلیس و اسرائیل را از مردم شیعه دور کرد. البته شبکههای برونمرزی از تبلیغ دین اسلام و روایتگری سیاسی نیز غافل نبودهاند و این هم اهمیت دیگر برای فعالیت آنهاست. بنابراین نقطه قوت شبکههای ایرانی تنوع موضوعی و رویکرد مثبت آنهاست.
فعالیتهایی که این رسانهها در موضوعات متنوع انجام میدهند، دارای اهمیت فراوان است. برای مثال پرداختن به تاریخ کشور عراق، بررسی مشکلات سیاسی و اجتماعی آن، اخلاق مثبت عراقیها مانند سخاوت و کرم این ملت (مانند پذیرایی از زوار اربعین) و نیز مناظرهها و گفتوگو با جوانان، خانوادههای عراقی، فعالیتهای زنان، آداب و رسوم ازدواج، غذاهای سنتی و صنایع دستی عراق و... توانسته در میان مردم پذیرفته شود. در عین حال مسائلی که به سرگرمی و تفریح مرتبط باشد مانند سریالهای ایرانی میتواند برای مردم عراق بیش از این هم جذاب باشد.
* تلویزیونهای ایرانی چگونه میتوانند مخاطبان بیشتری در کشورهای عربی مانند عراق داشته باشند؟
با توجه به ۲ رویکرد میتوان بر جمعیت مخاطبان عراقی شبکههای ایرانی افزود؛ رویکرد اول اینکه برنامههای متنوعی برای طبقات و اشخاص مختلف در جامعه تهیه شود؛ برنامههایی متفاوت که برای هر یک از گروههای مردان، زنان، اساتید دانشگاهها، اشخاص مسن تا کودکان جذاب باشد.
همچنین میزگردها با حضور شیوخ عشایر بسیار مهم است چون هر عشیره بیشتر از 150 هزار نفر جمعیت دارد.
رویکرد دوم نیز باید بر اساس همکاری و مصاحبه با رهبران فرهنگی، سیاسی، دانشجویی، جوانان، سازمانهای محلی و اندیشمندان جامعه، درباره فعالیتهای آنها و بررسی تحلیلی تحولات منطقه باشد تا هم نیازهای مردم برآورده شود و هم با آنها آشنا شوند. به این صورت شما میتوانید به شکل روزافزون بر تعداد مخاطبان و سپس بر تأثیرگذاری خود بیفزایید. نکته مهم اینکه حوادث و اتفاقات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی که در عراق روی میدهد و نیز فعالیتهای دانشجویان و طلاب عراقی باید مورد توجه قرار گیرد تا برای اقشار مختلف جذاب باشد.
* آیا میتوانید شبکههای وابسته به آمریکا، انگلیس و سعودی مانند الحره، الحدث، العربیه، الشرقیه، بیبیسی عربی و سیانان عربی را با شبکههای ایرانی مقایسه کنید؟
شبکههای آمریکایی و تلویزیونهایی که با غرب مرتبط هستند، مانند الدجله، الحره و... به دلیل هزینههای بسیار سنگینی که برای آنها پرداخت میشود بشدت به دنبال نفوذ بیشتر از شبکههای ایرانی در میان مردم عراق هستند. در حقیقت تأمین مالی هنگفت آنها قابل مقایسه با بودجه شبکههای ایرانی نیست.
یکی از دلایل نفوذ بالای آنان در فتنههای عراق هم همین حقوقهای بالایی است که این شبکههای غربی به کارکنان خود میپردازند؛ سطح درآمد برخی از آنها به 5 هزار دلار و بعضی دیگر به 10 هزار دلار در ماه میرسد و این جدا از بستههای حمایتی شامل تأمین بهترین خودروها و خانههای لوکس برای آنهاست. بخش دیگر این نفوذ به ابزارها و تجهیزات بازمیگردد؛ آنها برای فعالیت بهترین استودیوها، فناوریهای روز و تجهیزات سمعیوبصری امروزی را در اختیار دارند، حتی به هر میهمان برای حضور در برنامههای این شبکهها پول میپردازند، برای مثال برای میهمانی که فقط در یک برنامه آنها شرکت میکند بین 200 تا 500 دلار هدیه میدهند که رقم بالایی است. امکانات این شبکهها به حدی وسیع است که برای ارتباط با متخصصان، خبرنگاران و متفکران هیچ مشکلی نداشته باشند. کافی است به دارایی اولیه یکی از این تلویزیونها اشاره کنم؛ شبکه الدجله با بیش از 150 میلیون دلار فعالیت خود را شروع کرد.
شبکه آمریکایی الحره و بیبیسی عربی متعلق به انگلیس نیز از نظر تعداد خبرنگاران، برنامههای اجتماعی، ورزشی، فرهنگی و... قابل مقایسه با سایر شبکهها نیستند. بنابراین اگر تلویزیونهای عربزبان غربی موفق ظاهر شدهاند به علت همین هزینههای سنگین بوده است، نه آنکه مفاهیم و صداقت در آنها دیده شود. قطعا امکانات مالی آنها هرگز با امکانات ایران و سایر شبکههای اسلامی قابل مقایسه نیست.
* این فعالیتهای رسانهای پرهزینه چه تأثیری در ایجاد فتنه و ناامنی در عراق دارند؟
بر اساس تحقیقات انجامشده، هدف اصلی شبکههای وابسته به غرب و صهیونیسم جدایی انداختن میان جوانان عراقی با احزاب اسلامی، حوزههای علمیه، ایران و در نهایت اسلام است. شبکههایی مانند الشرقیه، الدجله، الحره و بیبیسی عربی نقش مخرب در عراق بازی میکنند و به استکبار وابستهاند اما بشدت فعال هستند. با قدرت عظیم مالی که بیان شد آنها برنامههای متعدد ارائه میکنند و توانستهاند در میان نخبگان، اهل فرهنگ و جوانان نفوذ کرده و در نتیجه با یارگیری در بین مردم، خیابانهای عراق را به محل فتنه تبدیل کنند. به بیان دیگر، این شبکهها جوانان عراقی را فریب میدهند تا خود را به دشمنانشان بفروشند و علیه امت اسلامی و بویژه ضد جمهوری اسلامی ایران تظاهرات کنند.
* غیر از شبکه الکوثر که به صورت مبسوط توضیح دادید، سایر تلویزیونهای فعال در عراق چه وضعیتی دارند؟
در مقابل آن هجوم وسیع شبکههای غربی، شبکههای عراقی آفاق، العهد، النجبا، الاتجاه، الغدیر و الفرات برای شیعیان فعالیت میکنند و حامی ارتباط قوی میان 2 ملت شیعه ایران و عراق هستند اما از نظر مالی ضعیف هستند و اداره درستی ندارند، بنابراین نتوانستهاند برنامههای جذابی ارائه کنند. حتی فعالیت شبکه الفرات آثار منفی هم داشته است. شبکه العالم هم در سالهای اخیر بشدت ضعیف شده و بیشتر به مسائل سیاسی میپردازد، حال آنکه لازم است به مسائل فرهنگی و اجتماعی عراق هم توجه بیشتری مبذول کند.
***
دانشیار دانشگاه تهران در گفتوگو با «وطن امروز»:
با شرایط فعلی، فعالیت شبکههای برونمرزی شبیه معجزه است
مسعود فکری، رئیس مرکز زبان عربی دانشگاه امام صادق(ع)، مدیر گروه زبان و ادبیات عربی دانشگاه تهران و مدیرکل دفتر سیاستگذاری و برنامهریزی فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری است.
او بخش عمدهای از عمرش را به مطالعه فرهنگ کشورهای عربی سپری کرده و تالیف و ترجمه 46 کتاب در ارتباط با زبان و ادبیات عرب تنها بخشی از فعالیتهای علمی ـ فرهنگی فکری است.
او در بسیاری از برنامههای شبکههای عرب زبان نیز حضور داشته و از نزدیک با عملکرد آنها آشناست، از این رو با مسعود فکری درباره جایگاه شبکههای برونمرزی صدا و سیما در جهان گفتوگو کردیم.
* شبکههای برونمرزی همچون «الکوثر» چه تاثیری به عنوان زبان گویای ایران در ارتباط با کشورهای عربی و اسلامی دارند؟
میدانیم کشورهای همسایه غرب و جنوب ایران، عربزبان هستند و مشترکات فراوان دینی و فرهنگی با ایران دارند. همچنین در استانهای جنوبی کشور ما نیز اقوام عربزبان بسیاری زندگی میکنند. بر همین اساس شبکه الکوثر در سالهای اخیر توانسته با این جمعیت کثیر در غرب آسیا و شمال آفریقا ارتباط برقرار کند به گونهای که بسیاری از شهروندان کشورهای عربی برنامههای این تلویزیون مانند فیلم و سریال، گفتوگوها و... را با ذائقه خود مناسب میبینند.
* البته در این میان از اهمیت ترویجی این شبکهها نیز نباید به آسانی گذشت.
در حال حاضر مخاطبان بسیاری شیفته مبانی اسلامی خوب هستند و باید برای ملتهای مسلمان برنامههای معارف انقلابی، عزتآور، حرکتبخش و جنبشآفرین را تولید و پخش کنیم. در حقیقت اگر به این مهم همت نگماریم، عرصه را به دشمن واگذار کردهایم. به بیان دیگر چنانچه شبکههای خوبی مانند الکوثر را حفظ نکنیم، در اصل به معنی پذیرش شکست است.
* فعالیت شبکههای برونمرزی بویژه الکوثر آیا میتواند به تقویت محور مقاومت در منطقه به سود ایران یاری رساند؟
ایران نقطه قوت، امید و پشتیبان فرهنگی و سیاسی برای عناصر انقلابی محور مقاومت است. تا زمانی که چراغ رسانههای پشتیبان روشن باشد، آنها میتوانند دلگرم و امیدوار باشند. اگر این چراغ خاموش شود، این منبع حمایت و پشتگرمی نیز از میان میرود.
با قطع شدن پیامهای حمایت کننده، هدایتپذیری و جهتگیری عناصر محور مقاومت کاسته خواهد شد.
* مدتی است به علت انباشت بدهی به برخی شرکتهای ماهوارهای، سیگنال شبکههای الکوثر و «العالم» در برخی مناطق به مشکل برخورده است؛ رفع نشدن این مشکل چه تبعاتی برای کشورمان دارد؟
نبود شبکههای برونمرزی ایرانی مثل الکوثر، العالم و... این تصور را ایجاد میکند که جمهوری اسلامی در لاک خود فرو رفته و دیگر از مقاومت حمایت نخواهد کرد. بنابراین رسانه میتواند در شکلدهی و هدایت افکار عمومی محور مقاومت در کشورهای مختلف نقش بسیار بزرگی داشته باشد. روشن است که یکی از ابزارهای مهم در جنگ نرم همانا رسانهها هستند. شاید بدون تردید بتوان گفت رسانه در جهتدهی افکار عمومی و سپس جریانسازی در جهان نقشی اساسی دارد.
* مسلما در این شرایط شبکههای وابسته به قدرتهای استکباری با انگیزه بیشتری به کار خود ادامه میدهند.
بله! متاسفانه همینطور خواهد بود و اگر نتوانیم بر اساس مبانی اسلامی از رسانه به عنوان عامل تاثیرگذار استفاده کنیم، قطعا جنگ نرم را خواهیم باخت. از طرف دیگر کانالهای متعدد ماهوارهای و بینالمللی سعی میکنند بر فرهنگ مردمان ایران تاثیرگذار باشند. در چنین شرایطی، هم باید با تهدید آنان مقابله و هم مواضع رسمی و انقلابی خود را به جهانیان اعلام کنیم. علاوه بر این نباید فراموش کنیم که شبکههای عربی وابسته به غرب با آن هزینههای هنگفت در تلاشند مخاطبان شبکههای بینالمللی ایرانی را جذب کنند.
* به نظر شما فعالیت شبکههای برونمرزی مانند الکوثر چه تاثیری در میان مردم غرب آسیا مانند لبنان و عراق دارد؟
به دلیل ارتباطی که با جهان عرب و نیز نخبگان آنها مانند اساتید دانشگاه، مدیران نهادهای مردمی و شخصیتهای دینی دارم، دریافتهام آنها به جمهوری اسلامی ایران و شبکههای برونمرزی ایران به چشم امید نگاه میکنند.
حتی در این کشورها میتوان اشخاصی را یافت که بیش از رسانههای کشور خودشان، به تلویزیونهای جمهوری اسلامی توجه میکنند.
* حاصل این سطح تأثیرگذاری شبکههای برونمرزی در کشورهای عربزبان، نشر فرهنگی انقلاب اسلامی است.
اگر در میان مردم کشورهای عربی جستوجو کنیم خواهیم دید رگههایی از انتشار فرهنگ انقلاب اسلامی میان آنها به وجود آمده است.
برای مثال زمانی که یک سریالی در ایران ساخته و سپس به زبان عربی دوبله میشود و مورد استقبال مردم کشورهای عربی قرار میگیرد، به این معناست که ما توانستهایم آن پیام خالص انقلاب اسلامی را عرضه کنیم و مورد قبول قرار گیرد. در نتیجه این فرصت بسیار بزرگی است و وجود شبکههای برونمرزی صداوسیما به مفهوم خط انتقال مفاهیم انقلاب اسلامی است که اگر مسدود شود، این ارتباط کشورهای منطقه با ایران نیز متوقف خواهد شد.
قطعا کار ماندگار و دائمی و تأثیرگذار 100 درصدی روندی مستمر را میطلبد و اگر همین مقدار فعالیت شبکههای برونمرزی نیز وجود نداشته باشد به یقین به زیان جمهوری اسلامی خواهد بود.
* تقابل شبکههای برونمرزی ایران مانند الکوثر با رسانههای وابسته به آمریکا، انگلیس و عربستان را چگونه میبینید؟
باید قبول کنیم انقلاب اسلامی در هر عرصه و زمانی دشمنانی دارد که از هر وسیلهای برای مسدود کردن پیامرسانی و یارگیری انقلاب اسلامی جلوگیری میکنند، این هجوم که در همه ابعاد سیاسی و اقتصادی دیده میشود، در بخش رسانهای نیز وجود دارد تا ابزارها را از ایران بگیرند و ما را برای انتقال پیام انقلاب دچار مشکل کنند.
من فکر میکنم شرکتهای ماهوارهای که به هر دلیل پخش کردن برنامههای شبکههای برونمرزی مانند الکوثر را قطع میکنند؛ یا از طریق دشمنان انقلاب اسلامی تحت فشار قرار میگیرند یا پرداختهای بیشتری از رقبای ما دریافت میکنند. برای مثال اگر قرار است در ازای در اختیار قرار دادن کانالی در ماهواره خود از ما 100 هزار دلار دریافت کنند، به آنها پیشنهاد یک میلیون دلار داده میشود؛ طبعا برای آنهایی که فقط به فکر منافع خود هستند، پیشنهاد مالی بالاتر قابل پذیرش است.
* البته در این میان نباید از امپراتوری رسانهای غربیها هم غافل شویم.
درست است! بخشی نیز تحت فرمان امپراتوری رسانهای دشمنان قرار دارند. بنابراین ما هم با امپراتوری رسانهای غرب و هم با مزدوران آنها همزمان مواجه هستیم. با توجه به این تنگناها همین اندازه از پیامرسانی که توسط شبکههای برونمرزی ایران انجام شده، مانند یک معجزه است و باید از آنها نهایت مراقبت را کرد و رشدشان داد.
* به نظر شما در صورت مهیا شدن امکانات، راهاندازی چند شبکه جدید برونمرزی در شرایط فعلی میتواند کارساز باشد و معادلات رسانهای را در این جنگ نرم به نفع کشور بر هم بزند.
معتقدم با وجود فعالیت قابل قبول شبکههای الکوثر، العالم و آیفیلم عربی، هنوز هم ما در رسانههای برونمرزی به لحاظ تعداد کمبود داریم. برای مثال باید شبکههای بیشتری با رویکردهای تخصصی دیگر مانند کودک و نوجوان، اندیشه و فکر و... برای مخاطبان جهان عرب به وجود آوریم.
* و سخن پایانی؟
در حقیقت ما در یک کارزار بسیار بزرگ قرار داریم؛ بخشی از این نبرد را در ابعاد نظامی در سوریه، یمن و... میتوان مشاهده کرد، از این رو ادبیات مقاومت لازم است که به فرهنگ غالب جهان اسلام تبدیل شود و در این زمینه تنها میتوان از کمک رسانه استفاده کرد. بنابراین شبکههای برونمرزی میتوانند ملتها را با ایمان و باور مقاومت همراه کنند.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» گزارش میدهد در سال هفتم ریاست جمهوری روحانی نرخ هر دلار آمریکا به ۲۵ هزار تومان رسید؛ یعنی ۷ برابر نرخ دلار سال ۹۲!
7 ×دلار
یک روز مانده به پایان مهلت صادرکنندگان برای بازگرداندن ارز، دلار در بالاترین سطح قیمتی خود قرار گرفت
گروه اقتصادی: یک روز مانده به پایان مهلت تعیینشده بانک مرکزی برای بازگرداندن ارز صادرکنندگان، نرخ هر دلار آمریکا در محدوده 25 هزار تومان قرار گرفت. ذخایر دلاری بانک مرکزی که پیش از این برای اهداف سیاسی حسن روحانی خرج شد حالا دیگر وجود ندارد تا در تنگنای ارزی فعلی کشور، کمکحال مردم ایران باشد. بیاعتنایی دولت به گسترش روابط تجاری غیرنفتی بویژه با همسایگان برای افزایش سطح درآمدهای ارزی از دیگر غفلتهای موثر دولت روحانی در تقویت منابع ارزی است. حالا دیگر تهدید صادرکنندگان به بازگرداندن ارز هم جوابگوی التهاب رخ داده در بازار ارز نیست.
7 سال پس از وعده معروف حسن روحانی برای احیای ارزش پول ملی، قیمت هر دلار آمریکا در روزهای گذشته از مرز تاریخی 25 هزار تومان فراتر رفت و به 7 برابر نرخ روزهای آغاز به کار دولت حسن روحانی رسید. صعود بیوقفه نرخ دلار در حالی است که فردا آخرین مهلت تعیینشده از سوی بانک مرکزی برای صادرکنندگان جهت بازگرداندن ارز حاصل از صادرات است. بانک مرکزی اعلام کرده است صادرکنندگان در مجموع 27 میلیارد دلار ارز حاصل از صادرات را به کشور بازنگرداندهاند اما اتاق بازرگانی ایران این رقم را 7/8 میلیارد دلار اعلام کرده است و در این میان بانک مرکزی با اصرار بر مواضع خود، صادرکنندگان را تهدید به اقدام قضایی کرده است. دولت البته علاوه بر تهدید قضایی صادرکنندگان، اقدامات دیگری از قبیل ابطال کارت بازرگانی، لغو معافیتهای مالیاتی، عدم صدور یا تمدید ثبت سفارش، عدم اعطای تسهیلات و ضمانتنامههای ارزی و ریالی، اعمال محدودیت در صدور بارنامههای داخلی و خارجی، عدم صدور هرگونه مجوزهای واردات و صادرات، تولیدی و صنفی و عدم استرداد حقوق و عوارض گمرکی و... را برای تنبیه صادرکنندگانی که ارز را بازنگردانند، در نظر گرفته است.
بانک مرکزی البته چند روش را برای بازگرداندن ارز معرفی کرده است. طبق اعلام بانک مرکزی صادرکنندگان میتوانند ارز صادراتی سال 98 خود را به روشهایی همچون بازگشت به صورت اسکناس و به میزان حداکثر 20 درصد، ارائه ارز به سامانه نیما به میزان 60 درصد و نیز به کارگیری روش ارز حاصل از صادرات برای واردات خود یا شخص دیگری به میزان حداکثر 20 درصد، به کشور بازگردانند.
آثار تصمیم روحانی برای چوب حراج زدن به ذخایر دلاری بانک مرکزی و اتخاذ تصمیمهایی همچون دلار 4200 تومانی با هدف سرکوب نرخ ارز و کسب اعتبار سیاسی و انتخاباتی، حالا در حال رخ نمایاندن است. غفلت 7 ساله دولت در استفاده از ظرفیت کشورهای همسایه برای توسعه تجارت غیرنفتی و تقویت درآمدهای ارزی هم عامل دیگر روزگار فعلی بازار ارز است. برنامههای اخیر دولت برای افزایش هر چه بیشتر منابع ارزی و کاهش تقاضای ارز در مجموع به اندازه نیمی از ذخایر بر باد رفته بانک مرکزی برای پایین نگه داشتن مصنوعی نرخ ارز هم نمیشود. در همین راستا تقلای دولت و بانک مرکزی برای احیای منابع بر باد رفته ارزی همچنان ادامه دارد. بازگرداندن پول فروش نفت از کرهجنوبی، یکی از همین اقدامات است.
* کره پولمان را ندهد، از مراجع بینالمللی پیگیری میکنیم
سخنگوی وزارت امور خارجه از اخطار به کرهجنوبی درباره پولهای بلوکه ایران خبر داد. سیدعباس موسوی به تشریح وضعیت داراییهای ایران در کرهجنوبی پرداخت و گفت: در صورت عدم نتیجهگیری از فعالیتهای دیپلماسی و تداوم حمایت (کرهجنوبی) از یاغیگریهای آمریکا، ضمن احضار سفیر کرهجنوبی، مطالبات قانونی ایران را از طریق مراجع بینالمللی پیگیری خواهیم کرد. سخنگوی وزارت امور خارجه به موضعگیری دولت درباره اقدام اخیر کرهجنوبی و مسدود کردن داراییهای ایران در این کشور اشاره کرد و گفت: آنچه برای جمهوری اسلامی ایران مهم است، آزادسازی داراییهای ملت ایران در کرهجنوبی است که به واسطه فروش نفت حاصل شده است و مقامات کرهجنوبی باید هر چه سریعتر نسبت به آزادسازی داراییهای ملت ایران اقدام کنند. موسوی با اشاره به اقدامات وزارت امور خارجه درباره داراییهای بلوکه شده ایران در کرهجنوبی گفت: مقامات ۲ کشور از سفرا و وزرا گرفته تا رؤسای بانکهای مرکزی، همه مقامات درگیر این موضوع هستند و اخیرا هم رئیسجمهور دستور صریح دادند برای اعاده پولهای ایران از کرهجنوبی، راههای قانونی و حقوقی دولت به کار گرفته شود تا با رایزنیهای انجامشده، نتایج لازم حاصل شود.
* سیاست بانک مرکزی به ضد خود تبدیل شد!
عضو هیأترئیسه مشترک بازرگانی ایران و عراق درباره علت افزایش قیمت ارز در روزهای اخیر میگوید: آنچه سبب شده است قیمت دلار این روزها بیمحابا افزایش یابد، نه عدم بازگشت ارز صادراتی، بلکه ورود صادرکنندگان به بازار و خرید ارز برای تسویه پیمانهای ارزی صادراتی است و به نظر میرسد تا هفتم مرداد که موعد تسویه پیمانهاست، این وضعیت ادامه داشته باشد. حمید حسینی افزود: صادرکنندگان برای تسویه پیمان ارزی این اقدام را انجام میدهند و باید گفت اجرای این مصوبه یعنی الزام به بازگرداندن ارزهای صادراتی خود فشاری را متوجه بازار ارز کرده است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. حسینی تاکید کرد: بالاخره در تسویه ارزهای صادراتی مشکلاتی وجود دارد؛ سادهترین راه را برخی صادرکنندگان که میانشان هم صادرکنندگان حرفهای وجود دارد و هم غیرحرفهای در این دیدند که ارز بخرند و بگویند ارزهایشان را آوردهاند، چون ۲۰ درصد از ارز صادراتی را میتوانند به صورت اسکناس تحویل بدهند.
حسینی افزایش سرمایهگذاری مردم در بازار ارز را نیز تایید کرد و گفت: افزایش خرید ارز توسط مردم عادی و صادرکنندگان ۲ دلیل مهم فشار بر بازار ارز است. البته وی دلایلی چهارگانه را عامل ایجاد وضعیت کنونی میداند و به این سوال که قیمتها تا کجا افزایش مییابد، پاسخی صریح نمیدهد.
حسینی در بخش دیگری از این گفتوگو دلیل سوم فشار را کسانی میداند که چمدان سفری بیبازگشت را بستهاند. وی گفت: سیاستگذاران باید موج جدید مهاجرت را مدنظر قرار بدهند، با شدت هر چه بیشتر این روزها شاهدیم بسیاری از مردم در حال مهاجرت هستند و دوست نزدیک من که در این حوزه فعالیت دارد میگوید به طرز غریبی مراجعات برای مهاجرت افزایش یافته و مردم حاضرند هزینههای گزافی را برای رفتن بپردازند. حسینی افزود: این موج جدید از ورزشکار و دانشجو و سلبریتی و هنرمند و استاد دانشگاه تا کارمند و بازنشسته و مردم عادی را در برمیگیرد و باید بررسی کرد چرا مردم درصدند از ایران بروند. مهاجرت این افراد فشار زیادی را متوجه اقتصاد میکند، چرا که این افراد داراییشان را تبدیل به ارز میکنند تا بتوانند با خود ببرند.
عضو هیأترئیسه مشترک بازرگانی ایران و عراق تاکید کرد: این موج عجیب درست وقتی کرونا سفرها را لغو کرده عجیب است. تعداد کسانی که در حال آمادهسازی برای مهاجرت هستند بشدت افزایش یافته است. با یک آمارگیری ساده میتوان دریافت شرایط در این حوزه بشدت عجیب و تمایل برای خروج از ایران بالاست.
از نظر این فعال اقتصادی آخرین و چهارمین دلیل رشد قیمتها در بازار ارز به افزایش حجم قاچاق درست در ۱۰ روز اخیر بازمیگردد، چرا که مرزهای امارات باز شده و لنجها برای وارد کردن کالاهای قاچاق به حرکت درآمدهاند. حسینی گفت: طبیعی است قاچاق، ارز میخواهد و همین تقاضای غیرمعمول در کنار ۳ عامل پیش گفته، سبب شده است بازار ارز با وضعیتی غیرقابل پیشبینی روبهرو شود.
***
بانک مرکزی بازار ارز را رها کرده است
صعود بیوقفه نرخ ارز مسأله رها کردن این بازار توسط بانک مرکزی را تقویت کرده است. کارشناس اقتصاد در تشریح علل افزایش قیمت ارز در روزهای اخیر گفت: بانک مرکزی نرخ ارز را رها کرده و با افزایش قیمت ارز طبیعی است بقیه بازارها نیز متاثر شوند و قیمتها در سایر بازارها مانند مسکن افزایش یابد.
آلبرت بغزیان با طرح این سوال که چرا بانک مرکزی اجازه داد قیمت دلار از 12 هزار تومان به 25 هزار تومان افزایش یابد، بیان داشت: واقعا چه اتفاقی افتاده که قیمت ارز در حال افزایش است؟ تحریمها سنگینتر شده یا ارز منتقل نشده است؟ بانک مرکزی قیمت ارز را در تابلوی صرافی افزایش میدهد و طبیعی است که با افزایش قیمت ارز در تابلوی صرافی بانک مرکزی، در بازار آزاد هم قیمت ارز افزایش یابد، وقتی رئیس بانک مرکزی حریف بازار نیست، بهتر است کنار برود.
وی با بیان اینکه تحریم به قوت خود باقی است، گفت: بنابراین بانک مرکزی باید در این شرایط سیاستهای درستی اتخاذ کند. سال گذشته قیمت هر دلار 11 هزار تومان بود، تحریم هم بود، برخی صادرکنندگان هم ارز خود را به چرخه اقتصادی بازنگردانده بودند، به عبارتی شرایط همین وضعیت کنونی بود، لذا باید پرسید چه دلیلی دارد که بدون تغییر شرایط، قیمت ارز از 11 هزار تومان سال گذشته به 25 هزار تومان افزایش یافته است؟ وی در پاسخ به این سوال که آیا نظر برخی کارشناسان که معتقدند دولت نرخ ارز را افزایش میدهد تا از سود حاصل از آن بدهیهای خود را پرداخت کند درست است؟ گفت: اگر دولت بخواهد بدهی خود را با افزایش قیمت ارز تسویه کند، دوباره بدهی بر بدهی افزوده میشود، زیرا با افزایش نرخ ارز تورم نیز افزایش مییابد، آنگاه باید رضایت مردم جلب شود، بنابراین باید ۲ نرخ برای ارز تعریف و حمایتهای از مردم را بیشتر کرد که همه اینها هزینهبر است. بغزیان اظهار داشت: بنابراین بعید میدانم دولت با وجود این همه کارشناس اقتصادی برای پرداخت بدهی کار موقتی انجام دهد و به عنوان مثال ارز را گران کند که کسری بودجه را برطرف کند یا برای رفع کسری بودجه سهام عرضه کند. وی بیان داشت: این اقدامات کسری بودجه ایجاد میکند و دوباره باید کسری بودجه را جبران کند. وی با بیان اینکه بانک مرکزی دائما اعلام میکند خبر خوش دارد، گفت: بیان این مطلب باعث میشود قیمت ارز افزایش یابد.
ارسال به دوستان
چگونه دهکهای پایین از تورم بهرهمند شوند
میثم مهرپور: بدون شک، تورم یکی از مشکلات ساختاری اقتصاد ایران است؛ مشکلی که در هیچ اقتصاد توسعهیافتهای دیده نمیشود و شاید در بدبینانهترین حالت بتوان گفت چیزی حدود 10 کشور دنیا گرفتار تورم ساختاریاند. کنترل و مهار تورم را میتوان یکی از پیششرطها و الزامات توسعه و پیشرفت اقتصادی در کشورها دانست به نحوی که هیچ کشور پیشرفتهای در حوزه اقتصاد، شاهد تورمهای ساختاری و ۲ رقمی نیست. با این حال اگر چه سالهاست دولتمردان ایرانی از مهار و تکرقمی کردن تورم سخن گفته و این موضوع در تمام برنامههای توسعه به عنوان هدفگذاری تورمی مطرح شده است اما در نیم قرن اخیر این هدفگذاری یا هرگز محقق نشده و در صورت تحقق هم، یا معلول رکود و بیتحرکی دولتها در اقتصاد و یا موقت و گذرا بوده است.
با این حال اگر چه اصلاح ساختاری اقتصاد که منجر به کنترل و مهار تورم خواهد شد باید به یک اصل در اقتصاد ایران تبدیل شود اما واقعیتهای اقتصادی ایران مانند کاهش قدرت خرید، کاهش ارزش پول ملی، تغییرات گروههای کالایی برای تخصیص ارز، افزایش نرخ ارز و... نشانگر این است که تورم حداقل طی یکی دو سال آینده آن هم با شدتی بیشتر از سالهای قبل میهمان سفره ما ایرانیها خواهد بود. موضوع تورم و کاهش قدرت خرید مردم در سالهای اخیر و عدم جبران آن از طریق افزایش درآمدها و حمایتهای دولتی، موجب شده دایره فقر در ایران افزایش یافته و شاهد یک جابهجایی و تغییر محسوس در دهکبندیهای درآمدی جامعه باشیم، به طوری که در سالهای گذشته دهکهای درآمدی 1 تا 3 «اقشار فقیر و کمدرآمد جامعه» و دهکهای 8 تا 10 «دهکهای برخوردار جامعه» به شمار میرفتند و در این میان جمعیت حاضر در دهکهای 4 تا 7 عموما «اقشار و جمعیت متوسط جامعه» بودند؛ موضوعی که با توجه به نوسانات شدید نرخ ارز و کاهش ارزش پول و قدرت خرید یارانههای حمایتی دولت از جمله یارانه نقدی و یارانه معیشتی، باعث شده گستره افراد فقیر در جامعه افزایش یابد. از سوی دیگر اگرچه بدون شک تورمهای شدید و کاهش ارزش پول ملی برای اقتصاد مخرب و زیانآور است اما همواره ۲ گروه از این موضوع (افزایش تورم) منتفع میشوند: گروه اول بدهکاران هستند. بدهکاران کلان به نظام بانکی کشور و حتی خود دولت به عنوان بزرگترین بدهکار به بخشهای مختلف را میتوان منتفعان بزرگ افزایش تورم در کشور دانست چرا که با کاهش ارزش پول ملی عملا ارزش بدهی آنها بشدت کاهش مییابد. گروه دوم نیز ثروتمندان و افراد دارای سرمایههای کلان و کالاهای بادوام هستند که با افزایش نرخ ارز و نرخ تورم بر میزان ارزش و قیمت داراییهای آنها افزوده میشود. همه ما بارها این جمله را شنیدهایم که افزایش تورم، ثروتمندان را ثروتمندتر کرده و فقرا را فقیرتر میکند. دلیل اصلی این موضوع وجود ثروت و دارایی بسیار در اختیار ثروتمندان و عدم مالکیت یا دارایی برای خانوارهای فقیر و دهکهای پایین درآمدی است. به بیان دیگر تورم بیشترین فشار را به گروهی از جامعه وارد میکند که کمترین دارایی و سرمایه را در اختیار دارند.
در ماههای اخیر برخی افراد و خانوارها که در طبقه متوسط جامعه یعنی دهکهای 4 تا 7 دستهبندی میشوند، اگر چه از این نوسانات ارزی و کاهش ارزش پول ملی بشدت آسیب دیده و گاه بخش قابل توجهی از توانایی و قدرت خرید خود را از دست دادهاند اما با این حال به واسطه تملک داراییهایی چون اوراق بهادار، خودرو، طلا، زمین و... داراییهای آنها نیز متناسب با افزایش تورم افزایش یافته و همین موضوع به لحاظ روانی تا حدودی موجب آرامش و احساس رضایت این دهکها شده است. در مقابل گروهی از جامعه که از کمترین دارایی برخوردارند بیشترین آسیب را از کاهش ارزش پول ملی خواهند دید، چرا که هیچ دارایی قابل ذکری ندارند تا ارزش آن متناسب با کاهش ارزش پول ملی افزایش یابد. در واقع با افزایش شدید تورم دهکهای پایین جامعه از آنجا که کمترین کالای سرمایهای را در اختیار دارند کمترین منفعت را از تورم برده و به واسطه کاهش قدرت خرید خود بیشترین آسیب را از این موضوع خواهند دید. برای همین در سالهای اخیر به دلیل افزایش تورم و کاهش هر ساله قدرت خرید شهروندان، دایره فقر در کشور گسترش یافته و شکاف طبقاتی موجود عمیقتر شده است. این موضوع در صورت بیتوجهی دولتمردان منتج به افزایش حاشیهنشینی در شهرهای بزرگ، افزایش تعداد افراد زیر خط فقر و گسترش پدیده شاغلان فقیر به دلیل کاهش قدرت خرید حقوقبگیران شده و تبعات فرااقتصادی خواهد داشت چنانکه در شرایط فعلی نیز شاهد این مسأله هستیم. در این شرایط دولت و مجلس برای کاهش تبعات این موضوع باید شرایطی را فراهم کنند که دهکهای پایین درآمدی نیز مانند بخشی از دهکهای متوسط از برخی منافع تورم بهرهمند شوند، اگر چه این قبیل اقدامات درمان اقتصاد بیمار ایران نیست اما بیشک مسکنی است که بیمار برای کاهش دردهای خود و حتی ادامه حیات به آن نیازمند است. تنها راه منتفع کردن دهکهای پایین از وضعیت تورمی امروز، افزایش ثروت و درآمدهای این دهکهاست. در این راستا و با توجه به وضعیت فعلی کشور ۲ پیشنهاد عمده وجود دارد.
یک: تخصیص بنزین به افراد به جای خودرو، میتواند هر فرد دارای کد ملی در ایران را ماهانه، مالک حجم مشخصی از بنزین کند. تفاوت این طرح با اجرای هدفمندی یارانهها این است که با گذشت زمان از ارزش پول پرداختی کاسته نشده و تمام شهروندان به جای دریافت میزان مشخصی از یارانه نقدی ماهانه، حجم مشخصی از بنزین در کارتهای اعتباریشان شارژ خواهد شد. طبیعی است در این شرایط میزان قدرت خرید ناشی از فروش بنزین برای این افراد طی سالهای آینده با کاهش مواجه نخواهد شد، چرا که ارزش یا به عبارتی قدرت خرید بنزین ماهیانه این افراد متناسب با شرایط تورمی کشور افزایش خواهد یافت. از این طرح میتوان به عنوان یکی از راههای ایجاد درآمد پایدار برای دهکهای پایین درآمدی نام برد.
دو: واگذاری مرحله دوم سهام عدالت- فارغ از تکمیل مرحله نخست به معنای دریافت سهام از سوی جاماندگان یا افرادی که ثبتنام نکردهاند- صرفا به دهکهای پایین و افراد تحت حمایت نهادهای حمایتی، میتواند به عنوان راهکاری برای توزیع ثروت و حتی به محلی برای ایجاد درآمدهای پایدار این دهکها تبدیل شود. با توجه به رونق بازار سرمایه و افزایش ارزش سهام یک میلیون تومانی این دهکها به بیش از 30 میلیون تومان، توزیع مرحله دوم سهام برخی شرکتهای دولتی تحت عنوان «سهام عدالت» میتواند در راستای افزایش ثروت این دهکها، نهتنها کیفیت زندگی آنها را تغییر دهد، بلکه با افزایش ثروتشان سهم این اقشار از اقتصاد ملی را نیز افزایش داده و مانع ایجاد برخی نارضایتیهای اجتماعی و تبعات آن شود.
ارسال به دوستان
پاتولوژی برجام از منظر سیاست داخلی
سیدهفاطمه حسینی: 5 سال از انعقاد توافق هستهای میان ایران و اعضای 1+5 میگذرد. هماکنون با برجامی مواجه هستیم که دچار مرگ مغزی شده و علائم حیاتی حداقلی خود را نیز از دست داده است. البته هنوز همه اتصالات مربوط به این «توافق جوانمرگ» کشیده نشده و بانیان انعقاد آن نسبت به اعلام رسمی مرگ آن رضایت ندادهاند. تا اینجا بماند! فارغ از تحلیلهایی که درباره آسیبهای حقوقی سند برجام و فراتر از آن، خوشبینی کاذب طرفداران «گفتمان مذاکره با غرب» و بانیان شکلگیری «اقتصاد تحریممحور» مطرح شده است، در بازخوانی سلسله رفتارهای تاثیرگذار بر حوزه سیاست داخلی کشور (در پروسه برگزاری مذاکرات هستهای و انعقاد برجام از سال 92) لازم است نکاتی را مدنظر قرار دهیم.
یک: نظریه برچسبزنی (Labeling Theory)
یکی از تئوریهای کاربردی در توجیه «اقلیتسازی» یا «ایجاد هراس کاذب» در یک ساختار سیاسی- اجتماعی محسوب میشود. این نظریه که توسط «هاوارد سولبکر» و دیگر جامعهشناسان مشهور ارائه و تشریح شده است، بخوبی نشان میدهد چگونه عدهای با چسباندن «برچسب منفی» به منتقدان، به اهداف کوتاهمدت خود دست پیدا میکنند. به نظر میرسد این تئوری قابلیت زیادی برای تشریح فضای داخلی کشور در دوران انعقاد برجام دارد! دولت یازدهم، در همان آغاز شکلگیری انتقادات دلسوزانه و هشداردهندهای که معطوف به سند برجام و آسیبهای بالقوه و بالفعل حقوقی آن بود، از منتقدان، تحت عنوان «دلواپس» یاد کرد! متعاقبا، دولت با تصویرسازی کاذب از کسانی که آنها را «دلواپس» میخواند، آنها را «کاسبان تحریم»، «دروغگویان»، «افراد تندرو»، «افراطیون» و... نامید. این «برچسبها» به اندازهای از سوی جریان طرفدار برجام و دولت تکرار شد تا کلمه «دلواپس» به یک «کلیدواژه سلبی» و «بازدارنده» در جامعه تبدیل شد.
در این تصویر مجازی، دلواپسان کسانی بودند که چشم دیدن بهبود اوضاع اقتصادی و روانه شدن میلیاردها دلار(!) پول و برقراری دوباره «سوئیفت» و «همکاری صدها بانک آمریکایی» و اروپا با ایران را نداشتند! هیاهو و هیجان کاذب ناشی از «انعقاد توافق هستهای» به عنوان تنها راهکار خروج کشور از بنبست، به اندازهای در فضای داخلی جامعه از سوی دولت و حامیانش طنینانداز شد که هشدار منتقدان مبنی بر اینکه میان «واقعیت برجام» و آنچه در عمل تبلیغ شده سنخیتی وجود ندارد به گوش نمیرسید. «تمسخر»، «سکوت» و «خشم» ۳ مؤلفه اصلی پاسخهایی بودند که طرفداران برجام خطاب به منتقدان مطرح میکردند.
در این میان، کافی بود منتقدی هشدار دهد «ممکن است رئیسجمهور بعدی آمریکا (پس از اوباما) از برجام خارج شود» تا درباره انواع کژفهمیها، نادانیها و سنگاندازیها در مسیر بهبود جریان اقتصاد کشور متهم شود!
دو: فارغ از آسیبشناسی بینالمللی و حقوقی برجام- که معلول پشت پا زدن آمریکا (اعم از دموکراتها و جمهوریخواهان) به این توافق و بازی مستقیم تروئیکای اروپایی در زمین واشنگتن بوده- لازم است آسیبشناسی داخلی برجام و خلق دوگانههای کاذب مانند «دلواپس/ روشنفکر»، «متحجر/ مدرن» و «دلسوز/ خائن» مورد بازخوانی و تحلیل قرار گیرد. براستی چه اتفاقی رخ داد تا این دوگانههای هدفمند ایجاد شد و روانهسازی منتقدان برجام به سمت «تاریک ماجرا» از سوی طرفداران دیروز و امروز مذاکره با آمریکا چگونه قابل تحلیل بود؟ اگر این آسیبشناسی (متناظر با تکنیکها و تاکتیکهای دولت در برچسبزنی به منتقدان دلسوز برجام) بررسی نشود، قطعا ممکن است در آینده چنین صحنه رقتباری تکرار شود. اینکه امروز برخی اعضای دولت و حتی عدهای از مدافعان دیروز برجام، همان سخنان منتقدان اولیه توافق هستهای را تکرار میکنند نه تنها نکوهیده نیست، بلکه نشاندهنده رصد هوشمندانه اوضاع (آن هم در اوج هیجانات ناشی از بزرگنمایی برجام) است. اگر بزککنندگان توافق با غرب و کسانی که تامین آب آشامیدنی مردم را نیز به توافق هستهای نسبت میدادند، به جای خلق دوگانه «دلواپس/ روشنفکر» اندکی توجه خود را معطوف به دوگانه واقعی «تعهدپذیری کامل ایران/ بیتعهدی مطلق غرب» میکردند و با تعجیل خود در اعلام برجام و تبدیل کردن آن به تنها دستاورد دولت، کشور را به نقطه فعلی نمیرساندند، اکنون اوضاع اقتصاد ایران تا این حد رقتبار نبود.
سه: بزرگترین درس برجام در حوزه سیاست داخلی، «پرهیز از برچسبزنی به منتقدان دلسوز» است. به نظر میرسد طرفداران گفتمان «سازش با غرب» این بار نیز چشم امید به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا دوختهاند و در صدد احیای بازی قبلی خود هستند! این بار حتی اگر آنها بخواهند «دوگانههای کاذب» دوران انعقاد برجام را بازتولید کنند، مردم انقلابی و فهیم جامعه که از ماهیت آمریکا، اتحادیه اروپایی و متحدان آنها آگاه شدهاند اجازه چنین کاری را به آنها نخواهند داد. آری! دوران برچسب زدن به منتقدان برجام مدتهاست به پایان رسیده!
ارسال به دوستان
لزوم پرهیز از شرطیکردن اقتصاد کشور
محمدکاظم انبارلویی: رهبر حکیم انقلاب درباره مجلس یازدهم از عنوان «قویترین و انقلابیترین مجلس پس از پیروزی انقلاب اسلامی» استفاده کردند که این مسأله در چند زمینه حائز اهمیت است.
1- مشخصه این مجلس این است که جوانان پرانگیزه، باایمان، تحصیلکرده و کارآمد به مجلس راه پیدا کردهاند که میتوانند موتور حرکت مجلس به سوی اهداف انقلابی باشند.
2- شماری از مردان انقلابی و دارای سوابق اجرایی که از استانداران و وزرای دولتهای سابق بودند به مجلس راه پیدا کردهاند.
3- پیشکسوتانی از نمایندگان مجلس که در ادوار گذشته بودند در این مجلس حضور دارند.
این نخستینبار است که رهبر بزرگوار انقلاب از کلیات یک مجلس با این مشخصات یاد میکنند و همین است که امید مردم به نمایندگان انقلابی، قوی و جوانان پرانگیزه و مدیرانی که قبلا در چندوچون اجرا بودند و الان در مقام تقنین برآمدهاند، برای اصلاح امور زیاد است.
رهبر انقلاب 6 توصیه فوقالعاده مهم به نمایندگان انقلابی داشتند و فرمودند: «باید نیت خود را خالص کنید، فقط برای مردم کار کنید، از جوزدگی پرهیز کنید، به سوگند نمایندگی خود فکر کنید؛ بویژه درباره پاسداری از اسلام و دستاوردهای نظام، روی مسائل کلیدی و اصلی تمرکز کنید و از حاشیهپردازی پرهیز کنید، اولویتبندی نسبت به مسائل کشور داشته باشید و مسائل کشور را بشناسید». اولویتهای مجلس از نگاه رهبر حکیم انقلاب هم اهتمام به تولید در کشور، اهتمام به اشتغال، مهار تورم، ارائه راهکار برای خم نشدن پشت مردم زیر بار تورم افسارگسیخته و یافتن راهحل برای افزایش ارزش پول ملی بود.
نظام مالی و پولی کشور نیاز به مدیریت فنی دارد، مرکز قانونگذاری کشور باید در این مدیریت سهم تقنین را ادا کند، صدور نفت امروز به کمترین میزان خود رسیده و مجلس باید ترتیبی اتخاذ کند که بودجه آینده بدون اتکا به نفت باشد، مسکن، ازدواج و تسهیل مسیر آن، مسأله فرزندآوری و جلوگیری از حرکت کشور به سمت پیری و مدیریت فضای مجازی که اکنون دشمن از طریق مدیریت آن در حال طراحی فتنه سوم علیه جمهوری اسلامی ایران است و رسانهها از آن به عنوان تابستان داغ یاد میکنند که عمدتا تمرکز دشمن بر روی فضای مجازی است، نکات مهمی است که باید توسط مجلس برایشان فوری چارهاندیشی شود.
نقطه فوقالعاده مهمی که مقام معظم رهبری فرمودند اشاره به ظرفیتهای مهم کشور بود. اولین ظرفیت کشور که توانسته تولید ملی را ارتقا ببخشد، هزاران شرکت دانشبنیان است، مجلس باید بر تقویت شرکتهای دانشبنیان اهتمام ویژه داشته باشد. دومین ظرفیت کشور اجرای صدها طرح زیربنایی است که به رغم عنصر تحریمها در حال انجام است. سومین ظرفیت، بهرهبرداری مستمر از طرحهای جدید است؛ طرحهایی که جدید اجرا شده و به بهرهبرداری رسیده است. چهارمین ظرفیت کشور پیشرفتهای حیرتانگیزی است که در صنایع نظامی داریم و به سلاحهایی در زمین، هوا و دریا دست پیدا کردهایم که کشور را در مقام بازدارندگی قرار داده است به طوری که هیچ قدرت منطقهای و فرامنطقهای نمیتواند حتی فکر حمله به ایران را داشته باشد.
پنجمین ظرفیت کشور موفقیتهای فضایی ماست. در حال حاضر در باشگاه فضایی جهان تنه به تنه قدرتهای بزرگ دنیا در حال حرکت هستیم. ششمین ظرفیت کشور در حوزه پدیدههای طبیعی، جغرافیایی و تاریخی است. ملتی با سابقه 7 هزار سال تمدن بشری روی زمین هستیم و از یک پشتوانه تاریخی برخورداریم.
و هفتمین ظرفیت کشور، ظرفیت معنوی مردم است. ما در دوران اوجگیری کرونا دیدیم که ملت با «جنبش مواسات» و حرکت مؤمنانهای که از ماه رمضان آغاز شد هم دولت و هم ملت در کنار هم توانستند ظرفیتی ایجاد کنند که به ۴-۳ دهک آسیبدیده جامعه کمک مؤمنانه شود.
رهبر انقلاب 5 ویژگی هم به عنوان فرمول حل مشکلات اقتصادی ارائه دادند؛ دشمن اینگونه القا میکند که مشکلات ملت ایران راهحل ندارد و راهی جز مذاکره و در نهایت تسلیم باقی نمانده است.
مقام معظم رهبری خطاب به نمایندگان مجلس فرمودند: مشکلات کشور راهحل دارد و 5 راهحل عملیاتی در این باره مطرح کردند.
نخست اینکه سراغ خوداتکایی بروید. دوم به جوانان اعتقاد و اعتماد پیدا کنید. اعتماد به نفسی که جوانان دارند نقطه اتکای ما به سوی پیشرفتهای شگرف است و همین به حل مشکلات کشور کمک میکند. سوم استفاده از بنیه قوی کشور، زیرا زیرساختهای فوقالعاده بزرگی در کشور در سالهای گذشته و در دولتهای قبل ایجاد شده و امروز این زیرساختها کمک میکند تا هم به تولید، رونق بدهیم و هم جهش تولید ایجاد کنیم. چهارم اینکه به طور کلی از خارج از کشور قطع امید کنیم، زیرا هیچ کمکی از خارج به ما نخواهد رسید و هیچ خبری در غرب نیست و باید برای توسعه کشور به عزم و اراده ملت خود تکیه کنیم.
و آخرین فرمول پرهیز از شرطی کردن اقتصاد کشور است؛ باید واقعیات کشور را در نظر گرفته و بر اساس آن برنامهریزی کنیم.
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|