|
ارسال به دوستان
گزارش «وطن امروز» از نقش سپاه قدس در جلوگیری از دیپلماسی انفعالی در غرب آسیا و پاسداری از آرمان آزادی فلسطین
رزمندگان بدون مرز
«سپاه قدس را به عنوان یک مجموعه و سازمان اداری صرفا نبینیم، بلکه به عنوان یک نهاد انسانی و دارای انگیزههای بزرگ و روشن انسانی مشاهده کنیم... سپاه قدس یک نیرویی است که با سعهصدر به همه جا و همه کس نگاه میکند. رزمندگان بدون مرزند؛ رزمندگانی که هر جا نیاز باشد در آنجا حضور پیدا میکنند؛ خود را بلاگردان مقدسات و حریمهای مقدس میکنند.... آن وقت همینها هستند که میروند و سایه جنگ و ترور و تخریب را از کشور خودمان هم دور و دفع میکنند.... بخش مهمی از امنیت میهن عزیز ما محصول کار همین جوانهای مؤمنی است که سالها تحت فرماندهی سردار شهید عزیزمان کار و تلاش کردند».
اینها بریدههایی از کلام رهبر حکیم انقلاب اسلامی درباره «سپاه قدس» است که در خطبه نماز جمعه ۲۷ دیماه ۱۳۹۸ بیان فرمودند. نیرویی که به فرماندهی سردار شهید حاجقاسم سلیمانی، نه تنها آوازهاش در 4 گوشه دنیا پیچیده، بلکه مهرش در قلب همه مستضعفان و آزادیخواهان جهان ریشه دوانده است. رهبر معظم انقلاب در سخنرانی اخیر خود که به مناسبت روز معلم و روزکارگر ایراد شد، جملهای را با تعابیر تحسینبرانگیز درباره سپاه قدس بیان کردند که تامل در آن بسیار حائز اهمیت است. ایشان در بخش پایانی سخنان خود بعد از اشاره به مطالب فایل صوتی منتشر شده از سخنان وزیر امور خارجه، اظهار داشتند: نیروی قدس بزرگترین عامل جلوگیری از دیپلماسی انفعالی در غرب آسیاست. این جمله کلیدی، نیازمند تبیین ۲ موضوع است؛ یکی تبیین کلیدواژه دیپلماسی انفعالی و شاخصهای آن و دیگری بررسی چگونگی خنثیسازی این نوع دیپلماسی در منطقه غرب آسیا از سوی سپاه قدس. به همین علت تلاش کردیم در گفتوگو با کارشناسان و صاحبنظران مطالعات خاورمیانه و روابط بینالملل، تصویر روشنتری از این ۲ موضوع استراتژیک را ترسیم کنیم.
***
سپاه قدس پروژه صهیونیستی «از نیل تا فرات» را ناکام گذاشت
محمدمحسن فایضی*: پس از انتشار صوت محمدجواد ظریف، دوگانه کاریکاتوری و اشتباه «میدان» یا «دیپلماسی» در گوشه و کنار مطرح شده است. اما میدان یا دیپلماسی نه تنها در نقطه مقابل هم نیستند بلکه در تکمیل کننده و در کنشگری یکدیگرند. واقعیتهای موجود در منطقه غرب آسیا و تجربه یک دهه کنشگری جمهوری اسلامی در منطقه نشان داده، این میدان و بازوی نظامی کشور بوده که توانسته کشور را به خواسته خود و اقتدار برساند. دلیل اصلی این تحقق، ماهیت اصلی منطقه و وجود مؤلفههای منطقهای است. اصلیترین مولفههای شکلدهنده معادلات، پرونده رژیم صهیونیستی و فلسطین است؛ پروندهای که بر بسیاری از تحولات دهههای اخیر سایه انداخته است. از تقابل با پیروزی انقلاب اسلامی، تا جبههبندیهای منطقهای و حتی سیاستهای کلان آمریکا و روسیه در خاورمیانه. اسرائیل مولفهای است که به باور بسیاری از تحلیلگران بنام آمریکایی مانند مرشایمر، دلیل نخست ورود ایالات متحده به جنگ عراق بوده است.
آنچه واقعیت منطقه ما را شکل داده، کنش، توطئه و ماهیت و جایگاه رژیم اشغالگر به عنوان یک غده سرطانی در میان جهان اسلام و سرزمینهای اسلامی است. امام خمینی(ره) در ارتباط با اهداف اساسی رژیم صهیونیستی صراحتا میفرمایند: «این جرثومه فساد را که در قلب کشورهای اسلامی گماشتهاند، تنها برای سرکوبی ملت عرب نیست، بلکه خطر و ضرر آن متوجه همه مناطق غرب آسیا است. نقشه، استیلا و سیطره صهیونیسم و استعمار بر دنیای اسلام و بیشتر سرزمینهای زرخیز و منابع سرشار کشورهای اسلامی میباشد».
جمهوری اسلامی ایران با بهرهگیری از ۲ بازوی میدان و دیپلماسی، با حضور بیبدیل و صحیح بازوی میدانی توانسته طی 4 دهه در مساله فلسطین، با حمایت از گروههای مقاومت و زنده نگه داشتن مبارزات مسلحانه علیه رژیم صهیونیستی، تاثیر عمیقی در منطقه بگذارد و از سیاست انفعالی عبور کند. حمایت و توسعه توان نظامی حزبالله، حماس و جهاد اسلامی منجر به تحمیل شکستهای بزرگی بر پیکر صهیونیستها مانند خروج از لبنان، جنگ 33 روزه و مقاومتهای 22، 11، 51 و ۲ روزه شد. این شکستها سناریو و برنامه صهیونیستها را برای سیطره بر کل منطقه یک به یک نابود کرد. به طوری که اکنون رژیم صهیونیستی با کشیدن دیوار دور تا دور خود از نوار غزه تا مرزهای لبنان و اردن سعی دارد موجودیت پوشالی خود را حفظ کند.
امام خامنهای در ششمین کنفرانس بینالمللی حمایت از انتفاضه فلسطین فرمودند: «مهمترین دستاورد مقاومت، ایجاد مانع اساسی در برابر پروژههای صهیونیستی است. موفقیت مقاومت، در تحمیل یک جنگ فرسایشی به دشمن است، یعنی توانسته برنامه اصلی رژیم صهیونیستی را که سیطره بر کل منطقه بود، به شکست بکشاند. در این روند، باید بحق، از اصل مقاومت و سلحشورانی که در دورههای مختلف و از همان ابتدای اجرای پرده تأسیس رژیم صهیونیستی به مقاومت پرداختند و با تقدیم جان خود، پرچم مقاومت را برافراشته نگاه داشته و نسل به نسل آن را منتقل کردند، تجلیل شود... اگر مقاومت، رژیم صهیونیستی را زمینگیر نکرده بود، اینک شاهد دستاندازی آن به دیگر سرزمینهای منطقه بودیم؛ از مصر گرفته تا اردن و عراق و خلیجفارس و...؛ آری این دستاورد بسیار مهم است».
همچنین باید اشاره کرد یکی از مهمترین تأثیرات بنیادین انقلاب اسلامی بالاخص در مساله فلسطین، بازگشت اسلام به متن مبارزه است. در حالی که در دهههای 1960 و 1970 میلادی جریانهای چپ و ملیگرای ناسیونالیست عربی پرچم مبارزه را در دست داشتند و شکستهایی را متحمل شدند، ظهور یک قدرت با هویت دینی، جریانهای مذهبی و اسلامی را در فلسطین زنده کرد. باور به نقش و هویت ایمانی و اسلامی در مبارزه انقلاب اسلامی ایران انگیزه اصلی خیزش و رستاخیز اسلامی در فلسطین اشغالی بویژه در نوار غزه و کرانه باختری رود اردن محسوب میشود. اکنون پس از چند دهه جریانهای چپ، مارکسیستی یا سوسیالیستی و ناسیونالیسم کمترین نقش را در میان جریانهای مقاومتی ضدصهیونیستی دارند و نقش و اهمیت اسلام، جهاد و شهادت در خون تمام جریانهای مقاومت فلسطین جریان دارد. دستاوردها و ایستادگی جریانهای اسلامی مقاومت موجب شده کارآمدی این هویت برای امت اسلامی و فلسطین به یک باور تبدیل شود. این مساله و ویژگی با توجه به پیروزیهای محور مقاومت علیه رژیم صهیونیستی در ۲ دهه اخیر، بسیار مورد توجه قرار دارد.
اما در پایان با نزدیکی روز قدس باید یک نکته را یادآور شد. تبیین چرایی و عقلایی بودن آرمان فلسطین، رفع شبهات کهنه درباره فلسطینیان و جریانهای مقاومت و در نهایت اجتماعی کردن مساله فلسطین، مسالهای است که باید بیش از گذشته به آن توجه شود. اگر چه دوگانه میدان و دیپلماسی به بهانههای انتخاباتی مطرح شده اما در میان افکارعمومی نیاز به پاسخی دقیق و به دور از سیاستزدگی دارد.
برای تداوم راهبرد منطقهای جمهوری اسلامی با محوریت ضدیت با آمریکا و رژیم صهیونیستی، در مرحله نخست اقناع و همراهی افکارعمومی و نخبگان سیاسی انقلابی و حتی غیرانقلابی باید انجام شود؛ در غیر این صورت چالشهای موجود در حمایت از جریانهای مقاومت فلسطینی کار را دشوار خواهد کرد.
منظور از اجتماعی کردن این است که یک موضوع و مساله برای افکار عمومی ملموس و قابل درک شود و افراد با این مساله توان و قابلیت همزادپنداری و نزدیکی داشته باشند. تعریف اقدامات جدید مردمی، افزایش و نقشآفرینی نهادهای مردمی، فراهم کردن بستر ارتباطات مردمی و غیردولتی، روایت زندگی اجتماعی فلسطینیان و... بخشی از اقداماتی است که میتواند مساله فلسطین را اجتماعی کرده و آرمان آزادی قدس را نهادینه و اجتماعی کند. تداوم مسیر سیاستزدگی در تکرار شعارها و اکتفا به اقدامات نمادین در حمایت از فلسطین (مثل راهپیمایی روز قدس و...) طی 4 دهه گذشته موجب شده آرمان فلسطین در بدنه اجتماعی جامعه نهادینه نشود و افراد با این مساله همزادپنداری و نزدیکی نکنند؛ نقیصهای که برای رفع آن باید کمر همت بست.
* کارشناس مسائل فلسطین
***
سردار قاآنی از نگاه صهیونیستها
خالی از لطف نیست که خیلی گذرا نگاهی بیندازیم به تصویر و تحلیل رسانههای اسرائیلی از شخصیت فرمانده جدید سپاه قدس. از همان روزهای اول ترور سردار شهید سلیمانی، رسانههای غربی و عبری به دنبال تحلیل شرایط سپاه قدس بعد از ترور سردار سلیمانی بودند. روزنامه اسرائیلی یدیعوت آحارانوت یکی از رسانههایی بود که بعد از شهادت سردار سلیمانی، سعی کرد در یادداشتی به بررسی نحوه فکر و استراتژیهای سردار قاآنی بپردازد. روزنامه یدیعوت آحارانوت در یادداشت خود درباره فرمانده جدید سپاه قدس نوشت: «ژنرال اسماعیل قاآنی که 5 سال پیش اعتراف کرد موشکهای غزه را تأمین میکند، اکنون مسؤولیت نیروی قدس را بر عهده دارد و بر هرگونه انتقامی که ایران قصد دارد علیه ایالاتمتحده بگیرد نظارت خواهد کرد». یدیعوت آحارانوت در ادامه مینویسد: «اسماعیل قاآنی همانند سلف خود، در دهه 1980 با جنگ 8ساله ایران با عراق روبهرو شد و بعدا به نیروی قدس پیوست. نگاهی به لیست تحریمهای غربی نشان میدهد با آنکه وی مدت طولانی یکی از مقامات در سازمان (سپاه قدس) بوده است اما هنوز ناشناخته مانده است!» البته نویسنده در ادامه به این نکته اشاره میکند که سردار قاآنی سال 2012 به اتهام همکاری مالی با سپاه قدس تحریم شده است. این روزنامه صهیونیستی در ادامه به بخشی از سخنان رهبر انقلاب در حکم جدید سردار قاآنی اشاره میکند: «در اعلام قاآنی بهعنوان جانشین سلیمانی، آیتالله علی خامنهای او را یکی از برجستهترین فرماندهان در خدمت ایران خواند». یدیعوت آحارانوت مدعی است تحلیلگران غربی بر این باورند در حالی که سلیمانی بر کشورهای همسایه غربی ایران تمرکز میکرد، قاآنی نیروهای کشورهای شرقی ایران یعنی افغانستان و پاکستان را مدیریت میکرده است. به این ترتیب میتوان اذعان کرد فرمانده جدید سپاه قدس، همچنان برای غربیها و اسرائیلیها یک پدیده پیشبینیناپذیر است که عملکردش میتواند آنها را با شوکهای تازهتر و غافلگیرکنندهای مواجه کند.
***
سپاه قدس سایه جنگ را از سر ایران برداشت
دکتر فؤاد ایزدی: دیپلماسی سپاه قدس، «دیپلماسی تولید قدرت» است و دیپلماسی انفعالی دیپلماسی «واگذاری قدرت»؛ اولی امتیاز میگیرد، دومی امتیاز میدهد
آقای دکتر! رهبر معظم انقلاب در سخنرانی اخیرشان فرمودند نیروی قدس مهمترین عامل جلوگیری از دیپلماسی انفعالی در غرب آسیا بوده است. من مشخصاً ۲ سوال از حضرتعالی دارم؛ یکی اینکه کلیدواژه «دیپلماسی انفعالی» دقیقاً ناظر بر چه رویکردی در سیاست خارجه است و دیگری اینکه سپاه قدس چگونه توانسته این دیپلماسی انفعالی را در منطقه غرب آسیا خنثی کند؟
از نظر من «دیپلماسی انفعالی» یعنی تمکین به وضع موجود و تبعیت از چارچوبهای تعیین شده از سوی هژمونی ابرقدرتها. دیپلماسی انفعالی به دنبال ایجاد قدرت نیست، بلکه به دنبال این است با دادن امتیاز، طرف مقابل را راضی کند که بخشی از نیازهای کشور را برآورده کند، در حالی که یک دیپلماسی فعال، با ایجاد قدرت، دشمن را مجبور به دادن امتیاز میکند و این کاری است که سپاه قدس انجام داده است.
شما میبینید در یک ماه، چندین بار مقامات رژیم صهیونیستی ایران را تهدید به حمله نظامی میکنند اما چرا حمله نمیکنند؟ جوابش این است که سپاه قدس توانسته با توانمندسازی جنبشهای ضداسرائیلی و نهضتهای رهاییبخش فلسطین در منطقه و ایجاد همگرایی بین آنان، زمین جنگ را به همسایگی سرزمینهای اشغالی ببرد.
خود این فعالیت که یک اجماع منطقهای بین گروههای مختلف مبارز علیه اسرائیل ایجاد شود و اینها یک شبکه منسجم را تشکیل دهند که ما امروز آن را تحت عنوان جبهه مقاومت میشناسیم؛ جبههای که از لبنان و سوریه تا پاکستان و عراق و افغانستان و یمن در آن حضور دارند، خود همین ایجاد همگرایی بین این طیفهای مختلف، نیازمند یک دیپلماسی فعال و پرکار بوده که از سوی سپاه قدس انجام شده است. در واقع این سپاه قدس بود که توانست سایه جنگ را از سر کشور بردارد، نه دیپلماسی انفعالی وزارت امور خارجه. دیپلماسی سپاه قدس، «دیپلماسی تولید قدرت» است و دیپلماسی انفعالی، دیپلماسی «واگذاری قدرت»؛ اولی امتیاز میگیرد، دومی امتیاز میدهد. شما تمام کتابهایی را که در حوزه مطالعات راهبردی و استراتژیک نگاشته شده ببینید، همه اینها شاخصهای قدرت یک کشور را احصا و همگی اذعان کردهاند میزان نفوذ یک کشور در سایر کشورها، یک مؤلفه قدرت برای آن کشور حساب میشود. سپاه قدس توانست حول محور «پرونده فلسطین» و مقاومت در این راه، افکار عمومی جهان اسلام را به خود متوجه کند. در دورهای که بسیاری از سردمداران عرب به آرمان فلسطین خیانت کردند، این سپاه قدس بود که امکانات جهان اسلام را برای آزادی فلسطین تجهیز کرد و همین مساله به یکی از مؤلفههای نفوذ جمهوری اسلامی در جهان اسلام تبدیل شد؛ موضوعی که طبیعتا برای جمهوری اسلامی علاوه بر پایبندی به آرمانهای انسانی و اسلامی، تولید قدرت سیاسی و امنیتی نیز کرده است. اگر پرونده فلسطین به سپاه قدس واگذار نشده بود، ابدا ما این اقتدار کنونی را در خاورمیانه نداشتیم و مجبور بودیم برای تامین امنیت خود در برابر اسرائیل، باز هم مسیر مذاکرات و دادن امتیاز را در پیش بگیریم که آن هم دردی را دوا نمیکرد و مشخصا جنگ را به مرزها و بلکه داخل مرزهای ما میکشاند.
*** نیروی قدس با «دیپلماسی نهضتی» ایران را به قدرت منطقه تبدیل کرد دکتر سعدالله زارعی*: از سال 1948 که سازمان ملل متحد تاسیس شد، نظام سلطه مناسبات خاصی را برای همه کشورهای جهان تنظیم کرد. بر همین اساس، همه کشورها فارغ از مدل حکومتیشان، از طریق نهادی به نام وزارت خارجه در چارچوب مناسبات تعریفشده از سوی نظام سلطه به بازیگری در صحنه بینالملل میپردازند. نهاد وزارت خارجه، ابداع انقلاب اسلامی نبوده و یک نهاد معمول با دستور کار مشخص است.
بعد از انقلاب اسلامی این ضرورت حس شد که برای پیشبرد آرمانهای انقلاب اسلامی، نهاد وزارت خارجه کشش و ظرفیت لازم را ندارد، چرا که این نهاد در چارچوب وضع موجود عمل میکند اما انقلاب اسلامی قصد داشت وضع موجود و مناسبات روابط بینالملل را به نفع مستضعفین برهم بزند. همین هم پایه و زیربنای تاسیس سپاه قدس شد.
اگر بخواهم به صورت خاص درباره غرب آسیا صحبت کنم، باید بگویم پرونده فلسطین و مبارزه با اسرائیل اصلیترین مساله خاورمیانه است. اگر شما تاریخ 40 ساله انقلاب را به دقت مطالعه کنید، میبینید وزارت خارجه نتوانسته در این حیطه خشتی روی خشت بگذارد. اگر قرار بود به این دیپلماسی انفعالی تن بدهیم، باید منطقه را دودستی تقدیم آمریکا و رژیم صهیونیستی میکردیم. سپاه قدس در منطقه خاورمیانه با در پیش گرفتن «دیپلماسی نهضتی» توانست ایران را به یک قدرت منطقهای تبدیل کند.
همین الان در پرونده فلسطین، جهان اسلام با خیانت سران برخی کشورهای عربی مواجه شده است. پایبندی جمهوری اسلامی به آرمان فلسطین و تلاش سپاه قدس برای احیا و توانمندسازی جنبشهای آزادیبخش فلسطین، نقطه امید مردم منطقه و باعث افتخار و غرور ملتهای مسلمان است. اگر پیش از این، حمایت جمهوری اسلامی ایران از فلسطین مایه خرسندی تودههای مسلمان بود، امروز این احساس خرسندی با وجود خیانت سران کشورهای عربی مضاعف شده است.
مساله فلسطین، تنها یک مساله سرزمینی نیست، تنها مربوط به هویت عربی نیست، بلکه قبله اول مسلمانان است و با هویت اسلامی-قرآنی پیوند خورده است. فعالیتهای جمهوری اسلامی در راستای تحقق آرمان آزادی فلسطین، زندهکننده احساس غرور و توانمندی در تودههای مردم مسلمان منطقه است.
شما مطمئن باشید اگر نفوذ قدرت نرم جمهوری اسلامی در کشورهای منطقه نبود، سران این کشورها با قدرت بیشتری وارد چالش و رویارویی با ایران میشدند اما این نفوذ جمهوری اسلامی است که ترمز این کشورها برای رویارویی خصمانه با ایران را کشیده است؛ نفوذی که مشخصا از سوی سپاه قدس ایجاد شده و دیپلماسی انفعالی وزارت خارجه نقشی در آن نداشته است.
سپاه قدس، خودش را در چارچوبهای تعریف شده محصور نکرده و تلاش کرده شرایط تحمیلی را نپذیرد و یک جبهه و فضای جدیدی را در مناسبات بینالملل باز کند. شما آثار این تلاش را از آمریکای لاتین و ونزوئلا گرفته تا خاورمیانه و لبنان و عراق و یمن میبینید. اینها همان مؤلفههای اصلی قدرت جهانی جمهوری اسلامی است که اگر این مؤلفهها وجود نداشت، خیلی پیش از این انقلاب اسلامی ایران توسط قدرتهای جهانی بلعیده شده بود اما نه تنها این اتفاق نیفتاد، بلکه ورق برگشت و امروز این قدرتهای جهانی هستند که منافع خود را از سوی انقلاب اسلامی ایران در خطر میبینند.
* کارشناس مسائل غرب آسیا
ارسال به دوستان
درس تاریخ به شاگرد
گروه سیاسی: اظهارات نسنجیده ظریف در فایل منتشرشده گفتوگوی وی با سعید لیلاز در مرکز بررسیهای استراتژیک نهاد ریاستجمهوری، واکنشهای تندی را در افکار عمومی ایرانیان برانگیخت. در میان این اظهارات و ادعاهایی که پیرامون سردار شهید حاجقاسم سلیمانی مطرح شد، مساله نسبت «میدان» و «دیپلماسی» نیز با بازخوردهای مختلفی در فضای عمومی و نخبگانی همراه شد. هر چند مقامات دولتی و شخص رئیسجمهور در روزهای پس از انتشار این فایل سعی کردند با ارائه توضیحاتی مقابل هم قرار دادن «میدان» و «دیپلماسی» را حرفی غیردقیق بخوانند اما کماکان ابهامها پیرامون اظهارات ظریف در فضای عمومی جامعه باقی ماند.
در همین زمینه روز گذشته گفتوگوی تفصیلی دکتر علیاکبر ولایتی، وزیر اسبق امور خارجه و از دیپلماتهای باسابقه ایران با تسنیم منتشر شد. ولایتی در این گفتوگو به بررسی تاریخی تاثیرات ۲ مقوله میدان و دیپلماسی بر یکدیگر در موضوع حکمرانی پرداخت و گفت: از مدتی قبل، ۲ موضوع مهم «میدان» و «سیاست»، مورد مباحثه و گفتوگوهایی در داخل کشور قرار گرفت که سرانجام موجب شد مقام معظم رهبری که خود مبدع نظریه جدید «مقاومت منطقهای ناشی از بیداری اسلامی در عصر حاضر» هستند، اخیرا نکات ارزشمندی را به اجمال و اشاره در تبیین دیدگاه خویش مطرح فرمایند. وی ادامه داد: این سخنان، بنده را که افتخار داشتهام در تئوری و عمل در مکتب حضرت ایشان تلمذ کنم و به قدر بضاعت مزجاه، از استعداد و ظرفیت خویش بهره برده و آموختهها را در جهت خدمت به اهداف جمهوری اسلامی ایران به کار بگیرم، وادار کرد چند کلمهای به عرض دوستان و همکاران سیاستمدار خود برسانم؛ با این امید که این توصیهها که برگرفته از تجربههای سالیان طولانی خدمت در این حوزه است، برای اینجانب و دوستان قدیم و جدیدم در حوزه سیاست خارجی، مفید واقع شود.
ولایتی خاطرنشان کرد: موضوع مورد مناقشه این است که بعضی دیپلماسی و بعضی مبارزه میدانی را عامل تعیینکننده در پیشبرد روابط خارجی کشور میدانند. برای روشن شدن مطلب بهترین راه مراجعه به نمونههای تاریخی در تاریخ پرفراز و نشیب معاصر ایران است که من در چند بخش به آنها اشاره میکنم. وی در نخستین مثال، با اشاره به حمله روسها به ایران در سال 1218 هجری قمری (1803 میلادی) گفت: در این مقطع، فتحعلیشاه در تهران مشغول گذران معمول زندگی و سیاستگذاری بود و عباسمیرزای ولیعهد را مامور کرد با نیروهای موجود در آذربایجان، با استفاده از مالیات آن ایالت، مقابل تهاجم روسها بایستد. وزیر اسبق امور خارجه یادآور شد: عباسمیرزا با آن امکانات محدود، 10 سال در برابر یکی از امپراتوریهای قدرتمند جهان آن روز ایستاد و در آغاز جنگ، پیروزیهایی هم به دست آورد به طوری که حتی «سیسیانف» -فرمانده سپاه روس- به دست «حسین قلیخان» - حاکم ایرانی باکو- به قتل رسید که تزار روس (نیکولای اول) ناچار شد «پاسکوویچ» -بزرگترین فرمانده ارتش روس- را برای جنگ فرا بخواند. ولایتی افزود: عباسمیرزا 10 سال در دوره اول جنگهای ایران و روس مقاومت کرد و پس از 10 سال مبارزه، بخشی از شهرهای آذربایجان، ارمنستان و گرجستان را از دست داد. مجددا 13 سال بعد در 1241 با پشتوانه «رساله جهادیه» که 143 نفر از علما و مجتهدان امضا کرده بودند، به مناطق اشغالی آذربایجان و ارمنستان و گرجستان حمله کرد و همه شهرهای اشغالی را از روسها بازپس گرفت ولی باز به دلیل سیاستگذاری منفعلانه فتحعلیشاه در سال 1243 از مناطق بازپس گرفته شده، عقبنشینی کرد، در حالی که فتحعلیشاه در پایتخت شعر میگفت که «کشم شمشیر مینایی که شیر از بیشه بگریزد/ زنم بر فرق «پسکوویچ» که دود از «پطر» برخیزد». وی ادامه داد: با وجود اینکه در نهایت عباسمیرزا در این جنگها شکست خورد اما مقاومت جانانه 12 ساله وی، رعبی در دل روسها افکند که به رغم نقشه اولیه آنها برای رفتن تا آبهای گرم بویژه خلیجفارس و دریای عمان، از ادامه کار منصرف شدند. زمانی که «گریبایدف» -سفیر بیعقل و پر مدعای روس در تهران- طالب اسارت زنهای گرجیالاصل مسلمان ایرانی و اعزام آنها به تفلیس بود، توسط مردم باغیرت ایران کشته شد و متعاقبا عباسمیرزا، هیأتی را به ریاست پسرش، «خسرو میرزا» با همراهی امیرنظام زنگنه و میرزا تقیخان فراهانی (امیرکبیر)، جهت عذرخواهی به مسکو فرستاد و تزار روس که میدانست اگر آن را نپذیرد، مجددا شاید با حمله متقابل عباسمیرزا مواجه شود و این بار با استفاده از تجربه دوره دوم جنگها، ممکن است عباسمیرزا پیروز شود، به فوریت عذرخواهی را پذیرفت و همچنین غرامت سالانه ذکر شده در «قرارداد ترکمنچای» را که قرار بود از دولت ایران دریافت کند نیز بخشید. وزیر اسبق امور خارجه با بیان اینکه آن میدانی که عباسمیرزا گشوده بود، زمینه را برای اعمال سیاست «امیر نظام زنگنه و میرزا تقیخان فراهانی جوان» آماده کرد، گفت: در واقع اگر ترس از اقدامات میدانی عباسمیرزا نبود، به چه دلیل روسها باید ناراحتی بزرگ دیپلماتیک ناشی از کشته شدن سفیر خود در تهران را بپذیرند و از گرفتن غرامت هم منصرف شوند؟ آیا همراه هیأت اعزامی، سپاه رزمی کارآمدی بود که اگر نمیپذیرفتند، مسکو را فتح میکردند؟
ولایتی در ادامه به یک موضوع تاریخی دیگر، این بار در مساله افغانستان اشاره کرد و اظهار داشت: با توطئه و دسیسه انگلیسیها، در «هرات» - که «ولیعهدنشین عهد صفوی» بود- به قصد جدایی از ایران، شورشی به سرکردگی «امیر دوست محمدخان» به پا شد و متعاقب آن «سالار» فرزند آصفالدوله در خراسان با تحریک انگلیسیها، شورش دیگری به پا کرد تا خراسان نیز مانند هرات جدا شود. «امیرکبیر» در سال 1264 که نخستین سال حکومت «ناصرالدین شاه» بود و امیرکبیر نخستوزیر ایران و در رأس سیاستگذاری حکومت ناصرالدین شاه قرار داشت، به «سلطان مراد میرزا» فرزند «عباسمیرزا» که حاکم «قرچه داغ» بود، فرمان داد به خراسان رفته و فتنه سالار را دفع کند و وی موفق به این کار شد و از آن پس لقب «حسامالسلطنه» گرفت.
به گفته ولایتی، وی به عنوان والی خراسان، اقدام به سرکوب شورش هرات کرد و با شکست «دوست محمدخان» در آنجا نیز موفق شد و به نام ناصرالدین شاه خطبه خواند و سکه ضرب کرد و سکهها را برای ناصرالدین شاه در تهران فرستاد و «شمسالشعرا سروش اصفهانی» قصیدهای در فتح هرات گفت. وزیر اسبق امور خارجه کشورمان یادآور شد: سال 1273 یعنی سال نهم حکومت ناصرالدین شاه، ایشان در فتحنامهای که به مناسبت فتح هرات به شاه نوشت، از وی اجازه خواست با نیروهای خود از «تنگه خیبر» عبور کند و وارد «دره سند» شود که رگ حیات حاکمیت کمپانی هند شرقی را قطع کند که متعلق به انگلیس و در حال برقراری تسلط کامل بر هند بود و با نیروهای «بهادر شاه ظفر»، آخرین پادشاه گورکانی هند، درگیر جنگ بود. ولایتی افزود: در واقع حسامالسلطنه قصد داشت با کمک و حمایت نیروهای بهادر شاه، انگلیسیها را تحت فشار قرار دهد تا دست از خوزستان بردارند و از آن طریق هرات را نجات دهد اما کارشکنیهای انگلیس در مرکز، توسط «مهدعلیا» -مادر ناصرالدینشاه- و «میرزا آقاخان نوری»-صدراعظم وابسته به سفارت انگلیس- او را وادار به تخلیه هرات کرد.
نکته مهم این است که میرزا آقا خان نوری، عنصر وابسته به سفارت انگلیس و دارای روابط نزدیک با «مهدعلیا»، طی نامه غلاظ و شدادی، از وی که فرزند خلف عباسمیرزا بود و خراسان و هرات را از خطر جدایی از ایران نجات داده و مانند نادر، عازم فتح هند و این بار برای استخلاص آن سرزمین از استعمار انگلیس بود، خواست هرات را ترک کند؛ یعنی چند سال بعد از پیروزی، تسلیم شورشیان کند! دیپلمات باسابقه کشورمان خاطرنشان کرد: در این وقایع تاریخی، فرمانروایی سیاسی کشور، ابتدا در دست امیرکبیر بود که توانست به طور صحیح و وطنپرستانهای از نیروهای میدانی میراث سردار رشید ایران یعنی عباسمیرزا استفاده کرده و خراسان و هرات را نجات دهد ولی زمانی که مرکزیت سیاسی کشور در اختیار مثلث «مهدعلیا»، «میرزا آقاخان» و «سفارت انگلیس» قرار گرفت، آن فاجعه تاریخی به وجود آمد و موجب جدایی هرات از ایران شد.
* علت مخالفت غربگرایان برای ارتباط با روسیه چیست؟
ولایتی به سومین موضوع تاریخی در مقطع پیروزی انقلاب اسلامی اشاره کرد و گفت: در ابتدای حکومت جمهوری اسلامی ایران، تلاشهای بسیار ارزشمندی در جهت اعمال سیاست موازنه منفی، یعنی عملیاتی شدن شعار محوری «نه شرقی- نه غربی» انجام شد و الحق حمایت از مردم افغانستان از یک سو و مردم فلسطین از سوی دیگر که در هر دوی آنها جمهوری اسلامی ایران، به صورت متوازن در جهت مقابله با سلطه بیگانه چه غربی و چه شرقی تلاش کرد و بهای سنگینی برای آن پرداخت، نشانگر باور عمیق و عملی ایران اسلامی بود. وی ادامه داد: بعد از فروپاشی شوروی، روسیه از یک کشور با وزن یک ابرقدرت به یک قدرت بزرگ و تأثیرگذار در فعل و انفعالات جهانی تغییر کرد و به تعبیر حضرت امام خمینی(ره) عملا آرمان مارکسیستی را به موزه تاریخ سیاسی جهان سپرد. وزیر اسبق امور خارجه اظهار داشت: وقتی آن کشور دیگر داعیهای در تأسیس حکومت جهانی «پرولتاریا» نداشت، جمهوری اسلامی ایران تصمیم گرفت با آن دولت، به عنوان یک همسایه مقتدر و صاحب تکنولوژی درجه یک دفاعی، هستهای و فضایی (حتی پیشرفتهتر از آمریکا) در این حوزهها رابطه برقرار کند. ولایتی افزود: از آن پس «غربگرایان» و «غربدوستان»، از جمله آنهایی که مارک غربگرایی ندارند اما دلبسته غرب هستند، به مخالفت با برقراری رابطه معقول براساس احترام متقابل، حقوق برابر و عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر با روسیه برآمدند و «غربگرایان»، با عوامفریبی و تکیه بر ذهنیتهای تاریخ گذشته، مبتنی بر برداشت سلطهجویانه کمونیستهای جهان با محوریت مسکو، با تبلیغات پنهان و آشکار، برقراری ارتباط راهبردی با روسیه را مورد تهاجم قرار دادند. وی از دیگر دلایل و قرائن غیرمستقیم این روسستیزی را دلبستگی بعضی ایرانیان مقیم غرب نسبت به غرب دانست که قریب به 50 درصد جمعیت کل ایرانیان خارج از کشور بوده و اغلب طبقه تحصیلکرده و ثروتمند و با دسترسی وسیع به رسانههای بینالمللی هستند و میخواهند رابطه ایران و کشورهای غربی مبتنی بر تسهیلات و آسانگیری ویزا و رفت و آمد بین ۲ طرف باشد.
* سیاست بدون قدرت امکان توفیق ندارد
وزیر اسبق امور خارجه تصریح کرد: هر کدام از این افراد که مردمی مسلمان و ایراندوست هستند، اگر به طور متوسط، حداقل با 5 نفر از اقوام و دوستان نزدیک مقیم ایران در ارتباط باشند، میتوان گفت 10 میلیون نفر طالب ارتباط متعارف با غرب هستند. در حالی که تعداد ایرانیان موجود در کشورهایی مانند روسیه و چین، بسیار اندک و غیرقابل مقایسه با ایرانیان مقیم در غرب است. ولایتی خاطرنشان کرد: شهید بزرگوار ما، سپهبد حاجقاسم سلیمانی که یکی از مصادیق ارزشمند قهرمانان بزرگ ایران و همچون عباسمیرزا میراثدار ایران قدرتمند پیرو اهلبیت(ع) بوده است، هم صاحب تدبیر شجاعانه میدانی و هم دارای دید راهبردی در مدیریت سیاسی کشور بود که به موقع اقدامی ارزشمند در جهت اجرای تدابیر تعیینکننده مقام معظم رهبری در حوزه سیاستهای منطقهای انجام داد و درست زمانی که بیش از 80 کشور با محوریت آمریکا و اروپای غربی در حوزههای بینالمللی و تهاجم نظامی، عرصه را بر سوریه تنگ کرده بودند و در چند سال اول، فقط ایران بود که از سقوط سوریه توسط آمریکا و صهیونیستها با پادویی برخی کشورهای ذلیل منطقهای جلوگیری میکرد، توانست روسها را قانع کند به کمک بیایند و از هدر رفتن زحمات و فداکاریهای چند ساله ایران و سوریه و حزبالله جلوگیری و پیروزی نهایی سوریه را قطعی کرد. وی افزود: کیست که نداند اگر تدبیر مقام معظم رهبری با اجرای موفق سردار نبود، سوریه و متعاقب آن عراق دچار مشکلات عدیده میشدند و سرنوشت آنها این نبود که امروز شاهد آن هستیم و به این ترتیب، حزبالله و حماس و جهاد اسلامی نیز تحت فشار قرار میگرفتند که معلوم نبود در مقابل سیل مهاجم ایادی شیطان بتوانند آنطور که امروز ایستادهاند، مقاومت کنند. وزیر اسبق امور خارجه در جمعبندی این بحث گفت: بعضی به این واقعیت توجه ندارند که سیاست بدون قدرت، امکان توفیق ندارد؛ اگرنه کشورهای کوچک و حتی ذرهبینی، این امکان را داشتند که سرنوشت دنیا را در دست بگیرند.
* میدان مقتدر نیازمند سیاستمدار مقتدر است
ولایتی با تاکید بر اینکه یک میدان مقتدر، نیازمند سیاستمدار مقتدر و بصیر برای حرکت با اقتدار توأم با بصیرت در صحنه بینالمللی است، افزود: سیاست منطقهای جمهوری اسلامی ایران، در «مقاومت حول محور بیداری اسلامی» معنی پیدا میکند. وی اضافه کرد: امروز اگر از یمن تا عراق و سوریه و لبنان و فلسطین، خط مقاومت و اتحاد کلمه هر روز پررنگتر میشود، مدیون سیاست آرمانی جمهوری اسلامی است و بدون حرکت در جهت این تفکر، هیچ دلیل دیگری برای اتحاد کلمه بین کشورهای اسلامی با سابقه طولانی مبارزه علیه صلیبیون، استعمارگران و صهیونیسم وجود ندارد. وزیر اسبق امور خارجه با بیان اینکه با تعارفات و تشریفات، هیچ کس جان خود را فدای وطنهای اسلامی فلسطین و عراق و سوریه و ایران و لبنان و یمن نخواهد کرد، گفت: توصیه متواضعانه و برادرانه اینجانب به دوستان سیاستمدار جمهوری اسلامی ایران این است که قدر شهدای گرانقدر ایران، عراق، سوریه، لبنان، فلسطین و یمن را بدانیم و در مقابل عظمت این بزرگان «پرچمدار تجدید حیات اسلام»، سر تعظیم فرود آوریم و همانطور که آنها از جان خویش گذشتند، ما هم از خودی خویش بگذریم.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|