مهدی محمدی: تلاش برای درک تفاوتهای راهبرد اعلامی و اعمالی آمریکا علیه داعش، از وضعیت پیچیده منطقه، تا حدود زیادی ابهامزدایی میکند.
باراک اوباما روز چهارشنبه یک راهبرد 5 ستونی برای مبارزه با داعش اعلام کرد.
1- اوباما تاکید کرد آمریکا بدون محدودیت جغرافیایی به داعش حمله هوایی خواهد کرد.
2- وی گفت آمریکا از نیروهایی که با داعش میجنگند حمایت اطلاعاتی، آموزشی و تجهیزاتی خواهد کرد. از جمله مهمترین گروههایی که اوباما به آن اشاره کرد آن دسته از معارضان سوری هستند که آمریکا ادعا میکند با داعش در حال نبردند. بنا شده این گروهها با بودجهای 500 میلیون دلاری در خاک سعودی و اردن آموزش ببینند.
3- رئیسجمهور آمریکا اضافه کرد آمریکا برای نبرد با داعش یک ائتلاف منطقهای تشکیل خواهد داد.
4- او گفت آمریکا به همراه دیگر کشورهای غربی قصد دارد توان ضدتروریسم خود را با ابزارهای مالی، حقوقی و اطلاعاتی تقویت کند. بلافاصله منابع غربی خبر دادند در روزهای آینده اوباما در نشستی در شورای امنیت شرکت خواهد کرد که هدف از آن محدود کردن وضعیت شهروندی کسانی است که مشکوک به ارتباط با داعش هستند.
5- در نهایت اوباما ادعا کرد آمریکا همچنان به کمک به غیر نظامیانی که تحت حمله داعش هستند ادامه خواهد داد.
واضح است آنچه اوباما اعلام کرد در واقع یک استراتژی نیست بلکه شیوهای است برای بیان بخشی از آنچه آمریکا عملا انجام میدهد و همچنین ادبیاتسازی برای کارهایی که آمریکا انجام نمیدهد ولی دوست دارد جهانیان فکر کنند در حال انجام آن است.
در عمل و روی زمین، موضوع چندان شباهتی به آنچه رئیسجمهور آمریکا گفت ندارد.
چند نکته زیر تا حدودی مساله را روشن میکند.
اول- نخست نباید فراموش کرد آمریکا تا همین چند ماه پیش داعش را یک تهدید نمیدانست. تا زمانی که داعش به عنوان یک نیروی مخوف ضدشیعی با اسد میجنگید، تا وقتی که درعراق صرفا دولت شیعه را تهدید میکرد و تا وقتی که داعش اعتبار ایدئولوژیک سعودی را به چالش نکشیده و به مرزهای سعودی و اردن نزدیک نشده بود، آمریکاییها حتی یک کلمه درباره تهدیدی به نام داعش نگفتند.همهچیز از وقتی شروع شد که داعش از برنامه خارج شد، به سمت اربیل حرکت کرد و ویدئوهایی منتشر شد که نشان میداد نیروهای آن در حال سر بریدن اتباع انگلیس و آمریکا هستند. من در اینجا قصد بحث درباره این ویدئوها را ندارم ولی اگر همین یک نکته را در نظر بگیریم که قاعدتا هدف اصلی داعش اکنون تثبیت وضعیت خود در عراق و سوریه است، انتشار پی در پی این ویدئوها که بهانه لازم برای حمله هوایی را در اختیار آمریکا قرار داده کاملا به ضرر داعش است بنابراین منطقی است که بپذیریم «تروریستهای باهوش داعش» - به تعبیر اوباما- این مقدار میفهمند که چنین کاری در مقطع فعلی به نفعشان نیست. پس سوال این است که این ویدئوها را چه کسی تولید و منتشر میکند؟ همچنین اگر امروز آمریکا از تهدید داعش سخن میگوید، باید تامل کرد که چه چیزی ارزیابی اولیه آمریکا را تغییر داده است. آیا داعش که روز اول توسط آمریکاییها ساخته شد، آموزش دید و تجهیز شد از کنترل خارج شده است؟ یا اینکه نه، آیا هنوز هم باید داعش را به مثابه یک ابزار در اختیار دستهایی پس پرده تحلیل کرد؟ ما هدفهای آمریکا از بازی جدیدی را که به راه انداخته تنها زمانی خواهیم شناخت که بدانیم محاسبات آمریکا درباره داعش چگونه شکل گرفته و چگونه تغییر میکند.
دوم- واضح است که اکنون آمریکا داعش را یک تهدید ارزیابی میکند اما مهم این است که بدانیم واشنگتن داعش فعلی را دقیقا چه نوع تهدیدی میداند. آنچه از ارزیابی وضعیت عملیاتی و اطلاعاتی آمریکا میتوان فهمید این است که آمریکا داعش را یک تهدید امنیتی قریبالوقوع نمیداند بلکه معتقد است داعش فعلا یک تهدید ژئوپلیتیک است که میتواند در آینده به یک تهدید امنیتی بدل شود. اصلیترین نکتهای که میتوان آن را قلب ارزیابی امنیتی آمریکا دانست این است که اگر داعش بتواند بر سرزمینی نسبتا وسیع، در مدتی حدود یک تا 3 سال مسلط شود، معلوم نیست که از دل آن سرزمین چه تهدیدهایی علیه غرب برخواهد خاست. همانطور که ارزیابی موسسه رند میگوید، از دل این تحلیل چیزی جز این بیرون نمیآید که آمریکا به هیچوجه قصد ندارد داعش را از بین ببرد بلکه میخواهد داعش یک گروه «شورشی بدون سرزمین تحت کنترل» باقی بماند. بنا بر این منظر راهبردی، هدف از کل این ماجراها، به کنترل درآوردن مجدد داعش است نه از بین بردن آن.
سوم- قبل از هر چیز از دید آمریکا داعش باید جذب نیرو از غرب را متوقف کند. پس از آن، داعش باید از موضع ایدئولوژیک خود درباره ضرورت بسط خلافت به تمام جهان بازگردد و ایدئولوژی خود را بر تقابل با شیعه استوار کند. به لحاظ عملیاتی، آمریکا عقیده دارد داعش حالا که ماموریت خود را در عراق انجام داده باید به سوریه بازگردد. بمبارانهایی هم که تا امروز علیه داعش انجام شده همه دارای این پیام بوده است که اگر به مناطقی مشخص در سوریه یا لبنان بروید و با دشمنانی مشخص یعنی حزبالله و اسد بجنگید، در امنیت خواهید بود. از این به بعد هم بسیار بعید است که آمریکا در سوریه به گونهای به داعش حمله کند که معادله میدانی کاملا به نفع اسد تغییر کند. بنابراین آمریکا میخواهد داعش را به چارچوب مدنظرخود بازگرداند. به این معنا نه جنگی در کار است و نه از بین بردنی.
چهارم- ائتلافی هم که آمریکا تشکیل داده یک ائتلاف علیه داعش نیست. هیچ کدام از اعضای این ائتلاف پیوندهای خود را با داعش قطع نکردهاند. ترکیه با داعش دارای پیوندهای اقتصادی و لجستیکی است، اردن با آن پیوند اطلاعاتی دارد، ارتباط سعودی با آن مالی و اطلاعاتی است، امارات و قطر هم با آن پیوند سیاسی و مالی دارند. مسخره است که در حالی که این پیوندها به طور عمیق برقرار است کسی از این کشورها بخواهد با داعش بجنگند! احتمالا هدف آمریکا هم این نیست و روی هیچکدام از این کشورها در حمله هوایی به داعش حساب نکرده است. هدف آمریکا 2 چیز است؛ نخست همانطور که داعش را تنظیم میکند، حامیان منطقهای آن را هم تنظیم کند. بدون داشتن یک راهبرد منطقهای، هیچ هدفگذاری عملیاتی در عراق یا سوریه موفق نخواهد شد. دوم، آمریکا تصور میکند فرصتی به دست آورده است که سرکشیهای ژئوپلیتیک کشورهایی مانند ترکیه و سعودی را مهار کند. پس از آغاز انقلابهای اسلامی در منطقه، این کشورها در مواردی از چارچوبهای ژئوپلیتیک مدنظر آمریکا خارج شدند و راهبردهای اختصاصی خود را در منطقه تعریف و اجرا کردند. اکنون آمریکا تصور میکند میتواند به بهانه نبرد با داعش نوعی یکپارچگی سیاسی - ژئوپلیتیک در منطقه ایجاد کند و کشورهای تا حدودی متمرد را دوباره گرد خود جمع کند.
پنجم- همه این نکات نشاندهنده این است که نه آمریکا حریف داعش است و نه اساسا جنگی با داعش در میان است. آمریکا قصد دارد یک نظم جدید را به بهانه داعش در منطقه پیاده کند. اخذ آزادی عمل نظامی از کشورهای منطقه بخشی از این نظم است. بخش دیگر آن هم این خواهد بود که به کشورهای منطقه تفهیم کند تنها زمانی امنیت خواهند داشت که بخشی از راهبرد منطقهای آمریکا باشند. اگر فرض کنیم داعش از ابتدا یک طراحی سرویسی بوده، حالا میتوان گفت بازتعریف نقشها در منطقه اصلیترین هدف این طراحی بوده است.
اما تنها ایران است که بیرون از بازی است. در این باره سخن خواهیم گفت.