printlogo


کد خبر: 193077تاریخ: 1397/3/6 00:00
گفت‌وگوی «وطن‌امروز» با مهدی طوسی، کارگردان مستند «شجریان، از سپیده تا فریاد»
برای فراموش کردن دعواها!
محسن شهمیرزادی: «شجریان، از سپیده تا فریاد» روایت فراز و فرودهای زمانه و زندگانی محمدرضا شجریان است؛ خواننده‌ای که سال‌ها آوازش در دل مردم جا داشت، اما اتفاقات سال 88 مسیر زندگی او را به گونه‌ای دیگر رقم زد. روایتی از یک خطای دوجانبه؛ نخست احساساتی که کنترل نشد و هنرمندی که جایگاه خود را نشناخت و دوم نگاهی که روحیه حساس هنرمند را درک نکرد. مهدی طوسی اگرچه تلاش کرده زندگی شجریان را به تصویر بکشد، اما در واقع مستند او نقدی به یک چالش مهم در ایران است؛ هنرمندانی که از نعمت و بلای احساساتی بودن‌شان بهره و رنج می‌برند و شهرت خود را مجوز لازم برای ورود به هر موضوعی می‌دانند. حال این موضوع می‌تواند درباره سیاست باشد یا اقتصاد، معضلات اجتماعی باشد یا جنگ‌های بین‌المللی. طوسی در این مستند تلاش کرده جانب انصاف را رعایت کند و از خط و ربط‌های سیاسی فاصله بگیرد تا به قضاوت فرهنگ‌محور خود برسد، هرچند به نظر می‌رسد در خوشرنگ نشان دادن چهره شجریان تا حدودی اغماض کرده است. «شجریان، از سپیده تا فریاد» قرار است امروز در دانشگاه تهران رونمایی شود به همین بهانه به گفت‌وگو با طوسی نشستیم و از پیچ و خم این کار پرسیدیم.

  از اتفاقات 88 یک دهه می‌گذرد و بسیاری از رسانه‌ها جز در مواقع ضروری - مثل انتخابات یا در ماه رمضان - دیگر اقبالی به موضوع شجریان ندارند. چه انگیزه‌ای باعث شد الان به سمت ساخت این مستند بروید؟
ببینید! مسأله برای اینکه انگیزه شود تا به ماجرا ورود کنیم زیاد است. برای مثال همین صورت سوأل خود شما که گفتید عده‌ای صرفاً در ایام انتخابات یا ماه رمضان یاد ایشان می‌افتادند، یکی از انگیزه‌ها بود. شأنی از آقای شجریانی که علاقه‌مندان ایشان در خاطر دارند، شأن یک هنرمند فاخر در تاریخ هنر موسیقی و آواز ایرانی است. بزرگان موسیقی ایران گفته‌اند شجریان گوشه‌هایی را که سال‌های سال آرزویش را داشتیم بخوانیم و نمی‌توانستیم، همه را خوانده است. در ذکاوت، هوشمندی، توانایی و تسلط او بر حنجره، استعداد و هنرش بارها بدون تعارف اهالی فن صحبت کرده و حتی به تعبیری برخی از رقیبانش به این توانایی اعتراف کرده‌اند اما متأسفانه درباره چنین فردی با چنین وقار موسیقایی دلنشینی به یک باره می‌بینیم که وقتی پای سیاست‌زدگی وسط کشیده می‌شود، هجوم اتفاقات و بازی‌های رسانه‌ای ماجرا را چقدر بغرنج و حتی مبتذل می‌کند. کار به جایی می‌رسد که هر جریانی به خودش اجازه می‌دهد در راستای منافع و مطامع خود یا جریان متبوعش حالا با تابلو یا برند هواخواهی یا متقابلاً تخریب، این شأن را لگدمال کند. فارغ از اینکه مقصر یا زمینه‌ساز این اتفاقات چه کسی است، چه اینکه هر کسی می‌تواند سهمی در این میانه داشته باشد، لازم دیدیم ابتدا این درهم‌تنیدگی سیاست‌زدگی و وقار هنری از هم تمیز داده شود. تصور می‌کردیم این زاویه ورود، شرط اول برای رعایت آنچه بتوان از آن تعبیر به انصاف کرد درباره ایشان خواهد بود. متأسفانه فضا به‌گونه‌ای رقم خورده است که نگاه‌های ابزاری و سوءاستفاده‌گر در این بلبشوی پیش‌آمده بیشترین بهره‌برداری را به نفع خود می‌کنند. افرادی که شاید در تمام این سال‌ها هیچ نسبتی با هنر آقای شجریان برقرار نکرده بودند و حتی یک شنونده معمولی آثار ایشان هم نبودند، به یکباره خود را هوادار ایشان معرفی می‌کردند، مشخص است که این افراد هوادار چه چیزی هستند. آنها محمدرضا شجریان را به خاطر حواشی پیش‌آمده می‌خواستند و نگاه‌شان به ایشان یک نگاه درخور شأن و تراز هنرمندانه ایشان نبود؛ چه اینکه اگر قدری در فضای مجازی یا صفحات رسانه‌های تعدادی از اینها بگردید خواهید دید که بعد از مدتی یا موضوع را تا موقعیت هیجانی بعدی و راه‌اندازی یک شلوغ‌بازی دیگر فراموش می‌کنند یا اینکه اگر اظهارنظری از آقای شجریان در جهت تبیین مواضع‌شان بشنوند تحمل نکرده و به کتمان و حتی تخریب ایشان هم می‌پردازند. شاهد مثال برای این حرف‌ها بسیار است، وصفش بماند برای بعد.
  خب! شما فکر می‌کنید دلیلش چیست؟ ریشه این مدل مواجهه را چه می‌دانید؟
ببینید! من فکر می‌کنم ریشه‌اش در همان رادیکالیسمی است که در جامعه ما رسوخ کرده است. برخی منافع‌شان را در تند کردن فضا دنبال می‌کنند، مصداق این افراد می‌تواند یک رئیس‌جمهور یا یک مقام مسؤول باشد، می‌تواند یک ژورنالیست باشد یا حتی مردم عادی کوچه و خیابان. شما براحتی  با گشت و گذار در همین کانال‌های تلگرامی یا صفحات اینستاگرامی یا دیگر شبکه‌های اجتماعی و... می‌توانید برای این منش شاهد مثال پیدا کنید. مثلاً درباره همین موضوع آقای شجریان افرادی را می‌بینید که اساساً کاری با آقای شجریان یا واقعیت ماجرا ندارند و صرفاً بر اساس پندار یا قضاوت خود حکم می‌کنند، حتی اگر موضع آنها با شجریان واقعی در تناقض باشد، حکم خودشان را درباره وقایع صادر می‌کنند و حتی اگر لازم باشد در جایی که مواضع‌شان متناقض با شجریان واقعی بوده یا تغییر کرده باشد، مصرانه بر نظر خود پافشاری می‌کنند و  چه بسا ایشان را تکفیر هم بکنند. فرقی هم میان مخالف یا موافق دوآتشه نیست؛ کسانی که فکر می‌کنم از طرفین ماجرا با مستند «از سپیده تا فریاد» هم چندان ارتباط برقرار نکنند و مثل همیشه حکم‌های تند از پیش انتخاب شده صادر کنند.
  ما همیشه در همه مسائل در همه کشورهای جهان این جنس جریانات یا افراد را می‌بینیم، طبیعی است که در هر جامعه‌ای افرادی با گرایشات اینچنینی هم وجود داشته باشند، چطور می‌شود مسأله آقای شجریان زمینه‌ای پیدا می‌کند که این افراد مجال پیدا کنند در این موضوع اینطور مانور بدهند و به نوعی فرمان کار را در دست بگیرند؟ ادامه این روند تا کجاست؟ جایی برای توقف دارد؟
اگر جریانات معتدل و جامع‌نگر سکوت کنند و به ماجرا ورود نکنند و مانع یکه‌تازی این جریانات نشوند این روند طبیعی است که نه‌تنها متوقف نخواهد شد بلکه با تلاشی که برای کانالیزه کردن جامعه در هر موضوعی دارد، چون به هر حال به سمپات و هوادار نیاز دارد، کار را به جاهای باریک‌تر هم می‌کشاند و تعصب کور جایگزین منطق و گفت‌وگو و تعامل می‌شود. عموم مسائل و چالش‌هایی که با تحمل، مدارا و گفت‌وگو قابل حل و فصل است تبدیل به عقده‌ها و گره‌هایی می‌شود که براحتی باز نخواهد شد، البته این در کوتاه‌مدت و میان‌مدت است و با گذر زمان که جوامع به ابعاد گوناگون ماجرا دسترسی پیدا می‌کنند و می‌توانند دقیق‌تر و اندازه‌گیری‌شده‌تر درباره ماجرا نظر بدهند، این رادیکالیسم پایان داده خواهد شد اما در این بین و در طول این زمان هزینه‌ها گاهی اوقات بسیار سنگین و در مواردی غیرقابل جبران خواهد شد. درباره آقای شجریان هم من فکر می‌کنم ماجرا همینطور شده است.
  درباره اینکه زمینه این مسائل چطور ایجاد می‌شود،  نگفتید.
بله! درباره آن فکر می‌کنم باز هم ریشه ماجرا از جایی آغاز شد که رفتارهایی از همین جنس شکل گرفت، اگر سال 88 را مرور کنید کم از این جنس رفتارها نمی‌بینید؛ از ادعاهایی که مطرح شد و تن به پذیرش رویه قانونی داده نشد تا اظهارنظرهایی که فکر نشده از زبان طرف مقابل بیان شد و نتیجه شد آن اتفاقات تلخ کف خیابانی و همینطور می‌شود که محیط جامعه بهشت افراد رادیکال می‌شود و تا می‌توانند مانور می‌دهند و لحظه به لحظه آتش آنها دامن افراد مختلف را می‌گیرد. به هر حال هزینه‌های آن اتفاقات در تکه‌تکه کردن جامعه ایرانی با گذشت نزدیک به یک دهه هنوز مشهود است و قربانیان زیادی گرفت؛ از کشته‌شدگان و مجروحان بگیرید تا آنانی که آبرو و روابط و عواطف‌شان لطمه دید. آقای شجریان هم فکر می‌کنم یکی از قربانیان همین رادیکالیسم بودند و هزینه کم ندادند. به همین دلیل نباید اجازه بدهیم این روند ادامه پیدا کند ولو اینکه برخی از طرفین ماجرا ناراحت شوند.
  چند بازه زمانی مهم زندگی آقای شجریان هست که در این مستند چندان به آنها پرداخته نشده است. بازه‌هایی چون اختلاف او با مشکاتیان، ذوالفنون، جدایی لطفی از او و... . آیا تعمدا می‌خواستید این مسائل مطرح نشود یا دلایل دیگری داشته است؟
ببینید! بخشی از اینها مسائل داخلی و خانوادگی هم بوده است که خب درست نمی‌دانستیم ورود کنیم و از کنار ماجرا رد شدیم و نقش چندانی هم در آنچه مسأله مد نظر ما بود، نداشت. درباره جدایی از جناب لطفی و دیگران هم بحث مفصل است و نمی‌شود یک‌طرفه قضاوت کرد. دسترسی به جزئیات بیشتری لازم است تا داوری درباره این اتفاقات حداقل نزدیک به انصاف باشد، ضمن اینکه فکر می‌کنم ورود به این مسائل که ممکن است در زندگی همه ما به نوعی وجود داشته باشد، به زاویه ورودی که برای کار انتخاب کرده بودیم، کمکی نمی‌کرد.
  در زمان تولید این مستند، آیا با افراد دیگری هم درخواست گفت‌وگو داشته‌اید که از این کار امتناع کنند. امکانش هست نامی از آنها بیاورید و استدلال‌شان برای عدم مصاحبه را بگویید؟
بله! چندین نفر دیگر هم بودند که  از بیان نام‌شان معذورم و هر کدام براساس دلایل و توجیهات خاص خودشان که برای‌مان گفتند، همراه نشدند. مثلاً برخی وضعیت جسمانی و سلامت‌شان اجازه نمی‌داد در خدمت‌شان باشیم، برخی اصل ماجرا را بشدت سیاسی‌شده و حتی امنیتی تفسیر می‌کردند و به‌اصطلاح می‌گفتند حوصله دردسر نداریم و درباره این ماجرا به سبب حواشی احتمالی‌اش تمایل به گفت‌وگو نداشتند، برخی هم حرف‌هایی می‌زدند و بعد جلوگیری از ایجاد کدورت را دلیل خود برای امتناع از گفت‌وگو برمی‌شمردند و مواردی از این دست. اما همانطور که قبلاً در گفت‌وگو با یک رسانه دیگر گفتم، ما در انتخاب افراد چند ملاحظه جدی هم داشتیم، مثلاً نکته اصلی این بود که جز چند مورد محدود، هر کسی را شایسته این سطح نمی‌توان دانست که وجاهت و شأنیت لازم برای سخن گفتن درباره آقای شجریان را داشته باشد، البته برخی از افرادی هم که چنین جایگاهی داشتند متاسفانه فوت کرده‌اند. همین شد که در این اثر در خدمت اساتیدی بودیم که رفاقتی 40-30 ساله با ایشان دارند و روزهای زیادی در کنار ایشان بودند یا از نزدیک‌ترین شاگردان و همنشینان ایشان بودند.
  آیا شما به عنوان سازنده مستند راه‌حلی برای این مساله بعد از یک دهه در نظر دارید یا صرفا خود را توصیف‌گر موضوع می‌دانید؟
از تماشای مستند می‌توانید این را دریافت کنید که وقتی مشکل رادیکالیسم و سیاست‌زدگی است، پس راه‌حل هم فکر می‌کنم کمک کردن به فاصله‌گیری از این سیاست‌زدگی و رادیکالیسم است. ما در جامعه‌مان در موضوعات متعددی که مبنای اختلاف‌افکنی شده است، نیاز به تحمل و مدارا برای گفت‌وگو با یکدیگر داریم، اگر نه هزینه‌ها هر روز برای همه ما بالاتر می‌رود. درباره آقای شجریان هم خوب است هر جریانی سهم خود در به وجود آمدن این اتفاقات را بداند و بپذیرد که اگر برای حل این ماجراها دست نجنبانیم بعدها اول اینکه پشیمانی فایده‌ای ندارد و دوم اینکه ممکن است این زخم عمیق‌تر و بدخیم‌تر شود و تا سالیان سال دردسرساز باشد. بالاخره جریانات سوءاستفاده‌گر کم نیستند که از این تندشدگی نان بخورند.
  واکنش‌های متفاوتی را در این روزها پیرامون این مستند شاهد بودیم. آیا با واکنش قابل‌توجهی روبه‌رو شده‌اید که نظر خود شما را جلب کند؟
فراتر از چیزی که پیش از انتشار اثر برایم قابل پیش‌بینی بود، خیر. حتی وقتی درباره نمایش اثر به برخی افراد فکر می‌کردم، احساس می‌کردم مواجهه آنها با اثر را می‌توانم حدس بزنم و جالب اینکه در اغلب موارد درست حدس زده بودم.
  واکنش‌ها چطور بود؟
همه جوره‌اش بود و هست؛ موافق و مخالف و میانه. بعضی هم که همیشه حکم کلی می‌دهند و همیشه کارشناس جلوه می‌کنند، نظر آنها را هم می‌بینم اما کمکی به ماجرا نمی‌کند. برایم نظرات مثبت و منفی‌ای اهمیت دارد که شجریان مسأله‌شان است و می‌دانم نگران و ناراحت ادامه این مسیر هستند. برخی هم هستند که به دلیل تعصب‌شان روی برخی افرادی که در فیلم از آنها نام برده شده برآشفته می‌شوند و طاقت ندارند ایراد عملکرد آنها در برابر آقای شجریان بیان شود. این افراد هم شبیه همان‌هایی هستند که نگاه‌شان به آقای شجریان اصیل نیست و ایشان را در خدمت مواضع خود می‌خواهند.


Page Generated in 0/0135 sec