مریم محمدی: «از سپیده تا فریاد» سوژه خوبی است و میتوانست بسیار بهتر از آنچه درآمده، باشد. اینکه برای «محمدرضا شجریان» کسی دست به کار شده تا مستندی بسازد خوب است اما این سوژه با آن ظرفیت نباید مستندی بدینگونه میشد؛ شاید از نگاه بیرونی بتوان گفت مستندساز که بیشتر و پیشتر سابقه کار ژورنالیستی دارد، مجموعهای از گفتوگوها با چند شخصیت نزدیک به شجریان را داشته و حالا برای این دکمهها لباسی دوخته که نتیجهاش شده مستند «از سپیده تا فریاد»! به واسطه اهمیت سوژه طبیعتا در این مستند ما با غلبه محتوا بر فرم مواجهیم اما این اهمیت نباید مستندساز را از تکنیک و ساختار غافل میکرد. ایرادی که در کادربندیها و موشنها وجود دارد قابل چشمپوشی نیست و این خود شاید بزرگترین لطمه را به مستند زده باشد اما علاوه بر تکنیک میتوان نقدهای جدی بر محتوا داشت. نخستین و شاید بزرگترین نقدی که بر محتوای مستند وجود دارد و باعث شده خروجی کار را نتوان یک روایت کامل از زندگی شجریان دانست، آن است که ظاهرا مستندساز تلاش دارد از کنار بخشی از حواشی جدی زندگی شجریان با نرمی عبور کند. اختلاف جدی شجریان با برخی اساتید حوزه موسیقی ایران مانند جلال ذوالفنون، پرویز مشکاتیان و محمدرضا لطفی چیزی نیست که بتوان از کنار آنها ساده گذشت اما مستندساز گذشته است! سال 86 شجریان به موسیقی عرفانی تاخته بود و ذوالفنون در جواب آن 12 بند مطلب مستدل آورده بود که آنچه میگوید درست نیست. ذوالفنون در جایی دیگر به سبک کاری شجریان نقد داشته و آن را فاقد نوآوری میدانست. از طرف دیگر مشکاتیان به چند دلیل با شجریان مشکل داشت؛ یکی از دلایل مالی بود. بخش دیگر به بداخلاقی و بدرفتاریهای شجریان باز میگردد و مهمترین اتفاق که بین شجریان و مشکاتیان اختلاف انداخت ماجرای طلاق مشکاتیان با همسرش بود. پرویز مشکاتیان، داماد محمدرضا شجریان بود اما اختلافها و درگیریهای آن دو بهقدری بالا گرفت که در سال 65 افسانه شجریان- دختر محمدرضا شجریان- از پرویز مشکاتیان طلاق میگیرد. بیشترین اختلافهای شجریان که البته بیش از دیگران نیز رسانهای شده مشکلات او با محمدرضا لطفی است؛ اختلافاتی که بحثش مبسوطتر از یک یادداشت کوتاه است و مستندساز تلاش کرده از کنار آنها عبور کند. مستند «از سپیده تا فریاد» را میتوان تقریبا 2 نیمه دانست؛ نیمی شجریان تا سال 88 و نیمی هم شجریان 88 تا امروز؛ به عبارت دیگر نیمی شجریانی با چهره ملی در حوزه موسیقی و نیمی شجریانی با چهره یک بازیگر سیاسی- جناحی؛ حال آنکه در نیمه دوم مستندساز سعی کرده اشتباهات شجریان را کمتر بیان کند و حتی آنجایی که شجریان خودش اشتباهاتش را در گفتوگوی با روزنامه ایران بیان میکند، مستندساز میخواهد هوای همه را داشته باشد و آنها را بیان نمیکند و بدین میپردازد که حالا همهچیز گذشته است و باید شجریانی که حال و روز خوبی ندارد را دریابیم. با این همه اما شاید مهمترین نکته درباره شجریان که مستند توانسته بخوبی بهآن بپردازد سوءاستفاده سیاسی از او بوده است. شاهکلید این مستند را باید جمله صادق صبا در مستند BBC که خطاب به شجریان میگوید- و در این مستند هم آمده- دانست: «میخواهیم سر شما کلاه بگذاریم.» خیلی از سیاسیون سر شجریان کلاه گذاشتند و از او سوءاستفاده کردند و این مستند خوب توانسته این مسأله را بیان کند.