گزارشی از هولناکترین قتلعام قرن بیستم
هولوکاست واقعی کدام است؟!
بدترین قتلعام قرن بیستم
مقایسه جمعیت ایران در 1914 و 1915 نشان میدهد حدود 10 میلیون نفر بر اثر قحطی و بیماری از بین رفتهاند. در این مقاله، نخست شواهد مربوط به جمعیت ایران در 1914 بررسی میشود؛ و نشان داده خواهد شد برخلاف ادعاهای برخی نویسندگان روس در قبل از جنگ اول جهانی و نیز برخی آثار انگلیسی در دهههای 1960 و 1970 مبنی بر اینکه جمعیت ایران [پیش از جنگ اول جهانی] تنها 10 میلیون نفر بوده، جمعیت واقعی ایران در 1914 دستکم 20 میلیون نفر بوده است، اما تا 1919 به 11 میلیون نفر کاهش یافته است. 40 سال طول کشید تا ایران بتواند به جمعیت خود در 1914 برسد؛ و تا 1956 جمعیت ایران به 20 میلیون نفر نرسید. با اطمینان میتوان گفت، قحطی 1919-1917 بزرگترین فاجعه تاریخ ایران و شاید بدترین قتلعام قرن بیستم محسوب میشود.
جمعیت ایران در سال 1914
پیش از جنگ اول جهانی، برای مقامهای آمریکایی در ایران روشن بود که روسها و انگلیسیها آشکارا تلاش میکردند جمعیت ایران را خلاف واقع و کمتر از آنچه بود ارائه کنند. «دبلیو مورگان شوستر» مدیرکل مالیه ایران، درباره جمعیت ایران در آغاز قرن بیستم چنین اظهار میکند: «درباره جمعیت ایران به شکلی منحصر به فرد، خلاف واقع اظهارنظر شده است؛ به نظر میرسد این بهاصطلاح سرشماری
60 سال پیش اساس آماری است که در برخی کتب ارائه شده و عموما هم از سوی خارجیان پذیرفته شده است. واقع آن است که از آن موقع تاکنون هیچ سرشماریای انجام نشده است. اما اروپاییانی که با اوضاع آشنایی دارند تخمین میزنند کل جمعیت حدود 13 میلیون تا 15 میلیون نفر باشد. جمعیت تهران طی 40 سال گذشته از 100 هزار به 350 هزار نفر افزایش یافته است».(1) از روی نتایج انتخابات تهران در پاییز 1917 میتوان نشان داد اعداد ارائهشده شوستر درباره جمعیت تهران درست است. در انتخابات دوره چهارم مجلس در تهران در سال 1917، 75 هزار رأی در تهران و روستاهای اطراف اخذ شده است. آنگونه که روزنامه ایران گزارش کرده، 12 نماینده انتخاب شده 55131 رأی به دست آوردهاند.(2) با توجه به اینکه تنها مردان بالای 21 سال میتوانستند رأی بدهند و نظر به اینکه نفرات یک خانواده به طور متوسط 6 نفر بوده جمعیت تهران و حومه آن در 1917 به آسانی میتوانسته به 500 هزار نفر رسیده باشد که منطبق با نظر شوستر است. علاوه بر این، برآورد شوستر از جمعیت ایران، یعنی 13 تا
15 میلیون نفر در سال 1900، مؤید نظر راسل، وزیرمختار بریتانیا در ایران، در چند جای مختلف است که جمعیت ایران را در 1914، 20 میلیون نفر آورده است. برای مثال راسل در گزارشی درباره روابط ایران و روسیه - 11 مارس 1914 - چنین مینویسد: «ایران به وسعت اتریش، آلمان و فرانسه و جمعیت آن، 20 میلیون نفر است».(3) راسل در گزارشی به تاریخ
14 جولای 1914، درباره نتایج چشمگیر آرای انتخابات مجلس به «اهمیت مبارزه انقلابی کنونی 20 میلیون آریایی ایران»(4) اشاره میکند. همانطور که در ادامه آمده، عدد 20 میلیون راسل با توجه به کل جمعیت شهری ایران و نسبت کم جمعیت شهری ایران تأیید میشود. در واقع، به نظر میرسد عدد 20 میلیون با احتیاط بسیار و دستکم در نظر گرفته شده است. با یک برآورد سرانگشتی میتوان گفت جمعیت شهرنشین ایران در 1914 دستکم 5/2 میلیون نفر بوده است. براساس یک پژوهش تازه، حداکثر 12 درصد جمعیت در مناطق شهری میزیستهاند. در نتیجه جمعیت ایران در 1914 دستکم 21 میلیون نفر بوده که مؤید نظر راسل در چند جای مختلف است. بنابراین، نظر راسل مبنی بر اینکه جمعیت ایران در 1914، 20 میلیون نفر بوده درست به نظر میرسد.
اعلام آمار خلاف واقع درباره جمعیت ایران در سال 1914
همانطور که شوستر اشاره کرده، تردیدی نیست که مورخان اقتصادی روس و انگلیس آشکارا تلاش کردهاند جمعیت ایران را کمتر از واقع نشان دهند. نمونه بارز این تلاش در خلاف واقعگویی مقاله «ال. ای. سوبوتسینسکی» است که بخشی از آن بار دیگر در کتاب «چارلز عیسوی»(5) چاپ شده است. سوبوتسینسکی مینویسد: «در 1910، 100 شهر کوچک و مرکز شهری در ایران وجود داشته که بزرگترین آنها تهران (350 هزار نفر) و تبریز (300 هزار نفر) بودهاند». وی جمعیت 20 شهر بزرگ را 28/1 میلیون نفر اعلام میکند. او مینویسد: «نسبت جمعیت شهری حداکثر 12 درصد بوده» و چندین دلیل برای این نسبت کم ارائه میدهد: «در ایران کارخانهای وجود ندارد که باعث تمرکز شهرها شود و برای جمعیت شهری ایجاد درآمد کند و موجب تجمع ساکنان در شهرها گردد. بهعلاوه، شهرهای ایران دارای خدمات و جذابیت یا هرگونه امتیازی نسبت به روستاها نیستند. همچنین در ایران عامل قدرتمند رشد در شهرهای اروپا، یعنی بانکها و وامهایشان در عرصه املاک شهری، وجود ندارد. دست آخر آنکه: برای ایران، هنوز وقت آن فرانرسیده که در روستاها، به لطف استفاده از پیشرفتهای صنعتی گوناگون، نیروی کار کمتری برای تولید غذا مورد نیاز باشد. بنابراین، زمانی که در چندین کشور یکچهارم جمعیت در شهرها متمرکز شده، در ایران جمعیت شهرنشین به 12 درصد کل جمعیت نمیرسد».
با این همه، او با سقوط در ورطه بیمنطقی، نتیجه میگیرد جمعیت ایران در 1910، ده میلیون نفر بوده است. بنابر گزارش خود او، جمعیت شهری ایران در 1910 دستکم 2 میلیون نفر بوده است. به این ترتیب جمعیت باقی مانده دستکم 8 میلیون نفر خواهد بود. این عده بسیار محافظهکارانه است، زیرا بنا به نظر گیلبار جمعیت شهری در 1900 تقریبا 8/1 میلیون نفر بوده است.(6) همچنین میدانیم تعدادی از روستاهای یادشده در گزارش سوبوتسینسکی، در واقع شهرهایی با جمعیت بیش از 10 هزار نفر بودهاند. یکی از این «روستا»ها تفت در نزدیکی یزد است: «بسیاری از روستاها تنها شامل چند خانه هستند، اگر چه گاهی روستاهایی هم نظیر تفت (نزدیک یزد) پیدا میشود که حدود 10 هزار نفر در آن زندگی میکنند.» با در نظر گرفتن نسبت 12 درصد برای جمعیت شهری 2 میلیونی، شمار کل جمعیت در حدود 7/16 میلیون نفر به دست میآید که به شمار
15 میلیونی شوستر نزدیک است. شیوهای که مورخان انگلیسی در پیش گرفتهاند تا «ثابت کنند» جمعیت ایران در 1914 حدود 10 میلیون نفر بوده، نشاندهنده آن است که تا چه اندازه مصمم به خلاف واقع نشان دادن جمعیت ایران هستند. «جولیان باریر» در مقالهای در سال 1968 نخست
2 تخمین جمعیتی برای دوره 1966-1900 ارائه میکند. تخمین نخست مربوط به «مهدی امانی» استاد آمار جمعیتی دانشگاه تهران است که براساس روش «حرکت رو به عقب» محاسبه شده است. نقطه آغاز، آمار جمعیت 1956 (97/18 میلیون نفر) است. برای دوران 1956-1900 سه مقطع مشخص با نرخهای رشد جمعیت متفاوت در نظر گرفته شده است: برای دوره 1925-1900، 2/0 درصد برای 1945-1926، 5/1 درصد و برای 1956-1946، 5/2 درصد. تخمین امانی برای 1911 و با بهرهگیری از روش «نمایش رو به عقب»، استفاده از آمار 1956 و اعمال نرخ رشدهای متفاوت برای دورههای مختلف، 94/10 میلیون نفر است. تخمین دیگری که ارائه شده روش «فهرست دائمی جمعیت» نام دارد که از تخمین تعداد موالید یک دوره 5 ساله و فرض امید به زندگی 30 سال، محاسبه میشود. بنابراین روش، جمعیت 1911، در حدود
19/12 میلیون نفر برآورد میشود.
باریر سپس تخمین خود را که مدعی است «نزدیکترین به حقیقت تواند بود» ارائه میکند. او برآورد میکند جمعیت در 1911، 66/10 میلیون نفر بوده و در 1914 به 89/10 میلیون رسیده است. روش او «نمایش رو به عقب» است. اما او آمار «دقیق» 1956 (38/20 میلیون) و نرخهای رشد متفاوت را برای دورههای مختلف در نظر میگیرد. برای مثال، او برآورد میکند نرخ رشد جمعیت برای 1919-1900 سالانه 75/0 درصد بوده و مدعی است «از 2 منظر تاریخی و آمار جمعیتی قابل قبول است». توجیه اصلی این است که این رقم از سوی «شیندلر که در سالهای
1910-1875 سفرهای بسیار کرده است» نیز ارائه شده و در نتیجه در کتاب راهنمای محرمانه وزارت خارجه [انگلستان] در 1919 درباره ایران آمده است.(7)
به هر حال، بسیار جالب توجه و افشاکننده است که در برآورد جمعیت ایران توسط جولیان باریر که به ادعای خودش «نزدیکترین به حقیقت تواند بود» هیچ خبری از قحطی بزرگ 1919-1917 نیست؛ حتی یک اشاره(!) به نظر میرسد نویسنده به کلی از این واقعه بیخبر است. همچنین کاملا روشن است وزارت خارجه انگلستان در کتاب راهنمای سال 1919 درباره ایران، تلاش کرده قحطی بزرگ 1919-1917 را پنهان کند. این کتاب هیچ اشارهای به قحطی بزرگ ندارد؛ اگر چنین بود، قطعا در کنکاشهای باریر انعکاس مییافت. بنا به نظر وابسته سیاسی آمریکا در ایران، «والاس اسمیتموری»، این قحطی یکسوم جمعیت ایران را در بر گرفت؛ قحطیای که حتی به نظر منابع انگلیسی چون ژنرال «دنسترویل»، ماژور «داناهو» و ژنرال «سایکس» شمار زیادی از ایرانیان را در بر گرفت. با این حال در «کتاب راهنما»ی محرمانه نشانی از خبر قحطی نیست. بهطور مشابه، «گزارش وضعیت» بسیار محرمانه درباره ایران به امضای لرد «کرزن» عاری از هر نوع اشارهای به قحطی است. این گزارش شاخصترین سندی است که در آن به دولت آمریکا با واژههای بدون ابهام هشدار داده شده که «ایران از منظر منافع انگلستان بالاترین اهمیت را دارد». نادیده گرفتن و عدم اشاره باریر به قحطی بزرگ 1919-1917 به تنهایی دلیل کافی برای کنار گذاردن برآوردهای به ظاهر علمی او از جمعیت ایران در 1918-1900 است. گیلبار هم برای تخمین جمعیت ایران در بخش پایانی قرن بیستم از ارقام باریر بهره برده است.(8)
تلفات هولناک؛ جمعیت ایران در سال 1919
از تخمین آماری باریر برای جمعیت ایران در برهه 1918-1900 که بگذریم، باید اشاره کنیم آنچه او در مقاله 1968 خود انجام داده، برای دستیابی به تخمینی نسبتا درست برای جمعیت ایران در سالهای 1919-1916 بوده است.
وی بدین منظور از آمارهای سال 1966-1956 و روش نمایش رو به عقب استفاده کرده است. در حالی که تخمینهای او برای سالهای
1918-1900 کاملا گمراهکننده است، آمار سال 1919 و پیش از آن او، از آن جهت که مبتنی بر آمارهای 1956 و 1966 هستند و دوره پس از 1919، خالی از قحطیها و بیماریهای واگیر است، مفید هستند. آنگونه که باریر نشان داده، جمعیت ایران در 1919 تقریبا 11 میلیون نفر بوده است. با در نظر گرفتن اینکه در 1914 نسبت جمعیت شهرنشین 12 درصد و شمار جمعیت شهرنشین دستکم
5/2 میلیون نفر بوده، جمعیت [ایران] باید دستکم 20 میلیون باشد. پیش از این گفتیم که در 1900، جمعیت شهرنشین 8/1 میلیون نفر بود.(9) با توجه به جمعیت 20 میلیون نفر در 1914، جمعیت ایران در 1919 با یک نرخ رشد طبیعی باید
21 میلیون نفر باشد. از ارقام بعدی جمعیت، میتوان دانست که شمار گستردهای در جریان جنگ اول جهانی و قحطی حاصل از آن، از بین رفتهاند. «کالدول» و «سایکس» جمعیت ایران را در 1920، ده میلیون نفر تخمین میزنند.(10)
صنعتی که بشدت تحتتأثیر قحطی بود، «صنعت فرش ایران» بود و بحث کالدول درباره صنعت فرش و کمبود شدید نیروی کار نشانهای برای تلفات قحطی است: «در ایران هیچ شکلی از صنعت وجود ندارد؛ مگر فرش. به همین دلیل محاصره [دریایی آلمان] دخل چندانی به ایران ندارد، زیرا بخش اندکی از فرشهای آن به طرق مختلف به آلمان میرسند». آنچه صنعت فرش را واقعا نابود میکند «نرخ نامطلوب بسیار بالای ارز که اکنون [بر بازار] حاکم است و نیز افزایش هنگفت دستمزد برای کارگران است.» بر اثر قحطی، کاهش بارزی در نیروی کار به وجود آمد و دستمزد کارگر ایرانی را به «بالاترین نرخ دستمزد در جهان رساند». کالدول مینویسد:
پیاپی اشاره میشود با در نظر گرفتن میزان کارآیی، کارگران غیرماهر ایرانی بالاترین دستمزد را در جهان دریافت میکنند. برای مثال یک کارگر بهطور متوسط روزانه 4 قران میگیرد. این رقم با نرخ مبادله ارز فعلی حدود 75 سنت طلاست. هماکنون یک کارگر عادی آمریکایی بهطور متوسط 6 برابر کمتر از این دریافت میکند و حال آنکه مطابق دستمزدهای ایران دستمزد به معنای دیگر همان کار در اینجا روزانه 4 دلار و
50 سنت (5/4 دلار) میشود.(11)
نشانه دیگر درباره آمار تلفات قحطی، جمعیت تهران است. در 1917 جمعیت تهران دستکم 400 هزار نفر بوده که به روشنی از شمار آرای تهران مشهود است. در 1924، معاون کنسول آمریکا، «رابرت. دبلیو ایمبری»، جمعیت این شهر را بین 150 هزار تا 200 هزار نفر تخمین زده است.(12)
از ارقام باریر اطمینان مییابیم جمعیت [ایران] در 1919، یازده میلیون نفر بوده است؛ در نتیجه دستکم 10 میلیون نفر از بین رفتهاند و تخمین دقیق 6 تا 7 میلیون نفر قربانی قحطی از سوی موری، کمتر از مقدار واقعی است. 40 سال طول کشید تا ایران به جمعیت 1914 خود برسد. باریر جمعیت 1930 [ایران] را 5/12 میلیون نفر تخمین میزند («چارلز سیهارت» نماینده آمریکا این شمار را 13 میلیون نفر میداند). این شمار در 1941، 8/14 میلیون («لوئیز جی. دریفوس» این شمار را 15 میلیون میداند) است. شمار 4/20 میلیون تا سال 1956 حاصل نشد. قحطی ایران در 1919-1917 یکی از بزرگترین قحطیهای تاریخ و بیتردید بزرگترین فاجعهای است که در طول تاریخ برای ایران رخ داده است. تاریخ ایران پس از این واقعه را نمیتوان بدون توجه به این قحطی درک کرد و به سختی میتوان نمونههای مشابه تاریخی برای آن یافت. نکته بسیار روشن آن است که ایران «بیطرف» نگونبخت، بزرگترین قربانی جنگ اول جهانی بوده است. هیچیک از طرفین متخاصم تلفاتی در این ابعاد نداشتند.
----------------------------------
پینوشت:
1-Shaster, Stranyling Of Persia. New York: The Century Press. 1X
2-Caldwell, Dispatch 332 And Enclosure, 891. 00/924, October 10, 1917
3-Russell, Dispatch 761, 584 91/48, March 11, 1914
4-Russell, Dispatch 891, 638. 00/828, June 14, 1914
5-Sobotsinskii, L. A. Persiya: Statistiko-Ekonomicheskii Ocherk (St Petersburg, 1913) Pp 18-11. Reproduced In Charles Issawi (Edited), The Economic History Of Iran, 1800-1914, Chicago, 1971, Pp 35-33
6- بر طبق آماری که سوبوتسینسکی ارائه داده، جمعیت تهران 350 هزار نفر بوده است (شوستر نیز همین تعداد را ذکر کرده است). شهر بعدی تبریز است با 300 هزار نفر جمعیت (گیلبار 200 هزار نفر ذکر کرده است). میدانیم این آمار بسیار محتاطانه و حداقلی است. مثلا جمعیت اصفهان 80 هزار تن ذکر شده است؛ در حالی که اصفهان در سال 1900، 100 هزار نفر جمعیت داشته است. بنابراین 3 شهر تهران، تبریز و اصفهان هر کدام بالغ بر
100 هزار نفر جمعیت داشتهاند. خلافگویی دیگر درباره جمعیت شهر ارومیه است که 20 هزار تن ذکر شده است. این تعداد کاملا خلاف واقع است؛ زیرا در سال 1918 در حدود 50 هزار تن مسیحی از ترس نیروهای عثمانی شهر ارومیه را ترک کردند. دنسترویل نیز شخصا جمعیت ارومیه را 80 هزار تن آورده است. بقیه آمار و اعداد بیاشکال و صحیح است. مثلا سوبوتسینسکی جمعیت همدان را در سال 1909، 50 هزار تن آورده و داناهو نیز همان را در سال 1918، 70 هزار تن ذکر کرده است. جمعیت قزوین در سال 1909، 40 هزار تن ذکر شده و دنسترویل نیز همان را در سال 1918، پنجاه هزار تن آورده است. با توجه به اینکه ایران در آن زمان دارای یکصد مرکز شهری بوده است، نتیجتا میتوان گفت کل جمعیت شهرنشین ایران حداقل 5/2 میلیون بوده است.
7- Bharier, Julian, “A Not On The Population Of Iran, 1900-1906”, Population Studies, Vol Xxii, No.2, July 1968, 273-279.
8- Gilbar, Gad G. “Demographic Development In Late Qjar-Persia”, Asian And African Studies, Vol. 11, No.2, 1967, 156-125.
به عنوان مثال درباره روشهای اخذ نتایج «جمعیتشناختی» گیلبار از تخمین باریر درباره جمعیت سال 1900 (86/9 میلیون) استفاده میکند و اعلام میدارد 58 مرکز شهری با جمعیتی بالغ بر 8/1 میلیون نفر وجود داشته است. او سپس «نتیجه میگیرد» «نسبت شهرنشین» 18 درصد بوده است. در مقایسه با گیلبار، سوبوتسینسکی میگوید درصد جمعیت ایران که در مناطق شهری ساکن بودهاند «به 12 درصد کل جمعیت نمیرسد.»
9- درباره جمعیت ایران در پیش از جنگ اول جهانی هیچگاه بحث و مناقشهای در کار نبوده، و این نکتهای قابل توجه است. میدانیم جمعیت شهری ایران در 1910 حداقل 5/2 میلیون نفر بوده است و شمار مراکز شهری ایران نیز کمتر از 100 نبوده است. بزرگترین مراکز شهری، تهران (به نظر شوستر و سوبوتسینسکی 350 هزار نفر و به نظر گیلبار 280 هزار نفر)، تبریز 300 هزار نفر و اصفهان 100 هزار نفر (به نظر سوبوتسینسکی 80 هزار نفر) بودهاند؛ این سه شهر جمعا 750 هزار نفر جمعیت داشتهاند. علاوه بر اینها، شهرهای بسیاری مثل همدان، مشهد، شیراز، ارومیه، قزوین، کرمانشاه، کرمان، یزد و... نیز هر یک بین 50 هزار تا 100 هزار نفر جمعیت داشتهاند. حتی گفته میشود خوی 50 هزار نفر جمعیت داشته است. شهر کوچک زنجان در 1918، 24 هزار نفر جمعیت داشته است. خلاصه! جمعیت شهری ایران در سال 1910، 5/2 میلیون نفر بوده و بهراحتی میتوانسته در سال 1914، به 3 میلیون نفر برسد. حتی اگر فرض کنیم جمعیت شهری در آن سال، بیش از 5/2 میلیون نفر نبوده، با به کار بردن نسبت 18 درصد جمعیت شهری (مورد نظر گیلبار) به شمار جمعیت کل 14 میلیون نفر در سال 1914 میرسیم. اما میدانیم جمعیت شهری از سال 1910 رو به رشد بوده و در سال 1914 بالغ بر 5/2 میلیون نفر بوده است؛ و میدانیم نسبت 18 درصد که گیلبار به کار برده نسبتی گزاف است و نسبت منطقی همان 12 درصد است که سوبوتسینسکی به کار برده است. حال اگر همان 5/2 میلیون نفر جمعیت شهری را برای سال 1914 (که حداقل است) پایه قرار دهیم، با همان 12 درصد به شمار 20 میلیون برای جمعیت ایران میرسیم؛ یعنی همان شماری که راسل در موارد مختلف، بویژه هنگامی که از انتخابات مجلس سوم بحث میکند، ارائه کرده است.
10- Caldwell, Quarterly Report No.7, 891.00/1157, April 10, 1920; Sykes, History Of Persia, Vol. 1, P 13.
11- Caldwell, Quarterly Report No. 5, 891. 00/1147, October 1, 1919.
12- Imbrie, Report 57, 891. 00/1297, July 14, 1924.
بنا به نظر معاون کنسول ایمبری، جمعیت تهران 150 هزار نفر بوده است که دستکم 30 هزار نفر از آنها در اعتراضات پیامد قتل میرزاده عشقی، شاعر و روزنامهنگار ضدانگلیسی، شرکت جستهاند.
منبع: قحطی بزرگ، دکترمحمدقلی مجد