آیا دیپلماسی منطقهای و بینالمللی دولت مشکلات را حل میکند؟
عزت و اقتدار حلقههای مفقوده
سیدمهرداد سیدبرزگر: هفتادمین اجلاس عمومی سازمان ملل در شرایطی برگزار شد که هیأت ایرانی با حضور آقایان روحانی رئیسجمهور و ظریف وزیر امور خارجه عازم آمریکا شده بود تا در اجلاس سالانه سازمان ملل شرکت کند. هیأت ایرانی هنوز به نیویورک و مقر سازمان ملل نرسیده بود که حادثه تلخ منا با بیش از 4500 قربانی که حدود 500 تن از آنان، ایرانی بودند رخ داد. انتظار میرفت با وقوع این مصیبت سفر هیأت ایرانی لغو و رسیدگی به حادثه منا با بازگشت هیأت ایرانی و تشکیل جلسات ویژه به ریاست آقای روحانی، اولویت اصلی دولت یازدهم قرار بگیرد و رئیس دولت و وزیر امور خارجه برنامههای خود را در سازمان ملل تعطیل و به ایران بازگردند یا حتی در صورت لزوم به عربستان سفر کنند اما بهرغم ابعاد وسیع این مصیبت که جهان اسلام را در ماتم فروبرده است، برنامه هیأت اعزامی لغو نشد و تنها روز آخر برنامه تیم اعزامی لغو شد و این هیأت یک روز زودتر(!) یعنی در روز پنجم به ایران بازگشت تا آقای روحانی بتواند در مراسم استقبال از پیکرهای مطهر این حجاج و تشییع این عزیزان حضور داشته باشد. عملکرد دولت در مواجهه با این بحران بسیار سوالبرانگیز است که چرا بهرغم وقوع این حادثه بزرگ، هیچ اقدام عملی و مؤثری از سوی دولت صورت نگرفت و تنها شاهد اظهارنظرهای صرف از سوی مقامات دولتی بودیم. عمر دوساله دولت بهخوبی شاهد این مساله است که دولت یازدهم در برخورد با بحرانها و پیگیری و رسیدگی به اوضاع، قاطع و قدرتمند عمل نکرده است و عملاً در مدیریت بحران و مسائل حساس دچار ضعف اساسی است. نمونههایی از مدیریت دولت یازدهم در حل بحرانها و رسیدگی به مسائل مختلف که عزت، اقتدار و حیثیت جمهوری اسلامی را در عرصه جهانی و منطقهای تحت تأثیر خود قرار داده است را به صورت گذرا یادآوری میکنیم.
- بارش برف سنگین در مناطق شمالی کشور که منجر به مسدود شدن مسیرها و ایجاد قحطی در این مناطق شد. دولت به جای اعزام تیم مدیریت بحران به منطقه سعی داشت از طریق سیستم متمرکز و از پایتخت اوضاع را کنترل کند که در این امر موفق نبود و در نهایت این فرماندهان سپاه و نظامیان همچنین شهرداری تهران بود که با اعزام نیروهای خود بحران را در شهرهای شمالی کشور مدیریت کرده و مانع گسترش ابعاد آن شدند.
- وقوع بحران بمبگذاری و حمله به سفارتخانههای ایران در پاکستان، یمن و لبنان طی این 2 سال که برخی دیپلماتهای جمهوری اسلامی نیز در این حملات به شهادت رسیدند همچنین بحران گروگانگیری مرزبانان ایرانی در مرز با پاکستان که مدتها اوضاع مرزهای کشور را بویژه در منطقه سیستان بحرانی کرده بود. دولت یازدهم در این بحرانها نیز ناموفق بود و نتوانست اوضاع را در اسرع وقت مدیریت کرده و خاتمه دهد.
- عدم صدور ویزا توسط ایالات متحده آمریکا برای نماینده ایران در سازمان ملل. «حمید ابوطالبی» که توسط دولت یازدهم بهعنوان سفیر و نماینده ایران در سازمان ملل انتخاب شده بود با کارشکنی و عدم اجازه آمریکا برای ورود به سازمان ملل روبهرو شد و ایالات متحده با این اقدام خود عملاً استقلال تصمیمگیری دولت را زیر سوال برد و دولت یازدهم را تحت فشار قرار داد و در نهایت شخص دیگری به جای آقای ابوطالبی برای نمایندگی ایران در سازمان ملل معرفی شد. مداخله آمریکا در این امر نهتنها اعتبار پاسپورت ایرانی را بشدت زیر سوال برد بلکه عزت و حیثیت بینالمللی ایران را نیز لکهدار نمود ولی متأسفانه دولت نتوانست این موضوع را نیز به درستی مدیریت کند و تدبیرش بینتیجه ماند.
- بحث برجام و تلاش دولت یازدهم برای دستیابی به توافق هستهای نمونه دیگری از این مسائل است که تمام توان دولت را تاکنون به خود معطوف کرده است ولی نتیجهای که مورد رضایت تمام کشور باشد را حاصل نکرده است، چرا که تعادل بین داده و ستانده رعایت نشده و بهرغم این همه هزینهای که دولت برای دستیابی به توافق صرف کرده بود، نتیجه مطلوب بهدست نیامده است. در این خصوص باید به کارشکنیها و بدعهدیهای طرفهای غربی که بعد از برنامه جامع اقدام مشترک و بیانیه لوزان صورت گرفت اشاره کرد که با وجود توافقات صورتگرفته، بسیاری از موارد مورد توافق توسط غرب نقض شد و طرف ایرانی تنها با عنوان این مساله که این نقض عهدها، تنها به روح توافق آسیب رسانده است(!) سعی داشت اوضاع را مدیریت کند، و اکنون نیز که توافق نهایی حاصل شده است، موضوعات و مسائل مبهم و گنگ فراوانی در تعهدات طرفین وجود دارد که نیاز به بررسی فراوان دارد؛ موضوعاتی چون تعهدات ایران، تعهدات 1+5، محدودیتهای فراوان کمی و کیفی در برنامه هستهای ایران، موضوع لغو همه تحریمها و موضوعاتی از این دست. اما نکته اصلی این است که این همه موضوع لاینحل در حالی است که دولت 2 سال از عمر خود را تماماً به این موضوع اختصاص داده و مدعی است در مذاکرات همه موضوعات به صورت خرد و موردی با دقت و وسواس خاصی مطرح و بررسی شدهاند و برجام عزت و اقتدار ایران را در مقابل قدرتهای جهانی به اثبات رساند، ولی بحثهای جدی در کمیسیون ویژه برجام نشان از شرایط متفاوتی دارد.
این موضوعات و مسائل، مواردی از مدیریت دولت یازدهم است که بشدت ضعیف و دور از انتظار است و حال حادثه منا را نیز به آنها اضافه کنید. در حادثه منا عمق مصیبت در حالی رو به گسترش است که نه اقدام مؤثر و اساسی توسط دولت برای رسیدگی و پیگیری وضعیت حجاج صورت گرفته و نه برخورد قاطع و جدی با گستاخیهای رژیم سعودی توسط دولت یازدهم انجام شده است. در این اوضاع رئیس دولت و وزیر امور خارجه بهعنوان 2 مقام مهم و کلیدی در رسیدگی به این حادثه فراملی، در کشور حضور نداشتند و اگرچه حضور آنان برای مدیریت این رخداد الزامی و مهم بود ولی سفر به مقر سازمان ملل در نیویورک و عدم لغو ادامه سفر مانع حضور رئیسجمهور و وزیر امور خارجه در ایران شد. با توجه به عمق فاجعه و شهادت حدود 500 زائر ایرانی در منا و همچنین اعلام 3 روز عزای عمومی توسط مقام معظم رهبری، انتظار میرفت تمام توان دولت در عرصه خارجی و امدادی با حضور رئیسجمهور و وزیر امور خارجه برای پیگیری و رسیدگی به اوضاع حجاج بسیج شود ولی اینگونه نشد و بر گستاخی حکومت آلسعود افزوده شد و این حکومت خونریز انواع بیاحترامیها را طی چند روز نخست فاجعه، نسبت به حجاج، ملت ایران، جمهوری اسلامی، مقامات ارشد کشور و دولت روا داشت.
- عدم صدور ویزا برای هیأت ایرانی اعزامی به عربستان با حضور وزیر بهداشت و معاون کنسولی وزارت امور خارجه، توسط آلسعود و کوتاهی عامدانه در این امر که در نهایت وزیر بهداشت و هیأت ایرانی از طریق پرواز عمومی غیرمستقیم عازم عربستان شدند. انتظار میرفت حداقل یک پرواز اختصاصی برای این هیأت عالیرتبه که برای بررسی میدانی حادثه منا عازم شده بودند در نظر گرفته میشد و همچنین زمینهای را مهیا میکردند تا هیأت عالیرتبه و رسمی کشور با این حد از بیشرمی و تعلل در صدور مجوز روبهرو نشود.
- احضار چندباره کاردار حکومت سعودی در تهران برای پاسخگویی درباره حادثه منا به وزارت امور خارجه که کاملاً بینتیجه بود و هیچ تأثیری در افزایش همکاری مقامات سعودی با مسؤولان ایرانی و پذیرش مسؤولیت این حادثه نداشت.
- عدم پاسخگویی مقامات سعودی به مطالبات مقامات ایرانی درباره پذیرش مسؤولیت وقوع این حادثه از یک طرف و متهم کردن زائران ایرانی بهعنوان عامل اصلی وقوع حادثه منا توسط مقامات سعودی اوج گستاخی سعودیها را نشان میدهد که به هیچ وجه از اقدام خود پشیمان نیستند و در مقابل جمهوری اسلامی را مقصر دانسته و ایران را به مداخله در امور عربستان متهم کردهاند.
- رد درخواست ملاقات آقای ظریف توسط «عادل جبیر» وزیر خارجه آلسعود. وزیر خارجه سعودی نهتنها از پذیرش درخواست دیدار آقای ظریف امتناع ورزید بلکه بهرغم واسطهگری امیر کویت برای این دیدار دوباره درخواست ملاقات را رد کرد و حتی جمهوری اسلامی را از این جهت که خواستار پذیرش مسؤولیت حادثه توسط سعودیها و همکاری در بررسی حادثه منا شده است، متهم به دخالت در امور پادشاهی خود کرد. با این نوع پاسخگویی و موضعگیری بیشرمانه و وحشیانهای که توسط وزیر خارجه عربستان صورت گرفت، چه اقتدار و عزتی برای کشور باقی خواهد ماند؟! وقتی بدویترین حکومت دنیا اینگونه ایران را طرف صحبت خود قرار میدهد، چه باید گفت؟
با این موضوعات عزت، اقتدار و حیثیت بینالمللی جمهوری اسلامی در منطقه و جهان کجاست!؟ دولت یازدهم که بارها بیان داشته بود دولت قبلی عزت، شأن و منزلت ایران را در عرصه منطقهای و جهانی لکهدار کرده و منجر به تحقیر ملت در عرصه جهانی شده است، اکنون چه عزتی را دنبال میکند، و چه کرده است که حتی رژیمی چون آلسعود، هیچ ارزش و اعتباری برای مقامات عالی کشور نیز قائل نیست، چه برسد به کدخدای جهان آمریکا که سمبل اصلی استکبار و غرور است و هدفی جز تحقیر ایران و اسلام ندارد. حکومت سعودی با این جایگاه پست و حقیر خود، در قبال حادثه منا حتی حاضر به عذرخواهی از جمهوری اسلامی نیست و مسؤولیت این اتفاق بزرگ را نیز نمیپذیرد؛ آلسعودی که نوکر بیاختیار آمریکاست، در مقابل خواسته حق جمهوری اسلامی بشدت موضعگیری کرده و حملات بیشرمانهای به لحاظ دیپلماتیک و سیاسی علیه حجاج، ملت ایران و دولت انجام داده است، این در حالی است که دولت یازدهم همیشه این موضوع را مطرح میکند که عزت و اعتبار کشور در زمان این دولت در حال افزایش است(!) آیا عزت و اقتدار کشور در ملاقاتهای دوجانبه رئیس جمهوری و وزیر امور خارجه با وزرای 1+5، دیدار با «دیوید کامرون» یا «فرانسوا اولاند» است یا در ملاقات اتفاقی آقای ظریف با اوباما و جان کری در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل؟! این چه عزتی است که خداوند در نفی آن میفرماید: «اَیَبتَغونَ عِندَهُمُ العِزَّه، فَاِنَّ العِزَّه لِلهِ جَمیعا؛ آیا عزت را نزد آنان(کافران) میجویند؟! با اینکه تمام عزت از آن خداست». این چیزی که برخی مقامات از غرب و آمریکا میخواهند هرچه هست عزت نیست بلکه چیزی جز ذلت و تحقیر را در پی نخواهد داشت. این کدام عزت است که به آلسعود اجازه میدهد با بیاحترامی تمام بالاترین مقامات کشور را برای گرفتن روادید معطل کند و بعد از چند روز کارشکنی، آقای وزیر و معاون وزیر از طریق پرواز عمومی غیرمستقیم به عربستان سفر کنند. چه عزت و اقتداری از این بالاتر که بیشترین ارزش و اعتبار را به مردم کشور خود بدهیم؛ کسانی که در سختترین شرایط تا آخرین نفس پشت نظام و دولت قرار دارند و هم اینان هستند که عزت برای کشور میآورند. آیا شأن و منزلت شهدای حج، خانوادههای معظم این عزیزان و ملت اندوهگین ایران اسلامی در حد رؤسای جمهوری، نخستوزیران و وزرای کشورهای غربی نبود که بتواند سفر نیویورک رئیسجمهور را لغو کند. آیا این حادثه ظرفیت این را نداشت که رئیسجمهور به جای لغو چند ساعت یا یک روز از برنامههای خود تمام سفر خود را لغو کند؟ این چند ساعت چه موج تحسین و تمجیدی را حواله دولت کرد؟! رئیسجمهور بهعنوان شخص اول اجرایی و نماینده جمهوری اسلامی در جهان باید در اولین لحظات این حادثه سنگین در کشور حضور میداشت تا خود شخصاً کشور خاطی یعنی آلسعود را به عذرخواهی و پذیرش مسؤولیت وادار کند ولی سیستم مدیریت از راه دور تنها توانست کمیته ویژه بررسی حادثه را شکل دهد که خروجی آن جز صدور اظهارنظرهای غیرعملی و غیراجرایی چیزی نبود. دولتی که تمام تلاش خود را برای نزدیکی به غرب انجام میدهد و طرحی را تحت عنوان جهان عاری از خشونت و افراط در سازمان ملل مطرح میکند، بدون اینکه مصادیق حقیقی و خارجی این خشونت و افراط را که در رأس آن آمریکا، صهیونیسم و آلسعود قرار دارند معرفی کند، بهتر است اوضاع منطقهای و جهانی ایران را در زمان دولت اصلاحات بررسی کند و ببیند غرب بهرغم این همه تلاش که دولت هفتم و هشتم برای اعتمادسازی و گفتوگوی تمدنها صورت داد چه بلایی سر عزت و حیثیت ایران آورد و محور شرارت تنها جایی بود که ایران در آن قرار گرفت و این همان جایگاه و اعتباری بود که غرب برای ایران قائل شد. اینجا این پرسش مطرح میشود که در این منظومه فکری عزت، اقتدار و حیثیت جمهوری اسلامی و ملت ایران کجا قرار دارد که برخی حتی تحت عنوان محور شرارت آن را جستوجو میکنند؟!