دستورالعمل حجاریان به پیادهنظام فتنه: نرمالیزاسیون به جای دموکراتیزاسیون
ستون فقرات پروژه نفوذ
سیدمهدی حاجیآبادی: مقدمه: اصولا پروژه نفوذ سیاسی در مراکز تصمیمگیری و تصمیمسازی توسط دشمن که رهبر حکیم انقلاب هشدار دادند، پدیدهای جدید نیست، بازخوانی دهه 70 بهخوبی موید آن است که استراتژی کهنه دشمنان دوباره در حال شکلگیری است. سعید حجاریان- بهعنوان یکی از لیدرهای فکری جناح برانداز- نیز در آخرین مقاله خود استراتژی جدید خود را جهت اجرا برای پیادهنظام فتنه 88 چنین تشریح کرد که بدین منوال انقلاب اسلامی برای حجاریان به مثابه سکسکهای است که متابولیسم جامعه را در وضعیتی استثنایی مختل کرده و دولت اعتدال میکوشد و باید بکوشد تا از طریق نرمالیزاسیون آن متابولیسم ملتهبشده را به وضعیت طبیعی بازگرداند. به زبان سادهتر باید عرض کرد منظور حجاریان این است که سازندگی و اصلاحات، دولتهای عادی در جهت نیل به دموکراسی و استحاله از درون نظام اسلامی بودند که متاسفانه با انتخابات 84 و روی کار آمدن دولتی انقلابی در بسیاری موارد چون مردمی بودن، نهادینه شدن گفتمان عدالت و پیشرفت، به چالش کشیده شدن مبانی دموکراسی و مقابله با روند استحاله از درون نظام روند از حالت نرمال و عادی
2 دولت قبلی خارج شده بود. حال باید تیم اصلاحات روند دموکراتیزاسیون کردن نظام را در این برهه خاص زمانی رها کرده و ابتدا به عادیسازی امور بپردازد. به زبان سادهتر بازگرداندن گفتمان سرمایهداری و اشرافیگری و سپس بازگشت به دوران اصلاحات و شتاب گرفتن در جهت براندازی نرم با استحاله از درون. برای تحلیل سیاسی گاه باید از پیچیدگیهای ظاهری آن عبور کرده و به عمق نگاهی انداخت. دولت فعلی را که بحق باید همان دولت سازندگی دانست تنها با این تفاوت که برف پیری بر مو و چهره دولتمردانش نشسته؛ عملکرد و اهداف نیز چیزی جدا از آن دولت نیست! هدف چیست؟ طبق گفته فائزه هاشمی که اصلاحات را ادامه دولت سازندگی میدانست، قرار است اعتدال دوباره زمینه اصلاحاتی دیگر شود. با روی کار آمدن دولت سازندگی پس از جنگ، روشنفکران لیبرال به علت نوع گفتمان دولت وقت فضا را بسیار مناسب دیده و به نهادهای تصمیمگیر و تصمیمساز که بیشتر نقش مشاورهای و خطدهی فکری به بدنه دولت را دارند، کوچ کردند. از آنها میتوان به شکلگیری حلقه کیان و حلقه آیین به سرکردگی سروش، موسویخویینیها، حجاریان و برخی افراد دیگر در بدنه دولت و مرکز تحقیقات استراتژیک نهاد ریاستجمهوری وقت اشاره کرد که محفلی برای نفوذ و خطدهی فکری- سیاسی- فرهنگی به دولت بود. از سربازان مجری اهداف و افکار میتوان به برخی معاونان و وزرا همچون عطا مهاجرانی [معاون پارلمانی آقای رفسنجانی رئیسجمهور وقت] یا وزیر وقت ارشاد [رئیس دولت اصلاحات] اشاره کرد که قرائتی لیبرالی از اسلام ارائه دادند بهگونهای که تذکر شدید رهبر معظم انقلاب و دلسوزان جناح مومن انقلابی همچون سید شهیدان اهل قلم، آوینی بزرگوار را در پی داشت که در نهایت نیز منجر به استعفای برخی از آنان شد. عملیات روانی و رسانهای را نیز با فرماندهان ناتوی فرهنگی - سیاسی چون محمد قوچانی، محمدمحسن سازگارا، ماشاءالله شمسالواعظین، سعید حجاریان و خسرو تهرانی در روزنامهها و نشریات زنجیرهای که پس از دولت اصلاحات روی کار آمد دنبال کردند. پس از استحاله فکری برخی عناصر دولتی و به دست گرفتن قدرت توسط لیبرال- دموکراتها، و تغییر فضای فکری که با سالها کار مداوم و تهاجم فرهنگی درونی و بیرونی دنبال کردند، دولت مطبوع خود را برای تکمیل پروژه براندازی نرم روی کار آوردند. و در وهله بعدی تحت استراتژی فتح سنگر به سنگر اقدام به نفوذ به دیگر نهادهای تصمیمگیر و تصمیمساز نظام چون مجلس شورای اسلامی کردند. فوقع ما وقع. پس از آنکه رهبر معظم انقلاب نیز در چند سخنرانی اخیر درباره پروژه نفوذ در ابعاد مختلف فرهنگی، سیاسی و اقتصادی هشدار دادند، گمانهزنیهای بسیاری راجع به روشها و چگونگی نفوذ دشمن در کشور مورد بررسی قرار گرفت. ایشان با تقسیمبندی نفوذ به چند دسته، ضمن اشاره به خطرناکتر بودن نفوذ سیاسی و فرهنگی، انگشت اشاره خود را به سوی مراکز تصمیمگیر و تصمیمساز نظام گرفته و مرکزی را که دشمن در بحث نفوذ سیاسی نشانه رفته معین کردند. مراکز تصمیمساز بهعنوان مرکز تولید فکر و مراکز تصمیمگیر بهعنوان محل توزیع تفکر و راهبردهای کلان و مهم در کشور، نقش مهمی در نفوذ دشمن دارند. لزوما باید حواس نهادهای چندگانه نظارتی و اجرایی و رسانههای دلسوز کشور به چنین تحرکاتی از سوی دشمن باشد. یکی از اعمال آنان در پروژه عظیم نفوذ، طبعا فرستادن افراد همفکر و عمال خودشان به مهمترین مراکز تصمیمگیری و تصمیمسازی نظام است، همانگونه که رهبر بزرگوار انقلاب فرمودند: برای آنها بهتر این است که از خود آن ملّت کسانی در رأس آن کشور باشند که مثل آنها فکر کنند، مثل آنها اراده کنند، مثل آنها و بر طبق مصالح آنها تصمیم بگیرند، این نفوذ سیاسی است.
نتیجه: با توجه به مقدمهای که ذکر شد و نگاهی عمیقتر به عملکرد برخی وزارتخانهها و معاونتهای زیرمجموعه دولت همچون وزارتخانههای ارشاد، کار، سازمان محیط زیست، معاونت زنان ریاستجمهوری، وزارت نفت، وزارت صنعت و معدن و مشاوران رئیسجمهور محترم، بهراحتی میتوان فضا را با فضای دهه 70 و نفوذ افراد مختلف به بدنه دولت سازندگی تطبیق داد. مابهازای بیرونی آن را میتوان حضور تمام افراد و مناصب یادشده در میتینگهای انتخاباتی مختلف چون مشارکتیهای تندرو نقابدار یا حزب کارگزاران و اعتدال و توسعه دانست. تقویم را که ورق بزنیم، کمتر از 5 ماه دیگر تاریخ برگزاری یکی از مهمترین انتخاباتهای پس از فتنه تلخ 88 است. یکی از مراکز بشدت مورد طمع دشمنان، مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان است که از حساسترین نهادهای تصمیمگیر و تصمیمساز نظام هستند. طبعا در هر دو مورد باید نگران و مراقب بود اما قطعا نفوذ برای دشمن در مجلس شورای اسلامی بسیار کمهزینهتر و راحتتر از مجلس خبرگان رهبری است. سابقه انتخابات مجلس ششم و دوران اصلاحات را که نگاه کنیم، بهخوبی موید آن است که دشمن توسط عناصر داخلی خود روشهای متعددی را برای نفوذ در بدنه نظام به کار میگیرد. برای فهم بهتر مطلب باید اشاره کرد نگاه از اهداف کلی آغاز شده و بهتدریج وارد جزئیات میشویم. هدف اصلی برای نفوذ سیاسی چیست؟ قطعا براندازی نظام در فواصل زمانی و استراتژیهای مختلف جهت فروپاشی از درون. پس استراتژی دشمن را باید در چارچوب براندازی دید. برنامهها و روشهای کلی براندازی در طول چند ده سال گذشته ثابت بوده و تنها در برخی جزئیات تفاوت دارد. 2 مقطع را در نظر بگیریم: 1- ابتدای انقلاب و عملکرد و مواضع جبهه ملی و نهضت آزادی 2- دوران اصلاحات و عملکرد و مواضع آنان. بازخوانی عملکرد و مواضع 2 طرف در
2 مقطع مختلف از تاریخ انقلاب موید آن است که انطباق عجیبی بین هر دو گروه است. دیگر پس از سالها گذر از دوران اصلاحات، چه کسی است که نداند استحاله چه بلایی بر سر آنانی آورد که خود را پیرو خط امام میخواندند و زیر بیرق لیبرالیسم نهضت آزادی سینه زده و نماز را به حبیبالله پیمان که زمانی مارکسیست بود و دیگر زمان لیبرال، اقتدا میکردند! حال شیفت میزنیم به اظهارات دوستان آمریکایی لیبرالهای وطنی. سال 80 استنلی روم، معاون رئیس سازمان امنیت ملی آمریکا صراحتاً اعلام کرد: «آنچه تاکنون همه تحریکات ما را برای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران با ناکامی مواجه ساخته است، اعتقاد مردم ایران به ولایت فقیه است، چرا که ولایت فقیه برای ما و گنجینههای اطلاعاتی ما یک واژه بیتعریف است. به طوری که ما به هیچوجه نمیتوانیم محل حضور و ظهور و حتی میزان بُرد احکام ولی فقیه را پیشبینی کنیم». استنلی روم با این نتیجهگیری که ولایت فقیه ستون انقلاب اسلامی است، معتقد است آمریکا باید از احزاب و پیادهنظامهای خود در ایران استفاده کرده و از آنان در راستای انقلاب مخملی استفاده کند. او در ادامه گفت: «ما ناامید نیستیم، خوشبختانه احزاب و آدمهای تازهنفس در ایران، در یک حرکت جمعی با ظرافت و وسواس دارند این خار را از چشم ما بیرون میکشند». (اردیبهشت 80)
جریان اصلاحطلبان سکولار در سال 78 طبق پروژه «دلتا» خواستند انقلاب مخملی را در جامعه شیعی ایران پیاده کنند که موفق نشدند و سال 88 فتنهانگیزی را به راه انداختند ولی نتیجه باز هم ناموفق بود اما خسارات بسیار زیادی را به کشور و نظام تحمیل کردند. آنها با عوض کردن روشها و مواضع خود دوباره همان اهداف را امروز از طریق کانال اعتدال برای رسیدن به اصلاحات مدنظر خود دنبال میکنند یعنی تغییر منظر انقلاب اسلامی با عوض کردن وجهه استکبارستیزی در ابتدا و سپس براندازی از درون با کنار زدن عناصر مومن انقلابی توسط ابزاری چون افراطی خواندن، تخریب، هجمه تبلیغاتی و... - که هشدار رهبر انقلاب را در چند سخنرانی اخیرشان مبنی بر هدف قرار گرفتن جهتگیری انقلابی و خارج کردن عناصر مومن نظام که در وقت خطر سینه سپر میکنند در پی داشت- و روی کار آوردن عناصر بیاعتقاد به نظام و ولایت در بدنه نظام و فروپاشی از درون.
در مطالب بعدی به روشهای آنان ذیل دستورالعملها و مواضع و عملکردشان خواهیم پرداخت.