|
تشکیلات حفاظت از شاه و خاندان سلطنتی چگونه اداره میشد؟
انحلال گارد جاویدان!
روز 28 بهمن 1357 به دستور سرلشکر قرنی، رئیس ستاد ارتش، گارد شاهنشاهی سابق و گارد جاویدان منحل شدند. روزنامه اطلاعات در اینباره نوشت: «کلیه افسران، درجهداران، کارمندان و سربازان گاردهای منحله باید خود را به نیروی زمینی ارتش معرفی نمایند.» به نوشته این روزنامه، امکانات و تاسیسات این دو واحد در اختیار نیروی زمینی قرار میگیرد. گارد جاویدان از جمله نهادهایی است که هرچند نامش کم بر سر زبانها نبوده اما کمتر درباره کم و کیف شکلگیری و فعالیتهایش سخن گفته شده است. وظیفه اصلی این نهاد حفاظت و حراست از شخص شاه، خانواده و کاخهایش بود. این وظیفه پیش از تشکیل گارد جاویدان، زیر نظر واحدهایی از ارتش تحت عناوین «گردان گارد» و «هنگ گارد» به انجام میرسید اما آنچنانکه فردوست روایت میکند شاه در اواسط دوران سلطنتش تصمیم گرفت واحدی اختصاصی برای این امر تشکیل دهد؛ واحدی دائمی متشکل از نیروهایی ورزیده و همسان که در شکل و نام، یادآور گارد جاویدان ایران باستان باشد. به گزارش مشرق، با دستور شاه، حسین فردوست مسؤول تشکیل و سازماندهی این نهاد شد و با همراهی سرلشکر قرهباغی این مهم را به انجام رساند. گارد جاویدان کمتر در حیطه امور اطلاعاتی وارد میشد با این حال براساس تمهیداتی که از سوی دفتر ویژه اطلاعات و شخص فردوست اندیشیده شد، گروهی از اعضای آن، وظیفه غیررسمی محافظت از اطلاعات گارد را برعهده داشتند و مستقیماً با فردوست و دفتر ویژه او در ارتباط بودند. اواخر دهه ۱۳۴۰ تلاشهایی انجام شد تا ساواک بر فعالیتهای گارد جاویدان نظارت اطلاعاتی- امنیتی داشته باشد بویژه امیراسدالله علم، وزیر وقت دربار، تاکید داشت «افسران، افراد و درجهداران گارد باید تحت مراقبت دقیق سازمان امنیت باشند». او در اینباره مدتها با حسین فردوست که رئیس دفتر ویژه اطلاعات و معاون کل ساواک بود، مذاکره کرد تا راهی برای عملی شدن این طرح پیدا کند. با این حال گارد جاویدان هیچگاه بهطور رسمی تحت نظارت و کنترل ساواک قرار نگرفت اما همواره تحت نظارت دفتر ویژه اطلاعات بود. حسین فردوست در کتاب خاطرات خود ذیل عنوان «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی»، شرح ماجرای تشکیل گارد جاویدان را آورده است که متن آن در پی میآید: ارسال به دوستان
ماجرای ما چند نفر را به کجا میبرید
انتخابات برای چه کسانی است...
کمیل خجسته: دعوت رهبر معظم انقلاب اسلامی از مردم برای حضور در انتخابات، عدهای را نگران کرده است. نگران شدند که بلافاصله از بعد از دیدار ۱۹ دی با مردم قم، حملات تبلیغاتیشان را روی این موضوع گذاشتند. جریان ضدانقلاب و سلطه این تجربه را در انتخابات ریاستجمهوری ۹۲ تجربه کرد. 2 روز مانده به برگزاری انتخابات رهبر حکیم انقلاب اسلامی در «توصیه اول و اهمشان به مردم» همه را «دعوت به حضور پای صندوقهای رأی» کردند؛ حتی آن کسانی که «به هر دلیلی نخواهند از نظام جمهوری اسلامی حمایت بکنند اما از کشورشان که میخواهند حمایت کنند» و آن سال مشارکت حداکثری مردم در انتخابات، تلاش مشترک ضدانقلاب با آمریکاییها را خنثی کرد. انتخاباتی که حدود ۴۰ روز مانده به آن رهبر حکیم انقلاب مردم را از «طرح دشمن برای سرد برگزار شدن انتخابات» با خبر کردند. در آن سال «حماسه سیاسی» محقق شد و طرح و نقشه دشمن بر باد رفت. حالا آنها با تجربه شکست در انتخابات ۹۲ وارد انتخابات ۹۴ شدهاند و 2 برنامه را در دستور کار خود قرار دادهاند. از منظر رهبر حکیم انقلاب این 2 برنامه عبارت است از اینکه مبتنی بر پروژه نفوذ، «عناصر خود را به طرق مختلف وارد مجلس کنند». دوم اینکه در مشارکت مردم تاثیر منفی بگذارند، انتخابات را سست کنند تا بتوانند از جمهوری اسلامی یک «مچگیری کنند». به همین دلیل آنها بعد از فراخوان و دعوت رهبری اقدامات رسانهای خود را تشدید کردند. ارسال به دوستان
نقش خانواده رهبر انقلاب در قیام مسجد گوهرشاد
خاندان و نیاکان آیتالله سیدعلی خامنهای از دو سو، هم پدر و هم مادر، خاندانی مبارز و موثر در تحولات سیاسی - اجتماعی بودهاند. خاندان پدری آیتالله خامنهای در آذربایجان در عرصه سیاسی - اجتماعی حضور موثر داشتهاند؛ از آن جمله بزرگانی چون آیتالله سیدجواد خامنهای (پدر مقام معظم رهبری). جالب آنکه عقدنامه شهید شیخ محمد خیابانی در کتابخانه شخصی آیتالله خامنهای موجود است. ضمن آنکه دستنوشتههای آقاسیدمحمد پیغمبر، از فعالان دوره مشروطیت در آذربایجان نزد ایشان است. آیتالله خامنهای از جانب مادر نیز در خاندانی جلیلالقدر در عرصه علم و فقاهت و مجاهده قرار دارند. مادر معظمله فرزند آیتالله سیدهاشم میردامادی معروف به نجفآبادی یا نجفی است. سلسله اجداد مادری آیتالله خامنهای با سی و چند واسطه به امام جعفرصادق(ع) میرسد. خاندان جلیلالقدر نیاکان مادری مقام معظم رهبری بزرگانی چون علامه میرمحمد اشرف، صاحب کتاب «فضایلالسادات» و میرمحمدباقر داماد سرسلسله خاندان بزرگ میرداماد، دانشمند و فیلسوف معروف عصر صفویند. آیتالله سیدهاشم نجفآبادی در سال 1303 هجری قمری در نجفاشرف به دنیا آمد و پس از طی مقدمات و تحصیل نزد بزرگان فقه شیعه به مشهد مقدس منتقل و ساکن شدند. همسر دوم آیتالله سیدهاشم نیز از خاندان معروف سادات «مقبره» از سادات جلیلالقدر خوی در آذربایجان بود. آیتالله سیدهاشم نجفآبادی اهل ذوق و عرفان بود. ایشان محضر عرفایی چون سیداحمد کربلایی و سیدمرتضی کشمیری را درک کرده بود. به تصریح مقام معظم رهبری بین پدر (آیتالله سیدجواد خامنهای) و آیتالله سیدهاشم نجفآبادی (پدربزرگ) این زهد و عرفان وجهی مشترک بود. پس از عزیمت آیتاللهالعظمی حسین قمی از مشهد به تهران برای مذاکره رو در رو با رضاشاه جهت جلوگیری از کشف حجاب در مشهد و حبس توسط نظمیه، مردم مشهد به اعتراض در مسجد گوهرشاد جمع شدند. پس از سخنرانیهای شدیداللحن بهلول در حضور مردم در مسجد گوهرشاد، ماموران رضاخان مردم را در حرم رضوی(ع) به گلوله بستند. در پی حمله اولیه ماموران و کشتار عدهای از مردم، علما و مراجع مشهد طی تلگرافی اعتراضآمیز ضمن محکوم کردن کشتار مردم، شرح ماوقع را به شاه گزارش کردند. در این تلگراف قید شده بود که «در اثر کثرت مقتولان در صحن مقدس و ورود گلولهها بر ایوان مقصوره و بقعه منوره، ازدحام ملت زیاد است و ما فعلا در مسجد گوهرشاد هستیم.» اداره تلگراف به دستور والی خراسان از ارسال تلگراف به تهران جلوگیری و تلگراف به جای دربار به نظمیه کل ارسال شد. رضاشاه پس از اطلاع از اقدام علما دستور دستگیری آنها را صادر کرد و پس از قتل عام خونین مردم در مسجد گوهرشاد، نظمیه مشهد به سرعت علمای فوقالذکر را دستگیر کرد. بر اساس اسناد، علمای فوقالذکر از جمله آیتالله سیدیونس اردبیلی و آیتالله سیدهاشم نجفآبادی دستگیر و به تهران اعزام میشوند و مدتی را در زندان به سر میبرند. در اواخر شهریور سال 1314 در سندی قید شد که این علما - که تلگراف اعتراضآمیز را امضا کرده بودند- با اخذ التزام مراجعت به محلهای اولیه خود مرخص و شهربانی موظف به مراقبت از اعمال آنهاست. سند دیگری حکایت از دستور تبعید علمای دستگیر شده به اوطان خود و نقاط دیگر میدهد. در سندی دیگر اداره آگاهی تهران به دستور رضاشاه ـ حسبالامر ـ موظف میشود طی 48 ساعت تحتالحفظ آیتالله سیدیونس اردبیلی را به اردبیل و آیتالله سیدهاشم نجفآبادی را به جای قزوین به سمنان روانه کند. «به تاریخ 14/9/14 [13]، وزارت داخله، نمره 1009، اداره کل شهربانی، اداره آگاهی: عطف به یادداشت مورخه 9/9/14[13] که ابلاغ فرموده بودند سیدیونس اردبیلی و هاشم در عرض 48 ساعت به اردبیل و سمنان اعزام شوند طبق راپورت شعبه منافیات، سیدیونس با جواز نمره (17871) 11/9/14 به اردبیل و هاشم نجفی با جواز نمره (17860) 11/9/14 به سمنان عزیمت کردند. کفیل اداره آگاهی، سمیعی[امضا]» پس از سپری شدن مدت محکومیت، تا مدتها آیتالله سید هاشم نجفآبادی از بازگشت به مشهد ممنوع بود. در صورت اسامی علمای دستگیر شده، در مقابل نام وی نوشته شده است: «اجازه داده شده است جز مشهد هر کجا که مایل است بماند». آیتالله سیدیونس اردبیلی پس از شهریور 1320 اجازه خروج از اردبیل را یافت و پس از سقوط دیکتاتوری رضاخان به مشهد بازگشت. رضاشاه و عمال او در جریان کشف حجاب که رویارویی با هویت ملی و مذهبی مردم ایران بود علاوه بر قتل عام مردم در مسجد گوهرشاد که تعداد دقیق آن هیچگاه روشن نشد علما و روحانیون مبارز مشهد را دستگیر، زندانی و تبعید کردند تا جایی که شهادت آیتالله آقازاده به عنوان جنایتی دیگر در پرونده رضاشاه ثبت شد. ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|