|
ریشه بیاعتمادی به آمریکا چیست؟
حکومت نامرئی و نظام سرمایهداری
روحالله حسینیان: اصولاً انگیزههای اقتصادی موجب کشف قاره آمریکا و سپس مهاجرت اروپاییان شد. استقلال آمریکا نیز قبل از اینکه انگیزه ناسیونالیستی داشته باشد، عصیانی بود علیه مالیاتهای سرسامآور دولت انگلیس. به عبارت دیگر، جامعه آمریکا بر مبنای اقتصاد شکل گرفت و در طول تاریخ خود همه دورههای سرمایهداری را طی کرد. به همین جهت نظام سرمایهداری و نقش سرمایهداران در نظام سیاسی آمریکا، دو شاخصه تفکیکناپذیر دولت آمریکاست. ارسال به دوستان
انقلاب مشروطه چگونه به وجود آمد؟
شاید بتوان نهضت مشروطه ایران را مهمترین واقعه تاریخ چند هزار ساله این ملت کهنسال دانست. مردم ایران در این جنبش به دنبال کسب آزادیها و حقوق از دست رفتهای بودند که طی قرون متمادی به وسیله عمال حکومتهای مستبد پایمال شده بود. جنبش مشروطه یکباره به وقوع نپیوست بلکه مقدماتی داشت که به صورت مختصر به شرح آنها میپردازیم. یکی از مهمترین وقایعی که بعدها به حرکت و جنبش مردم در مشروطه منتهی شد نهضت تحریم تنباکو است. تا قبل از آن حرکت مردم تصور نمیکردند در مقابل دستورات و اوامر پادشاه خودکامه بتوان ایستادگی کرد اما حکم تحریم تنباکو که به وسیله میرزای شیرازی، استاد گرانقدر آخوند خراسانی صادر شد در خاطر مردم ماند تا در انقلاب مشروطیت به کمک آنها بیاید. اما مردم در انقلاب مشروطه چه میخواستند؟ وقوع این جنبش چه دستاوردهایی برایشان به ارمغان آورد؟ مشروطیت، این باور و پندار غلط را که پادشاه سایه خدا روی زمین است از میان برداشت. مردم فهمیدند پادشاه نماینده ملت است و چنانچه از مصالح ملت و کشور پا را فراتر بگذارد و به اعمال مستبدانه دست بزند میتوان او را برکنار کرد و دیگری را به جای او نشاند. مشروطیت به همه ثابت کرد برای قرار گرفتن در یک منصب حکومتی نسبت خانوادگی با دربار کافی نیست، بلکه باید شایستگی، لیاقت و کاردانی به جای آن ملاک قرار گیرد. مشروطیت، خواهان جدا کردن قضاوت از حکومت و تاسیس عدالتخانه برای دادخواهی مظلومان و رسیدگی به شکایت بیپناهان شد. حرکتهای آغازین مردم برای جنبش مشروطه در زمان «مظفرالدین شاه» به وقوع پیوست. اما یک جو روانی در دوره «ناصرالدین شاه» و «فتحعلی شاه» به وجود آمد که ذهن مردم را به خود مشغول کرده بود. این جو روانی تحت تاثیر شکستهای سنگین ایران در جنگ با روسیه و دیگر کشورها قرار داشت. مردم مشاهده میکردند کشورشان روز به روز ضعیفتر میشود ولی کشورهای دیگر در راه ترقی گوی سبقت را از هم میربایند. بعضی رجال و پادشاهان قاجار از این امر آگاه بودند اما سیستم غلط و بیلیاقتی اکثر آنها اجازه هیچگونه حرکتی را نمیداد. بعد از قتل امیرکبیر و ناتمام گذاشتن اصلاحات او، خود ناصرالدین شاه در سفرهایی که به اروپا رفت پیشرفت این کشورها را از نزدیک ملاحظه کرد و گاهی با بعضی رجال کاردان همچون «میرزاحسین خان سپهسالار» دست به اقداماتی میزد که همه ناکام ماندند. نافرجامی حرکتهای اصلاحی و ندانمکاری شاه و فساد دربار باعث از دست دادن بخشهای زیادی از خاک کشورمان شد. بعد از ناصرالدین شاه، ولیعهد مریضحال و ناتوان او، مظفرالدین شاه به قدرت رسید. ناصرالدین شاه را آخرین پادشاه سنتی ایران میدانند، زیرا هیبت و اقتدار او مانع آشکار شدن ضعفهای درونی حکومت میشد اما زمان مظفرالدین شاه که اقتدار چندانی نداشت یک واقعه کوچک زمینه بروز جنبشهای طولانی را فراهم میکرد. بر همین اساس وقتی علاءالدوله حاکم تهران به بهانه گرانی قند چند تن از تاجران از جمله شخص محترمی به نام سیدهاشم را فلک کرد، بازاریان قیام کردند و بازار را بستند. علمای آن دوره بهعنوان همبستگی با مردم با آنان همراه شدند و بهعنوان اعتراض در حرم حضرت عبدالعظیم بست نشستند. آنها به این طریق موفق شدند به یکی از خواستههای خود یعنی عزل «علاءالدوله» دست بیابند. اما بلافاصله بعد از آن در موقعی که علما به تهران بازگشته بودند در درگیری بین مردم و دولتیان با شلیک یکی از افسران دولتی شخص بیگناهی به نام سیدعبدالحمید کشته شد. مردم و علما که دیگر تحمل قساوت و بیرحمی «عینالدوله» و درباریان را نداشتند در مسجد جمعه تحصن کرده و عزل صدراعظم عینالدوله را خواستار شدند. دولتیان مسجد را محاصره کرده و از ورود و همراهی مردم با علما جلوگیری کردند. علما که چارهای نداشتند به قم مهاجرت کردند و در حرم حضرت معصومه(س) ماندگار شدند. 2 نفر از علمایی که در تهران همدست شدند و توانستند با یاری مردم در مقابل عینالدوله بایستند، «سیدمحمد طباطبایی» و «سیدعبدالله بهبهانی» بودند. بعد از مهاجرت علما به قم خبرهای ناگواری درباره تحصنکنندگان قم در بین مردم شایع شد. جو نگرانکننده و یأسآلودی تهران را فراگرفته بود. عدهای از مردم از روی ناچاری به سفارت انگلیس پناه آورده و در آنجا بست نشستند. روز به روز بر تعداد این افراد افزوده میشد تا اینکه به حدود 10 تا 14 هزار نفر رسیدند. بستنشینی یکی از دلایل ناامنی مردم بود. مردم بیپناه که دیگر از دست دولتیان بیرحم حتی در مسجد هم ایمن نبودند چارهای جز پناه بردن به سفارت انگلیس ندیدند. در ضمن در آن مقطع تاریخی در میان دولتهای بیگانه انگلیس بیشتر وجهه حمایت از مشروطیت و آزادیخواهی را داشت و روسیه طرفداری از استبداد میکرد. ارسال به دوستان
نهضت جنگل و تاریخنگاری غرضآلود
مرحوم استاد علی دوانی: از علل پیدایش نهضت و اهداف و شیوهها و پایان غمانگیز آن سخن بسیار گفتهاند. لیکن اغلب آن مطالب آلوده به اغراض بوده و ماهیت نهضت را تحریف کردهاند. از جمله احمد کسروی در «تاریخ مشروطیت ایران» مینویسد: «جنگلیها مردان کوتهبین و سادهای بیش نبودهاند و راه روشنی برای خود نمیدانستهاند و لذا کارشان نابسامان در آمده است». سیدمهدی فرخ معتصمالسلطنه در مجله «اطلاعات هفتگی» نوشت: «من جنگلیها را متوجه کردم که در مقابل دولت انگلیس از پشه در مقابل فیل کوچکتر و بیاهمیتترند». سرپرسی سایکس در کتاب «تاریخ ایران» مینویسد: «حکومت ایران در مقابل این جنبش تقریبا ناتوان شد و اگر اقدامات بریتانیای کبیر نبود، احتمال میرفت سلطنت را منقرض کنند». پس از انقلاب مشروطیت ایران، بزرگترین جنبشی که در مملکت پدید آمد، قیام میرزاکوچک و انقلاب جنگل بود که ضد نابسامانیهای موجود و برای نجات کشور از نفوذ بیگانگان صورت گرفت و بویژه از نظر مرکزیت آن در جنگل، تا آن زمان، با آن وسعت و ابعاد در هیچ جای دنیا سابقه نداشت و این موضوعی است که هنوز هم نظیر پیدا نکرده و آنچه هم تاکنون پیرامون آن نوشتهاند برای شناخت این انقلاب ملی بینظیر کافی نیست. چیزی که در این نهضت ملی جلب توجه میکند این است که رهبری انقلاب را یک روحانی جوان، آن هم در این نقطه دنیا که از همه جا بیخبر بود و قید و بندهای فراوانی به دست و پا داشت، عهدهدار بود. ابتکار این عمل توسط میرزاکوچک در آن عصر و زمان، جالبترین حادثه قیام ملی و عمل پارتیزانی به شمار میرفت. دستههای پارتیزانی جنگل متشکل از دهقانان، خردهبورژواهای شهری و روستایی و کارگران و مزدبگیران بود که تحت رهبری کمیته اتحاد اسلام به زعامت میرزاکوچکخان که از اهالی رشت و یک روحانی روشنفکر و آرمانگرا و با شرف و منصفی بود، فعالیت میکردند. او در اوضاع آشفته سیاسی ایران و هنگام به توپ بستن مجلس در قفقاز بود و در تفلیس و باکو تا حدی با اوضاع جهان آشنا شد. مقارن تحصن علما در سفارت عثمانی، او نیز به شهر رشت پناهنده شد و پس از قتل آقا بالاخان سردار افخم، به مجاهدان پیوست. در سال 1327 هـ .ق و فتح قزوین و تهران با آزادیخواهان همکاری داشت و همراه با مجاهدان گیلانی وارد پایتخت شد. هنگامی که ناصرالملک به عنوان تجدید انتخابات مجلس را بست. همراه با سردار محیی و ناصرالاسلام به یزد تبعید شد اما آنها را در قم نگاه داشتند و بعد به تهران آوردند و چندی در باغشاه تحت نظر بودند تا آزاد شدند. در سال 1329 هـ .ق که روسها، محمدعلی شاه را به ایران آوردند و ترکمنها به تحریک او طغیان کردند، داوطلبانه به گرگان رفت و در آنجا تیر خورد و او را برای معالجه به باکو بردند. مقارن ختم غائله محمدعلی میرزا به گیلان بازگشت و چندی نگذشت که با تنی چند از آزادیخواهان رشت و انزلی، به دستور سرکنسول روس به 5 سال تبعید محکوم شد و به ناچار چندی در تهران سکونت کرد. او در دوران اقامت در تهران، از کارهای ناهنجار بعضی مجاهدان مشروطه افسرده شد و حتی با عبدالحسین خان معزالسلطان که بعد از فتح تهران لقب سردار محیی گرفت و نمیخواست یا نمیتوانست از اعمال مجاهدان جلوگیری کند، قطع رابطه کرد و با آنکه در نهایت عسرت میزیست، از پذیرفتن کمکهای مادی سردار امتناع ورزید. میرزا علت عقبافتادگی ایرانیان را بیفرهنگی میدانست و از همین رو تصمیم داشت تا حد امکان به افتتاح مدارس بپردازد و سطح تعلیمات و معرفت عمومی را ارتقا دهد و اعتقاد داشت تعلیمات مدارس باید اجباری و مجانی باشد تا همه فرزندان کشور بتوانند از مزایای علمی یکسان برخوردار شوند و استعدادها پرورش یابند اما متأسفانه به دلیل گرفتاریهای همیشگی سران نهضت در جنگ با دشمنان و خنثی کردن عملیات منافقین، این توفیق جز در 3 سال آخر عمر نهضت جنگل دست نداد. ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|