گفتوگوی «وطنامروز» با دکتر فؤاد ایزدی درباره اهمیت نیویورک در روند انتخابات مقدماتی ریاستجمهوری ایالات متحده
غیرعادیترین انتخابات آمریکا
امروز انتخابات مقدماتی ریاستجمهوری آمریکا به گلوگاه نیویورک میرسد. ایالتی که پایتخت سیاست بینالملل و در عین حال مرکز مالی جهان و آمریکاست. در باره اهمیت نیویورک در روند انتخابات محلی ریاست جمهوری 2016 ایالات متحده با دکتر فؤاد ایزدی یکی از برجستهترین آمریکاشناسان کشورمان همصحبت شدیم. او که دکترای ارتباطات جمعیاش را از دانشگاه ایالتی لوئیزیانا دریافت کرده معتقد است اگرچه جامعه آمریکا نشانههایی از بیداری در اقبال نشان دادن به برخی نامزدهای این دوره انتخابات ریاست جمهوری از خود نشان داده و این احتمالاتی غیر متعارف را پدید آورده است اما همچنان رهبران در سایه حزبی و خانوادههای ثروتمند در گزینش نامزدهای نهایی دست
بالاتر را دارند.
چرا انتخابات مقدماتی نیویورک اینقدر مهم است؟
نخست به خاطر تعداد دلگیتها (Delegates) یا نمایندگان حزبی. اینها افرادی هستند که در کنوانسیون یا همان کنفرانس 4 سال یک بار 2 حزب حق رای دارند. معمولا هر ایالتی براساس جمعیتش تعدادی دلگیت به عنوان نماینده به آن مجمع میفرستد که نیویورک به خاطر اینکه جزو ایالتهای پرجمعیت آمریکاست، نمایندگان بیشتری به کنوانسیون حزبی میفرستد. البته جمهوریخواهان یک قانون دارند که اگر هر یک از نامزدها نصف بیشتر آرای نمایندگان یک ایالت را کسب کند، همه آرای حزب در آن ایالت به نام نامزد مزبور میشود. یعنی تقسیم آرا وجود ندارد و نگاهی صفر یا صدی حاکم است. حال چون تعداد نمایندگان نیویورک زیاد است، انتخابات درونحزبی این ایالت بر تعیین نامزد نهایی جمهوریخواهان تاثیر زیادی میگذارد.
چرا تعداد نمایندگان حزبی دموکراتها در نیویورک از جمهوریخواهان بیشتر است؟
همه جا بیشتر است و فقط نیویورک نیست. تعداد دلگیتهای دموکراتها در هر ایالت براساس طراحی خود حزب مشخص میشود. البته با جمعیت ایالت هم نسبت دارد. جمهوریخواهان در کنوانسیون حزبیشان بیش از 2 هزار دلگیت دارند ولی برای دموکراتها این رقم بیش از 4 هزار نماینده است. یعنی تقریبا در هر ایالت نمایندگان دموکرات دو برابر همتایان جمهوریخواهشان هستند. دموکراتها تصمیم گرفتهاند افراد بیشتری حق رای داشته باشند که بعدا در این باره توضیح خواهم داد.
می دانیم که نیویورک بزرگترین منبع تامین مالی نامزدها هم هست، چون قطب اقتصادی آمریکاست.
والاستریت و چهرههای ثروتمند حاکم بر اقتصاد عموما در نیویورک مستقر هستند. اما در نظر بگیرید آقای ترامپ، خودش میلیاردری است که از هیچ کس پولی نگرفته است و با اینکه خودش اهل نیویورک است از نیویورک پول نگرفته است. دلیل محبوبیت ترامپ هم همین است چون یک نگرانی بین آمریکاییها وجود دارد که کمکهای مالی ثروتمندان به سیاستمداران، سیاست را وامدار ثروتمندان میکند و زمانی که سیاستمدار به قدرت رسید، منافع بانیان مالی خودش را تامین میکند نه عموم مردم را. این موضوعی است که ترامپ بارها به عنوان مزیت خودش نسبت به سایر نامزدها در سخنرانیهایش مطرح کرده است که نیازی ندارد و خرج خودش را خودش میدهد، پس تحت نفوذ چهرههای ثروتمند نیست، آنهم در حالی که هزینههای انتخاباتی بالاست. مجموع هزینههای نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری 2012، به 7 میلیارد دلار بالغ میشد که برای انتخابات 2016 حدود 10 میلیارد دلار تخمین زده میشود. اینها تازه هزینههای تبلیغات و کمپینهای شخصی است نه هزینه برگزاری خود انتخابات. آماری وجود دارد که 400 خانواده در آمریکا بیشتر این هزینهها را متقبل میشوند و این خانوادهها در سیستم سیاسی بسیار تاثیرگذار هستند. یکی از دلایل محبوبیت ترامپ این است که خود را از این خانوادهها مستقل نشان میدهد. آقای سندرز هم همینطور؛ ایشان گفته است که پول از والاستریت نمیگیرم که این موضوع موجب محبوبیتش شده است. اما خانم کلینتون نهتنها الان بلکه طبق انتقاداتی که سندرز به او دارد، قبلا هم رابطه مالی آنچنانی با والاستریت داشته و برای سخنرانی یک ساعته در چندین مورد تا 225 هزار دلار گرفته است. از این جهت خانم کلینتون متهم به وابستگی به کسانی است که در بحران اقتصادی 2008 نقش داشتهاند. در مقابل استقلال مالی از والاستریت باعث شده محبوبیت سندرز رو به فزونی بگذارد در طوری که در 10 انتخابات ایالتی درون حزبی او در 9 مورد پیروز شده است. در حقیقت شاهد بیداری مردم آمریکا هستیم که متوجه نقش پول در انتخابات شدهاند و نامزدهایی که خودشان را وابسته به این پولهای انتخاباتی نمیدانند با اقبال عمومی بیشتری مواجهند.
جنس نامزدهای این دوره ریاست جمهوری آمریکا کاملا غیرعادی نیست؟مثلا برای اولین بار یک زن، بخت رسیدن به کاخ سفید را پیدا کرده است یا شخص غیر سیاستمداری مثل ترامپ که از حمایت مالی الیگارشها بینیاز است و به شدت رکگو است یا حتی برنی سندرز که با وجود اینکه به طور بالقوه موفقترین نامزد یهودی در ادوار انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تا امروز بوده است اما خود مخالف اسرائیل و دستگاه مالی یهودیان یعنی والاستریت است.آیا غیر متعارف بودن نامزدها باعث جلب توجه بیشتر توده های خاکستری شده است؟
در اینکه انتخابات 2016 غیرمعمولی است شکی نیست اما در ضمن آقای سندرز مخالف اسرائیل نیست اگرچه مثل کاندیداهای دیگر رقابت نمیکند برای طرفداری بیقید و شرط از حزب حاکم اسرائیل یعنی لیکود، حالتی که در میان نامزدهای دیگر شایع است. البته سندرز ممکن است درباره فلسطین نظرات خاصی داشته باشد ولی انتقاد سرسختانهای هم به اسرائیل ندارد که همین هم با سنتهای انتخاباتی آمریکا نمیخواند.
برنی سندرز همچنین علیه عملکرد بانکها انتقاد میکند چون بحران اقتصادی 2008 را ناشی از عملکرد بانکها میداند. دونالد ترامپ هم میگوید من پول یک درصدیهای جامعه را نمیگیرم. او در عین حال نقدی به روند سیاست خارجی سنتی آمریکا دارد. به عنوان مثال مفید بودن ناتو را زیر سوال میبرد، با توجه به اینکه کشورهای زیادی در حوزه امنیتی از رانت آمریکا استفاده کردهاند و هزینههای امنیتی خودشان را به آمریکا نپرداختهاند. یا مثلا ترامپ معتقد است که آمریکا نباید با روسیه درگیر شود ولی از آن طرف نسبت به چین ادبیات اقتصادی تندی دارد. همچنین انتقاد میکند از کسانی که بیجهت وارد جنگ عراق شدند که این دیدگاه در سیاست خارجی، طرفدارانی دارد و محبوبیت ترامپ را افزایش داده است. صراحت لهجه او دلیل سوم محبوبیتش است. اگرچه حرفهایی که نسبت به مسلمانان و لاتینتبارها میزند نژادپرستانه است اما واقعیت این است که در جامعه آمریکا، درصدی تفکرات نژادپرستانه دارند و از این گفتمان ترامپ استقبال میکنند. دلیل چهارم محبوبیت او این است که پیش از ورود به صحنه انتخاباتی فرد مشهوری بوده که برنامه تلویزیونی داشته است. همچنین میلیاردر بودنش در سیستم اقتصادی آمریکا که متاثر از سرمایهداری است محبوبیتزاست. اگر در ایران به کسی بگویند سرمایهدار شاید خوشایند نباشد اما در آمریکا لقب سرمایهدار نهتنها بار منفی ندارد بلکه بار مثبت دارد. سندرز هم به دلایل متعددی با رشد محبوبیت مواجه شده است. در حوزه سیاست خارجی، او هم جنگ عراق را نقد میکند. از طرف دیگر حضور پول زیاد در ساختار سیاسی را زیر سوال میبرد. در حوزه خدمات اجتماعی سندرز معتقد است سرویسهایی که دولت آمریکا به عامه مردم میدهد کافی نیست و اختلاف طبقاتی را نقد میکند.
اما خانم کلینتون کاندیدای سنتی ریاستجمهوری هست و به نظر من دیگر مرد و زن بودنش خیلی فرق نمیکند. تا پیش از این به صورت سنتی ما آدمهای اینچنین را در صحنه سیاست میدیدیم حال آنکه سندرز و ترامپ سنتی نیستند. سندرز که تا پارسال اصلا عضو حزب دموکرت نبوده ولی چون حزب سوم در آمریکا در عمل امکان حضور در سیاست را ندارد، مجبور شده به هیات دموکراتها در آید. ترامپ هم که اصلا سیاستمدار نبوده است که اتفاقا این دلیل دیگر محبوبیت او است. شاهد موجی در حزب جمهوریخواه آمریکا هستیم که اگر کسی سابقه کار سیاسی داشته باشد از محبوبیتش کاسته میشود و گواه آن اینکه ترامپ بدون هیچ پست سیاسی از سایرین پیش است. در نگاه کلیتر مردم آمریکا نسبت به سیاستمداران بدبین شدهاند و دنبال کسی میگردند که سیاستمدار نباشد. این تفاوت بزرگی است که این دوره از انتخابات با ادوار قبلی دارد. تد کروز، رقیب ترامپ هم 2، 3 سال بیشتر سناتور نبوده، در حالی که نامزد سوم جمهوریخواهان یعنی کسیچ، سالها فرماندار بوده است و در بین 15 نفر دیگری که حذف شدند کسانی مثل جب بوش را میبینیم با آن سابقه سیاسی و از خانوادهای که حکومت داشتهاند!
این نامتعارف بودن نامزدهای اصلی نشاندهنده چه رویکرد جدید یا چه چرخشی در جامعه آمریکاست؟
خب! غیر از خانم کلینتون، سندرز و 2 نامزد جمهوریخواه نامزدهایی غیرمتعارف هستند. مردم اعتمادشان را به سیاستمداران سنتی از دست دادهاند و این همان چیزی است که رهبری پیشبینی کرده بودند که امواج بیداری اسلامی به قلب آمریکا و اروپا هم رسوخ خواهد کرد. این بیداری را به نوعی در میان مردم آمریکا حس میکنیم، همان طوری که در اروپا. کسی که امروز رئیس حزب کارگر بریتانیا شده است، آقای کوربین، زمانی همکار پرستیوی، شبکه بینالمللی جمهوری اسلامی ایران بود. همین اتفاق در اسپانیا هم افتاده است. برای همین 2 نامزد اصلی حزب جمهوریخواه سیاستمدار سنتی نیستند و در حزب دموکرات نیز ادبیات و نقدهای آقای سندرز او را از جرگه سیاستمداران سنتی جدا میکند. فقط نام خانم کلینتون سنتی است و به همین خاطر شاهد آن هستیم که چهرههای مشهور نومحافظهکار که تا امروز در جرگه جمهوریخواهان بودهاند، اعلام کردهاند به هیلاری کلینتون دموکرات رای میدهند.
پیشبینی میشود در نیویورک از یک طرف دونالد ترامپ که خودش یک نیویورکی است و در عین حال به خاطر جمعیت زیاد آنگلوساکسونها در این منطقه و از طرف دیگر خانم کلینتون که قبلا سناتور نیویورک بوده و در عین حال تمایلات جدید فراجنسیتی و فمینیستی را نمایندگی میکند که در این شهر بینالمللی طرفداران زیادی دارد و همچنین به خاطر تعدد یهودیها و وجود والاستریت در نیویورک، هر دو بخت اصلی پیروزی در انتخابات درونحزبی نیویورک هستند اما آیا میشود گفت اگر این دو در نیویورک پیروز شوند، نامزد نهایی جمهوریخواهان و دموکراتها هستند؟
به نظر من هم ترامپ و هم کلینتون برنده انتخابات نیویورک هستند منتها در داخل حزب جمهوریخواه دونالد ترامپ مخالفانی جدی دارد که میخواهند در نهایت اجازه ندهند او نامزد حزب در انتخابات اصلی آبان ماه آتی شود. لذا هنوز چیزی قطعی نیست، حتی با اینکه آقای ترامپ 200،300 رای دلگیت بیش از رقیبش کروز دارد. مخالفان جدی آقای ترامپ روشهای متعددی دارند برای متوقف کردن او که ممکن است موفق شوند.
مگر نامزد نهایی حزب براساس اقبال اجتماعی گزینش نمیشود؟
نه لزوما؛ چهرههای بانفوذ حزب ترجیح میدهند فرد دیگری به جای ترامپ نامزد نهایی شود.
آیا با توجه به اینکه رهبران اصلی جمهوریخواه و دموکرات توسط نامزدهای غیرمتعارف به حاشیه رانده میشوند ممکن است بین 2 حزب تبانی صورت بگیرد بویژه که هر دو طیف به الیگارشهای قهاری مثل خاندان راکفلر نزدیک هستند؟
خانوادههای ثروتمند بانفوذ در آمریکا بیشتر از یک خانواده هستند اما این اتفاق بعید نیست. البته در داخل حزب دموکرات چیزی داریم به عنوان سوپردلگیت (ابرنماینده) که اینها در کنفرانس 4 سال یک بار حق رای دارند ولی عقبه مردمی ندارند یعنی به واسطه پولی که به نامزدهای شاخص دادهاند حق رای پیدا کردهاند. از حدود 4 هزار نماینده حزبی دموکراتها، 700 نفر سوپردلگیت هستند که 500 نفرشان یعنی بیش از 12 درصد گفتهاند ما به کلینتون رای خواهیم داد. یعنی اگر آقای سندرز که از 10 انتخابات مقدماتی ایالتی 9 تایش را برده است تمام انتخابات باقی مانده را هم با فاصله کم 4 یا 5 درصدی ببرد به نظر شما چه کسی نماینده
حزب میشود؟
کلینتون!
درست است. چرا، به خاطر اینکه در کنوانسیون حزبی اواسط تابستان در هر حال 500 رای جلو است.
و این نشانه بارز ناقص بودن دموکراسی آمریکاست.
بله! ما در آمریکا دستکم 5 فیلتر داریم برای غربال کردن کاندیداها در حالی که در ایران فقط یک فیلتر داریم که شورای نگهبان است. فیلترهای بیشتر هم مطمئنتر هستند هم بهتر عمل میکنند. در نتیجه معمولا افرادی که در رأس سیستم آمریکا قرار میگیرند، مشکلاتی را که ما در ایران داشتهایم ندارند.
لابد به غیر از بوش!
البته سیاستهای بوش غلط بود ولی نه برای طبقه حاکم آمریکا. قرار نیست در آمریکا رئیسجمهور خوبی برای مردم عادی انتخاب شود بلکه رئیسجمهور خوب فقط برای بانیان مالیاش معنا پیدا میکند.
در پایان رقابت نهایی را بین چه کسانی پیشبینی میکنید؟
نمیشود پیشبینی کرد با روندی که دموکراتها تعبیه کردهاند، خیلی سخت است که آقای سندرز براساس آرای مردمی بتواند تعداد آرای سوپر دلگیت خانم کلینتون را بگیرد و به طور خودکار از رقیبش کیلومترها عقب است. فائق آمدن بر این عقبماندگی ساختاری برای سندرز کار سختی است. برای همین به نظر میرسد کلینتون میتواند با رانت حزبی نامزد نهایی شود. در حزب جمهوریخواه آقای ترامپ با توجه به آنچه گفتیم در آرای کلی دلگیتها پیشتاز است ولی ممکن است چهرههای بانفوذ حزب بتوانند در حذف او موفق شوند.