|
اقتدار فرهنگی و سیاسی را همزمان خدشهدار میکنند
هویتزدایی برنامه غربگرایان
سجاد عابدی: باورها و اعتقادات در هر کشور ارزشهای آن کشور را تعیین میکند و مردم آن کشور قادر خواهند بود هنجارهای خود را براساس ارزشهای خود تعریف کرده و به نظام اجتماعی خود ساخت بدهند. هرچه باورها و اعتقادات مردم یک کشور قویتر و همچنین یکدستتر باشد ارزشهای بالاتری برای آن شکل میگیرد و به تبع آن ساخت اجتماعی مستحکمتر و مقاومتری پدید میآید. این ساخت اجتماعی مستحکم حضور مردم در عرصههای سیاسی و اقتصادی را ثابتقدمتر میکند و باعث میشود هر روز پیروزیها و موفقیتهای بزرگتری برای مردم به ارمغان بیاید. البته باورها و ارزشهای جوامع میتواند بنا به دلایلی قویتر یا سستتر شود که حمایت یا عدم حمایت و یا تضعیف این باورها توسط حکومتها و کارگزاران مردم باعث قویتر شدن یا سست شدن آنها میشود چرا که «الناس علی دین ملوکهم». لیکن این تاثیر همیشه بهراحتی و بدون اصطکاک رخ نمیدهد بلکه در بسیاری موارد که حکومتها یا دشمنان آنها که به صورت مستقیم قصد تضعیف باور و اعتقادات مردم را داشتهاند، شاهد مقاومت یکپارچه مردم بودهاند.گفتمان اعتدال به منظور توسعه ارتباطات خود با جهان غرب ناگزیر است مسائل فرهنگی را از فضای اسلامی خارج و به فضای اباحهگری و تساهل نزدیک کند بهگونهای که «محمود سریعالقلم» در کتاب «عقلانیت و توسعهیافتگی» چنین مینویسد: «یکی از دلایلی که نهتنها ایران، بلکه کل منطقه خاورمیانه مشکل توسعهیافتگی دارد، این است که در این منطقه، هویت فرهنگی قوی وجود دارد که آمادگی ادغام با فرهنگ جهانی را ندارد». نکته قابل توجه اینکه در برنامه فرهنگی ارائهشده توسط دولت حتی یکبار از کلمه «جنگ نرم» و نحوه مبارزه با آن اشارهای به میان نیامده اما 5 بار از کلمه «تساهل» بهعنوان یکی از اصول گفتمان فرهنگی اعتدال یاد شده و برای حل نقصانهای اقتصاد، فرهنگ و صیانت از تنوع و تکثر فرهنگی به آن اشاره شده است. نظریهپردازان گفتمان اعتدال با در دست داشتن این نقشه راه، وارد مسائل جزئیتر و ریزتری از فرهنگ میشوند تا بتوانند تفسیر تساهلگرایانهای از دین اسلام به نمایش بگذارند. این گفتمان همچنین به دلیل نداشتن جایگاه اجتماعی در بین مردم تا حدود زیادی اقدام به غیریتسازی و تعریف از خود به عنوان گفتمان برتر میکند. در این زمینه میتوان به صحبتهای حسن روحانی اشاره کرد: «هیچ جامعهای در تاریخ قادر نبوده تفکیک جنسیتی کند، در اجتماع پیچیده و پر از ارتباطات امروزی نیز تفکیک جنسیتی هیچ کاربردی ندارد. من با ایجاد محدودیتهای فراقانونی علیه زنان و دختران مخالف هستم. بعضی آنقدر تنگنظر هستند که حتی برخی فتواهای غیرسختگیرانهتر مراجع تقلید را نیز تحمل نمیکنند. رفتار آدمهای سختگیر امروز با تصوراتشان درباره دین اسلام نمیخواند. اسلام را کامل و راهحل همه چیز معرفی میکنند، ولی دست آخر نمیتوانند راهی برای وارد کردن زنان به ورزشگاهها پیدا کنند و راه محدود کردن را در پیش میگیرند. من البته معتقدم قطعاً مشکل از سوی این افراد است». در این میان گفتمان اعتدال در برخی موارد که امکان نزدیک کردن عقاید مردم به خواستهها و مطلوبهای خود نمییابد اقدام به پاک کردن صورتمساله کرده و بیان میدارد: «اینقدر در زندگی مردم مداخله نکنید، ولو به خاطر دلسوزی؛ بگذاریم مردم خودشان راه بهشت را انتخاب کنند، نمیتوان با زور و شلاق مردم را به بهشت برد». ارسال به دوستان
افسر ارشد سابق ارتش آمریکا: میخواهند پای آمریکا به ایران باز شود
یا سادهلوح هستند یا پول گرفتهاند
اشاره: «کِن کیف» یکی از افسران ارشد سابق نیروی دریایی آمریکاست که در 19 سالگی به علت اینکه فکر میکرد ارتش آمریکا مفیدترین ارتش دنیاست به عضویت تفنگداران نیروی دریایی آمریکا درآمد. وی که در جزایر هاوایی و با امکانات مالی خوب زندگی و تجارت میکرد، سال ۲۰۰۱ از آمریکا خارج شد و در اعتراض به سیاستهای حکومتی آمریکا با آتش زدن پاسپورت خود شهروندی آمریکا را پس داد و در حال حاضر یکی از فعالان ضدسیاستهای آمریکایی و اسرائیلی است. کن کیف که به ایران سفر کرده است در جمع دانشجویان دانشگاه کرمان سخنان جالبی اظهار داشت که گزارش آن در ادامه میآید. ارسال به دوستان
جانشین استالین نخستین افشاگر علیه استالین
در سال 1941 «هیتلر» به آرامش خاطر «استالین» پایان داد و دستور حمله ناگهانی به شوروی را صادر کرد. در عرض 3-2 روز اول هجوم، حدود 2000 هواپیمای روسی سرنگون و صدها هزار سرباز ارتش سرخ توسط نازیها کشته شدند. استالین که کاملا شوکزده و مبهوت شده بود، تا چند ساعت نتوانست هیچ اقدامی صورت دهد. در نهایت هم کرملین را به قصد اقامتگاه زمستانی خود در حومه مسکو ترک کرد. وقتی اعضای «پولیت بورو» (دفتر سیاسی حزب و قویترین تشکیلات در شوروی) تقاضای دیدار با او را کردند، او گمان میبرد که به قصد دستگیری او میآیند، لیکن اعضای پلیت بورو و فرماندهان نظامی که در شرایط هجوم سنگین آلمان، چارهای جز اتکا به رهبر مقتدر شوروی نداشتند، از او خواستند به کرملین بازگردد و شخصا فرماندهی ارتش سرخ را در برابر آلمان بر عهده گیرد. ماجرای نبرد شوروی و آلمان نازی، یکی از فصول مهم تاریخ قرن بیستم است که جهان بشریت در نبرد بین این دو قدرت جهانی شاهد یکی از سیاهترین و خونبارترین فصول تمام تاریخ خود بود. استالین با همان سیاست چکشی و خشن خود توانست مدیریت ارتش را دوباره سامان دهد و به مقاومت برابر نازیها بپردازد. طبق دستور استالین، هرگونه تمرد از دستور و هرگونه عقبنشینی بیدرنگ با اعدام پاسخ داده میشد. جنایات نازیها در شهرهای تحت تصرف، بویژه در اوکراین، استقبال اولیه برخی از نواحی شوروی از نیروهای آلمانی را متوقف کرد. مردم شوروی، خیلی زود فهمیدند که دشمن خارجی در جنایت و شقاوت دستکم از استالین ندارد و اصولا نژاد اسلاو را بشر نمیداند. اینجا بود که حماسه مردم شوروی آغاز شد. با آنکه نیروهای آلمان حتی به حومه مسکو هم رسیدند، لیکن مقاومت حیرتآور و حدودا 3 ساله اهالی استالینگرد و شروع زمستان سرد روسیه، عاقبت موجب شکست نازیها شد. در این جنگ حدودا 23 میلیون نفر از جمعیت اتحاد شوروی اعم از نظامی و غیرنظامی کشته شدند. پیروزی شوروی در جنگ دوم جهانی و فتح برلین توسط نیروهای ارتش سرخ، آغاز دوران ابرقدرتی شوروی و تقسیم جهان به 2 اردوگاه شرق و غرب بود. استالین به عنوان مقتدرترین مرد روی زمین، در حالی 8 سال دیگر زندگی کرد که هیچ حاکمی در تاریخ قدرت و اختیارات او را نداشت. در عین حال، او تنهاتر از همیشه بود و به واسطه عملکردش هیچ دوست، خانواده یا همکار نزدیکی برایش نمانده بود. در نهایت استالین در 8 مارس 1953، در 74 سالگی بر اثر سکته مغزی در اتاق شخصیاش در گذشت. درباره ابهت او همین بس که، وقتی بر اثر سکته مغزی، دچار نوعی خفگی شد، با آنکه ساعتها از اتاق او جوابی به بیرون نمیآمد و او در حال جان کندن بود، هیچکس جرأت ورود به اتاقش را نداشت. با مرگ استالین یکی از سیاهترین صفحات تاریخ بشر به پایان رسید. با مرگ استالین، تا مدت 5 سال (تا 1958)، اتحاد شوروی به صورت جمعی اداره میشد. شماری از اعضای ارشد پولیت بورو شامل «گیورگی مالنکوف»، «لاورنتی بریا»، «ویاچسلاو مولوتف» و «نیکیتا خروشچف» که همه کارگزاران اصلی دیکتاتوری استالین بودند، اداره شوروی را به دست گرفتند. از این جمع، لاورنتی بریا، رئیس پلیس مخوف استالین و مسؤول ماشین کشتار و سرکوب او، به اتهام جاسوسی برای کشورهای غربی دستگیر و اعدام شد! تقریبا 3 سال بعد از مرگ دیکتاتور بزرگ، افشاگری درباره جنایات 30 ساله استالین، توسط رهبران خود حزب کمونیست آغاز شد. نیکیتا خروشچف، جانشین استالین، در کنگره بیستم حزب کمونیست بعد از مرگ استالین (14 فوریه 1956)، نخستین افشاکننده رازهای مخوف دوران او بود. نیکیتا خروشچف در این جلسه محرمانه، بهطور غیرمترقبهای شروع به افشای بخشی از رازهای مخوف دوران حکومت استالین کرد. خروشچف که پس از مرگ استالین، دبیر اول کمیته سیاسی حزب شده بود، بعد از این افشاگری مهم، دیگر رقبای خود را در حزب به حاشیه راند و در 1958 به عنوان رئیس «شورای وزیران» (پریزیدیوم) و عملا صدر اتحاد شوروی انتخاب شد. او تلاش کرد تا فضای اجتماعی و سیاسی شوروی را بازتر کند و بسیاری از مخالفان زندانی دوره استالین را آزاد کرد و از بسیاری از اعدامیان آن دوره اعاده حیثیت کرد. خروشچف در زمینه اقتصاد تلاش داشت تا برخی از مبانی اقتصاد آزاد را هم به اقتصاد سوسیالیستی پیوند بزند و در زمینه سیاست خارجی هم انعطاف بیشتری نسبت به غرب نشان داد. او در سال 1964 توسط حزب کنار گذاشته شد و بعد از مدت کوتاهی رهبری جمعی، «لئونید برژنف» صدر حزب کمونیست شد. برژنف تلاش کرد تا اقتدار حزب را احیا کند و در نتیجه دوباره رهبری حزب کمونیست بر تمام شؤون حیات مردم شوروی مستحکم شد که البته هیچگاه به پای دوران استالین نرسید. دستگاه دیوانسالاری شوروی دوباره در دوران او گسترش یافت. سیاست استالینزدایی کنار گذاشته شد و آزادیهای محدود دوره خروشچف از بین رفت. ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|