|
روایت آخرین سفیر آمریکا از واپسین ماههای حضور در ایران
آغاز دوره تحقیر آمریکا
در روزهای نخستین پس از پیروزی انقلاب، شاه اقامت خود را در مصر تمدید کرد و با اینکه برنامه اولیه او اقامت یک روزه در آسوان و سپس پرواز به آمریکا بود، پس از یک اقامت نسبتاً طولانی در مصر به جای آمریکا رهسپار مراکش شد و در آنجا هم مدت زیادی ماند. با تماسهای غیرمستقیمی که با اطرافیان شاه داشتیم چنین به نظر میرسید که علت اقامت طولانی او در مصر و سپس توقف در مراکش به امید حرکتی از طرف نیروهای نظامی ایران و دعوت از وی برای تصاحب مجدد تاج و تخت بود. اطرافیان شاه حتی پس از پیروزی انقلاب به او نوید میدادند مردم و باقیمانده نیروهای نظامی ایران بهزودی در برابر خشونت و اقدامات افراطی رژیم جدید قیام خواهند کرد و در این شرایط مصلحت نیست او از دنیای اسلام خارج شود و شانس بازگشت خود را با مسافرت به آمریکا و فراموش شدن در یک نقطه دورافتاده از میان ببرد! ارسال به دوستان
مروری بر نقش آلسعود در جنگ تحمیلی
آغاز تجاوز عراق به خاک ایران در 31 شهریور 59، فرصتی را در اختیار حکام آلسعود قرار داد تا همپای صدام، علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران اقدام کنند. در طول 8 سال جنگ تحمیلی رژیم بعث علیه ایران، عربستان از هیچگونه حمایت سیاسی، مالی، اطلاعاتی و تسلیحاتی از صدام دریغ نورزید؛ حقیقتی که «ملک فهد» پادشاه وقت سعودی در جریان حمله عراق به کویت به آن اعتراف کرد و گفت: «اقدامات رهبر عراق (در حمله به کویت) نشانگر ناسپاسی نسبت به حمایتهای نظامی عربستان از او در طول جنگ 8 سالهاش علیه ایران است. اگر عراق میگوید افراد خود را فدا کرده ما نیز با پول، سلاحهای پیشرفته و همکاری بینالمللی خود، در این فداکاری سهیم بودهایم، چگونه او میتواند همه اینها را فراموش کند و سعی در از بین بردن حقایق کند». واکاوی نقش سیاسی، مالی، اطلاعاتی و تسلیحاتی رژیم آلسعود در طول 8 سال جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران، بیانگر ابعاد گستردهتری از دشمنی عربستان با انقلاب اسلامی ایران است که در نوشتار پیش رو مورد تحلیل و بررسی قرار میگیرد. ارسال به دوستان
مقایسه تطبیقی آرای فقهی و رفتار سیاسی آیتالله منتظری
تضاد با خویش
حسن رحیمپور ازغدی: به این ترتیب قانون ما را مواجه میکند با تناقضاتی». بنیصدر در واقع ناراضی بود که چرا رئیسجمهور را تحت امر ولیفقیه قرار دادهاند و از پایین نیز قدرت مطلقه نسبت به نخست وزیر و هیات دولت ندارد یعنی به دنبال آمریت مطلق و رها از نظارت رهبر بود و بعد در عمل نیز نشان داد که اهل اطاعتپذیری از مرجع قانونی و فرمانده قوای سهگانه کشور نیست. آقای منتظری، همچنین در بحث سوگندنامه رئیسجمهور در باب این عبارت که (قدرتی را که ملت به عنوان امانت مقدس به من سپرده است همچون امینی پارسا و فداکار نگاه دارم)، مجددا تکرار میکند ریاستجمهوری، یک مسؤولیت شرعی و وابسته به رهبر است و ما میخواهیم رئیسجمهور خودکامگی نکند و پیشنهاد میکنند: «این عبارت را به این ترتیب بنویسیم: «قدرتی را که به عنوان امانت، به من سپرده شده» تو چه کار داری که چه کسی سپرده؟! هم از طرف مردم سپرده شده و هم از طرف رهبر». به عبارت دیگر ایشان علیالدوام میکوشید تا کفه رهبری را در «مشروعیت رئیسجمهور» سنگین و سنگینتر کند و در بحث از اختیارات وزرای دولت، حتی صلح دعاوی راجع به اموال دولتی را هم به جای دولت، به قوه قضائیه ارجاع میدهد. تا بدینوسیله دولت کاملا مهار شود و به دیکتاتوری نینجامد. وی همچنین تاکید میکرد: «ما اگر تصویب کنیم که «اعمال قوه مجریه از طریق رئیسجمهور و نخستوزیر»، تمام قدرت اجرایی را داریم میدهیم به رئیسجمهور و زیردستهایش، یعنی به این معنی که رئیس کل قوا، رئیسجمهور خواهد بود و... بنابراین یک چنین رئیسجمهوری که تمام اختیارات اجرایی کشور دست او باشد،... این یک دیکتاتور و قلدری در آینده برای ما درست میکند که از قلدرهای سابق هم بدتر است. آنوقت خری که بالای بام بردیم، نمیتوانیم بیاوریم پایین. از اول ما نباید قوه اجرایی را در او منحصر کنیم، بلکه رئیسجمهور، یک واسطهای است و... خیلی از امور دیگر مثلا دستگاه فرستنده و وسایل ارتباط جمعی مثل رادیو و تلویزیون هیچکدام نبایستی در اختیار رئیسجمهور باشد. اگر خواستیم اختیار مطلق به او بدهیم شخص رئیسجمهور غلط است و باید یک شورایی باشد و این شورا هم در عین حال باید تحت نظر رهبر مذهبی کار کند که ولایتفقیه را که ما تصویب کردیم، در دست دارد». جناب آقای منتظری به بافت فرماندهی کل قوا در طرح پیشنهادی بدوی که در آن به رئیسجمهور میدان داده بود نیز اعتراض کرده و میگفتند: «یک شورا درست کردهاند که رئیسجمهور و یک فقیه از شورای نگهبان در آن هستند و در ضمن، رئیسجمهور را در آن شورا قرار دادهاند یعنی فقیه در اقلیت است و فرماندهی کل قوا را به این شورا دادهاند که فقیه در اقلیت است و... ما اصولا این را نمیخواهیم به رئیسجمهور بدهیم. ما میخواهیم به یک مقام بالاتر بدهیم». همچنین وقتی آیتالله یزدی در باب فرماندهی قوا (از جمله نیروی انتظامی) تاکید میکند که رهبر باید در این فرماندهی دخالت اصلی را داشته باشد و در راس مخروط باشد چون صلاحیت شرعی دارد و از طرف مردم هم تایید شده و رهبری تنها نظارت نیست بلکه باید نقش در اجرا و فرماندهی داشته باشد، آیتالله منتظری سخنان آقای یزدی را قاطعانه مورد حمایت و تاکید قرار داده و میگوید:«همینطوری که آقای یزدی فرمودند: ما بعد از اینکه این سیستم را قبول کردیم رهبر در راس مخروط است. او در هر 3 قوه نقش دارد. در قوه مجریه هم رئیسجمهور را او تعیین میکند یا افرادی را برای رئیسجمهوری کاندیدا کند که مردم انتخاب کنند». ایشان در جهت تسهیل شرایط عزل رئیسجمهور نیز تلاش بسیار کرده و بارها تاکید داشت که برای عزل رئیسجمهور لازم نیست راه زیادی طی شود و اگر وی متهم به خیانت یا توطئه شود لازم باشد تا در صورت رای اکثریت مجلس، دیوانعالی کشور رسیدگی کند بلکه باید رئیسجمهور حتی اگر از وظایف قانونی خود تخلف کرده و مثلا یک قانون را عمل نکند قابل عزل باشد حتی اگر توطئه یا خیانتی در کار نباشد. ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|