|
از اسرائیل دوم تا ایران دوم
جنینی که باید سقط شود
رحمت مهدوی * :اقلیم کردستان و در رأس آن مسعود بارزانی با حمایت علنی و همهجانبه رژیم جعلی اسرائیل به دنبال تجزیه کشور عراق به عنوان دومین کشور پرجمعیت شیعی خاورمیانه هستند. نزدیکی علنی اقلیم با اسرائیل در رفتارهای حامیان این حرکت بسیار مشهود بوده و به وضوح در رفتارهای خود آن را نشان میدهند و همواره در مراسمهای مختلف اقلیم، پرچمشان را دوشادوش پرچم رژیم صهیونیستی به اهتزاز درمیآورند. ارسال به دوستان
مروری بر خاطرات سیدالاسرای ایران، آزاده خلبان شهید حسین لشکری
تصویری از آن سوی میلهها
نوشین نامداری: نام حسین لشکری با حماسه در هم آمیخته است. خلبانی که با هجوم عراق به مرزهای ایران به مواضع بعثیهای متجاوز حمله کرد و در یکی از ماموریتها هواپیمایش دچار سانحه شد و در خاک عراق به اسارت درآمد. تا سالها هویت و نام وی افشا نشد. صلیب سرخ از زنده بودن او اطلاع نیافت از همین رو در ایران نیز هیچکس از سرنوشت او اطلاعی نداشت. وی در مدت 6410 روز اسارت زیر شکنجه و تهدیدها نهتنها لب به افشای اسرار نظامی باز نکرد که تا پای جان در مقابل تطمیع مقامات عراقی ایستاد و هیچگاه علیه دولتمردان کشورش مصاحبه نکرد. ارسال به دوستان
نگاهی به کتاب «روزهای بیآینه» مجموعه خاطرات «منیژه لشکری»
آینههای فراموش
سید وحید سمنانی: کهنسالان و جوانان دوران جنگ هر کدام تصویری از آن روزها در خاطر دارند. از ایشان که بگذریم این واژه برای دهه شصتیها، مفهومی است شگفتانگیز. شاید خاطرات شفافی از روزهای جنگ نداشته باشند اما تاثیر آن را از بن جان حس کردهاند. اخبار جنگ، اتوبوسهای خاکی رزمندهها، نوای آهنگران، شایعهها و افسانهسازیها، خاطره تشییع پیکر شهدا و... همه خاطرات خاکستریای هستند که ذهنشان را هاشور میزند اما درک جوانترها از جنگ محدود میشود به شنیدهها؛ شفاهیاتی که اغلب از دورماندگان از صحنههای نبرد میشنوند؛ کسانی که اگرچه دوران جنگ را لمس کردهاند اما کمتر با مفهوم خط مقدم، خمپاره و مین عجین بودهاند. از همین رو بعید نیست بیان سختیها و مشکلات در کلام ایشان اغلب به محدودیتهای پشت جبهه از جمله مسائل اقتصادی و کمبود کالاها محدود شود. با توجه به در نظر گرفتن وضعیت اجتماعی روز و تغییر و تحول آن در سالهای اخیر نمیتوان امید داشت این سخنان دستاویزی مطمئن باشد برای حفظ روایتی شفاف از آن روزها. خاطرات مردان جنگ آموختنی است و این مهم تنها در سایه بازخوانی آنها اتفاق میافتد. در مثلث جنگ، رزمنده و خانواده، خانواده ضلعی است فراموش و خاموشمانده. کمتر به چشمانتظاری مادران و همسران پرداختهایم و یادمان رفته زنان چگونه دست بدرقه بودهاند برای همسرانی که هیچگاه برنگشتهاند. زنانی که دلهره و اضطرابشان را در لبخندشان میکشتند و اشکشان را در حریم چادر گم میکردند تا پایی که جبهه را مشق میکند فکر عقبگرد نکند و دلی که به دفاع از ناموس برخاسته است از بیم تاریکی خانههای بیفانوس خویش نلرزد.«روزهای بیآینه» تلاشی است برای ثبت همین نگرانیها و دلواپسیها. محور روایت اگرچه بر مدار شخصیت «سیدالاسرای ایران» تاب میخورد اما راوی دلتنگیهای زنی است که در آغاز زندگی مشترک، عفریت جنگ، همسر خلبانش را به اسارت گرفت. مرور این کتاب از آنجا دلچسب است که سالهای سال بیخبری و چشمانتظاری را به تماشا میگذارد. استواری بر عهدی که بستهای تا چه میزان باید مقدس باشد که جوانیات را به پای حدسیات و شایدها و احتمالها بریزی و سالها امیدوار بمانی که شاید خبر تازهای از راه برسد. ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|