بررسی 17 خطای رایج درباره آزادی و حجاب ـ بخش اول
بیپرده با حجاب
سعید ابراهیمی: چکیده: بحث حجاب در پیشینه کشور ایران تا این حد پرحاشیه و جنجالی نبوده است. نقطه آغازین برجسته شدن مساله حجاب به طور واضح مطرح نمیشود و مختصات محیطی و خصوصیات فرهنگی که موجب به وجود آمدن مدل آزادی غربی شده است به ندرت تبیین میشود، لذا آنچه امروز به اسم دفاع از حجاب از زبان صاحبنظران مطرح میشود در تاثیر از عدم ریشهیابی دقیق مساله بوده و خطاهای تحلیلی رایجی را نیز به دنبال داشته که این خطاهای تحلیلی باعث میشود متولیان امور فرهنگی راهکارهای اشتباهی برای ترویج حجاب تجویز کنند. حجاب وسیلهای برای سالمسازی روابط انسانی بوده و داشتن نگاهی فراتر از یک ابزار برای حجاب اشتباهی دیگر از مجموعه اشتباهاتمان راجع به حجاب است. با چه استدلالی اصل تدریجی بودن معارف اسلام درباره حجاب کنار گذاشته میشود؟ با توجه به اینکه حجاب یک مسؤولیت جمعی بوده و مردان و زنان جامعه در سالمسازی روابط انسانی سهیمند، چرا تمام نگاهها محدود به زنان جامعه شده است؟ تعیین مصداق برای حجاب و نگاهی انحصاری درباره مصداق حجاب در ایران آن هم با وجود اینکه لباسهای بومی و محلی در ایران نظر شارع اسلام را درباره حجاب تامین میکند، خطایی به علاوه خطاهای قبلی است. وضع موجود حجاب در جامعه ایران، چه از سوی افراد باحجاب و چه از سوی افراد بیحجاب، بیش از آنکه نتیجه انتخاب آنها باشد، نتیجه فشارهای هنجاری و کمکاری متولیان فرهنگی جامعه است. در این مقاله به 17 خطای رایج درباره حجاب پرداخته میشود.
خطاها در بخش شناخت مسأله حجاب
1- ریشهیابی اهمیت یافتن مسأله حجاب خطای واضحی که در مواجهه با بحث حجاب نادیده گرفته میشود، عدم توجه و عدم اظهار دقیق نقطه برجسته شدن و دامنه گرفتن مساله حجاب است. برجسته شدن مباحث حجاب در ایران، دقیقا از زمان اجرای قانون کشف حجاب توسط رضاشاه پهلوی شعلهور شد، البته شاهان قاجار نیز در ورود فرهنگ غربی به ایران دارای نقش بودند ولی برجستگی و عمومیت پیدا کردن آن در زمان رضاشاه شکل گرفت. در واقع تلاقی فرهنگ توسعه یافته غربی با فرهنگ اسلامی- ایرانی، نقطه آغازین حساسیتهای موجود راجع به مساله حجاب شد؛(1) اشتباه راهبردی رضاشاه یکی دیدن زن ایرانی با زن غربی بود و اینکه مثل زن غربی، با زن ایرانی برخورد کرد. متاسفانه صاحبنظران به این خطا توجه نکرده و به آن دامن زدند. غربگرایان آجری را برای دیوار ایرانی وارد کردند که هم از لحاظ ماهیت و هم از لحاظ ساختار، با فرهنگ و بستر ایرانی متفاوت بود و صاحبنظران به جای کنار گذاشتن آجر وارداتی، اقدام به اصلاح آزادی غربی و رفع بدیهای آن کردند، در حالی که آجر وارداتی و آزادی غربی در اصلاحشدهترین حالت، باز هم با فرهنگ و بستر ایران ناسازگار بود، در واقع اساس و مواد تشکیلدهنده آزادی غربی با بستر ایران متفاوت است. در حالی که صاحبنظران و نخبگان باید جای خالی دیوار را با آجرهایی از بستر ایرانی و برخاسته از فرهنگ ایرانی- اسلامی پر میکردند، نخبگان روی آجری سرمایهگذاری کردند که هم ظاهر دیوارمان را به هم ریخت و استحکامش را مخدوش کرد. البته خطای راهبردی در مواجهه با فرهنگ غربی در تمام علوم و سطوح در ایران رخ داده است، کسانی که با غرب مواجه شدند به جای طرح و تبیین مبنای ایرانی- اسلامی، غالبا فقط مبنای غرب را اصلاح کرده و اسلامیزه کردند. این تفکر به حدی پیش رفته که نگاه مستقل به مشکلات جوامع اسلامی بدون نگاه به تفکرات و نظریات غربی برایمان مشکل شده است. عدم توجه به بسترهای غرب و بسترهای شرق ناخودآگاه موجب شده همگی در میدان غرب بازی کنیم و ناخودآگاه غرب را به رسمیت بشناسیم و آنها را به عنوان ابرقدرت تعریف کنیم. این نگاه مستقل به فرهنگ ایرانی- اسلامی سبب کشف قوای ناشناخته و ترسیم چارچوبی مستقل نیز خواهد شد. وابستگی حتی در تفکر نیز مذموم است. فرهنگ ایرانی اگر با فرهنگ غربی برخورد نمیکرد، یقینا هزاران سال بعد هم نسبت به حجاب جبههگیری نمیکرد و حجاب را همچون گذشته خود محترم میشمرد. حجاب قبل از آن در ایران برای تمام اقشار جامعه یک امر عادی تلقی میشد و از شاهزادگان گرفته تا طبقات پایین جامعه هیچ حساسیتی نسبت به آن نداشتند. تصاویر باقیمانده از زندگی شاهان و نقوش موجود در آثار باستانی به عادی بودن و جاافتاده بودن بحث حجاب اشاره دارند، لذا باید منشأ ایجاد چنین بحثی را دقیقا شناسایی کرده و مد نظر قرار داد و طبق آن به طرح موضوع پرداخت. حجاب و پوشش ظاهری یک حرکت عقلانی است که قبل از اسلام، هم در غرب(2) و هم در ایران(3) وجود داشت(4) لذا منحصر کردن حجاب به اسلام ناشی از یک خطای تحلیلی و بیدقتی تاریخی است. انتساب تمام و کمال حجاب به اسلام صحیح نیست، لذا جامعه نباید به حجاب فقط به عنوان یک اصل دینی نگاه کند؛ حجاب یک اصل انسانی و اخلاقی نیز هست. وقتی حجاب به اصطلاح یک حکم ارشادی است، محدود کردن و منحصر کردن حجاب به اسلام و موضعگیری و فعالیت در این محدوده، خطای مهم راهبردی درباره حجاب است. دفاع از حجاب باید با منطق دینی و در کنار منطق انسانی صورت پذیرد. دنیای حاضر نمیتواند نسبت به منطق انسانی سکوت کرده و بیتفاوت باشد. در دنیای حاضر، هیچ وجدان بیداری حاضر نمیشود غذای لذیذ را در منظر دیدگان آنهایی که از محرومیت غذایی رنج میبرند، میل کند. وقتی زمینه ارضا و بهرهگیری جنسی برای تمام انسانها فراهم نباشد، به نمایش گذاشتن زیباییهای جنسی و جذابیتهای زنانه در جامعهای که سرشار از محرومیتهای جنسی است، یک عمل ضدانسانی و غیراخلاقی بوده و از منظر غیردینی هم کاری مذموم است. باید حجاب را از زاویه انسانی هم بازگو کرد و بر منطق انسانی آن نیز تاکید ورزید. به نظر میرسد علت غالب ناکامیها در تبلیغ حجاب به عدم توجه به این نکته بازمیگردد. عقلای جامعه چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام، به زندگی متعادل انسانها حکم میدهند و معتقدند در جامعهای که از تمام شؤون زندگی اعم از خوراک، پوشاک، مسکن و... برخوردار است، در چنین جامعهای تعدیل غریزه جنسی یک اصل عقلانی است. اگر تمام ذهن انسانها درگیر مسائل جنسی شود دیگر مجالی برای سایر شؤون زندگی باقی نمیماند و در عمل زندگی انسانها مختل میشود. توجه بیش از اندازه به غریزه جنسی در زندگی طبیعی انسان اختلال ایجاد میکند. بویژه امروز که پیشرفت صنعتی تنوع بسیار گسترده زندگیها را سبب شده و فرصت و مجال انتخاب نوع زندگی، با توجه به محدود بودن عمر انسان بسیار اندک است. توسعه و پیشرفت در سایه یک برنامهریزی متعادل حاصل میشود و آنهایی میتوانند از لحاظ کیفیت زندگی موفق عمل کنند که بتوانند تمام غرایز خود را به طور متعادل ارضا کنند. غالب تحلیلگران، صاحبنظران و تریبوندارهای جامعه، در انتساب تمام و کمال حجاب به اسلام دچار خطا شدهاند؛ هم در اصل شناخت حجاب و هم در شناخت نقطه آغازین طرح مساله حجاب دقت نکردهاند. عدم شناخت موضع بحث و عدم تعیین محل نزاع، سبب شده برخوردها و اظهار نظرها مبتلا به اشتباه شود. علت برخورد رضاشاه با حجاب به ندرت به صورت صحیح تبیین میشود. در بررسی مساله حجاب به ندرت این سؤال مطرح میشود که اصلا چرا رضاشاه با حجاب مخالفت کرد؟ برداشتن چادر از سر زنان، کدام مشکل کشور را حل میکرد؟ اینکه رضاشاه کاری مغایر با دستورات اسلام انجام داده امری مسلم است و میتوان در فرصتهای دیگری مفصلا به آن پرداخت ولی اینجا یقه رضاشاه را باید گرفت و از وی پرسید: چرا آزادی ایرانی- اسلامی نیاوردی؟ اگر ظلمهای جامعه ایرانی به زنان او را مجاب کرده بود که سراغ آزادی رود و آنها را نجات دهد، چرا نوع بومی و اسلامی- ایرانی آزادی را مطرح نکرد؟ چرا به این نپرداخت که کدامیک از آزادیهای زنان در مقیاسها و مختصات زن ایرانی سلب شده بود و او میخواست آنها را به زنان بازگرداند؟ باید به کپیبرداری و بیهویتی رضاشاه در مقابل غرب معترض بود و نسبت به دیوار کجی که در مساله آزادی زنان در ایران بنا گذاشت، سکوت نکرد. پرداختن به مساله حجاب بدون واضح کردن این مساله، خطایی بسیار مهم و اثرگذار است.
2- بسترهای متفاوت جامعه فکری غرب درباره مفهوم آزادی
عدم درک صحیح مفهوم آزادی غربی یک خطای شناختی و راهبردی در مواجهه با مساله حجاب است. غالب غربشناسان و تحلیلگران بویژه در موضوع آزادی غربی، به خاستگاه و بسترهای ایجاد آزادی غربی توجهی ندارند. در مواجهه با موضوعات حجاب و آزادی، به پیشینه بروز و ظهور آزادی در غرب توجهی نمیشود. متاسفانه بر اثر ابتلا به این اشتباه، آزادی آنگونهای که در غرب است، در شرق نیز تفسیر میشود، در حالی که اگر امروز غرب درباره آزادی زنان نسخهای میپیچد، در واقع میخواهد ظلمهایی که قرنها درباره جنس زن روا داشته را جبران کند؛ نسخه موجود در غرب متناسب با فضای غرب و گذشته تاریک غرب است، در واقع آزادی بیقید و بند زنان حاصل فشارها و ظلمهای بیحدوحصر غرب به زنان است. غرب با این نسخه از آن سوی بام افتاده است. غرب در گذشته، لباس زیر آهنین یا کمربند عفت(5) برای زنان طراحی کرده و شخصیت زن را لگدمال طمعورزیها و وحشیگریهای خود کرده بود. غرب افراطهای دیروز خود را با تفریطهای امروز، پاسخ میدهد. مشکل آزادی زنان و تکریم شخصیت آنها، در واقع مشکل اختصاصی غرب بوده و سنخیتی با فضای ایران ندارد.(6) زنان ایرانزمین همیشه یک پای اسطورههای ایران بودهاند.(7) نقش مادری و فرهنگ روشناییبخش مادرها در ایران قدمتی چندین هزار ساله دارد. برخورد گذشته غرب با جنس زن در غالب موارد قابل دفاع نبوده ولی در ایران به ندرت با چنین مسائلی روبهرو میشدند. اگر ظلمی هم به جنس زن میشده در گوشه و کنار اتفاق میافتاده و صورت غالب نداشته است. در واقع زن در فرهنگ ایرانی براحتی و بدون تنش در بین خانواده خود میزیسته و از زندگی خود راضی بوده است. فرهنگ غالب در ایران مبتنی بر احترام به شخصیت زن بوده و یکساننگری ایران با غرب در اینباره یک اشتباه راهبردی است. نسخهبرداری از رفتار غرب نسبت به زن و اجرای عین همان برنامه در ایران یک خطای استراتژیک است. غربشناسان نه فقط در شناخت و درک مفهوم آزادی این دقت را نکردهاند، بلکه در شناخت سایر مفاهیم غربی نیز به این خطا مبتلا شدهاند.(8) مفهوم قدرت در غرب با مفهوم قدرت در شرق و اسلام بسیار متفاوت است، غرب پایههای قدرت را بر ظلم و ستمگری بنا نهاده است، به همین خاطر غرب معتقد است قدرت نمیتواند ثبات داشته باشد، این در حالی است که مفهوم قدرت در اسلام تغایر مبنایی با مفهوم قدرت در غرب دارد؛ مبنای قدرت در اسلام حکومت بر قلبهاست. اسلام در مقابل جامعه خود تکیه بر محبت بین مردم و حاکم دارد. این مدل تفسیری از قدرت مخصوص مختصات زمانی و مکانی شرق است، لذا مفهوم قدرت در غرب و اسلام بسیار متفاوت است. غربشناسان و شیفتگان غرب مبتلا به این خطای تحلیلی شده، میخواهند غرب را آنگونه که در غرب است، در شرق نیز پیاده کنند. مفهوم دنیا در غرب با مفهوم دنیا در شرق متفاوت است؛ غرب در تاثیر از تفکر ماتریالیستی، دنیا را رو به زوال میداند، لذا سیستمهای اجتماعی و اقتصادی خود را بر این اساس طرحریزی میکند، در حالی که در فرهنگ شرقی دنیا رو به کمال حرکت کرده و با حرکت جوهری رو به تعالی در حرکت است. عدم توجه به قرائن طبیعی و زیستی غرب و عدم توجه به مختصات فرهنگی و پیشینه غرب و کپیبرداری و الگوگیری از سیستمهای اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی غرب، بدون توجه به این مسائل، خطای فاحش است که متاسفانه افراد زیادی بدان مبتلایند. این خطای راهبردی و تحلیلی در مواجهه با مفاهیم غربی در مساله حجاب نیز به وضوح دیده میشود. این خطای شناختی، در حالی است که خود غرب در برخورد با آزادی زنان نیز صادق نیست؛ آن مدل برهنگی را که برای دختران و زنان کوچه و بازار توصیه میکنند، هرگز برای شاهزادگان و ملکههای غربی مجاز نمیشمارند. آنها حتی حاضر نیستند لباسی را که در فیلمهای معمولی هالیوود بر تن زنان جامعه خود روا میدانند، همان لباس را بر تن ملکه انگلیس بپوشانند. بر این اساس ماهیت و فضای برخورد غرب درباره زن، با ماهیت برخورد با زن در ایران متفاوت است، لذا نسخهپیچی واحد برای هر دو، خطایی غیرقابل جبران خواهد بود. علاوه بر اینکه تجربه چندین ساله غرب درباره مدل آزادی غربی در اختیار ما است و میتوان براحتی مدل غربی از آزادی را به تحلیل گذاشت و به قضاوت نشست.
3- ماهیت مفهوم آزادی در بستر فکری غرب
باید حقیقت آزادی در غرب به طور صریح و واقعی بیان شود. تمرکز بر ظاهر کاریکاتوری و بزکشده آزادی غربی و عدم دقت در باطن و حقایق موجود در متن زندگی غربی، سبب شده شناخت آزادی غربی به خطا برود. نسخهای که غرب درباره آزادی زنان پیچیده است، با واقعیاتی که در درون جامعه غربی دیده میشود تفاوت آشکار دارد. این تفاوت به هیچوجه قابل چشمپوشی نیست. پیشرفتهای صنعتی غرب هرگز نمیتواند خسارات سنگین ناشی از مدل غربی آزادی زنان را تحتالشعاع قرار دهد. آنچه هدف آزادی زنان در غرب بیان میشود، کرامت و استقلال زنان است، پس چرا مدعیان آزادی زنان، پای زن را به دیسکوها، شوهای لباس و منشیگریهای مبتذل کشیدهاند؟ چرا در فضای کار، شانس بیشتر از آن دختران و زنان خوشرو و خوشاندام است؟ چرا آنهایی که جذابیت جنسی کمتری دارند هرگز به مدارج بالای شغلی راه پیدا نمیکنند و از درآمدهای هنگفت محرومند؟ اگر دغدغه آزادی زنان یک دغدغه خالص و بدون دغل است، چرا کارخانهداران و تجار جهان، زنان زیبارو را در کنار تولیدات خود به عرضه میگذارند؟ آیا واقعا برای آزادی زنان دلسوزند یا اینکه زن بیش از ابزاری برای فروش کالاهای آنها نیست؟ آزادی، کرامت و استقلالی که غرب داعیهدار آن برای زن بود، چرا در باتلاق منفعتطلبی و سودجویی سرمایهداران غرق شده است؟ اگر عریانی در غرب سبب عادی شدن جذابیتهای جنسی شده است، آمار روابط نامشروع و فرزندان نامشروع در غرب به حساب چه چیزی گذاشته میشود؟ حضور فرزندان نامشروع با وجود پیشرفت روشهای جلوگیری از بارداری، خبر از شدت بحران جنسی در غرب میدهد. این مطلب هرگز در مقام نفی وجود ناهنجاریهای جنسی در جامعه ایران نبوده و صرفا به دنبال اثبات ناکارآمدی فرهنگ برهنگی در کنترل هیجانات جنسی غرب است. واقعا باید برای این کلاه گشادی که بر سر دختران و زنان میگذارند گریست و به حال آنها سوخت که به اسم آزادی در اسارتی پیشرفته و توسعهیافته گیر افتادهاند. غرب به اسم آزادی فضایی را به وجود آورده که یک زن در اوج زیبایی در کانون توجهات دوربینهای مبتذل قرار میگیرد و صنعتی به اسم پورنوگرافی را میدانداری میکند، صنعتی که کمترین توجهی به کرامت، عزت و شخصیت زن نداشته و تنها ارزشگذاری این صنعت برای زن، به خاطر برآمدگیهای بدن او است، همان زنی که به خاطر شفافیت پوست بدنش در کانون توجهات بود، امروز در سنین سالخوردگی و با وجود چروکهای صورتش دیگر هیچ توجهی را به خود جلب نمیکند و مانند تکه گوشتی به دردنخور که جذابیتی ندارد در کنج خانه منتظر فرارسیدن مرگ خود است. اگر ارمغان آزادی غرب برای زنان، به نمایش گذاشتن تن آنهاست(9) باید رنج گوشهنشینی و انزوای همان زن را در سالخوردگی به دوش بکشد و به این ظلم آشکار بر زنان اعتراف کند. فرهنگی که زن را به سمت ابزار شدن سوق میدهد و معیاری جز زیبایی اندام او برای ارزشگذاری ندارد، این فرهنگ، لیاقت الگوبرداری ندارد. باطن آزادی غربی و تجربه غرب درباره آزادی، آنطور که هست و آنطور که باید تبیین نمیشود، این یک خطای بسیار اثرگذار در مواجهه با مساله حجاب و آزادی است.
4- هدف از مقوله حجاب در اسلام
عدم درک و فهم صحیح از مساله حجاب تبعات بسیار سنگینی را به دنبال دارد. موضع اسلام درباره حجاب به صورت شفاف بیان نمیشود و در بیشتر مواقع علایق و نظرات شخصی از جانب دینداران، بر نظر اسلام درباره حجاب سایه میاندازد. این خطای راهبردی سبب برخوردهای غیرمنطقی از سوی موافقان و مخالفان موضوع حجاب میشود، در حالی که ماهیت حجاب در اسلام یک ماهیت ابزاری است؛ حجاب هدف نبوده و وسیلهای بیش نیست. مقصود از حجاب حفظ سلامت فکری جامعه و بالا بردن سطح روابط انسانی در جامعه است. در واقع زمانی که وجود زنان مورد تهدید و اذیت قرار گرفت، حجاب زمینه بروز و مقتضای طرح شدن پیدا کرده است.(10) حجاب ابزاری است که هدفی جز صیانت از زن و سالمسازی روابط اجتماعی ندارد. توجه به این نکته ضروری است که حذف غریزه جنسی از نهاد انسانها ممکن نیست، لذا حفظ روابط سالم در بین زنان و مردان جامعه و ایجاد یک نگاه حداکثری به جنس زن بدون وجود ابزاری به اسم حجاب ممکن نیست.(11) آن هم ابزاری که بتواند تمام روابط انسانی جامعه را پوشش داده و سلامت ارتباط را حتی در جزئیترین حالات ممکن حفظ کند. نگاه به حجاب نباید نگاهی فراتر از این باشد. علاوه بر این، بیان این نکته نیز ضروری است که حجاب در صدر اسلام، طبق آیات صریح قرآن و برخلاف تصورات امروزی، نه ابزاری برای مخفی کردن زن بلکه ابزاری برای شناساندن زن بود.(12) یعنی حجاب به عنوان راهکاری اتخاذ شده بود تا زنان در عرف جامعه شناخته شده باشند و از این جایگاه ویژه برخوردار شوند، در واقع برخلاف جامعه امروز، پیامبر جامعهای ساخته بود که در آن داشتن حجاب یک امتیاز و منزلت اجتماعی و نشانه شرافتمندی محسوب میشد. به طور طبیعی رواج حجاب در چنین جامعهای، بدون هیچ فشاری ممکن بوده و زنان با کمترین هزینهای به سوی حجاب حرکت خواهند کرد. زنان در جامعه کنونی ما متهم به تحجر و عقبماندگی هستند، لذا اخذ حجاب هزینه اجتماعی و روانی به دنبال دارد. ایجاد مصونیت برای زنان و جلوگیری از سوءاستفاده از زنان و پیشگیری از آشفتگی ذهنی جامعه باید با ابزار و روشی صورت بگیرد که این خطرات در جامعه به صفر نزدیک شود. نگاه اسلام به اصل پیشگیری، یک نگاه حداکثری است و تا حد امکان طوری برنامهریزی میکند که فساد در جامعه به حداقل برسد.(13) این امر با تاکتیکها و روشهایی توسط پیامبر حاصل شده بود که به آنها کمتر توجه میشود.
5- تقسیمبندی جامعه به دیندار و بیدین از روی یک چادر
دستهبندی جامعه به طبقات دیندار و غیردیندار بر مبنای چادر، یک اشتباه اثرگذار است. ارائه یک تحلیل منطقی و مطابق با واقعیت درباره حجاب، زمانی رخ میدهد که جامعه زنان ایران به طور ویژه و بدون مقایسه با غرب مورد مطالعه قرار بگیرد. جامعه زنان ایران باید در درون مختصات فرهنگی ایران و با در نظر گرفتن فضای حیات آنها بررسی شود، لذا در کنار هم گذاشتن زن غربی و زن ایرانی به نظر نویسنده امری اشتباه است. زنان ایرانی بر اثر بهرهگیری از رسانهها، از اثربرداری از زن غربی مصون نبودهاند و کپیبرداری رفتاری از زن غربی توسط زن ایرانی صورت گرفته است ولی در اصل ماجرا و آسیبشناسی، یک کاسه کردن زن ایرانی و غربی کار صحیحی نیست، چون کپیبرداری از زن غربی ریشههای درونی داشته و به زن غربی مربوط نمیشود. اشاره شد که مقصود عقلا از تعیین پوشش برای زنان ایجاد مصونیت برای زنان است، لذا باید توجه داشت پوشش به تنهایی نمیتواند مصونیت ایجاد کند. در کنار پوشش ظاهری باید از یکسری رفتار تنشزا و خطرآفرین نیز دوری کرد. با این توضیح، حجاب در پوشش ظاهری خلاصه نمیشود و منحصر کردن حجاب به یک روسری یا چادر یک خطا و اشتباه تحلیلی به دنبال خواهد داشت. حجاب مجموعهای از پوشش ظاهری و رفتارهای استاندارد را شامل میشود، بنابراین در تحلیل و آسیبشناسی مساله حجاب باید به این نکات نیز توجه کرد. همچنانکه حضور مستمر در اینترنت و شبکههای اجتماعی علامت منحصر اعتیاد به آن نیست و پناهندگی فرد به اینترنت میتواند به دلیل تنهایی یا کنجکاوی یا عدم جذابیت محیط باشد، لذا بیحجابی هم علامت منحصر بیدینی و دهنکجی به جامعه نیست. با این توضیح، برخورد نمادین با حجاب و طرح حجاب به عنوان نماد اسلامی برای جامعه، قطعا خالی از اشکال نبوده و تصویر ناقصی از اسلامی بودن جامعه انتقال خواهد داد.
* معیارها و تعاریف دینی نیازمند بازنگری هستند. برخورد صفر و صدی با مقوله حجاب و تعیین سقف و کف مصداقی برای حجاب یک خطای تاکتیکی دیگر است. اینکه حجاب منحصر در چادر شود و با غیرچادریها برخورد دفعی صورت بگیرد، به اصل موجودیت حجاب لطمه خواهد زد. وقتی بچه گریه میکند دلیلش فقط گرسنگی نیست، میتواند از روی دل درد نیز باشد. اگرچه میتوان در برخورد با مصادیق حجاب به صورت تشکیکی، چادر را حجاب برتر و بهتر دانست ولی نمیتوان نتیجه گرفت که بیچادرها بیحجابند. خصوصا اینکه حجاب مجموعهای از رفتارهای ظاهری و باطنی را شامل میشود. علاوه بر این نکته حجابی که قبل از اسلام در ایران رایج بود دقیقا میتوانست انتظارات اسلام از مصونیت زنان را تامین کند. ولی دگرگونی فرهنگی باعث شد ایرانیان از پوششها و حجابهای ملی و بومی خود دست بکشند و به چادر که یک حجاب غیربومی است، روی بیاورند. دقیقا مانند مردان ایرانی که از لباسهای بومی دست کشیدند و به لباسهای غیربومی روی آوردند. اگر زنی در جامعه امروز با همان لباسهای محلی و بومی ظاهر شود یقینا اسلام منعی برای آنها نخواهد داشت، چون نظر اسلام مبنی بر سالمسازی روابط و حفظ مصونیت زنان با این پوششها قابل تامین است. اسلام در مصادیق حجاب تعصبی ندارد و هیچ مصداقی را تعیین نکرده است، لذا توجه به این نکته نیز ضروری است که چادر تنها نماد حجاب نیست و تامین خواستههای اسلام منحصر در چادر نیست.
* صفبندی و توجه به ظواهر امر یک خطای واضح تحلیلی است. در یک فرآیند آسیبشناسانه، جامعیت مطالب و تحلیل عمیق و واقعگرایانه مساله، اهمیت ویژهای دارد. وقتی در درون ساختار جامعه ایرانی درصدد بحث درباره مساله حجاب و بیحجابی هستیم، باید بدانیم واقعیتهای جامعه با آنچه در کف خیابانها دیده میشود اختلاف فاحشی دارد. نه میتوان تمام چادر به سرهای جامعه را متدین دانست و نه میتوان غیرچادری را از دایره تدین خارج کرد. بیحجابی بیشتر از آنکه انتخاب زنان ایران باشد نتیجه کمکاری متولیان و روشنگران فرهنگی جامعه است. انتخاب بیحجابی زمانی بر رفتار زنان صادق است که مبانی و مزایای باحجابی به صورت کامل تبیین شده باشد و فرد مخاطب با وجود این توضیحات، بیحجابی را ترجیح دهد. همین دخترانی که در جامعه به عنوان بیحجاب معرفی میشوند یک روزی در مدارس و دانشگاههای ایران پشت نیمکتها نشسته و گوش به سخنان نظام آموزشی این کشور داده بودند. آیا واقعا موضوع حجاب آنطور که باید و آنطور که شایسته بود به دختران ایرانی عرضه شده است؟ آیا استدلالی بالاتر از بهشتی شدن دختران باحجاب عرضه میشود؟ پس با این وضع موجود چطور میتوان بیحجابی را نتیجه انتخاب زنان ایرانی دانست؟ از آن سوی معادله نیز وجود زنان چادری علامت تدین جامعه نیست، وقتی دین اسلام تنها در حضور نامحرمان حجاب را تجویز میکند و در محیطی مثل استخر که نامحرمی حضور ندارد منعی برای حضور زنان ندارد، چرا حضور زنان چادری بسیار کم صورت میپذیرد؟ زنی که تا دیروز چادر به سر میکرد اگر بخواهد حجابی کمتر از چادر داشته باشد آیا جامعه به چنین زنی اجازه میدهد؟ آیا فشار هنجاری جامعه به چنین زنی که تا دیروز چادر به سر میکرد اجازه میدهد از امروز با مانتو از خانه بیرون بیاید؟ رضایت درونی نسبت به حجاب در برخی زنان مشاهده نمیشود و چادر به سر کردن آنها یا بر اثر سنت خانوادگی بوده یا بر اثر فشار هنجاری جامعه. حس عقبماندگی در برخی زنان چادری حاصل همین فشار جامعه و گیر کردن در زیر فشارهای نامحسوس جامعه. اگر زن سالخوردهای بخواهد بدون چادر در جمع حاضر شود آیا فشار هنجاری به او این اجازه را خواهد داد؟ البته علاوه بر این نکته باید به این مساله نیز توجه داشت که حجاب زنان در سالخوردگی میتواند علاوه بر فشار هنجاری، منشأ روانی هم داشته باشد، چون رعایت نکردن حجاب توسط زنان سالخورده نوعی پذیرش پیری است. در حالی که دین اسلام محدودیتهایی که برای زن جوان قائل است را برای زن سالخورده لازم نمیداند(روایت رفع حجاب). انتخاب حجاب زمانی صادق است که جامعه خالی از هرگونه اهرم فشار باشد، لذا نباید خطا کرد، بلکه اطلاق عنوان «انتخاب حجاب» و «انتخاب بیحجابی» باید در بسترهای واقعی انجام شود نه در فضای تخیلی، تا بتوان خروجیها و نتایج صحیح و مطابق واقعیت را در مباحث آسیبشناسانه ارائه کرد.
-----------------------------------
پینوشت
1- جعفریان رسول، ص 7
2- الهی، حکیم، ص 64
3- فریدونپور، بهمن، ص ۷۵
4- ویل دورانت، ج 12، ص 30؛ ج 1، ص 552.
5 – مطهری، مرتضی، ص 169
6- همان ، ص 170
7 – صادقی، زهرا، برخان احمد، ج15 ، ص 39
8 - لشکری، احسان، ج 48، ص8
9 - باقرزاده، محمدرضا، ج68، ص11
10- یا أَیهَا النَّبىُّ قُل لاَزْوَاجِک وَ بَنَاتِک وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِن جَلَبِیبِهِنَّ ذَلِک أَدْنى أَن یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِیماً (احزاب/ 59)
11 - واسطی، عبد الحمید، ص 56
12 - ذَلِکَ أَدْنَى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ (احزاب/ 59) : همانطور که مشخص است، حجاب ابزاری بود برای شناساندن زنها، تا مردهای جامعه آنها را بشناساند.
13 - یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفًا (احزاب/ 32)
* طلبه پایه 7 حوزه علمیه قم