|
مروری بر جزئیات کودتای آمریکایی- انگلیسی 28 مرداد 1332
عملیات نفتی آژاکس!
مسعود رضایی: «عملیات آژاکس» عنوانی است که از سوی طراحان کودتای 28 مرداد برای سلسلهبرنامهریزیها و اقدامات منتهی به این واقعه تلخ انتخاب شد. نتیجه این عملیات که پس از سرکوب شدید مردم به استقرار مجدد حکومت وابسته و استبدادی پهلوی انجامید، تضمینکننده منافع بیکران اقتصادی و سیاسی آمریکا و انگلیس در ایران طی یک دوره 25 ساله بود. هرچند درباره نقش آمریکا و انگلیس در طراحی و اجرای این کودتای سیاه، جای هیچ شک و شبههای باقی نمانده و از آن تاریخ تاکنون در این باره بسیار سخن گفته شده است، اما اسناد انتشاریافته درباره این واقعه توسط سیا در سال 2000 میلادی، جزئیات بسیاری را در این باره بازگو کرده است. خوشبختانه گردآوری این اسناد در کتاب «عملیات آژاکس» امکان مطالعه و بررسی بهتر این مقطع از تاریخ کشورمان را به خوبی فراهم آورده است. کتاب «عملیات آژاکس» شامل دو بخش کلی است؛ در بخش اول اسناد «سیا» درباره کودتای 28 مرداد در 5 فصل تنظیم و ارائه شده است. در فصل نخست طرح مقدماتی عملیات آژاکس، در فصل دوم طرح اجرایی این عملیات و در سومین فصل، گزارش «دونالد ن. ویلبر» را که خود مستقیماً در برنامهریزی و اجرای این طرح مشارکت، داشته است میخوانیم. این گزارش در سال 1954 توسط وی نوشته و به مقامات سیا ارائه شد تا ضمن ثبت تجربیات آمریکا در طراحی برنامههای کودتا، امکان بهرهبرداری از آنها در عملیات مشابه نیز فراهم آید. در فصل چهارم و پنجم این بخش نیز میتوان به ترتیب اسناد مربوط به طراحی بُعد نظامی عملیات و ارزیابی نظامی عملیات را مورد مطالعه قرار داد. در بخش دوم این کتاب تجزیه و تحلیلی از وقایع مربوط به کودتای 28 مرداد با توجه به اسناد انتشاریافته از سوی سیا آمده است که میتواند روشنگر برخی مسائل باشد. انتشار اسناد و مدارک مربوط به طراحی و اجرای عملیات آژاکس برای سرنگونی یک دولت قانونی و مستقل و جایگزینی آن با یک دولت دستنشانده، قبل از هر مساله دیگری، حاکی از آن است که آمریکا از اینکه بهعنوان یک نظام مداخلهجو در امور داخلی دیگران شناخته شود، هیچ اِبایی ندارد و چه بسا نمایاندن چنین چهرهای از خود را در جهت پیشبرد و تسریع برنامهها و پروژههای استعمارگرانه خویش به شمار میآورد. در حقیقت، انتشار اسناد و مدارک مداخله آمریکا در امور کشورهای مختلف، میتواند به مرور زمان انجام چنین اقداماتی را توسط ایالات متحده نزد جوامع، عادی جلوه دهد و حساسیتها را نسبت به آن کم کند. از سوی دیگر، در بطن انتشار این اسناد، نوعی قدرتنمایی نیز نهفته است و پیامهای پیدا و پنهان بسیاری را برای دیگران در بردارد. ردپای این موضوع را گذشته از اسناد رسمی سیا، در بسیاری از فعالیتهای تبلیغاتی و فرهنگی دستگاههای وابسته به نظام امپریالیستی آمریکا از جمله هالیوود نیز میتوان مشاهده کرد. شاید بتوان چنین مدعی شد که تاکنون بیشترین و جذابترین فیلمهایی که پرده از توطئهگریهای دستگاه حاکمه آمریکا در اقصی نقاط جهان برداشته و حتی گوشههایی از جنایات و سرکوبگری در حق ملتهای مظلوم را نیز به نمایش درآورده است، محصول دستگاه عظیم فیلمسازی هالیوود بوده است. هرچند ساخت و نمایش این فیلمها ظاهراً در جهت افشای حقایق پشت پرده و آگاهسازی افکار عمومی است، اما یک نوع کارکرد و تأثیر بسیار عمیق - و البته پنهان - در بطن چنین محصولاتی نهفته است که منافع آن به مراتب بیشتر از خسارات یا مضراتی است که بازگو کردن بخشی از حقایق میتواند برای نظام سیاسی آمریکا در برداشته باشد. البته در این زمینه باید توجه داشت که در چارچوب فعالیتها و اقدامات فوق، همواره خطوط قرمزی رعایت میشود. بهعنوان نمونه، اگرچه اسناد مربوط به کودتای 28 مرداد پس از گذشت حدود 50 سال از آن واقعه انتشار مییابند اما همچنان افشای اسامی برخی اشخاص و مهرههای خاص به مصلحت دیده نشده است. این اقدام چند دلیل میتواند داشته باشد؛ نخست آنکه احتمالاً افراد مزبور در جایگاه و موقعیتی قرار داشتهاند که دستگاه اطلاعاتی آمریکا افشای نام آنها را باعث به مخاطره افتادن روشها و تکنیکهای نفوذ خود در لایههای مختلف اداری، نظامی و فرهنگی دیگر کشورها میداند. دیگر اینکه عدم افشای نام برخی عوامل کاملاً پنهان در گذشته، باعث به وجود آمدن این اطمینان خاطر در میان عوامل کنونی آنها میشود که در چارچوب خارج شدن پارهای از اسناد سازمانهای اطلاعاتی آمریکا و انگلیس، هرگز نام و نشان آنها افشا نخواهد شد و مردم از ماهیت واقعی آنان اطلاعی نخواهند یافت. علت دیگر عدم افشای نام عناصر مزبور- هرچند ممکن است اینک در قید حیات نباشند- جلوگیری از به خطر افتادن عوامل یا تشکیلاتی است که چه بسا در ارتباط با آنها یا تحت نفوذ و ریاست این عده قرار داشتهاند. نکته جالب دیگر اینکه سیا درباره بعضی افراد تا آنجا اصل اختفا را رعایت میکرد که حتی در زمان انجام عملیات آژاکس اجازه شناسایی آنها را به متحد و شریک خود یعنی انگلستان نیز نمیداد. بهعنوان نمونه، در گزارش «ویلبر» تلاش سیا برای مخفی نگه داشتن هویت دو تن از عوامل اصلی و عمده خود در ایران از مأموران «اینتلیجنس سرویس» به روشنی بیان شده است: «از آنجا که در جریان ملاقاتهای یادشده در نوامبر 1952 به این نکته اشاره شده بود که سیا دو عامل اصلی و عمده در ایران دارد، لازم بود به جای[.....] و [.....]، دو نفر به این عنوان معرفی شوند. این کار صورت پذیرفت و یکی از عاملان پایگاه و یک عامل فرعی به نام [.....] به سمت صاحبان این دو منصب مهم معرفی شدند. تا آنجا که توانستیم مطلع شویم، برادران رشیدیان و هیچیک از عمال دیگر اینتلیجنس سرویس در جریان این عملیات به هویت و نقش[.....] و[.....] پی نبردند». (ص48) این مساله نشان میدهد اگرچه آمریکا وارد یک اتحاد همهجانبه با انگلیس شده و بهخوبی از به سر آمدن دوران ابرقدرتی این کشور آگاه است اما با توجه به سابقه و ریشههای عمیق نفوذ آن در ایران، بهتر آن میدید که حزم و احتیاط را از دست نداده و همه داشتههای خود را عیان نسازد تا به این ترتیب بتواند به نحو بهتر و مؤثرتری، قضایای جاری در ایران را تحت کنترل خود داشته باشد. در کنار این مساله، آمریکا از همان مراحل اولیه طراحی برنامه کودتا، پیش از ورود به فاز اجرایی، تدابیری در جهت تضمین منافع خود هنگام اجرا و همچنین در دوران بعد از کودتا نیز میاندیشد و تضمینهای لازم را از استعمارگر پیر میگیرد: «برآورد کل هزینه مورد نیاز برای تحقق این طرح، معادل دویست و پنجاه و هشت هزار دلار است که 147هزار و 500 دلار آن را آمریکا و یکصد و سی و هفت هزار و پانصد دلار آن را انگلیس تأمین خواهد کرد». (ص17) اما مهمتر از این مساله، اصرار آمریکا بر اخذ تضمین کتبی از انگلیس است تا در صورت پیروزی طرح کودتا، سهم این کشور از منابع نفتی ایران محفوظ باشد: «وزارت امور خارجه آمریکا پیش از اعلام موافقت باید درباره دو نکته مهم اطمینان حاصل میکرد: نخست آنکه آیا دولت ایالات متحده میتواند کمکهای مالی را به دولت جانشین مصدق بکند تا این دولت استقرار یابد و یک توافقنامه نفتی امضا کند... دوم گرفتن تعهد کتبی از دولت انگلیس بود مبنی بر دستیابی به یک توافقنامه نفتی مبنی بر حسن نیت و رعایت انصاف نسبت به دولت جانشین در ایران...». (ص 38) بر این اساس مشخص میشود آمریکا نگرانیهای جدی در این باره داشته است که پس از صرف هزینه در عملیات آژاکس و موفقیت آن، دولت انگلیس مانع برقراری روابط گسترده کاخ سفید با دولت کودتا در ایران شود و ضمناً به گونهای منابع نفتی ایران را در انحصار خود بگیرد که دیگر سهمی از آن برای ایالات متحده باقی نماند. اشاره ویلبر در گزارش خود به این نکته، بهخوبی اهداف اصلی این دو کشور را از دست یازیدن به چنین اقدامی آشکار میسازد و بر ادعاهای مطرحشده از سوی آنها مبنی بر تلاش برای حفظ استقلال ایران و نجات آن از چنگ کمونیسم، خط بطلان میکشد: «از نظر هر دو دولت در زمان حاضر نفت در درجه دوم اهمیت قرار دارد؛ زیرا مساله اصلی، تصمیم هر دو دولت برای حفظ استقلال ایران است. هر دو دولت در زمان حاضر مصممند به ایران کمک کنند تا خود را از سقوط در دامان شوروی حفظ کند.»(ص20) به این ترتیب «طرح آژاکس» را باید نقطه عطفی در شکلگیری روابط استراتژیک و دیرپای آمریکا و انگلیس به شمار آورد؛ چرا که این طرح به صورت یک نمونه و الگوی پایدار در این زمینه درآمد. براساس این الگو آمریکا و انگلیس با هماهنگ ساختن دستگاههای اطلاعاتی، تبلیغاتی و سیاسی خود درباره موضوعات مختلف بینالمللی، طرحهای بسیاری را از آن زمان به بعد به مرحله اجرا گذارده و سپس منافع اقتصادی حاصله را بین خود تقسیم کردهاند. در بررسی محتوایی اسناد انتشاریافته سیا و بویژه گزارش ویلبر (که بخش اعظم این اسناد را تشکیل میدهد) نکات بسیاری را میتوان مورد تأمل قرار داد و نگاهی محققانه و موشکافانه به ماجرای کودتای 28 مرداد 1332 خورشیدی انداخت. در این زمینه نخستین مسالهای که جلب توجه میکند، ضعف شخصیت محمدرضا پهلوی است. طراحان عملیات توجه خاصی به این نکته دارند؛ چرا که در طرح مزبور، «شاه» نقش ویژهای را برعهده دارد و چنانچه به دلیل ترس یا تزلزل اراده، با آنها همراهی نکند، امکان موفقیت طرح بشدت کاهش مییابد؛ بنابراین از نظر طراحان کودتا، اولین و مهمترین گام در اجرای این طرح، از بین بردن ترس و وحشت محمدرضا از «انگلیس» بود: «در مرحله اول باید شاه را درباره هدف مشترک انگیس و آمریکا متقاعد ساخت و ترس وی را از توطئه بریتانیا ضد خود او از بین برد.»(ص11) در واقع محمدرضا با توجه به تجربه آوردن و بردن پدرش توسط انگلیسیها، از این مساله بشدت نگران بود که طرح مزبور، توطئهای علیه خود وی باشد. بیتردید چنانچه انگلیس به تنهایی قصد اجرای این طرح را داشت، محمدرضا به دلیل همین ترس ریشهدار خود از سیاستمداران انگلیسی، به هیچ وجه حاضر به ایفای نقش در طرح مورد نظر آنها نمیشد و لذا باید گفت آنچه توانست به حل این مساله بپردازد، مشارکت آمریکا در طرح مزبور بود. در همین جا باید این نکته را متذکر شد که اگرچه محمدرضا پهلوی و محمد مصدق در این مقطع به دو نیروی مقابل یکدیگر بدل شده بودند اما در یک مساله با یکدیگر نقطهنظر کاملاً مشترکی داشتند و آن خوشبینی به آمریکا بود، اما این خوشبینی مشترک، دو نتیجه کاملاً متفاوت برای آنها به بار آورد؛ برای یکی ادامه یک سلطنت وابسته و سرکوبگر و برای دیگری سقوط و حبس و تبعید مادامالعمر. اما برخلاف شاه، اشرف خواهر دوقلوی وی جسور و بیپروا بود و لذا از تمامی ظرفیتهای شخصیتی وی برای به ثمر رساندن کودتا استفاده شد. دقیقاً به خاطر نقشی که وی در این برهه از زمان ایفا کرد، در طول سالهای بعد توانست به صورت یکی از عناصر بسیار پرنفوذ دربار درآید؛ به طوری که حتی محمدرضا نیز به خود اجازه نمیداد کوچکترین دخالتی در عملکردهای مفسدهانگیزش در زمینههای اقتصادی، اخلاقی و حتی سیاسی بکند: «شاه برای ایفای نقش خود به آمادگی ویژهای نیاز دارد. طبیعی است انسانی که از هر سو با تردید و ترس احاطه شده، برای آنکه بتواند وظیفه خود را به انجام رساند باید تشویق شود... ما برای شاهدخت اشرف خواهر دوقلوی قدرتمند و مکّار شاه، بهعنوان فردی که میتواند شاه را برای ایفای نقش خود تشویق کند، اهمیت ویژهای قائل هستیم... نقش شاه باید در سه مرحله اجرا شود. اشرف وی را در اجرای هر مرحله به طور کامل آماده خواهد ساخت. اولین گام، متقاعد ساختن شاه به این موضوع است که آمریکا و انگلیس هدفی مشترک در ایران دارند. همزمان باید ترس شاه را از «دست مخفی انگلیسی در ایران» برطرف ساخت. در مرحله دوم باید آنچه را آینده به ارمغان خواهد آورد برای وی توضیح داد. مرحله سوم گرفتن تضمین خاصی از اوست.»(ص19) به این ترتیب، این اشرف است که با یک مسافرت بسیار کوتاه و چندروزه به ایران- که حتی در ابتدا با نارضایتی شدید محمدرضا به دلیل ترس از عواقب این مسافرت مواجه میشود- اقداماتی بسیار اساسی صورت میدهد و راه را برای اجرای کودتا هموار میسازد: «اشرف در تاریخ بیست و پنجم ژوئیه به صورت یک مسافر عادی با هواپیما وارد تهران شد. همانگونه که انتظار میرفت بازگشت غیرمجاز وی توفانی واقعی برپا کرد، چرا که اشرف نه از خود شاه اجازه بازگشت خواسته بود و نه از دولت مصدق و هر دو از این بابت خشمگین بودند. شاه از دیدار با وی خودداری کرد و نیز نامهای را که از طرف اشرف نوشته شده و از طریق[...] رئیس خدمه (کاخ) شاه برای او فرستاده بود، نپذیرفت... نامه مزبور حاکی از آن بود که ژنرال آمریکایی «شوارتسکف» در مأموریتی مشابه با آنچه اشرف به سبب آن به ایران آمده بود، برای دیدار با شاه عازم ایران خواهد شد. شاه از این خبر استقبال کرد و شامگاه بیست و نهم ژوئیه خواهرش را به حضور پذیرفت. جلسه دیدار با ناآرامی و جنجال آغاز شد اما با آشتی طرفین خاتمه یافت. اشرف روز بعد با هواپیما به اروپا بازگشت.»(ص61) ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
|