|
به بهانه تصمیم اخیر درباره بیتالمقدس و تلاش برخی در داخل برای استثنا جلوه دادن رئیسجمهور فعلی ایالات متحده
ترامپ همان آمریکاست و آمریکا همان ترامپ!
فاطمه الکاییبهجتی*: در روزهای اخیر شاهد این بودیم که دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا در تصمیمی به ظاهر ناگهانی، قدس را پایتخت رژیم صهیونیستی اعلام کرد؛ این رفتار ترامپ از سوی مجامع بینالمللی با واکنشهای مختلفی روبهرو شد و برخی این عمل ترامپ را ناشی از رفتارهای نامتعادل آن دانستند اما سخنان نماینده آمریکا(نیکی هیلی) در نشست شورای امنیت سازمان ملل با موضوع قدس که بیان داشت «ما نخستین کشوری بودیم که اسرائیل را به رسمیت شناختیم و از سال ١٩٩٥ کنگره آمریکا تصویب کرده بود که قدس باید پایتخت اسرائیل باشد» نشاندهنده این بود که حتی اگر رقیب اصلی او در انتخابات ریاست جهموری (هیلاری رودهام کلینتون) پیروز میشد، باید این تصمیم را عملی میکرد. با نگاهی به حمایتهای بیچون و چرای آمریکا از رژیم صهیونیستی در طول تاریخ میتوان براحتی متوجه عملیات روانی دشمن یعنی دیوانه نشان دادن ترامپ و تبرئه خود از تمام خیانتهای صورت گرفته به جامعه بشری شد. رؤسای جمهور پیشین آمریکا را باید گرگی در لباس میش خواند که آرام آرام خون مردم مظلوم فلسطین را مکیدند و آنقدر زیبا ایفای نقش کردند تا آنجا که ترامپ را دیوانه نشان دادند و خود رابه عنوان فردی مودب در اذهان سادهلوحان انگاشتند ولی ما به خوبی به یاد داریم که اوباما رئیسجمهور پیشین آمریکا زودتر از هر رئیسجمهور دیگری در آمریکا به سرزمینهای اشغالی سفر کرد و بالاترین میزان کمک امنیتی به اسرائیل را در سابقه خود ثبت کرد و در حمایت از اسرائیل تا آنجا پیش رفت که گفت کسانی که منکر حق حاکمیت اسرائیل هستند باید منکر وجود زمین زیر پایشان و آسمان بالای سرشان بشوند، زیرا اسرائیل هیچ جا نمیرود. هیلاری کلینتون در کتاب «انتخابهای سخت» از کمکهای نظامی ایالات متحده به اسرائیل اینگونه یاد میکند: «طی سالها چه در دولتهای جمهوریخواه و چه در دولتهای دموکرات، ایالات متحده خود را متعهد دانسته به اسرائیل در بالا نگه داشتن توان نظامی خود از نظر کیفی نسبت به تمام رقبای موجود در منطقه کمک کند». ارسال به دوستان
انتقال سفارت آمریکا از تلآویو به قدس اشغالی؛ اهداف و پیامدها
سناریوهای اجرای یک تصمیم احمقانه
با آغاز به کار رسمی دوره ریاستجمهوری دونالد ترامپ، موضوع انتقال سفارت آمریکا در سرزمینهای اشغالی از تلآویو به قدس مجددا در رسانهها و گفتوگوهای سیاسی مطرح شده است. ارسال به دوستان
تبعات یک خیانت ناکام
علیرضا رضاخواه: با مرگ «علی عبداللهصالح» پرونده حیات سیاسی یکی دیگر از دیکتاتورهای عرب منطقه بسته شد. علی عبداللهصالح که بیش از 30 سال در یمن حکومت کرده بود، سال 2012 در پی اعتراضات وسیع و شورش گسترده در این کشور سقوط کرد اما بخشهایی از ارتش به رهبر پیشین خود وفادار ماندند. جنبش انصارالله به عنوان یکی از رهبران اصلی اعتراضات، با توجه به تقویت گروههای تندرو سلفی و همچنین قدرتگیری شاخه القاعده در یمن از یک سو و آغاز تجاوز سعودیها به این کشور از سوی دیگر و بنا بر ضرورت میدانی و سیاسی با «حزب کنگره ملی» ائتلاف کرد و علی عبداللهصالح را که روزی متحد عربستان بود، در کنار خود پذیرفت اما حوثیها که تجربه 4 جنگ با نیروهای علی عبداللهصالح را داشتند از همان روزهای آغازین نیز درباره اهداف و نیات وی مردد بودند. صالح بارها تلاش کرد به جریان مقاومت یمن خیانت کند. جدیترین نمونه آن 4 ماه پیش در درگیریهای 24 آگوست میان نیروهای انصارالله و نیروهای «طارق عفاش» برادرزاده علی عبداللهصالح بود که طرح کودتای وی با هوشیاری و رصد دقیق انصارالله، ناکام ماند. با این حال تحولات اخیر در منطقه از جمله برچیده شدن خلافت سیاه داعش در سوریه و عراق، ناکامی طرح آشوب در کردستان و بتازگی نیز ناکامی فتنه بنسلمان در لبنان باعث شد پدرخوانده تروریسم در منطقه یعنی سعودیها که در تمام صحنههای رویارویی منطقهای شکست خوردهاند، فشارشان را بر علی عبداللهصالح بیشتر کنند تا وی به صورت علنی علیه انصارالله موضع بگیرد و به آغوش ریاض بازگردد. بنابراین هفته گذشته با حمایت و وعدههای ریاض و امارات، علی عبداللهصالح خیانت خود را آشکار کرد و رسما فرمان جنگ با انصارالله را به نیروهایش اعلام کرد؛ اقدامی که با واکنش مثبت عربستان همراه شد اما این توطئه 3 روز بیشتر طول نکشید و دیکتاتور یمن در حالی که از پایتخت فرار میکرد، کشته شد. مرگ علی عبداللهصالح آغازی جدید برای صحنه سیاسی یمن است و آثار آن را میتوان در 2 مقطع کوتاهمدت و بلندمدت تحلیل کرد. ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|