|
لیندسی گراهام، سناتور جمهوریخواه، علت عدم واکنش آمریکا به ساقط کردن پهپاد جاسوسی توسط ایران را بیان کرد
ترامپ از آیتالله ترسید
گروه سیاسی: 6 ماه پس از انهدام پهپاد متجاوز آمریکایی توسط سپاه پاسداران، روز گذشته یک سناتور آمریکایی روایت تازهای از علت اصلی انصراف ترامپ از واکنش به این اقدام نیروهای مسلح کشورمان ارائه کرد. به گزارش «وطن امروز»، لیندسی گراهام، سناتور جمهوریخواه و تندرو آمریکا روز گذشته در کنفرانس دوحه قطر، درباره مکالمه میان خود و رئیسجمهور آمریکا بعد از سقوط پهپاد گلوبالهاوک بهدست سپاه و دلایل عدم واکنش به این موضوع مطالب جالبی را برای نخستینبار به زبان آورد. این سناتور آمریکایی در اینباره گفته است: «وقتی آنها (ایرانیها) پهپاد ما را ساقط کردند ترامپ میخواست یک عملیات نظامی محدود انجام دهد. من با او صحبت کردم و او گفت: دلیل اینکه از این کار منصرف شدم این است که اگر ما حمله کنیم و چندصدنفر از ایرانیها را بکشیم، آیتالله [خامنهای] حتما جواب ما را خواهد داد. ترامپ نمیخواهد این جزو گزینهها باشد آن هم به خاطر یک پهپاد». اظهارات تاملبرانگیز این سناتور آمریکایی در حالی بیان میشود که چند روز پیش هم وزیر سابق دفاع آمریکا به موضوع انهدام پهپاد جاسوسی آمریکا توسط ایران پرداخته و از عدم برخورد دولت این کشور با ایران گله کرده بود. این موضوع نشان میدهد اقدام کمسابقه ایران در انهدام پهپاد آمریکایی تا چه میزان برای مقامات این کشور گران آمده و موجب سرخوردگی آنها شده است. «جیمز متیس» وزیر سابق دفاع آمریکا روز جمعه در بازدید از روزنامه واشنگتنپست آمریکا به بهانه انتشار کتاب جدیدش، گفت: «لازم بود در زمان ساقط کردن پهپاد آمریکایی توسط ایران این اقدام تلافی میشد». او به جزئیات بیشتری از نحوه این اقدام اشارهای نکرد. متیس گفت: تصمیم به اقدام تلافیجویانه، تصمیم سادهای نبوده است و وقتی وارد فاز تلافیجویانه میشویم، این شرایط میتواند به وضعیت غیرقابل پیشبینی و جنگ منجر شود یا اینگونه نباشد. متیس همچنین در کتاب جدیدش تحت عنوان «Call Sign Chaos» به پیشنهاد خود اشاره کرده که در آن زمان از سوی کاخ سفید رد شده است: «من پیشنهاد کردم که پهپاد دیگری را به همراه تعدادی اف۱۸ به آسمان بفرستیم و اینبار در صورت حمله، ما نیز هواپیمای ایرانی را سرنگون کنیم اما کاخ سفید مجوز چنین اقدامی را نداد». نخستین ساعات بامداد روز 30 خرداد امسال یک فروند پهپاد جاسوسی «گلوبالهاوک» آمریکا بعد از تجاوز به حریم سرزمینی جمهوری اسلامی ایران در منطقه روبهروی کوه مبارک استان هرمزگان، هدف آتش پدافند نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قرار گرفت و سرنگون شد. بر اساس فیلم منتشرشده از مسیر پروازی پهپاد جاسوسی RQ4 آمریکایی که توسط نیروی هوافضای سپاه ساقط شد، مبدأ پروازی این پهپاد پایگاه هوایی الظفره امارات بوده است. طبق آنچه در اطلاعیه روابط عمومی کل سپاه پاسداران اعلام شد، پهپاد جاسوسی گلوبالهاوک در ساعت 14 دقیقه بامداد روز (پنجشنبه) 30 خرداد از یکی از پایگاههای نیروهای آمریکایی در جنوب خلیجفارس با مختصات معلوم به هوا برخاسته و برخلاف قوانین هوانوردی، همه تجهیزات مربوط به معرفی خود را خاموش کرده و در نهایت پنهانکاری، از تنگه هرمز به سمت چابهار ادامه مسیر میدهد. این اطلاعیه افزوده: این هواپیمای بدون سرنشین در زمان بازگشت به سمت غرب منطقه در محدوده تنگه هرمز با تجاوز به فضای سرزمینی جمهوری اسلامی ایران، مشغول جمعآوری اطلاعات و جاسوسی میشود. در ادامه اطلاعیه روابط عمومی کل سپاه تصریح شده است: در ساعت 4:05 دقیقه بامداد 30 خرداد در حالی که هواپیمای متجاوز وارد فضای سرزمینی کشورمان شده بود، توسط پدافند نیروی هوافضای سپاه مورد هدف قرار گرفت و سرنگون شد. رئیسجمهور آمریکا پس از این اقدام در سخنانی اعلام کرد این اقدام اشتباهی بزرگ از سوی ایران بوده و در ساعات آینده جهان شاهد واکنش کشورش خواهد بود اما یک روز پس از این اظهارنظر، ترامپ اعلام کرد دستور اقدام تلافیجویانه نظامی علیه ایران را به خاطر تلفات احتمالی و نامتناسب بودن لغو کرده است. او حتی بعدا از سرنگون نکردن یک فروند هواپیمای نظامی کشورش از سوی ایران، قدردانی کرد!
* افشای بلوف 150 نفر!
اظهارات روز گذشته سناتور آمریکایی و تصریح او بر انصراف ترامپ از حمله نظامی به خاطر قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران، بلوف 6 ماه پیش رئیسجمهور آمریکا در قبال ایران را برملا کرد. ترامپ تیرماه امسال و چند روز پس از انهدام پهپاد جاسوسی این کشور در حریم هوایی ایران، در مصاحبه با فاکسنیوز پیرامون نوع واکنش آمریکا به این موضوع مدعی شده بود: «من پرسیدم چند نفر خواهند مرد و آنها جواب دادند که حداقل ۱۵۰ نفر. من در جواب گفتم بیایید موضوع را متوجه شویم؛ آنها یک پهپاد بدون سرنشین که مدل جدید و نویی نبود را ساقط کردند و ما قرار است ۱۵۰ نفر یا شاید تعداد بیشتری را بکشیم؟ شما هرگز این موضوع (تعداد کشتهها) را به قطعیت نخواهید دانست، چرا که وقتی شما شروع به انجام کاری (حمله به ایران) بکنید و آنها هم (جواب میدهند). البته هیچکس بهتر از ما [حمله نظامی] انجام نمیدهد. به همین دلیل من گفتم این موضوع را دوست ندارم و من جلوی آن را گرفتم قبل از اینکه کاری انجام شود، گزارشهای نادرستی درباره اینکه ما هواپیماها را اعزام کرده بودیم، منتشر شد، نه اینطور نبود. ما هواپیماهایمان را نفرستاده بودیم، من تصمیم نهایی خودم را برای اینکه این کار را نکنیم، گرفتم». هرچند همان زمان نیز بسیاری از ناظران و تحلیلگران، ادعای انجام نشدن عملیات نظامی آمریکا به خاطر حفظ جان 150 نفر ایرانی را با توجه به خوی وحشیگری و غیرانسانی آمریکاییها زیر سوال برده و این ادعا را بلوف خوانده بودند، با این حال اظهارات اخیر یک سناتور آمریکایی و تاکید او بر ترس ترامپ از واکنش احتمالی ایران، این گزاره را به اثبات رساند. کارشناسان معتقدند یک کارکرد مهم انهدام پهپاد متجاوز آمریکایی توسط ایران، بسته شدن پرونده برخورد نظامی موهوم با ایران بود. آمریکاییها بویژه از زمان روی کار آمدن دولت ترامپ ادعا داشتند با هر اشتباهی ممکن است جنگی در منطقه رخ دهد، این اتفاق نشان داد که اولا با وجود رخ دادن حتی اتفاقی غیراشتباه و ثانیا با وجود اینکه ترامپ این اتفاق را اقدامی اشتباه توصیف کرده است، امکان وقوع جنگی وجود ندارد. با این اقدام واکنش آمریکاییها محک خورد که امکان پاسخ نظامی ندارند و اگر دست به اقدامی بزنند باید منتظر پیشامدهای غیرمنتظره بدتری باشند.
***
[آمریکا با استقرار نیرو در منطقه هدفهای خوبی را برای ما ایجاد کرده است]
مشاور عالی فرمانده معظم کل قوا در حوزه صنایع دفاعی در گفتوگو با العالم، پیرامون آخرین تحولات منطقه توضیحاتی ارائه کرد. سردار حسین دهقان اظهار داشت: آمریکاییها تصوری در ذهنشان شکل گرفته بود که ایران مقابل آنها سکوت میکند اما ایران با سرنگونی پهپاد آمریکایی اثبات کرد عزم جمهوری اسلامی ایران برای پاسخ به هرگونه اقدام احتمالی جدی است و پیامدهایش را میتواند مدیریت کند. آمریکاییها اعلام کردند که ما از پایگاههای خودمان در منطقه دفاع میکنیم و کشورهای منطقه خودشان باید هزینه دفاع از خودشان را بپردازند. این موضوعات خلأیی را در ذهن کشورهای منطقه به وجود آورد که هزینه آمریکا را میدهند و بازار اسلحه آن را تامین کردهاند. از طرفی نیز برخوردهای ترامپ با آنها مطرح است که اعلام کرد عربستان گاو شیرده است و اگر ما از عربستان حمایت نکنیم نظامش سریعا ساقط میشود، از همین رو آنها برای حفظ امنیت خود با چالش روبهرو هستند، زیرا به دیوار شکسته آمریکا تکیه دادهاند. وی افزود: این اقدام آمریکاییها را ما تهدیدی برای خودمان نمیبینیم اما یک قرص مسکنی برای سران عرب مرتجع است. آمریکا با آوردن نیرو به منطقه هدفهای قابل دسترس خوبی را برای ما ایجاد کرده است.
ارسال به دوستان
یادداشتی درباره تحلیلهای جوکری؛ نمایش خشونت و نقد سرمایهداری لزوماً ترویج خشونت و نفی سرمایهداری نیست
جوکر علیه خیابان
محمدرضا کردلو: «جوکر» نقل همه محافل شده است؛ از رسانههای رسمی تا شبکههای اجتماعی. اخیرا در بازار دیدم که برایش پیکسل هم درست کردهاند که دخترها و پسرهای نوجوان اگر خواستند روی کوله پشتی و کیفشان از تصویر جوکر استفاده کنند. در حوادث اخیر منطقه هم در عراق و لبنان گریم جوکر پرطرفدار و نمادی برای اعتراضها شده است. همین مسأله باعث شده برخی تحلیلهای پسینی در رابطه با نسبت اعتراضات با جوکر از سوی برخی رسانهها مطرح شود. پسینی بودن این تحلیلها مشکل عمده آنهاست. جوکر در آمریکا و سینماهای جهان اکران میشود. مردم هم از راههای مختلف آن را میبینند. فروش عجیب و غریبی هم در سینماهای خارج از آمریکا دارد و در واقع رکورد فروش فیلمهای رده سنی R را میشکند. این اتفاقها برای جوکر، دیده شدنش و ایجاد فضای تبلیغاتی روند موفقیتآمیزی را به وجود میآورد. سر و صدای جوکر باعث میشود حداقل علاقهمندان سینمای جهان هم تلاش کنند در اولین فرصت این فیلم را ببینند. جوکر حسابی دیده میشود. این حسابی دیده شدن جوکر شروع ماجرای تحلیلها و ابرتحلیلها در رابطه با جوکر است. از اسلاوی ژیژک و مایکل مور تا حسین کچویان دربارهاش نوشتهاند. فارغ از تحلیل فیلمسازان و اندیشمندان خارجی درباره جوکر، آنچه در ایران پیرامون این تحلیلها اتفاق افتاده، عجیب و غریب است. در جایی گفته شده اعتراضات و اغتشاشات خیابانی به خاطر جوکر اتفاق افتاده است. اما آیا جوکر به نفع خیابان است؟ تظاهرات را تقویت میکند؟ و مردم را به اغتشاش فرا میخواند؟ جوکر را از هر زاویهای و با هر عینکی که تماشا کنیم (آنچنان که در عمده تحلیلها تصریح شده)، آن را فیلمی میبینیم در نقد سرمایهداری و آرمانشهر آمریکایی؛ اول به خاطر حضور شخصیت توماس وین و نحوه مواجهه او با طبقه فرودست و دوم به خاطر نام شهر: گاتهام سیتی (که شهر ابرقهرمانهای آمریکایی است). جهان فیلم را هم به 1981 بردهاند تا تندی و صراحت نقدهای جوکر مانع اکران آن در سال 2019 نشود. با این همه چطور میتوان گفت جوکر محصولی از هالیوود برای فرودستان همه نقاط جهان غیر از آمریکاست؟ و کارکردی در خود ایالات متحده ندارد؟ این تحلیل آیا باعث نمیشود شرایطی را که در فیلم تصویر شده نپذیریم و آن را یک جهان تخیلی تصور کنیم؟ در این صورت آیا آنچه در آمریکا دارد اتفاق میافتد و فقر و فلاکتی را که گریبانگیر مردم ایالات متحده شده، انکار نکردهایم؟ آیا تحلیل مصرف خارجی داشتن جوکر، باعث نمیشود اصل جنبشهای ضدسرمایهداری در آمریکا انکار شوند؟ آیا باعث نمیشود هالیوود را همدست ترامپ تلقی کنیم؟ این گزاره باعث نمیشود واقعیتهایی که پیش از این گفتهایم و پس از این خواهیم گفت، تکذیب شود؟
اما در ادامه افراطیترین تحلیلی که میشد درباره جوکر داشت، نسبتی بود که میان این فیلم و تحولات منطقه و بویژه ایران برقرار شد. سوالی که قبلا پرسیدم را مجدد مطرح میکنم: آیا جوکر فیلمی به نفع تظاهرات و اغتشاشات خیابانی است؟ به نظر من اینچنین نیست. جوکر اتفاقا گروههای ضدجوکر را تقویت میکند. در نگاه اول جوکر میگوید تنها راه برای اصلاح سیستم سرمایهداری و رسیدن به آرزوهای طبقه فرودست و تحقیر شده، خشونت افراطی است که با قتل به نمایش در میآید. به نظر میرسد عمده مخاطبان بهرغم همه همزادپنداریها و همدردیهایی که با جوکر داشتند، میتوانند او را تا شلیک اشتباهیاش در اتاق همراهی کنند. جوکر نقد نظم سرمایهداری هست اما فراموش نکنیم خود محصول سینمایی است که بر اساس مناسبات و نظم سرمایهداری زنده است؛ یعنی هالیوود. جوکر میگوید شاید هیچ راهی برای اصلاح سیستم جز اجرای فردی عدالت (آنطور که جوکر به دنبال آن است) وجود ندارد اما آیا همه اینکارهاند که تفنگ به دست گیرند و به خیابان بریزند؟ جوکر تا آخرین سکانس نقد خود به سیستم را وارد میکند اما در همان سکانس فینال به مخاطب میگوید: جوکر را دیدی؟ کشتن و قتل و خشونت را لمس کردی؟ آیا تو میخواهی جزئی از این چرخه باشی؟ فیلم با کشتهشدگان همزاد پنداری میکند و پاسخ سوالهایی که پرسیده را میدهد: نه! مخاطب از جایی به بعد جوکر را دوست ندارد، نمیتواند او را تحمل کند و بهم ریختن شهر را نمیپسندد. سکانس کشتهشدن شهردار را ببینید. به این ترتیب اگر جوکر را جدیترین نقد سینمایی این سالها به نظم سرمایهداری بدانیم، حتما میتوانیم آن را مهمترین فیلمی که برای حفظ نظم و وضعیت موجود سرمایهداری ساخته شده نیز بدانیم. جوکر هم مانند پارازیت فیلمی است علیه انتقام شخصی، اگرچه انتقام شخصی را به نمایش درمیآورد. جوکر هم به دنبال این است که از اغتشاش پیشگیری کند! حالا اینکه برخی در تظاهرات خیابانی اخیر در عراق و لبنان از جوکر به عنوان یک نماد برای اعتراض استفاده کردهاند و خودشان را شبیه جوکر کردهاند، نه به خاطر این است که جوکر را الگوی خود میدانند، بلکه بیشتر به خاطر نداشتن ایدهای برای تغییر وضع موجود است. به این ترتیب جوکر نهتنها عامل اغتشاشات نیست، بلکه برای پیشگیری از خیابانی شدن اعتراضات ساخته شده است.
ارسال به دوستان
«وطنامروز» از پشتپرده اصرار عجیب دولت و اصلاحطلبان برای تصویب لوایح ضد امنیت ملی cft و پالرمو در مجمع تشخیص مصلحت نظام رمزگشایی میکند
پروژه انتخاباتی FATF
* گزارشی درباره مهمترین ابهامات لوایح مرتبط با گروه ویژه اقدام مالی؛ آنچه دولت درباره FATF پنهان میکند/ با طناب پوسیده به چاه FATF نروید
گروه سیاسی: مقامات دولت و رسانههای وابسته به آن، موج جدیدی از اظهارات و موضعگیریها درباره ضرورت تصویب FATF را به راه انداختند. به گزارش «وطن امروز»، در ادامه اظهارات مقامات دولتی درباره تصویب FATF این بار سخنگوی دولت و سخنگوی وزارت خارجه به میدان آمدند. علی ربیعی و عباس موسوی که روز گذشته با خبرنگاران نشست خبری داشتند، در بخشی از سخنان خود درباره آخرین وضعیت 2 لایحه الحاق دولت ایران به کنوانسیون مقابله با جرائم سازمانیافته فراملی موسوم به پالرمو و لایحه الحاق ایران به کنوانسیون بینالمللی مبارزه با تامین مالی تروریسم موسوم به CFT اظهارنظر کردند. ***
سخنگوی وزارت امورخارجه در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه برخی مخالفان پیوستن ایران به FATF در داخل کشور معتقدند اگر ما به تعهدات خود در این زمینه عمل کنیم همچنان در لیست سیاه این گروه باقی خواهیم ماند، نظر وزارت خارجه درباره این موضوع چیست؟ با تأکید بر اینکه ما معتقدیم پیوستن به FATF و عمل به کنوانسیونهای مرتبط با آنکه FATF همه کشورهای عضو را ملزم به اجرای آن کرده به نفع است نه به ضرر، خاطرنشان کرد: اگر اکشن پلن FATF را مورد بررسی قرار دهیم، میبینیم ما عملا خیلی از موارد آن را عمل میکنیم، چون ایران نه اهل پولشویی است و نه حمایت مالی از تروریسم و وقتی که ما در همین چارچوب عمل میکنیم مناسب است به کنوانسیونهای مربوط به آن نیز بپیوندیم. موسوی افزود: امیدوارم دوستان در مجمع تشخیص مصلحت نظام و سایر ارگانها مصلحت کشور در این زمینه را بهدرستی تشخیص بدهند. این دیپلمات افزود: درباره این موضوع بحث مبادلات بانکی و مالی ما با کشورهای جهان از جمله کشورهای دوست مطرح است. کشورهای دوست به ما اعلام کردند اگر ایران به این روند نپیوندد و چنین موضوعی محقق نشود، نمیتوانند با بانکهای ایرانی کار کنند و این به نفع ما نیست و باعث فشار بیشتر خواهد شد. وی ادامه داد: همانطور که گفتم وزارت امورخارجه نظر شفاف خود را در این زمینه مطرح کرده است و باید ببینیم دوستان چه تصمیمی میگیرند. آنها هر تصمیمی بگیرند ما تابع آن هستیم. سخنگوی وزارت امورخارجه در بخش دیگری از اظهاراتش گفت: ما خیلی نگرانی نداریم که با پیوستن ایران به FATF اتفاق بدی رخ دهد. ما یک جایی میتوانیم بر اساس شرایط خود عمل کنیم و با پیوستن به این روند برخی از اتهامات واهی را که به ایران زده میشود خنثی و زمینهای را فراهم کنیم که تجار ما روند تجارت خود با سایر کشورها را به پیش ببرند و بر اساس ضوابط عمل کنند. سخنگوی دولت نیز در ابتدای اظهاراتش در نشست خبری درباره لوایح دوگانه مربوط به FATF گفت: کارشناسان مالی و بانکی معتقدند با رفتن ایران به لیست سیاه، هر ایرانی به مشکل برمیخورد. همکاران وزارت امورخارجه نیز معتقد هستند خروج از این لیست سیاه کار مشکلی است و برای دولتهای آتی هم سخت است. کارشناسان امنیتی ما هم معتقد هستند تحفظ امنیت ملی رعایت میشود. علی ربیعی با اشاره به پیوستن چین و روسیه به لیست FATF گفت: کارشناسان سیاسی میگویند نپیوستن به این لیست یک نوع خودتحریمی است. ما به نظر مجمع احترام میگذاریم و امیدوارم مصلحت نظام در نظر گرفته شود. وی در پاسخ به سوالی درباره احتمال طرح لوایح مربوط به FATF در جلسه سران قوا مدعی شد: بعید است این لوایح مجددا در جلسه سران 3 قوه مطرح شود اما همکاران من از دستور کار مجدد CFT و پالرمو در مجمع خبر دادند که از این بابت تشکر میکنم. اظهارنظر سخنگوی دولت درباره دوباره در دستور کار قرار گرفتن لوایح دوقلو در مجمع تشخیص مصلحت اشاره به اظهارات آیتالله مجتهدشبستری دارد که روز گذشته گفته بود لوایح دوقلو در کمیسیون مشترک مجمع تشخیص مصلحت در حال بررسی است و پس از آن به صحن این مجمع میآید.
آیتالله محسن مجتهدشبستری در گفتوگو با باشگاه خبرنگاران جوان در این باره اظهار کرده بود: این لوایح در کمیسیون مشترک مجمع تشخیص مصلحت نظام در حال بررسی است و پس از بررسی در کمیسیونها به صحن علنی مجمع تشخیص خواهد آمد. او درباره رویکرد افراد مجمع درباره این لوایح، گفت: تا آنجا که من اطلاع دارم اکثریت افراد حاضر در مجمع تشخیص نظر مثبتی درباره این لوایح ندارند، زیرا به نظر میرسد این لوایح حتی اگر منافع جزئی هم داشته باشد مضراتش بسیار بیشتر است. علاوه بر این کانون اصلی این لوایح به آمریکا و رژیم صهیونیستی بازمیگردد. عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام ادامه داد: با توجه به تجربیاتی هم که ما بهطور کلی از رفتار غرب به دست آوردیم بخوبی بر ما روشن شده که غربیها عهدشکن هستند و تصویب این لوایح نتیجه مثبتی در پی نخواهد داشت، بلکه حتی راههای دور زدن تحریمهای ما را هم مسدود کرده و ادامه فروش نفت ما را با مشکلات بیشتری مواجه خواهد کرد. آیتالله مجتهدشبستری خاطرنشان کرد: این لوایح در ظاهر کمک به تروریستها را نهی میکند، در حالی که از نظر آنها محور مقاومت نظیر حزبالله لبنان و سپاه تروریست هستند و اینها همه مشکلاتی است که تصویب این لوایح برای ما ایجاد میکند؛ در نتیجه اگر این لوایح احیانا فوایدی هم داشته باشد بسیار کمتر از مضراتش است.
هر چند آیتالله مجتهدشبستری از بررسی لوایح دوقلو در کمیسیون مشترک مجمع و احتمال طرح مجدد آن در صحن مجمع خبر داده است، با این حال پیش از این برخی از اعضای مجمع با توجه به آییننامه داخلی مجمع مبنی بر تایید نظر شورای نگهبان درباره لوایحی که بیش از یک سال از ارجاع آن به مجمع میگذرد، از مختومه شدن پرونده لایحه پالرمو خبر داده بودند.
علی احمدی، رئیس کمیسیون مشترک مجمع تشخیص در گفتوگو با «وطن امروز» درباره سرنوشت لایحه پالرمو گفته بود: آییننامه داخلی مجمع برای دوره پس از مهلت یکساله تعیینتکلیف کرده و نظر شورای نگهبان هم این بوده که لایحه مرتبط با کنوانسیون پالرمو مغایر با بند 2 اصل 110 قانون اساسی است. چون این موضوع فرآیند قانونیاش تکمیل نشده و یک فرآیند ناقصی را طی کرده دیگر بهعنوان مصوبه و قانون تلقی نمیشود و دیگر نه رئیسجمهور میتواند آن را ابلاغ کند و نه رئیس مجلس.
بنابراین به نظر میرسد اظهارات آیتالله مجتهدشبستری فقط مربوط به لایحه CFT میشود چراکه به گفته رئیس کمیسیون مشترک مجمع تشخیص، لایحه پالرمو تعیینتکلیف شده است.
اما سؤال این است که بهرغم جلسات متعدد کارشناسی و تعیینتکلیف لوایح مربوط به FATF، دور جدید فشار مقامات دولتی و رسانههای آنان درباره پذیرش این لوایح چه علتی دارد؟
* FATF پلی برای مذاکره
25 خردادماه 95 وزیر وقت اقتصاد به نمایندگی از دولت آقای روحانی ضمن توافق محرمانه پذیرفت توصیههای چهلگانه «گروه ویژه اقدام مالی FATF» و یک «برنامه اقدام Action Plan» را که حاوی دستورالعمل زمانبندی شده و گفته میشود محرمانه است، جهت اجرای توصیههای گروه اقدام مالی اجرا کند. گروه اقدام مالی نیز ۴ تیرماه 1395 طی بیانیهای در بوسان کرهجنوبی اعلام کرد به مدت ۱۲ ماه ایران را از لیست کشورهایی که باید علیه آنها اقدام متقابل انجام شود تعلیق و در این مدت ایران تعهداتی را که پذیرفته اجرایی میکند. در این بیانیه آمده بود پس از اتمام این مدت گروه اقدام مالی متناسب با اقداماتی که ایران انجام داده است تصمیم میگیرد ایران را در کدامیک از دستهبندیهای چهارگانه (استاندارد، در حال پیشرفت، غیرهمکار و لیست سیاه) قرار دهد. با این حال به دلیل اقدامات ایران زمان تعلیق ایران از لیست سیاه همواره تمدید شده است. از سوی دیگر FATF این قابلیت را برای کشورهای غربی ایجاد میکند که براحتی به اطلاعات محرمانه درباره خرید و فروشهای مهم ایران دست پیدا کنند.
طبق برنامه اقدام که طیبنیا تعهد به اجرای آن داده، ایران باید هویت «ذینفع واقعی» را شناسایی کرده و بدون محدودیت این اطلاعات را با درخواستکنندگان به اشتراک بگذارد. وزیر وقت اقتصاد متعهد شد تا ماه مه 2017 این سازوکار را ایجاد کند. پس از ایجاد این سازوکار، بانکهای خارجی که توسط آمریکا از انجام تراکنشهای شامل افراد باقیمانده در تحریم، منع شدهاند، از کانال FATF از تهران درخواست خواهند کرد آیا 178 فرد و نهاد تحت تحریم SDN آمریکا، در تراکنش ارزی آنها با بانک مرکزی و سایر بانکهای ایرانی «ذینفع» هستند یا خیر؟ اگر واحد تهران پاسخ مثبت دهد، بانکهای خارجی از انتقال ارز خودداری خواهند کرد، چرا که از اعمال جریمه و تحریم آمریکا هراس دارند. سازوکار FATF از سوی دیگر امکان هرگونه دورزنی تحریمها و ارائه اطلاعات نادرست به طرف خارجی را بسته است.
بنا بر این هر چند در شرایط تحریم، تصویب FATF به صورت قطعی به ضرر ایران است اما دولت به ماجرای تصویب لوایح مربوط به FATF به عنوان پلی برای مذاکره و توافق مینگرد. دولت روحانی که در اداره دولت و جامعه با بحران کارآمدی مواجه شده است، خطر طرد و حذف از عرصه سیاست را بیش از هر زمان دیگری حس میکند. بنا بر نظرسنجی برخی نهادها، محبوبیت دولت در برهه فعلی به کمتر از 5 درصد رسیده است، در چنین شرایطی دولت روحانی آخرین تلاشها را برای باز کردن گره مذاکره و حل مشکلات داخلی با بهرهمندی از گشایش خارجی به کار گرفته است.
نکته مهم آنکه غرب نیز هر گونه تعامل را به حل و فصل ماجرای FATF ربط داده است. بنابراین در آستانه انتخابات دولت در تلاش است بحران کارآمدی خود را در سایه توافق احتمالی با غرب و ایجاد گشایش اقتصادی موقت پنهان کند، بویژه آنکه مقامات دولتی بارها از این سیاست برای دستیابی به اهداف حزبی و جناحی خود بهره بردهاند.
محمدجواد ظریف که از ابتدای دولت روحانی بهعنوان وزیر امور خارجه مشغول به کار بوده است، از جمله شخصیتهای دولت به حساب میآید که با بهرهگیری از جایگاه حقوقی خود منافع حزبی و گروهی را دنبال کرده است. ظریف شهریورماه 1393 در شورای روابط خارجی آمریکا در پاسخ به این سوال که «لطفا درباره تاثیر گفتوگوها بر مسائل سیاسی داخل ایران توضیح بفرمایید، البته میدانم که این حوزه، مدنظر شما نیست»، گفته بود بیتردید همینطور است، زیرا ما روندی را شروع کردهایم که هدف از آن تغییر فضای سیاست خارجی کشور است. اگر با وجود تلاشهای ما برای تعامل، این تلاشها بینتیجه بماند، مردم ایران این فرصت را خواهند داشت تا ۱۶ ماه دیگر که انتخابات پارلمانی در ایران برگزار میشود، به این عملکرد ما [با آرای خود] پاسخ دهند. وقتی قبلا در تعامل و مذاکرات درباره توافق هستهای با جامعه بینالمللی در سالهای ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵، توافقهایی کردیم و تلاشهای ما برای عملکرد شفاف، از جانب اتحادیه اروپایی رد شد، مردم جواب ما را با انتخاب رئیسجمهوری متفاوت دادند که مرا هم زود بازنشسته کرد! البته باید توجه داشت که اتحادیه اروپایی به تنهایی فعالیت نمیکرد و مقامات کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا مانع از هرگونه توافق شدند، همانطور که حالا هم کسانی هستند که نمیخواهند هیچگونه توافقی حاصل شود، قطع نظر از اینکه مفاد آن چه باشد. حالا من بار دیگر زنده شدهام [خنده حضار]. به نظر من، در انتقال پیامی که جامعه بینالمللی بویژه غرب میخواهد به ایران منتقل کند باید بسیار دقت کند. باید دید تعامل از جانب ایران و تلاش ایران برای باز بودن و نگاه به آینده داشتن با پاسخ مثبت مواجه میشود یا اینکه بار دیگر رد میشود. من فکر میکنم مردم ایران پاسخ خود را در صندوقهای رای نشان خواهند داد. FATF برای دولت روحانی مهم است. تصویب FATF به گمان مقامات دولتی بهانه کشورهای غربی برای انجام تعهداتشان در قبال ایران را هر چند این تعهدات کوچک باشد، برمیدارد و حتی شاید منجر به توافقهای کوچک دیگر شود و در سایه این گشایش دیپلماتیک، گشایش اقتصادی به بار آید اما تجربه مذاکراتی ثابت کرده جنازه بر دست مانده برجام با تنفس مصنوعی FATF نیز پابرجا نمیشود.
******
دروغ تصویب FATF در دولت دهم
از جمله موضوعات تاملبرانگیز پیرامون تلاش مقامات دولتی و رسانههای حامی دولت برای تحمیل تصویب لوایح دوقلو، ادعای طرح و تصویب محرمانه این لوایح در دولت دهم است؛ چنانکه محمود واعظی مهرماه سال گذشته در نشست خبری اعلام کرد لایحه FATF در دولت احمدینژاد آماده و در شورای عالی امنیت ملی به دستور سعید جلیلی برای اجرا به برخی دستگاهها ابلاغ و به مجلس ارسال شده است. این در حالی است که دولت وقت سال 89 لایحهای «داخلی» را جهت مبارزه با تامین مالی تروریسم تقدیم مجلس میکند. علت ارائه این لایحه همانطور که به وضوح مشخص است، نبود قانون مستقل در کشور برای مبارزه با تامین مالی تروریسم بیان شده که همین نبود قانون مستقل، به عنوان مستمسک و بهانهای جهت افزایش فشارهای بینالمللی در سطح جهان علیه ایران به کار رفته است. به عنوان نمونه به بیانیه وقت FATF اشاره شده بود که به استناد نبود قانون مستقل در ایران جهت مبارزه با تامین مالی تروریسم، اقدام به صادر کردن بیانیهای علیه ایران کرده بود. بنابراین در آن لایحه قرار نبود اساسا تعهدی به FATF داده شود، بلکه بنا بود دستورالعملی داخلی جهت گرفتن بهانه از دست سازمانها و نهادهای مشابه FATF اجرایی شود. در این دستورالعمل نیز مبنای تفسیر ایران از تروریسم، داخلی بود. تصویب قوانین داخلی از جمله مطالبات رهبر انقلاب درباره کنوانسیونهای خارجی بود؛ چنانکه ایشان خردادماه 97 در دیدار نمایندگان و کارکنان مجلس شورای اسلامی فرمودند: «بعضی از این معاهدات بینالمللی و کنوانسیونها مواد مفیدی دارند. خیلی خب! اشکالی ندارد؛ بنده هم درباره همین چیزهایی که اخیراً در مجلس مطرح شد در این چند ماه اخیر، گفتم مجلس مستقلاً خودش قانون بگذراند. فرض کنیم [موضوع] مبارزه با تروریسم یا با پولشویی است؛ خیلی خب! مجلس شورای اسلامی یک مجلس رشید و عاقل و بالغی است و پشتوانههای کاری خیلی خوبی هم دارد؛ بنشینند یک قانون بگذرانند؛ این قانون، قانون مبارزه با پولشویی است، هیچ مشکلی هم ندارد، شرایط زیادی هم ندارد و همان کاری که خود شماها میخواهید بکنید، در این قانون مندرج است؛ این مهم است. هیچ لزومی ندارد که ما برویم چیزهایی را که نمیدانیم ته آن چیست یا حتی میدانیم که مشکلاتی هم دارد، بهخاطر آن جهات مثبت و جنبههای مثبت، قبول بکنیم». بنابراین تصویب قوانین داخلی نهتنها اشکالی نداشته و ندارد، بلکه مورد مطالبه رهبر انقلاب نیز قرار گرفته است.
***
گروه سیاسی: حواشی بررسی لوایح مرتبط با گروه ویژه اقدام مالی کماکان ادامه دارد. پس از آنکه مجلس شورای اسلامی 2 لایحه اصلاح قانون مبارزه با تامین مالی تروریسم و اصلاح قانون مبارزه با پولشویی را در سال گذشته تصویب کرد، به خاطر مخالفت شورای نگهبان و همچنین ایرادات هیات عالی نظارت مجمع تشخیص مصلحت نظام، قرار شد تکلیف 2 لایحه دیگر یعنی الحاق ایران به کنوانسیون بینالمللی مبارزه با تامین مالی تروریسم و الحاق ایران به کنوانسیون پالرمو را مجمع تشخیص مصلحت نظام روشن کند. بر همین اساس موضوع لایحه پالرمو چندی پیش و با پایان زمان یک ساله مجمع برای رسیدگی به لوایح عملا پایان یافته اعلام شد، تکلیف لایحه الحاق ایران به CFT نیز یک ماه دیگر مشخص خواهد شد. گفتنی است گروه ویژه اقدام مالی پس از 6 بار تمدید مهلت ادعایی به ایران، قرار است 26 بهمنماه بیانیه بعدی خود در قبال ایران را صادر کند. در ادامه به برخی ابهامات و سوالات پیرامون FATF نظیر موضع چین و روسیه، لیست سیاه FATF، ارتباط کانال مالی ویژه اروپا با این نهاد و موضوع مهم به رسمیت شناختن یا نشناختن شروط کشورهای عضو پاسخ دادهایم.
موضع روسیه و چین درباره الحاق به کنوانسیونها و اجرای برنامه اقدام
1- درباره موضع چین و روسیه، نقل قولهای متعدد و متفاوتی مطرح شده است. مثلا اینکه روسها گفتهاند «اگر ایران به لیست سیاه بازگردد کار کردن با ایران دشوار میشود».
2- چین و روسیه در سالهای 2009 تا 2016 (1388 تا 1395) که ایران در لیست کانترمژر قرار داشت، با ایران همکاری بانکی داشتند، لذا تجربه نشان میدهد برای کشورهای فوق وضعیت ایران از نظر FATF مساله اساسی نیست.
3- بهرغم اظهارات انجام شده که FATF را یک نهاد بینالمللی دانستهاند و مقررات آن را برای تمام کشورها لازمالاجرا میدانند، نهاد FATF یک نهاد بینالدولی است و تنها بر اساس تصمیم چند کشور (جی 7) شکل گرفته و بعد اعضای آن به 38 عضو رسیده است و از نظر حقوق بینالملل، جایگاه الزامآور برای کشورها ندارد.
4- بر اساس استانداردهای FATF، بدترین حالت برای یک کشور قرار گرفتن در لیست کانترمژر (لیست سیاه) است. در این صورت سایر کشورها باید بر اساس توصیه شماره 19 FATF با آن کشور رفتار کنند. بر این اساس کشورها باید احتیاط سطح بالا برای همکاری بانکی با کشور مذکور را رعایت کنند. مهمترین آن شناسایی هویت مشتری به صورت تشدیدشده (EDD) است. در نتیجه قرار گرفتن در لیست کانترمژر بر اساس توصیههای FATF به معنای قطع همکاری نیست. گفتنی است در حال حاضر با وجود اینکه حالت کانترمژر علیه ایران تعلیق شده است اما FATF در بیانیههای عمومی خود از سایر کشورها میخواهد در قبال ایران شناسایی هویت مشتری به صورت تشدیدشده را رعایت کنند.
5- بر اساس شواهد متعدد مشخص است 2 کشور چین و روسیه در سطح راهبردی به دلیل رفتارهای دولت ایران بعد از برجام، نارضایتی دارند که به طور طبیعی خود را در حوزههای مختلف نمایان میکند. برای حل این مشکل باید تصمیماتی در سطح راهبردی اتخاذ شود تا طرفهای روس و چینی احساس کنند ایران به آنها بیتوجهی نمیکند و به صورت شریک استراتژیک به آنها نگاه میکند.
6- نکته مهم دیگر اینکه قطع همکاری بانکها در ماههای اخیر ارتباطی به FATF ندارد، چراکه وضعیت ایران در لیست این نهاد تغییر نکرده است و کماکان ایران در حالت تعلیق از لیست سیاه قرار دارد. در نتیجه عامل موثر بر روابط بانکی، تحریمهای بانکی ثانویه آمریکا است.
آیا مشروط کردن اجرای کانال ویژه مالی (SPV) به FATF از نظر فنی درست است؟
با توجه به ویژگیهای یک کانال ویژه مالی باید گفت به صورت پیشفرض در یک کانال ویژه مالی استانداردهای FATF در سطح توصیه شماره 19 (کانترمژر) رعایت میشود. در کانال ویژه مالی تمام اجزای تراکنش شفاف و روشن است. منشأ ارز، طرفهای معامله و موضوع معامله کاملا شفاف است. لذا از نظر فنی کانال ویژه مالی هیچ نیازی به اینکه ایران استانداردهای FATF را اجرا کند یا نه، ندارد.
آیا حقشرطهای مشخصشده دارای اعتبار هستند؟ آیا اینحق شرطها میتواند برطرفکننده ایرادات کنوانسیون باشد؟ موثر بودن حقشرطها در عمل چگونه است؟ آیا FATF درباره کیفیت شرطها نظر میدهد؟
الف- در بررسی حقشرط اگر تنها کنوانسیون پالرمو و کنوانسیون معاهدات در نظر گرفته شود:
1- با توجه به آنکه در هیچ یک از بندهای کنوانسیون پالرمو اعمال حقشرط به صورت صریح منع نشده است، میتوان گفت این کنوانسیون قابلیت اعمال شرط را داراست.
2- بر اساس کنوانسیونهای وین 1969، شروطی قابل پذیرش هستند که در آنها اصل «عدم مغایرت شرط با موضوع و هدف معاهده» رعایت شود.
3- در کنوانسیون پالرمو هدف معاهده در ماده یک بیان شده است: «ارتقای همکاری جهت پیشگیری و مبارزه موثرتر با جرائم سازمانیافته فراملی».
4- در نتیجه حقشرطهایی که همکاریهای بینالمللی را محدود میکند با ماهیت این کنوانسیون سازگار نیست و مورد پذیرش نخواهد بود؛ در مصوبه مجلس آمده است: «جمهوری اسلامی ایران در مورد مبنا قرار دادن مواد 15، 16 و 18 کنوانسیون در خصوص همکاری در زمینه استرداد یا معاضدت قضایی، حسب مورد تصمیمگیری خواهد نمود». این شرط با توجه به اینکه با هدف کنوانسیون یعنی ارتقای همکاری سازگار نیست، نمیتواند به عنوان شرط مطرح شود.
ب- با توجه به آنکه عضویت در کنوانسیون پالرمو و اجرای کامل آن از توصیههای FATF است، باید به نکات زیر توجه کرد:
1- در توصیه شماره 36 آمده است؛ کشورها باید گامهای فوری برای «عضویت و اجرای کامل» کنوانسیونها بردارند. از آنجا که FATF بر اجرای توصیهها نظارت میکند، در صورت عدم اجرای کامل نمره منفی به ایران خواهد داد.
2- آخرین بیانیه عمومی (ماه اکتبر) FATF موارد انجام نشده از برنامه اقدام از سوی ایران را در 9 بند اعلام کرده است. در بند 6 درباره کنوانسیونها آمده است: تصویب و اجرای کنوانسیونهای پالرمو و تیاف و شفاف کردن ظرفیت برای فراهم کردن همکاری حقوقی دوجانبه که جمله اخیر ناظر به حقشرطها میباشد. لذا این امکان وجود دارد که FATF به حقشرطهای ایران ایراد بگیرد.
3- همچنین FATF در توصیههای مختلف خود از جمله توصیه شماره 37، مفاد مهم کنوانسیون پالرمو را در زمینه معاضدت دوجانبه پوشش داده است و بر اجرای آنها نظارت میکند، فارغ از اینکه کشورها در زمان پذیرش کنوانسیونها چه حقشرطهایی قرار دادهاند.
4- در نتیجه در فضای واقعی حقشرطهای ناظر بر مفاد مهم کنوانسیونها که در استانداردهای FATF منعکس شده است، هیچ اثری ندارد.
گفته شده تمدید شرایط ایران برای آخرین بار است.
برخی میگویند چنین متنی وجود ندارد.
در بیانیههای منتشر شده از سوی FATF و بویژه بیانیه اخیر در ماه اکتبر هیچ قیدی مبنی بر اینکه این آخرینبار است که به ایران فرصت داده میشود وجود ندارد. لذا مستندی مبنی بر این حرف وجود ندارد.
آیا پیوستن به کنوانسیون پالرمو ایران را برای دور زدن تحریمها محدود میکند؟
1- با توجه به آنکه ماهیت دور زدن تحریمها از نظر این کنوانسیونها انجام جرائم سازمانیافته فراملی است، پیوستن به کنوانسیونها این مشکل را برای کشور ایجاد میکند. برای نمونه انتقال اسکناس دلار با توجه به تحریمهای آمریکا صرفا از طریق غیررسمی امکانپذیر بوده و این هم از نظر کنوانسیونها به معنای پولشویی است. همچنین فروش نفت در بازار غیررسمی که به دلیل تحریمهای آمریکا برای ایران ضروری است میتواند مصداقی از جرائم سازمانیافته تلقی شود.
2- برای مثال دولت آمریکا، بانک مرکزی ایران را به اتهام پولشویی در قانون اختیارات دفاع ملی سال 2012 (بخش 1245. د) تحریم کرده است. بر اساس گزارش وزارت خزانهداری دلیل این اتهام مساله دور زدن تحریمهای بانکی از سوی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران بوده است.
3- با پیوستن به کنوانسیون پالرمو این اجازه به دولتهای دیگر داده میشود که نسبت به پیگیری پروندههای مرتبط از دولت ایران درخواست همکاری غیرقضایی و قضایی نمایند و پیشبینی میشود بیشترین درخواستها مربوط به موارد دور زدن تحریمها باشد. برای مثال در توسعه فازهای 15 و 16 پارس جنوبی قرارگاه خاتمالانبیا(ص) با استفاده از روشهای دور زدن تحریم، تجهیزات مورد نیاز پروژه را تامین کرد. اما سال جاری درخواستی از دولت آلمان برای ارائه توضیحات توسط مهندس مسؤول پروژه به وزارت خارجه واصل شده است که به دلیل عدم الزام ایران به معاضدت قضایی بدون پاسخ مانده است.
4- به دلیل آنکه مفاد کنوانسیون پالرمو در کنار سایر استانداردهای FATF روابط بانکی و مالی کشور را شفاف میکند، توان دور زدن تحریم را کاهش میدهد. برای نمونه حاملان وجوه نقد که یکی از عناصر مهم در دور زدن تحریمها و دسترسی به اسکناس ارز میباشند، بر اساس برنامه اقدام باید محدود و شفاف شوند.
آیا پیوستن به کنوانسیون پالرمو موجب خروج قطعی از لیست سیاه خواهد شد؟
1- در بیانیههای FATF آمده است؛ «ایران تا زمان اجرای کامل برنامه اقدام در بیانیه عمومی باقی خواهد ماند». یعنی اجرای کامل برنامه اقدام شرط لازم- نه کافی- برای خروج قطعی از لیست سیاه است. همچنین بنا به گفته دیوید لوییس، دبیر اجرایی FATF در آخرین اجلاسیه این گروه، هیچ تضمینی وجود ندارد که ایران با اجرای کامل برنامه اقدام FATF از لیست سیاه آن خارج شود.
2- تا به حال در هیچ یک از بیانیههای FATF گفته نشده است اگر ایران برنامه اقدام را کامل اجرا نکند به حالت قبل بازمیگردد. از این رو با توجه به اینکه ایران بخش مهمی از برنامه اقدام را اجرا کرده، دلیل روشنی برای بازگشت ایران به لیست سیاه وجود ندارد.
3- همچنین برای بازگرداندن ایران به لیست سیاه نیاز به اجماع اعضای اصلی FATF است، در میان اعضا روسیه، چین، هند و ترکیه مخالف جدی بازگشت ایران به لیست سیاه هستند، چرا که منافع اقتصادی مشخص در تعامل با ایران دارند.
شایان ذکر است در حال حاضر علت اصلی عدم همکاری بانکها در سطح بینالملل (بدون آنکه تغییری در وضعیت ایران نسبت به FATF ایجاد شود)، وضع تحریمهای ثانویه بانکی آمریکاست که بر آن اساس بانکهای متخلف، طی 10 سال گذشته بیش از 26 میلیارد دلار جریمه شدهاند. در نتیجه حتی با اجرای کامل خواستههای FATF نیز مشکلات ما رفع نخواهد شد و مقامات ایرانی نیز با علم به همین موضوع، بارها بیان کردهاند که تامین خواستههای FATF، تضمینکننده رفع معضلات نخواهد بود. بنابراین ضروری است برای کاهش آثار و تبعات معضلات سیاسی و بویژه اقتصادی، سازوکار دیپلماسی کشور در راستای دیپلماسی جنگ و انقلابی تغییر یابد.
خروج از کنوانسیون به چه صورت است؟
1- مکانیزم خروج از کنوانسیونهای مذکور یکسان است. «عدم ادامه عضویت، یک سال پس از تاریخ وصول اعلان توسط دبیرکل سازمان ملل متحد نافذ خواهد بود»، لذا تصمیم برای خروج از کنوانسیون، حداقل یک سال بعد موثر و اجرایی خواهد شد. به عبارت دیگر باید حداقل یک سال هزینههای پیوستن به کنوانسیون را پرداخت.
2- بارها گفته شده است که اگر ایران به این کنوانسیون نپیوندد به معنای حمایت ایران از جرائم سازمانیافته فراملی یا تامین مالی تروریسم خواهد بود و این موضوع، برای کشور هزینه ایجاد خواهد کرد. اما واقعیت این است که اگر ایران به کنوانسیونهای فوق بپیوندد و بعد به هر دلیلی بخواهد از آنها خارج شود، در مظان اتهام سنگینتری قرار خواهد گرفت زیرا توجیه دلیل خروج از توجیه عدم ورود بسیار سختتر است و حتی میتواند دستاویزی برای تشکیل پرونده علیه ایران در شورای امنیت سازمان ملل خصوصا درباره CFT شود.
3- توجه به موارد مطروحه و نیز تجارب نظام نشانگر آن است که در صورت عضویت در یک کنوانسیون بینالمللی، خروج از آن در زمان آشکار شدن هزینهها، به دلیل هزینههای متعدد، به عنوان یک راهکار مدنظر قرار نمیگیرد. پذیرش معاهده عدم اشاعه (انپیتی) تجربه روشنی است که میتواند عبرتآموز باشد.
سناریوهای محتمل
1- ما CFT و پالرمو را نپذیریم و ما را به بدترین حالت یعنی کشورهای عدم همکاری برگردانند
2- ما CFT و پالرمو را بپذیریم ولی ما را بین زمین و آسمان نگه دارند
3- ما CFT و پالرمو را بپذیریم و ما را به رتبههای بالاتر ببرند
4- ما CFT و پالرمو را نپذیریم ولی در همین حد فعلی بمانیم
محتملترین حالت کدام است؟ و چرا؟
گزینههای 2 و 4 محتملترین است.
اولا اینکه در تمام بیانیههای FATF اجرای کامل برنامه اقدام از سوی ایران شرط لازم برای خروج از وضع موجود بیان شده و نه شرط کافی، همچنین مدیر اجرایی FATF نیز این را اذعان کرد. پس در صورتی که ایران تمام اقدامات چهل و یکگانه برنامه اقدام را اجرا کند، مستندی وجود ندارد که ایران را از حالت تعلیق خارج کرده و وضعیتش را بهبود میدهند. در نتیجه پیوستن به کنوانسیونها به معنای خارج شدن از شرایط فعلی نیست. مضاف بر اینکه از برنامه اقدام مواردی هست که FATF هنوز نسبت به آنها ایراد دارد. از جمله بحث قانون داخلی مبارزه با تامین مالی تروریسم که بهرغم اصلاح در مجلس و تایید شورای نگهبان در مرداد ماه سال گذشته، در بیانیه اکتبر FATF مورد ایراد مجدد قرار گرفت. لازم به ذکر است در بیانیه FATF در ماه اکتبر 2018 بیان شده است که ایران موارد نهگانهای از برنامه اقدام را کامل نکرده است.
گزینه 4 نیز از این منظر احتمال بیشتری دارد که به دلیل کارکرد سیاسی FATF تمایلی برای قطع رابطه با ایران وجود ندارد، چرا که با قطع رابطه هرگونه دسترسی و توان اعمال تغییر در ایران برایشان پایان مییابد. FATF بنا دارد با حفظ فضای خوف و رجا ایران را به مسیری که میخواهد هدایت کند. لذا پیشبینی میشود مانند مراتب قبلی وضعیت ایران را تمدید کند و به ایران هشدار دهد.
به منظور بررسی مصلحت پیوستن به کنوانسیونهای پالرمو و CFT تهدیدات و فرصتهای اجرای استانداردهای FATF در شرایط فعلی تحریم میبایست تبیین و ارزیابی شود. لذا مزایا و معایب اجرای این استانداردها که پیوستن به کنوانسیونهای پالرمو و CFT از جمله آن است به قرار زیر میباشد. لازم به ذکر است این تهدیدات و فرصتها توسط مجموعه دولت احصا شده است:
الف) معایب
افزایش فشار بر جمهوری اسلامی ایران در اجرای قطعنامههای شورای امنیت و ایجاد حفرههای امنیتی جدید
افزایش خطر شمولیت و تسری قطعنامههای تحریمی شورای امنیت بر محور قرار گرفتن گروههای وفادار به جمهوری اسلامی ایران در لیست گروههای تروریستی و مشمول تحریم
پیچیدهتر شدن مسیر عبور از تحریمها در حوزه تأمین و بازگرداندن پول
افزایش هزینه در مسیر استانداردسازی و اجرای ماتریس فنی پیچیده بینالمللی در حوزههای مالی و بانکی
تحمیل رژیم حقوقی تبادل اطلاعات در قالب FIU و ایجاد التزام برای کشور در این زمینه
پیچیدهتر شدن روشهای حفظ اطلاعات و مصونسازی عوامل
کماثر یا بیاثر بودن استفاده از روش حق شرط در پذیرش استانداردهای مورد نظر FATF
عدم تضمین در قبال اقدامات ایران و عدم شفاف بودن گامهای آینده
ب) محاسن
تقویت سازوکارهای ملی برای مهار حفرههای امنیتی ناشی از تروریسم و پولشویی
تقویت شبکه جمعآوری اطلاعات بر محور پولشویی و گسترش چتر اطلاعاتی بر مکانیزمهای تضعیفکننده امنیت اقتصادی
ساماندهی مطالبات اجتماعی جمهوری اسلامی ایران از دولتهای مقابل در چارچوب FIU
تقویت فرصت و مزیت جذب سرمایهگذاری خارجی در کشور
تسهیل در تبادلات با نظام بانکی منطقهای و بینالمللی
منظور از گام بعدی FATF در مورد ایران چیست؟ ارتباطی بین اجرای تحریمهای قطعنامه 2231 (موید برجام) و اجرای استاندارد FATF وجود دارد؟
توصیه شماره 7 FATF بهطور ویژه از کشورها میخواهد تحریمهای قطعنامه 2231 (که پیرامون ایران است و موید برجام) را اجرا کنند. FATF سه رسالت برای خود قائل است: مقابله با پولشویی، مقابله با تامین مالی تروریسم و مقابله با تامین مالی اشاعه تسلیحات کشتار جمعی. درباره مورد سوم، باید گفت مقابله با تامین مالی اشاعه تسلیحات کشتار جمعی، به این منظور است که تامین مالی هر نوع سلاح از جمله موشک و جنگنده که قابلیت حمل کلاهک هستهای داشته باشد، از دیدگاه این گروه باید از جانب کشورهای مختلف، ممنوع شود. نکته قابل توجه در این موضوع این است که توصیه شماره 7 FATF به این موضوع اختصاص دارد. FATF در صفحه 11 مجموعه توصیههای خویش و در توصیه شماره 7 از کشورها میخواهد تا تحریمهای قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل را که مرتبط با تامین مالی اشاعه و ترویج سلاحها و موشکهای کشتار جمعی است، اجرا کنند. با مراجعه به یادداشت تفسیری این توصیه، مشخص میشود که منظور FATFکدام قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل است.
در صفحه 50 مجموعه توصیهها و در بخش یادداشت تفسیری توصیه شماره 7، گفته شده است که منظور FATF قطعنامههای زیر هستند:
- قطعنامه 1718 مصوب سال 2006 راجع به کرهشمالی و قطعنامههای پیرو یعنی 1874(2009)، 2087(2013)، 2270(2016)، 2356(2017)
- قطعنامه 2231 مصوب سال 2015 پیرامون اجرای برجام
پیرامون قطعنامه 2231، باید گفت این قطعنامه موید برجام میباشد. 23 فرد و 61 نهاد ایرانی در لیست تحریمی این قطعنامه وجود دارد. مهمترین نهادها، ذیل لیست تحریمی این قطعنامه عبارتند از: گروه صناع موشکی کروز، گروه صنایع نظامی و مهمات، گروه صنایع سازندگی قائم، صنایع شهید بابایی، مرکز فرماندهی قرارگاه خاتمالانبیا، وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، صنایع شهید ستاری، صنایع شهید صیادشیرازی، شرکت صنام الکترو، گروه فنی اتحاد، گروه صنعتی فجر، صنایع فراسخت، فرایند تکنیک، موسسه تحقیقاتی فاطر، قرارگاه سازندگی قائم، قرب کربلا، قرب نوح، شرکت حرا، موسسه تحقیقاتی ایمنسازان، صنایع کارخانجات ابزار دقیق، شرکت صنعتی جوزا، کالا الکتریک، شرکت ابزار برش کاوه، مرکز فرماندهی قرارگاه خاتمالانبیا، صنایع نظامی خراسان، ماکین و دانشگاه مالک اشتر. با این اوصاف باید گفت آنچه در داخل کشور برخی میگویند FATF ارتباطی با تحریمهای اعمالشده علیه ایران ندارد، صحیح نیست. اما نکته جالب توجه در این بین آن است که 4 قطعنامه ابتدایی FATF پیرامون ایران، از تیرماه 95 به بعد همواره از گام بعدی در صورت اجرای تمام برنامه اقدام یاد کرده است؛ به عنوان مثال بیانیه عمومی فوریه 2017 اعلام کرد: «در صورت اجرای کامل برنامه اقدام، FATF سپس گام بعدی را در نظر میگیرد».
پیشبینی میشود منظور از گام بعدی FATF، شاید اجرای توصیه 7 برای ایران باشد، کمااینکه هماکنون این نهاد در بیانیههای عمومی خود پیرامون کرهشمالی به موضوع تامین مالی سلاحهای کشتارجمعی اشاره میکند. به عنوان مثال در بیانیه اکتبر 2018 گفته شد: «FATF از فعالیتهای غیرمشروع پیرامون تامین مالی سلاحهای کشتارجمعی کرهشمالی نگران است».
***
[متن کامل لایحه «الحاق ایران به کنوانسیون مقابله با تأمین مالی تروریسم»]
ماده واحده- به دولت جمهوری اسلامی ایران اجازه داده میشود کنوانسیون بینالمللی مقابله با تأمین مالی تروریسم (مصوب 18/9/1378 برابر با 9 دسامبر ۱۹۹۹ مجمع عمومی سازمان ملل متحد) مشتمل بر یک مقدمه، 28 ماده و یک پیوست را با اعلام شروط زیر پذیرفته و سند ذیربط را مطابق مقررات تبصره این ماده نزد امین اسناد تودیع کند. دولت موظف است به محض آگاهی نسبت به اعتراض احتمالی سایر اطراف متعاهد، گزارشی جهت اتخاذ تصمیم مقتضی به مجلس شورای اسلامی تقدیم نماید:
1- دولت جمهوری اسلامی ایران به موجب جزء الف بند ۲ ماده ۲ کنوانسیون، اعلام مینماید که آن دسته از کنوانسیونها و پروتکلهای مندرج در پیوست کنوانسیون که به عضویت آنها در نیامده است را به عنوان بخشی از کنوانسیون تلقی نمینماید و الزامآور شدن مفاد ماده ۲۳ درباره اصلاح فهرست موافقتنامههای منضم به کنوانسیون برای جمهوری اسلامی ایران منوط به رعایت اصول هفتادوهفتم و یکصدوبیستوپنجم قانون اساسی است.
۲- جمهوری اسلامی ایران با نظر به اصول و هنجارهای حقوق بینالملل تا حین پذیرش کنوانسیون از جمله کنوانسیون ۱۹۹۹ سازمان کنفرانس اسلامی و قطعنامههای مرتبط ملل متحد از جمله قطعنامه ۲6۲۵ و ۱514، تعریف عمل تروریستی را مشتمل بر مبارزات مشروع مردمی علیه سلطه استعماری و اشغال خارجی نمیداند و نسبت به اطراف متعاهدی که قلمرو عمل تروریستی را مستند به زیر بند ب بند ۱ ماده ۲ کنوانسیون مشتمل بر این مبارزات میدانند، تنها در حدود پیش گفته، متعهد میداند و اعلام میدارد ماده 6 کنوانسیون ارتباطی به این حق ندارد. این مبارزات فارغ از انگیزه آن مجاز و مشروع است و اعمال تروریستی به هر انگیزهای ممنوع است.
3- موضوع بند ۱ ماده ۲4 کنوانسیون درباره جمهوری اسلامی منوط به رعایت اصل یکصدوسیونهم قانون اساسی است و بند ۲ ماده ۷ کنوانسیون و موضوع ماده ۱۷ کنوانسیون در چارچوب قوانین داخلی اعمال خواهد شد.
4- صلاحیت مقرر در بند 5 ماده 9 کنوانسیون برای کمیته بینالمللی صلیب سرخ تنها در چارچوب اسناد حقوق بشردوستانه لازم الاجرا برای جمهوری اسلامی ایران، پذیرفته میشود.
۵- مفاد کنوانسیون در موارد تعارض با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران لازمالرعایه نمیباشد.
6- الحاق جمهوری اسلامی ایران به کنوانسیون به معنای شناسایی و برقراری ارتباط با رژیم اشغالگر صهیونیستی نیست.
7- دولت جمهوری اسلامی ایران در راستای بند 4 ماده 11 کنوانسیون تنها صلاحیت کشور محل وقوع جرم را به منظور استرداد مجرمین محرز تلقی مینماید.
تبصره- دولت صرفا پس از خارج شدن جمهوری اسلامی ایران از لیست سیاه گروه ویژه اقدام مالی FATF میتواند سند الحاق را نزد امین اسناد تودیع نماید.
ارسال به دوستان
با این دولت چهکنیم؟
امنیتی نگاه کنید، سیاسی تصمیم بگیرید
مهدی محمدی: نگاه امنیتی در شرایطی که شما با یک پدیده سیاسی- اجتماعی مواجه هستید، میتواند بسیار خطرناک باشد. همه چیز را از منظر دشمن تحلیل خواهید کرد، در حالی که مسأله اصلی میان شما و بخشهایی از جامعه خودتان رخ داده و اساسا راهحلی برای آن ندارید. به این ترتیب، به مسأله اصلی توجه نخواهید کرد؛ آن مسأله روزبهروز بزرگتر میشود و ممکن است زمانی برسد که مجبور شوید به آن توجه کنید اما دیگر دیر شده است.
اما درباره آشوبهای آبان 98، خطای مهلک دقیقا زمانی روی خواهد داد که به موضوع، امنیتی نگاه نکنید. به فهم من، این بار تنها زمانی قادر خواهیم بود این پدیده را در شکل واقعیاش مشاهده کنیم که از زاویه دید دشمن به آن نگاه کنیم.
داستان از این قرار است: از نیمه اردیبهشت 98 ایران نوع خاصی از رفتار عملیاتی- راهبردی را آغاز کرد که تقریبا همه داراییهای راهبردی دولت آمریکا در منطقه را به مخاطره انداخت. از دید دولت آمریکا، ایران بر اثر اجرای راهبرد فشار حداکثری یا باید فرومیپاشید یا پای میز مذاکره مینشست. از اردیبهشت امسال، آمریکاییها دیدند نهتنها ایران فرونپاشیده، بلکه شروع به واکنش نشان دادن کرده و این واکنشها، هم در حال از بین بردن برجام به عنوان مهمترین سرمایه راهبردی غرب علیه ایران است، هم به نظام بازدارندگی سنتی آمریکا در منطقه لطمه تاریخی زده و هم متحدان آمریکا را ترسانده و به فکر مصالحه با ایران انداخته است. آمریکا میدید اماراتیها جز اینکه نقش خود را در یمن تعدیل کردهاند، در عالیترین سطوح امنیتی به تهران میروند و درخواست کاهش تنش دارند. سعودی هم که پس از حمله آرامکو سخت به وحشت افتاده، دائما واسطه میفرستد و به دنبال راهی برای آغاز گفتوگو با ایران است. حتی اسرائیل هم بیش از آنکه به رویارویی با ایران بیندیشد، به این فکر میکرد که اگر حملهای با کیفیت آرامکو علیه سرزمینهای اشغالی انجام شود، تا چه حد آسیبپذیر و بیپناه خواهد بود. آمریکا مدتها در اندیشه بود راهی پیدا کند و ورق را برگرداند. ضمن اینکه دولت آمریکا بشدت نیاز داشت شرایطی ایجاد کند که بتواند استدلال کند سیاست فشار حداکثری موفق بوده و با تداوم این سیاست میتوان ایران را پای میز مذاکره بر سر یک توافق جامع نشاند که خروجی آن «انقلابزدایی» کامل از ایران باشد.
از سوی دیگر، دولت روحانی در ایران در بدترین وضعیتی به سر میبرد که اساسا یک دولت میتواند در آن قرار داشته باشد. روحانی رئیسجمهوری است که اکثریت مطلق جامعه-حتی کسانی که به او رای دادهاند- درصدد خلاص شدن از دست او هستند و مطابق نظرسنجیهای موجود، یک اجماع تقریبا کامل در افکار عمومی ایجاد شده در این باره که باید کشور را از دست او نجات داد. طبیعی است که روحانی هم نباید میایستاد و زوالی چنین دردناک و سریع را نظاره میکرد. به دلایلی که قبلا نوشتهام، یک ارزیابی این است که آقای روحانی تصمیم گرفت یک اقدام انتحاری انجام دهد و در حالی که نمیدانست نتیجه چه خواهد شد، با گران کردن بنزین به این شکل خاص و در این زمان خاص، اوضاع بههمریخته شود تا ببیند از دل این به هم ریختگی فرجی حاصل خواهد شد یا نه. تردیدی نیست که روحانی میدانست ریسک امنیتی ماجرای بنزین تا کجاست و همه آنها هم که باید هشدار میدادند، هشدارهای لازم را داده بودند. آقای روحانی، بهرغم همه هشدارها و حتی مصوبات شورای امنیت ملی، طرح گران کردن بنزین را اجرا کرد، فقط به این دلیل که تصور میکرد جز با تلاش برای یک عدم تعادل بزرگ اجتماعی و سیاسی، شانسی برای تداوم حیات سیاسی نخواهد داشت.
این 2 مسیر داخلی و خارجی در ناآرامیهای 26 و 27 آبان 98 روی هم افتاد. این یک سادهاندیشی نابخشودنی خواهد بود که تصور کنیم همه چیز تصادفی بوده است. در این سطح، هیچ چیز تصادفی رخ نمیدهد. جامعهای سخت تحت فشار که در ماههای گذشته تورم کمر آن را خم کرده بود و از آقای روحانی هم جز خندههای مستانه و انکار پیدرپی وعدهها چیزی نمیشنید، یکباره حس کرد از سوی دولت بشدت نادیده گرفته شده و شباهنگام، زندگی اقتصادی نیمهجانش دوباره شبیخون خورده است. مثل همیشه، دشمنی که در کمین نشسته، با مهارت بر یک زمینه داخلی سوار شد و توانست برای مدتی کوتاه، اعتراض را به آشوب و امر اجتماعی و اقتصادی را به امر سیاسی و امنیتی تبدیل کند. هیچ کس نمیتواند ادعا کند حمله به پادگانهای نظامی، بانکها، فروشگاهها و کشتن مردم بیگناهی که در حال عبور از خیابان بودهاند، کار «مردم» بوده است. الگویی از خشونت که این بار مشاهده شد، شدیدتر و سازمانیافتهتر و حرفهایتر از آن بود که بتوان آن را به مردم عادی نسبت داد و اساسا اگر روزی مردم عادی یک شهر- چه رسد به یک کشور- تصمیم بگیرند دست به چنین حجم و سطحی از خشونت بزنند، در همان ساعات اول چیزی از ملک و ملت باقی نخواهد ماند. اتفاقا سطح بسیار بالای خشونت موجب شد تفکیک معترض از آشوبگر، همان جا کف خیابان رخ دهد. اطلاعات فراوانی در دسترس است که نشان میدهد آمریکاییها- همانطور که در عراق، لبنان و هنگکنگ طی ماههای گذشته نشان دادهاند- در مدل جدید خلق آشوبی که این روزها در حال پیادهسازی آن هستند، تلاشی بسیار ظریف و جدی آغاز کردهاند تا نتوان معترض را از آشوبگر تفکیک کرد، با این هدف که برخورد فلهای با مردم به ایجاد زخمی چنان عمیق بینجامد که بتوانند ناآرامی را ماهها و بلکه سالها کش بدهند و از دل آن تعلیق امور، اسقاط دولتها و تغییر رژیمهایی را که نامطلوب میدانند، بیرون بکشند. با کنار کشیدن تقریبا کامل مردم از این صحنه، ضدانقلاب و اوباش مسلح بهطور طبیعی بیش از چند ساعت دوام نیاوردند و پروژه شکست خورد. در داخل نیز، میخواستند از دل این پروژه هم پولی در بیاورند و پخش کنند و هم با امنیتی کردن فضا جریان انقلابی را رویاروی مردم قرار بدهند. نظرسنجیهای انجامشده پس از اعتراضات نشان میدهد نتیجه کاملا معکوس از آب درآمده و بر درجه تنفر مردم از دولت روحانی حدود 10 درصد هم اضافه شده است. به این ترتیب، آمریکا و روحانی در بزرگترین ریسکی که میتوانستند بکنند شکست خوردهاند و زمان چندانی هم برای جبران ندارند.
اکنون داستان در یک سطح تمام شده. خطرناکترین پروژه عملیات نیمه سخت مبتنی بر قتل، غارت و خرابکاری از خرداد 60 به این سو، در 48 ساعت خنثی شده است اما از آن مهمتر به همه ما فرصتی داده است که یک سوال مهم و مهیب از خود بپرسیم؛ با دولتی که بدترین کارنامه را دارد، بدترین تصمیمهای ممکن را میگیرد و پس از آنکه فاجعه آفرید نهتنها مسؤولیتپذیر نیست، بلکه بیمحابا این و آن را متهم میکند، دروغی به بزرگی «من مطلع نبودهام» میگوید و باز تلاش میکند بازیهای مشابه کلید بزند و پیش ببرد، چه باید کرد؟ جامعه ایرانی امروز به یک آگاهی تاریخی رسیده و میتواند این آگاهی را بدل به یک انتخاب سیاسی کند. انتخابات مجلس فرصتی بزرگ برای تحقق «نجات از روحانی» است. تنها یک انتخاب ملی بزرگ و تبدیل این آگاهی اجتماعی به امر سیاسی است که میتواند با حفظ ثبات، امید خلق کند و راهی به سوی جبران ویرانیای بگشاید که دولت روحانی در زندگی مردم ایجاد کرده است. البته طبیعی است که موضوع آسان پیش نخواهد رفت ولی خطوط اصلی داستان آشکار است و تغییر دادن آن برای همه طرفها دشوار خواهد بود.
ارسال به دوستان
انشاءالله گربه است!
وضعیتی که اقتصاد ایران طی 6 سال گذشته در آن نفس کشیده را به طور خلاصه میتوان «گیر افتادن در تله برجام» نامید. فارغ از اینکه برجام خوب بوده یا بد، اقتصاد ملی ما از ابتدای سال 92 مکرر با ضرباهنگ مذاکرات و مناقشات مربوط به آن بالا و پایین شده است. در مقام تشبیه، اقتصاد ملی کشور طی 6 سال اخیر به تلویزیونی شبیه بوده که کنترل آن دست همسایه است و ما تنها مجبوریم کانالهایی را که او دوست دارد، تماشا کنیم؛ حتی بعضی وقتها فقط برفک! منطق اصلی زیربنای مذاکرات نیز چیزی غیر از این نبود، با این تفاوت که در ادبیات آقای روحانی، از لفظ کدخدا و ساختن با او به جای همسایه و نگاه کردن کانالهای دلخواه او استفاده شد. نگاه دولت از همان ابتدا این بود که تلویزیونی که کنترل آن دست همسایه باشد، بهتر از تلویزیون نداشتن است.
وسط کار اما معلوم شد همسایه مدنظر مستاجر بوده و ما باید دوباره با فردی جدید پیرامون چگونگی تماشای تلویزیون مذاکره کنیم! کمی بعدتر معلوم شد مستاجر قبلی اگر تنها روی کانالها نویز میانداخت تا آقای ظریف و عراقچی هی نقض فاحش و غیرفاحش برجام را متر کنند اما مستاجر جدید، اساسا سیم تلویزیون را از برق خواهد کشید. این طرف اما در ذهن دولت، راهکار جایگزینی جز کنار آمدن با شرایط جدید وجود نداشت، چرا که از همان سال 92 به 100 زبان مختلف گفته بودند نساختن با همسایه، مساوی تلویزیون نداشتن است. لذا ما از روز خروج آمریکا از برجام به بعد در حقیقت نه با ناکارآمدی ایدههای دولت که با بیدولتی مواجه بودهایم. منظور از بیدولتی البته این نیست که اداره برق و گاز و مخابرات درش تخته شده یا آقای روحانی دیگر به پاستور نمیرود، بلکه مراد این است که دولت در مقام قوه مدبر کشور اساسا خالی از تدبیر و گرفتار نوعی پژمردگی شده است.
پیش از آن، سفرهای مکرر آقای ظریف و تیم همراه به محل مذاکرات هستهای، مهمترین نماد زنده بودن دولت محسوب میشد و شخص رئیسجمهور مهمترین نقش را در ارائه این تصویر از مجموعه دولت بر عهده داشت. با تغییر شرایط اما دولت ترجیح داد به جای تجدیدنظر در نحوه تلویزیون دیدن ملت و اقرار به اشتباه، وانمود کند کنترل تلویزیون دست اروپاییهاست! آقای روحانی در واکنش به خروج آمریکا از برجام اینگونه به ما و خودش روحیه میداد: «یک موجود مزاحم از برجام رفت». مزاحم نامیدن رکن اصلی برجام در روز روشن و نشاندن اروپاییهای «آقا اجازه» پشت کنترل تلویزیون اما از همان ابتدا مشخص بود چیزی جز مسخره کردن خودمان نیست. روحانی سال 92 گفته بود: «مذاکره با آمریکا راحتتر از مذاکره با اروپاست، چرا که اروپاییها به دنبال آقا اجازه از آمریکا هستند. آمریکاییها کدخدای ده هستند، با کدخدا بستن راحتتر است». حالا اما دوست داشت به زور هم که شده، کنترل تلویزیون را بدهد دست اروپا!
اروپاییها هم طبعا گفتند آب نطلبیده مراد است و از چنین رویکردی بدشان نیامد. آنها با اینکه میدانستند در این حوزه به اندازه یک هویج هم اختیار ندارند، یک بازی تلخ و خندهدار را با ما شروع کردند، دقیقا چون خودمان قلقلکمان میشد و تازه خوشمان هم میآمد! در مقام تشبیه، اروپا کودک 2 سالهای بود که ما دوست داشتیم یک گالن صدلیتری آب را برای حل مشکل آب خوردن مردم از دامنههای آلپ به قله دماوند بیاورد. حسن روحانی یک روز پس از خروج آمریکا از برجام در گفتوگوی تلفنی خطاب به امانوئل مکرون گفت: «اروپا در شرایط کنونی فرصت بسیار محدودی برای حفظ برجام در اختیار دارد!» چند روز بعد از این مکالمه، عباس عراقچی با اعتماد به نفسی مثالزدنی تصویری روشنتر از این «فرصت محدود» ارائه داده، به تلویزیون دولتی آلمان اعلام کرد: «دکتر روحانی محدودیت و بازه زمانی برای ما تعیین نکرده و تنها گفته چند هفته. اما من گمان نمیکنم گفتوگوها بیش از ۴ هفته زمان ببرد».
6 ماه بعد از آن تاریخ، همین آقای عراقچی مجددا میگفت: «اروپاییها تا 13 آبان وقت دارند و از این تاریخ به بعد فایدهای ندارد که بخواهند کاری انجام دهند!» حالا اما اخیرا محمدجواد ظریف با مثبت ارزیابی کردن پیوستن ۶ کشور عضو اتحادیه اروپایی به اینستکس، گفته است: «احتمال اینکه مکانیزم اینستکس با امضای تفاهمنامه بین طرف ایرانی و طرف اروپایی به اجرا درآید، در آینده وجود دارد». تعلل اروپا البته تنها معلول نحیف بودن قامت کوتولهاش برای این کار نیست، اروپاییها بارها اعلام کردهاند در مواجهه با ایران، هدف مشترکی با ایالات متحده دارند و خب! وقتی چنین است، چرا باید از بازی دادن ما و خندیدن مکرر به ریشمان دست بردارند؟ امید البته چیز بدی نیست و امیدواری تمام نشدنی آقای ظریف به احتمال اجرایی شدن اینستکس در آینده میتواند از جهاتی برای روحیه خودشان مفید باشد!
تحولات چند ماه گذشته اما نشان میدهد همین اندک امیدواری باقیمانده وزیر امور خارجه نیز نه نتیجه مذاکره ایشان با اروپاییها که ماحصل گامهای ایران در راستای کاهش تعهدات برجامی از 18 اردیبهشت 98 به این سو بوده است. سیدعباس عراقچی، معاون سیاسی ظریف اخیرا در همین زمینه به یک رسانه هلندی گفته است: «یکی از درسهای ما از برجام این است که ظاهراً نتیجه توافق و پایبندی به آن، تحریمهای جدید بود. درس دیگر که گرفتیم این بود که مقاومت بیش از همکاری جواب میدهد». شواهدی اما پیرامون سفر روزهای آینده آقای روحانی به ژاپن وجود دارد که عکس این گفته را نشان میدهد. البته انشاءالله شواهد دروغ میگوید و گربه است! در غیر این صورت باید فاتحه همان اندک امید آقای ظریف را هم پیشاپیش بخوانیم!
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|