|
تأیید خبر سلب میزبانی نمایندگان ایران در لیگ قهرمانان آسیا از سوی کنفدراسیون فوتبال آسیا
خیانت یا غفلت دستگاه ورزش؟
گویا باز هم شاهد یک حرکت کاملا سیاسی در فوتبال آسیا هستیم.طبق خبر رسمی فدراسیون فوتبال ایران تیمهای کشورمان در لیگ قهرمانان آسیا حق میزبانی نخواهند داشت؛ اتفاقی که شوک واقعی به ورزش ایران است و باید قبل از اینکه «ایافسی» چنین رای یکطرفه و مضحکی را صادر می کرد، مسؤولان وزارت ورزش ما اقدامات لازم را انجام می دادند. آنها تا این لحظه گویا هیچ کاری انجام نداده اند که AFC به خودش اجازه داده چنین طرح مسخره ای را به شور بگذارد. تا پیش از این شاهد عدم حضور سعودیها در خاک کشورمان بودیم و از سوی دیگر تیمهای ما هم پا به عربستان نمیگذاشتند اما حالا همه تیمها برابر ما براحتی میزبانی میکنند اما ما حق میزبانی برابر آنها را نخواهیم داشت! اما این اخبار ابتدا کجا مطرح شد؟ اخیرا مجری یکی از برنامههای ورزشی یک شبکه عربی به نقل از یک منبع آگاه اعلام کرد نمایندگان ایران در لیگ قهرمانان آسیا باید برای میزبانی از حریفانشان یک کشور بیطرف را انتخاب کنند. در حالی که هنوز مرحله گروهی لیگ قهرمانان آسیا در سال ۲۰۲۰ آغاز نشده، حاشیههای آن شروع شده و نام ایران دوباره بر سر زبانها افتاده است. تیمهای ایرانی در چند سال گذشته با تصمیم کنفدراسیون فوتبال آسیا دیدارهای خود برابر نمایندگان عربستان را در کشور بیطرف برگزار میکردند و حالا در آستانه دور جدید این رقابتها، گویا این تصمیم برای تمام حریفان تیمهای ایران گرفته شده است. اولین گام هم از سوی کشور کویت برداشته شده و این کشور ضمن به تعویق انداختن بازی با استقلال ایران در مرحله پلیآف لیگ قهرمانان، خواستار برگزاری آن در یک کشور بیطرف شده است. ولید الفراج، مجری برنامه پربیننده «الدوری مع الولید» در برنامه اخیر خود به نقل از یک منبع آگاه اعلام کرد حق میزبانی تیمهای ایرانی از حریفان شان در لیگ قهرمانان آسیا از سوی AFC سلب شده و این تصمیم در آستانه اعلام رسمی است. به این معنی که نمایندگان کشورمان باید با تمام حریفان خود چه عربستانی، چه اماراتی و چه عراقی و قطری و سایر کشورها در زمین بیطرف بازی کنند! نکته عجیب اینجاست که بر اساس اعلام ولید، این قانون یکطرفه بوده و حریفان تیمهای ایرانی میتوانند در خانه خود میزبان باشند. عکسالعمل منفعلانه و بدون تاثیر فدراسیون در سالهای گذشته باعث شد عربستان حرف خود مبنی بر برگزاری بازی در زمین بیطرف با تیمهای ایرانی را به کرسی بنشاند و اگر این تصمیم برای تمام مسابقات در نظر گرفته شود، باید کار نمایندگان کشورمان در آسیا را از همین حالا تمام شده دانست!
دیدار استقلال و الکویت به تعویق افتاد
پیرو همین موضوع طبق ادعای یکی از مسؤولان باشگاه الکویت کویت، دیدار این تیم با استقلال ایران در مرحله پلیآف لیگ قهرمانان آسیا به تعویق افتاده است و AFC این بازی را پنجم بهمن برگزار میکند. طبق برنامه کنفدراسیون فوتبال آسیا استقلال ایران و الکویت کویت باید روز سهشنبه هفته پیش رو در مرحله پلیآف لیگ قهرمانان آسیا در ورزشگاه آزادی به مصاف هم بروند اما کویتیها درخواست انتقال بازی به یک زمین بیطرف را طی روزهای گذشته به AFC داده بودند. سایت عربزبان «کوره» به نقل از یکی از مسؤولان رسمی باشگاه الکویت در اینباره ادعا کرده است کنفدراسیون فوتبال آسیا این دیدار را تا بررسی نهایی شرایط میزبانی ایران به تعویق انداخته است. این سایت نوشت: «کنفدراسیون فوتبال آسیا تصمیم گرفت بازی الکویت و استقلال را تا ۲۵ ژانویه (۵ بهمن) به جای تاریخ قبلی یعنی ۲۱ ژانویه (اول بهمن) به تعویق اندازد». کوره در ادامه نقل قول یکی از مسؤولان باشگاه الکویت را آورده است: «یک منبع رسمی در الکویت گفت تصمیم به تعویق بازی به خاطر درخواست تیم الکویت برای انتقال بازی به یک زمین بیطرف به خاطر شرایطی که در ایران وجود دارد، گرفته شده است.
نقش مهم تاج در این برهه تاریخی
مهدی تاج که 2 پست مهم در AFC دارد، میتواند نقش مهمی را در ماجرای به وجود آمده پیرامون عدم برگزاری دیدار استقلال و الکویت در تهران ایفا کند؛ موضوعی که حالا دامن همه نمایندگان ایران در لیگ قهرمانان آسیا را گرفته است. مهدی تاج در حال حاضر نایبرئیس کنفدراسیون فوتبال آسیا محسوب میشود، ضمن آنکه یک پست مهم در کمیته اجرایی AFC دارد و همین موضوع میتواند در تصمیمات نهایی مهمترین نهاد فوتبال در آسیا تاثیرگذار باشد. ظاهرا تاج طی روزهای آتی سفری مهم به مالزی برای شرکت در نشست هماهنگی لیگ قهرمانان آسیا دارد و حضور رئیس سابق فدراسیون فوتبال در این نشست میتواند تاثیر مستقیم روی درخواست غیرمنطقی نماینده کشور کویت برای بازی با استقلال داشته باشد. با این شرایط همه نگاهها به مهدی تاج است تا بتواند با دیپلماسی ورزشی حق نماینده ایران برای رد درخواست باشگاه الکویت را بگیرد.
انفعال دستگاه دیپلماسی ورزش در مواجهه با هجمه AFC
خبری که پنجشنبهشب رسانههای عربی به صورت اختصاصی آن را مخابره کردند، سرانجام روز گذشته با تاخیر قابل ملاحظه چند ساعته توسط فدراسیون فوتبال ایران تایید شد. از پنجشنبهشب اخباری از سوی رسانههای عربزبان منتشر شد مبنی بر اینکه بازیهای تیمهای ایرانی در لیگ قهرمانان آسیا به دلیل آنچه ناامنی خوانده میشود قرار است در زمین بیطرف و کشور ثالث برگزار شود. سرانجام دیروز جمعه فدراسیون فوتبال این خبر را تایید کرد و اینک سوال مهم این است که وزارت ورزش و مسؤولان فدراسیون فوتبال ما در طول 6 سال گذشته چه کردهاند که انواع و اقسام آرای ضدایرانی صادر شده و ما نتوانستهایم هیچ کاری در مواجهه با این آرا انجام دهیم؟
پیش از این تنها عنوان شده بود که وزارت ورزش ضمانتنامه کتبی مبنی بر امن بودن کشورمان را به AFC ارائه کرده است اما آیا تنها ضمانت کتبی کافی است؟ جواب قطعا مثبت نیست. کشورهای عربی و آسیای مرکزی به بهانه اتفاقات اخیر منطقه براحتی بهانه خود را به مقر کنفدراسیون فوتبال آسیا بردند و این نهاد هم از آنجایی که مدیران ما هیچ لابی مثبتی با آنها ندارند، بسادگی چنین حکم وحشتناکی را علیه ورزش ما صادر کرد. نگاهی به اتفاقات چند سال اخیر نشان میدهد متاسفانه دیپلماسی سیاسی و همچنین ورزشی ما برای حفاظت از منافع کشورمان بسیار ضعیف بوده است. آنهایی که ادعا میکنند بدون نگاه به خارج نمیتوانند مشکلات داخلی را حل کنند حالا ببینند چگونه از سوی خارج این مشکلات بزرگ برای ورزش ما پدید میآید. چند سال قبل سعودیها با یک بهانه سطحی و دمدستی موجب شدند بازیهای ما با نمایندگان آنها در کشور ثالث برگزار شود و در انفعال دیپلماسی ما همچنان این قانون مضحک باقی مانده و حالا خبر بدتر اینکه کلا هیچ تیم آسیایی نمیخواهد به ایران بیاید و متاسفانه «ایافسی» هم سوی آنها را گرفته است. این حجم آرای ضدایرانی، اگر خیانت عدهای را تداعی نکند، حداقل غفلت مدیران و مسؤولان ورزش را اثبات میکند. فدراسیون عنوان کرده که میخواهد راهکار جدیدی را با مشورت مدیران 4 نماینده ایران اتخاذ کند که شاید یکی از این تصمیمات کنارهگیری تیمهای ایرانی از لیگ قهرمانان آسیا باشد؛ موضوعی که باشگاه استقلال هم بر آن تاکید دارد؛ چه آنکه سرپرست این باشگاه گفته استقلال با این وضعیت در لیگ قهرمانان آسیا حاضر نمی شود. اما سوای هر تصمیمی، باید سوال کرد چرا در این برهه وزیر ورزش و مهدی تاج (به واسطه پستش در AFC) برای لابی به مالزی نمیروند؟ منتظر کدام اتفاق تلختر و کدام حکم ضدایرانیتری هستند؟ دیپلماسی ورزشی ما بشدت ضعف دارد و ماحصل آن چنین احکامی است که در این چند سال انواع مختلف آن را شاهد بودیم. اگر امروز راهکار مناسبی را برای این دست از احکام پیدا نکنیم شاید فردا برای بازیهای تیمملی هم آنها جسارت صدور چنین احکامی را پیدا کنند.
ارسال به دوستان
شهاب و انتقادهای صریح از موجسواری بازیگران در ماجرای انصراف از فجر
حرف حساب حسینی
محمدرضا کردلو: در میان همه واکنشهای هیجانزده و گاه احساسی و شتابزده، شاید یکی از توهینآمیزترین مواجههها را ترانه علیدوستی داشت؛ وقتی جشنواره فیلم فجر را «پروپاگاندایی غیرسینمایی و دولتی» تعبیر کرد. علیدوستی چند روز پیش، با طرح این گزاره زننده درباره مهمترین رویداد سینمایی کشور، در واقع به برگزیدگان همه این سالهای جشنواره توهین کرد. او در حالی که در 6 سال گذشته و نیز امسال هیچ فیلمی در جشنواره فیلم فجر نداشته، نوشته است: «6 سال حتی به عنوان میهمان هم به جشنواره فجر نرفتم. امسال هفتمین سال است. خوشحالم که امروز ماهیت این پروپاگاندای غیرسینمایی و دولتی برای تعداد زیادی از همکارانم روشن شده است». طرح این گزاره از سوی یک بازیگر، در حالی است که همه میدانیم زندگی حرفهای بسیاری از چهرههای سینمایی به قبل از دریافت سیمرغ جشنواره فیلم فجر یا دیده شدن در این جشنواره و بعد از آن تقسیم میشود. از جمله خود ترانه علیدوستی که بعد از دریافت سیمرغ بلورین نقش اول زن به خاطر «من ترانه 15 سال دارم» دیده شد و مورد توجه سینما قرار گرفت.
چند سوال ساده
فارغ از این گزاره، اینکه او جشنواره را پروپاگاندای دولتی تعبیر کرده نیز جای تعجب دارد. یعنی او نهاد دولت را از خود جدا میبیند؟ پس چگونه به عنوان یک عنصر فعال در ستاد انتخابات یکی از کاندیداها ظاهر شد و برای روی کار آمدن «دولت»، جانفشانی مجازی کرد؟ یا در انتخابات مجلس و خبرگان با کلیدواژه «تکرار میکنم» از مردم خواست تا به تمام افراد هر دو فهرست(لیست امید) رای دهند؟ او آیا خود را بخشی از این سازوکار نمیدید؟ آیا میتوانیم باور کنیم او امروز بخشی از این پروپاگاندای خودخوانده نیست؟ بماند که من به هیچوجه جشنواره فیلم فجر را پروپاگاندای دولتی نمیبینم، چون اتفاقا جشنواره فیلم فجر در همه این سالها عرصه ظهور و بروز نگاههای سینمایی از طیفهای مختلف بوده است؛ مسألهای که فکر میکنم کمتر انسان منصفی آن را انکار کند.
اعتراض صادقانه، اعتراض ریاکارانه
گزاره زننده ترانه علیدوستی البته تنها واکنش شتابزده این روزها نبود و تعدادی دیگر از هنرمندان نیز به واکنشهای احساسی دست زدند که شاید چهرههای سرشناس در میان آنان فراوان نباشد اما در یک دستهبندی قرار نمیگیرند و طیفی از نظرات متفاوت را شامل میشوند. در این بین واکنشهای صادقانهای که توان تفکیک مسائل از همدیگر را داشتند نیز کم نبود اما برخی انصرافها را نمیتوان از موضع صادقانه تلقی کرد، بویژه چند نفری که همزمان با در اختیار داشتن پروژههای دولتی و حاکمیتی در صداوسیما یا نهادهای دیگر و وابستگی صددرصدی به بودجه نفتی مجموعههای فرهنگی و وزارت ارشاد، حرف از انصرافهای بیمعنا میزنند. مثلا در حالی که هیچ فیلمی در جشنواره فیلم فجر ندارند، جوی تبلیغاتی به راه انداخته و از کنار کشیدن از این جشنواره سخن به میان میآورند. این رویکردهای ریاکارانه در میان برخی چهرههای سینمایی البته از درون خود جامعه سینمایی با واکنش مواجه شده است. در حالی که برخی تلاش میکردند جو منفی علیه جشنواره را با تعطیل کردن جشنواره جشن بگیرند، تاکنون هیچ فیلمی از میان فیلمهای حاضر در جشنواره از شرکت در این رویداد کنار نکشیده و تلاشهای سیاسی مدعیان «هنر برای هنر» ناکام مانده است. واکنش منطقی و درخور تامل شهاب حسینی که با تایید چهرههای مهم سینما نیز همراه شده، پرده از بخش مهمی از این سیاسیکاری برداشته است.
انتقاد از غلبه احساسات بر عقل و منطق
شهاب حسینی در متنی که منتشر کرده پس از اشاره به آزردگی روحی این روزها، به احساسی بودن اقدامات برخی چهرهها اشاره کرده و نوشته است: «روزگار امروز محصول غلبه همیشگی احساسات بر عقل و منطق ما در همه ادوار تاریخ و در همه سطوح اجتماعی و فرهنگی است. او در ادامه تاکید کرده است: برخورد احساسی ما درباره آینده شخصی و اجتماعیمان مانع از درخشش آفتاب آگاهی و عقلانیت در زندگیمان شده؛ تا آنجا که اول عمل میکنیم، بعد فکر میکنیم و چه بسیار که فکر نکرده عمل میکنیم. فرمانی در دست احساسات برخاسته از عجله در همه چیز؛ در تصمیمگیری، قضاوت، اظهارنظر، گرایش و واکنش. وقت آن نرسیده که بیش از پیش از چاشنی تأمل و تفکر و تعقل بهره ببریم؟»
کم نیستند موجسواران و ماهیگیران آب گلآلود
شهاب حسینی همچنین درباره موجسواری برخی در شرایط فعلی نوشته است: «در احوالات مواج و گلآلود، کم نیستند موجسواران و ماهیگیران آب گلآلود. با عشق و ارادت به تمام خانوادههای داغدار وقایع اخیر بویژه عروجیان هواپیمای مسافری، لازم به ذکر میدانم سقوط سهمگین دیگری تهدیدمان میکند و آن، سقوط از مرز استانداردهای رفتاری در جامعه است که این روزها در انواع مختلف شاهد آن هستیم! از صفحه تلویزیون گرفته تا سطح و عمق جامعه در فضایهای حقیقی و مجازی. دوستان! شاید در حال حاضر شرایط فعلی متناسب این مطلب نباشد اما عملکرد تعدادی از همکاران که بعضاً در پشت آن انگیزههای شخصی فراوان موج میزند، این واکنش را طلب میکند».
انصراف، دامنزدن به افتراق است
این بازیگر سینما مشخصا به جشنواره فیلم فجر و برخی انصرافها از این رویداد اشاره کرده و مینویسد: «جشنواره فیلم فجر جدا از نام و مناسبت برگزاری آن، به لحاظ تکنیکی همواره تنها جشنواره رسمی کشور تلقی میشده که شاید کلیه سیاستهای سینمایی سال بعد از خود را اعم از نوبت اکران آثار، سیاستهای تولید، روش و خطومشی سینما را رقم میزده و از این بابت همواره مورد توجه سینماگران در بخشهای مختلف و محلی جهت ارائه، کشف، رشد و پیگیری فعالیت حرفهای قلمداد میشده، لذا حضور در آن همواره برای فیلمسازان داخلی حائز اهمیت بوده است. هر ساله هم شاهد استقبال گسترده مردم و خاصه مخاطبان سینما بوده و طی سالهایی که از آن گذشته، رقمزننده بخش قابل توجهی از تاریخ سینمای ایران بوده که مسلماً مانند بسیاری جشنوارهای دیگر در دنیا متولیان دولتی داشته است.
حال تعدادی از همکاران بنای اعلام انصراف از جشنواره گذاشتهاند. با احترام به تصمیم شخصی آنان، نسبت به آن نقدی دارم که عرض میکنم. اولا این حرکت دامنزدن به افتراق جامعهشکن خودی و ناخودی است و این در حالی است که جامعه و مردم بیش از هر زمان دیگری به همبستگی و دلداری یکدیگر نیازمندند. این رفتار حتی در میان هنرمندان و طرفداران و مخاطبانش نیز شکاف عمیق و شاید جبرانناپذیری ایجاد کند که به صلاح هیچکس نیست. و این تصور که کسانی که ترجیح به انصراف نمیدهند، همدرد و شریک حال مردم و جامعه نیستند و موضعی مغایر با مردم دارند، سخت اشتباه است. حق یک فیلم با تمام مشقات و مشکلاتی که در راه ساخته شدن دارد، هست که دیده شود و در مناسبتی رسمی مورد ارزیابی قرار گیرد. این موضوع از بابت انگیزه تمامی عوامل یک فیلم با سرنوشت هنر سینمای کشور، ارتباط مستقیم دارد».
حسینی در بخش پایانی نامه اعتراضی خود نسبت به انصراف از جشنواره فیلم فجر تاکید میکند: «این بنده کوچک بدینوسیله این حرکت را تایید نمیکنم و آن را گامی در جهت همدردی تلقی نمینمایم. هنر و فرهنگ حق مردم هر سرزمین است و در هر محفلی و تحت هر عنوانی که مجال بروز و ظهور پیدا کند، تاثیرگذار جامعه خویش خواهد بود. ای کاش نیتهایمان هم خالص باشد و بنا به صلاح شخصی خود- فیالمثل ترس از برخورد تحقیرآمیز مخاطب با فیلممان به سیاق و روال ادوار گذشته- پشت احساسات پاک مردم قایم نشویم. اوست یگانه حی و حاضر و ناظر. هم قصه نانموده داند، هم نامه نانوشته خواند».
افشای پیشنهاد عجیب و غریب یک ستاد انتخاباتی
جالب اینکه اعتراضها به انصرافها، با واکنشهای عصبی برخی طرفداران دولت و چهره فعال ستاد انتخاباتی روحانی همراه شد. مثلا مهراب قاسمخانی با نوشتهای تمسخرآمیز به انتقاد از سیروان خسروی یکی از خوانندگان پاپ که اعتراضها را غیرواقعی تلقی کرده و نوشته بود: «سلبریتیها، از ماهیگیرى از آب گلآلودِ هیچ حادثهاى نمیگذرند و شهوت دیده شدنشان تمامناشدنى است» پرداخت. در ادامه خسروی با انتشار مطلبی از پیشنهادات پرسود به سلبریتیها برای همکاری با ستاد انتخاباتی یکی از کاندیداهای ریاستجمهوری پرده برداشت. او نوشت: «مهراب جان! قطعا به یاد دارى که در ایام انتخابات پیشین با من تماس گرفتى و گفتى از طرف تیم آقاى روحانى پیشنهاد شده من (سیروان خسروى) در ازاى دریافت دستمزد ٣ سانس کنسرت تهران، 4-3 آهنگ در تجمع هوادارهاى ایشون در استادیوم 12 هزار نفرى آزادى اجرا کنم و قطعا یادت هست که ضمن رد این پیشنهاد، به دلیل صمیمى بودنمون، جواب بیادبانهاى هم در رابطه با این حرفت دادم». این گزاره که پیشتر درباره برخی چهرههای انصرافی دیگر نیز در محافل خصوصیتر مطرح شده بود، واقعیتی را که در ابتدای متن به آن اشاره کردیم، روشنتر کرد؛ اینکه دولتیترین و سوبسیدیترین چهرهها امروز از در کنار مردم بودن سخن میگویند؛ انصرافهایی که پاسخی منطقی و تمامکننده میخواست، همان که شهاب حسینی نوشت.
ارسال به دوستان
رهبر انقلاب در اجتماع میلیونی مردم در نمازجمعه تهران با اشاره به مشهود بودن دست قدرت الهی در خلق معجزه تشییع و بدرقه شهید قاسم سلیمانی،این حضور بیسابقه را نشاندهنده باطن و معنویت تحسین برانگیز مردم، دفاع شجاعانه ملت از خط مجاهدت و عشقورزیدن آنها به نمادهای مقاومت دانستند
ایامالله سلیمانی
گروه سیاسی: حضرت آیتالله العظمی خامنهای رهبر حکیم انقلاب اسلامی در نماز جمعه پرشکوه و بهیادماندنی دیروز تهران، حضور معجزهگون ملت فهیم در تشییع پیکر مطهر حاج قاسم سلیمانی و یارانش و نیز پاسخ کوبنده سپاه در حمله به پایگاه آمریکاییها در عینالاسد را 2 یومالله درسآموز و تعیینکننده خواندند و افزودند: ملت باطن خود یعنی استقامت در مقابل شیاطین را در این حضور نشان داد و تنها راه ادامه این مسیر عزتآفرین، قویتر شدن ایران در همه زمینههاست.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله خامنهای در ابتدای خطبه اول نماز با توصیه همگان به رعایت تقوای الهی، جلب نصرت و توفیقات الهی و ایجاد گشایش در مسائل شخصی و اجتماعی را در گرو تقوا دانستند و سپس بحث اصلی خود را با قرائت آیاتی از سوره مبارکه ابراهیم درباره پاسداشت «ایامالله» و شکرگزاری در قبال این نعمتها آغاز کردند. رهبر انقلاب اسلامی دستور خداوند به حضرت موسی(ع) مبنی بر یادآوری ایامالله به مردم را نشاندهنده اهمیت و کارکرد مهم آن برای هدایت افراد صبار و شکور یعنی اهل صبر و استقامت و شکرگزاری خواندند و افزودند: صبار یعنی مردمی که یکپارچه اهل صبر و استقامت هستند و با اندک چیزی از میدان خارج نمیشوند و شکور یعنی کسانی که با شناسایی نعمتها و دیدن ابعاد آشکار و پنهان آن، قدرشناس هستند و در قبال نعمت خدادادی احساس مسؤولیت میکنند.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به نزول آیات شریفه مورد بحث در مکه یعنی در زمان اوج مبارزات مسلمانان و ایستادگی آنان در مقابل جریان کفر افزودند: این آیات در آن شرایط سخت به مسلمانان بشارت میداد که خداوند ایامالله را نصیب شما خواهد کرد و با اعمال شاکرانه شما، پیروزیهای بیشتری در انتظارتان خواهد بود. رهبر انقلاب اسلامی در ادامه سخنانشان، 2 هفته گذشته را 2 هفته استثنایی و پر از ماجراهای تلخ و شیرین و درسآموز برای ملت ایران خواندند و با تطبیق مفهوم ایامالله به خیزش بینظیر در ایران و عراق در تکریم و تعظیم مجاهدان شهید گفتند: یومالله یعنی روز مشاهده دست قدرت خداوند در حوادث. بنابراین آن هنگامی که دهها میلیون در ایران و صدها هزار نفر در عراق و بعضی کشورهای دیگر بهپاس خون فرمانده سپاه قدس به خیابانها آمدند و بزرگترین بدرقه جهان را شکل دادند، مصداق ایامالله است، چرا که این عظمت هیچ عاملی جز دست قدرت خدا ندارد.
ایشان روز درهم کوبیدن پایگاه آمریکایی با اصابت موشکهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را نیز یکی دیگر از ایامالله برشمردند و افزودند: اینکه ملتی با چنین قدرت و توان روحی به یک قدرت متکبر و زورگوی عالم سیلی بزند، نشاندهنده دست قدرت الهی است، پس این روز بزرگ نیز جزو ایامالله است. حضرت آیتالله خامنهای ایامالله را روزهایی تاریخساز و نقاط عطف تاریخی با آثاری ماندگار و جاودانه در زندگی، روحیه و منش ملتها دانستند و در توصیف ملت ایران گفتند: جامعه ایرانی جامعهای صبار و شکور است که در طول سالهای متمادی با استقامتی مثالزدنی همواره شکرگزار الطاف الهی بوده است. رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر شناخت ابعاد مادی و معنوی پدیده تشییع شهید سلیمانی، این سؤال را مطرح کردند که ۴۱ سال پس از پیروزی انقلاب، کدام عامل و دست قدرتی جز دست قدرت الهی قادر به خلق این معجزه و به میدان آوردن عاشقانه چنین جمعیت بینظیری است؟ ایشان افراد متکی به تحلیلهای مادی را ناتوان از مشاهده دست قدرت خداوند در حوادث خواندند و گفتند: این تشییع عظیم و این حرکت الهی ملت، نشاندهنده باطن و معنویات تحسینبرانگیز مردم و نشانه این واقعیت است که اراده الهی بر پیروزی ملت ایران تعلق گرفته است. حضرت آیتالله خامنهای پیام دیگر حضور دهها میلیونی مردم در تشییع و تکریم شهید سلیمانی را بیعت با خط امام بزرگوار و زنده بودن امام عظیمالشأن در میان ملت دانستند و گفتند: در این حادثه، امپراتوری خبری صهیونیسم و مسؤولان تروریست رژیم آمریکا همه تلاششان را کردند که سردار عزیز و بزرگ ما را به تروریسم متهم کنند اما خداوند متعال چنان صحنه را تغییر داد که نه تنها در ایران بلکه در کشورهای مختلف به روح آن بزرگوار درود فرستادند و پرچم آمریکا و صهیونیستها را آتش زدند. رهبر انقلاب اسلامی این حقایق را نشانه دست قدرت و هدایت پروردگار در کشور و جامعه دانستند و افزودند: علاوه بر تشییع آن مجاهدان، اصل شهادت آنان نیز از آیات قدرت الهی است، چرا که ترور سردار سلیمانی یعنی سرشناسترین و قویترین فرمانده مبارزه با تروریسم در کل منطقه، موجب رسوایی دولت بیآبروی آمریکا شد. ایشان با اشاره به نمونهای از حضور شجاعانه شهید سلیمانی در یک موقعیت خطیر و کاملاً در محاصره دشمن و هدایت عملیاتی که منجر به فرار دشمنان شد، گفتند: در ترور این شهید شجاع، آمریکاییها در میدان جنگ با او روبهرو نشدند بلکه دزدانه و بزدلانه این جنایت را مرتکب شدند که این موجب روسیاهی بیشتر آنها شد. حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به اینکه این مدل از جنایت یعنی ترور رهبران مقاومت تا پیش از این مخصوص رژیم صهیونیستی بود، افزودند: البته آمریکاییها در عراق و افغانستان جنایات و کشتار زیادی کردهاند اما اینبار رئیسجمهور آمریکا به زبان خودش اعتراف کرد «ما تروریست هستیم» که رسواییای بالاتر از این وجود ندارد. رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به یکی دیگر از ایامالله هفتههای اخیر یعنی پاسخ قدرتمندانه سپاه پاسداران به آمریکاییها تأکید کردند: این واکنش قوی، یک ضربه مؤثر نظامی بود اما مهمتر از این ضربه نظامی، ضربه حیثیتی بود که به هیبت ابرقدرتی آمریکا وارد شد.
ایشان ضربه سپاه به ابهت آمریکا را موجب بیآبرویی آمریکاییها خواندند و افزودند: این ضربه مستحکم حیثیتی با هیچ چیزی جبران نمیشود و افزایش تحریمها که این روزها آمریکاییها از آن حرف میزنند، آبروی از دست رفته آنها را برنمیگرداند.
حضرت آیتالله خامنهای جلوهگر شدن قدرت الهی در پاسخ کوبنده سپاه را نتیجه مجاهدتهای مخلصانه دانستند و خاطرنشان کردند: هر جا و در هر کاری اخلاص باشد، خداوند به آن کار برکت و رشد و نمو میدهد، برکاتش را به همه میرساند و ماندگار میکند.
رهبر انقلاب حضور عاشقانه و اشک و اندوه مردم در تشییع حاج قاسم سلیمانی و همرزمان شهیدش و تازه شدن روحیه انقلابی ملت را نتیجه ملموس اخلاص سردار بزرگ ایرانیان و شهیدان همراهش خواندند.
ایشان لازمه درک عمیق، ارزشگذاری و قدردانستن ایامالله هفتههای اخیر را این حقیقت برشمردند که باید به حاج قاسم عزیز و ابومهدی عزیز به چشم یک فرد نگاه نکرد بلکه باید آنها را یک مکتب، یک راه و یک مدرسه درسآموز دید. حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به اینکه نباید سپاه قدس را یک سازمان و مجموعه اداری دید، افزودند: سپاه قدس یک نهاد انسانی و دارای انگیزههای بزرگ و نجاتبخش است و با این نگاه است که تعظیم و تکریم مردم در تشییع باشکوه فرمانده سپاه قدس، معنای حقیقی مییابد. ایشان افزودند: البته همه نیروهای مسلح، سپاه، ارتش و بسیج زیربنای فکری متکی بر اهداف الهی دارند ضمن اینکه سپاه قدس در جایگاه رزمندگان بدون مرز، هرجا نیاز باشد برای کمک به ملتهای منطقه و حفظ کرامت مستضعفان حضور مییابد و با همه وجود و توان، خود را بلاگردان مقدسات و حریمهای مقدس میکند. رهبر معظم انقلاب اسلامی دور کردن سایه جنگ، ترور و تخریب از سر ایران عزیز را مهمترین کار سپاه قدس خواندند و تأکید کردند: بخش مهمی از امنیت ایران محصول تلاش جوانان مؤمنی است که تحت فرماندهی حاج قاسم عزیز سالها به جهاد و فداکاری مشغول بودند.
ایشان افزودند: این جوانان جان برکف و شجاع البته به کمک فلسطین و دیگر مناطق نیز میروند اما در واقع برای میهن عزیز ایرانیان امنیت ایجاد میکنند.
حضرت آیتالله خامنهای هدف نهایی آمریکا از ایجاد و حمایت از داعش را حمله و ایجاد ناامنی در مرزها و شهرهای ایران و ایجاد تشویش و نگرانی در خانوادههای ایرانی برشمردند و افزودند: جوانان جان بر کف ما در کمک به عراق و سوریه، در واقع این توطئه را خنثی کردند. ایشان با اشاره به کسانی که یک روز شعار «نه غزه نه لبنان» سردادند، گفتند: این افراد هرگز جانشان را فدای ایران نکردهاند و حتی از راحتی و منافع خود در راه حفظ امنیت کشور نگذشتند بلکه این سردار سلیمانی و یارانش بودند که جانشان را کف دست گرفتند و به میدان دفاع از ایران شتافتند. رهبر انقلاب با اشاره به حضور پرمعنا، پرشور و پرسوز و گداز میلیونها نفر در تشییع سردار پرافتخار ایرانیان در تهران، کرمان و چند شهر دیگر، عزاداری و اجتماعات انبوه مردم در شهرهای دیگر و سوگواری کسانی که از دور در هجران حاج قاسم اشک ریختند، گفتند: دهها میلیون ایرانی، باطن و معنویات خود را در این حادثه عظیم نشان دادند و ثابت کردند ملت از هر حزب، جناح و مجموعه و از هر قوم و منطقه جغرافیایی، با وحدتی مثالزدنی، طرفدار «انقلاب، حاکمیت اسلامی، ایستادگی در مقابل ظلم و نه گفتن به همه مطامع دولتهای استکباری» هستند. ایشان افزودند: ملت ایران بار دیگر در ابعادی بینظیر نشان داد شجاعانه از خط مجاهدت دفاع میکند، اهل تسلیم نیست و به نمادهای مقاومت عشق میورزد و کسانی که سعی میکنند تصویر دیگری از این ملت در داخل و خارج تبلیغ و ترسیم کنند، با صدق و صفا با ملت رفتار نمیکنند.
رهبر انقلاب با اشاره به دلقکهای آمریکایی که این روزها در کمال رذالت ادعا میکنند در کنار مردم ایران هستند، افزودند: آیا آن تعدادی که به عکس سردار مهربان و پرافتخار ملت اهانت کردند مردم ایرانند اما این جمعیت بیشمار و عظیم که در خیابانها به تعظیم و ارادت حاج قاسم پرداختند مردم ایران نیستند؟ حضرت آیتالله خامنهای تأکید کردند: آمریکاییها هرگز کنار ملت ایران نبودهاند و به صراحت دروغ میگویند اما اگر باشند هم، برای فرو کردن خنجر زهرآلود خود به سینه ملت است، البته تا بهحال نتوانستهاند و بعد از این هم هیچ غلطی نمیتوانند بکنند. ایشان حضور عظیم ملت در مراسم تشییع را نشاندهنده زیربنای فکری و جلوه احساسات صادقانه ملت دانستند و در نکتهای ظریف افزودند: این فریاد انتقام که در سراسر ایران بهگوش میرسد، در واقع سوخت حقیقی موشکهایی بود که پایگاه آمریکا را زیر و رو کرد. رهبر انقلاب با اشاره به اظهارات برخی که سعی میکنند ایامالله تعیینکننده هفتههای اخیر را بهدست فراموشی بسپارند و مسائل دیگر را مطرح کنند، افزودند: هیچ مسالهای نباید آن روزهای بهیادماندنی را تحتالشعاع قرار دهد. رهبر انقلاب همچنین با ابراز تأسف عمیق از حادثه سقوط هواپیما گفتند: این حادثه بسیار تلخ دل ما را به معنای حقیقی کلمه سوزاند و به درد آورد اما عدهای به تبع رسانههای آمریکایی و انگلیسی سعی میکنند این حادثه غمبار را زمینهساز فراموشی آن تشییع پرشکوه و آن پاسخ کوبنده سپاه قرار دهند، البته عدهای جوان و احساساتی هستند اما کسان دیگری هم هستند که حاضر نیستند منافع ملی را درک کنند و پای آن بایستند. ایشان افزودند: به همان اندازهای که ما و ملت از این حادثه غم و غصه خوردیم، دشمنان شاد شدند چرا که مستمسکی به دست آوردند تا سپاه، نیروهای مسلح و نظام را زیر سؤال ببرند اما این مکر آنها در مقابل دست قدرت خدا تأثیری ندارد و یومالله تشییع و یومالله در هم کوبیده شدن پایگاه آمریکاییها از یاد نمیرود و به فضل الهی روزبهروز زندهتر میشود. رهبر انقلاب با تسلیت و عرض همدردی صمیمانه با خانوادههای این مصیبت افزودند: از صاحبان عزا و پدران و مادرانی که با قلبهای پردرد در مقابل وسوسه و توطئه دشمنان ایستادند و برخلاف میل آنها حرف زدند، تشکر و در مقابل آنها تعظیم و تکریم میکنیم. رهبر انقلاب با توجه به ابهاماتی که در این حادثه وجود دارد و با تشکر از سخنان فرماندهان سپاه در این زمینه، بر پیگیری جدی برای پیشگیری کامل از بروز این گونه حوادث تأکید کردند و افزودند: پیشگیری مهمتر از پیگیری است تا حوادث مشابه رخ ندهد. حضرت آیتالله خامنهای در ادامه یکی از تلاشها برای تحتالشعاع قرار دادن ایامالله هفتههای اخیر را اقدام 3 دولت خبیث اروپایی در تهدید ایران برای بردن مسأله هستهای به شورای امنیت خواندند. ایشان افزودند: البته مسؤولان کشور جواب محکمی به آنها دادند و ملت هم به یاد دارد که این 3 کشور چگونه در 8 سال جنگ تحمیلی در خدمت صدام و جنایتهای او بودند.
ایشان افزودند: از اول هم بنده گفتم که اعتمادی به حرفهای اروپاییها بعد از برجام نداریم و آنها کاری نمیکنند و در خدمت آمریکا هستند، الان هم معلوم شد که اینها به معنای حقیقی کلمه حقیر و پادوی آمریکا هستند و در خیال به زانو درآوردن ملت ایران به سر میبرند که البته ارباب و بزرگترِ آنها یعنی آمریکا هم قادر به اینکار نشد چه برسد به اینها!
رهبر انقلاب مذاکره اروپاییها را نیز آمیخته به دغل و فریبکاری دانستند و گفتند: آن جنتلمنهایی که پشت میز مذاکره هستند، در حقیقت تروریستهای فرودگاه بغداد هستند که لباس عوض کردهاند. رهبر انقلاب در جمعبندی خطبه اول، همت ملی برای قویتر شدن ایران را تنها راه ادامه مسیر عزت ایرانیان خواندند و افزودند: ما از مذاکره البته به جز با آمریکاییها ابایی نداریم اما از موضع قدرت و قوت. ایشان تأکید کردند: این ملت عزیز و این کشور عزیز به فضل الهی قویتر نیز میشوند، نهتنها در بعد نظامی بلکه در ابعاد اقتصادی و جهش علمی و فناوری که پشتوانه تحقق این هدف، حضور و صبر و استقامت ملت در صحنه و تلاش و کوشش بیوقفه مسؤولان و مردم است. حضرت آیتالله خامنهای افزودند: به فضل الهی این ملت و کشور در آیندهای نهچندان دور به نقطهای میرسد که دشمنان حتی جرأت تهدید او را هم پیدا نکنند.
رهبر انقلاب اسلامی بخش اصلی خطبه دوم را به زبان عربی بیان کردند اما قبل از آن با اشاره به اهمیت حضور ملت در انتخابات گفتند: در زمینه انتخابات انشاءالله نکاتی هست که بعداً بیان خواهم کرد اما نکته مهم این است که انتخابات از مهمترین عوامل اقتدار کشور است و کشور را بیمه و دشمن را مأیوس خواهد کرد.
ایشان با اشاره به تلاش دشمنان برای بیانگیزه کردن مردم از حضور در انتخابات گفتند: باید همه مراقب باشیم که مبادا دشمن این خواسته را محقق و انتخابات را کمرنگ و بیرونق کند. رهبر انقلاب اسلامی در ادامه خطبه دوم نماز جمعه با توجه به این برهه حساس از تاریخ منطقه، سخنان مهمی را به زبان عربی خطاب به برادران عرب بیان کردند. حضرت آیتالله العظمی خامنهای با اشاره به جنایت بزدلانه آمریکاییها در ترور یک سردار بزرگ و شجاع ایرانی و یک مجاهد فداکار و با اخلاص عراقی به دستور رئیسجمهور تروریست آمریکا، گفتند: سردار شهید سلیمانی با حضور شجاعانه در صفوف مقدم و خطرناک یکی از مؤثرترین عوامل در شکست عناصر تروریستی مانند داعش و امثال آن در سوریه و عراق بود اما آمریکاییها بدون اینکه جرأت کنند با او در نبرد روبهرو شوند، بزدلانه به او که به دعوت دولت عراق در فرودگاه عراق بود حمله کردند و خون مطهر او و همراهانش را بر زمین ریختند تا برای چندمین بار خون فرزندان ایران و عراق در راه خدا بر زمین ریخته و با یکدیگر مخلوط شود. ایشان ضربه متقابل و علیالعجاله سپاه پاسداران و در همکوبیدن موشکی پایگاه آمریکاییها را موجب لگدمال شدن ابهت و آبروی دولت ظالم و متکبر آمریکا دانستند و تأکید کردند: تنبیه اصلی آنها اخراج از منطقه است. رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به بدرقه بینظیر شهید سلیمانی و شهید ابومهدی با اجتماع دهها میلیونی مردم ایران و همچنین تشییع همراه با تکریم و احترام این 2 مجاهد بزرگ در شهرهای مختلف عراق، و ابراز همدردی مردم در چندین کشور دیگر با حضور در اجتماعات پرشور، خاطرنشان کردند: دشمنان تلاشهای فراوانی کردند با خرج کردن پولهای فراوان، بهکارگرفتن انسانهای بیمسؤولیت و تبلیغات شیطنتآمیز، 2 ملت ایران و عراق را به هم بدبین کنند اما این شهادت بزرگ همه تلاشهای شیطانی و وسوسههای اهریمنی آنها را باطل کرد. حضرت آیتالله خامنهای قدرت اسلامی ملتهای منطقه را عامل فائق آمدن بر قدرتهای فاسد مادی خواندند و با اشاره به تسلط غربیها بر کشورهای منطقه با پشتوانه علم و فناوری، سلاح نظامی، تبلیغات دروغین و سیاستهای مکارانه، افزودند: آنها هر گاه بهواسطه نهضتهای مردمی ناچار به خروج از کشوری شدند، تا حد توان دست از توطئه و نفوذ اطلاعاتی و سلطه سیاسی و اقتصادی برنداشتند و غده بدخیم رژیم صهیونیستی را بهعنوان تهدیدی دائم برای کشورهای غرب آسیا در قلب این منطقه جاسازی کردند. ایشان پیروزی انقلاب اسلامی را موجب وارد آمدن ضربههای سیاسی و نظامی سخت بر رژیم غاصب صهیونیستی و به دنبال آن زنجیره شکستهای استکبار و در رأس آن آمریکا از عراق و سوریه تا غزه و لبنان و از یمن تا افغانستان دانستند و افزودند: رسانههای دشمن، ایران را به جنگهای نیابتی متهم میکنند، در حالی که این دروغی بزرگ است و ملتهای منطقه بیدار شدهاند. رهبر انقلاب اسلامی توانایی ایران در مقاومت بلندمدت در برابر خباثتهای آمریکا را در فضای منطقه و روحیه ملتها مؤثر خواندند و تأکید کردند: سرنوشت روشن منطقه نجات از سلطه استکباری آمریکا و رهایی فلسطین از حاکمیت بیگانگان صهیونیست است که با همت ملتها باید زمان رسیدن به این هدف نزدیکتر شود. حضرت آیتالله خامنهای کنار زدن عوامل تفرقه از جهان اسلام را لازم دانستند و بر مواردی از جمله «وحدت علمای دین برای کشف راهحلهای اسلامی در سبک زندگی نوین اسلامی»، «همکاری دانشگاههای اسلامی برای ارتقای علم و فناوری و ساخت زیربناهای تمدن جدید»، «هماهنگی رسانههای اسلامی برای اصلاح ریشهای فرهنگ عمومی»، «ارتباط نیروهای مسلح اسلامی برای دور کردن جنگ و تجاوز از منطقه»، «ارتباط بازارهای اسلامی برای خارج کردن اقتصاد این کشورها از سلطه کمپانیهای غارتگر» و «رفتوآمد و سفرهای مردم برای افزایش همزبانی، همدلی، وحدت و دوستی» بهعنوان راهکارهای افزایش وحدت و دور شدن از تفرقه تأکید کردند. ایشان با تأکید بر اینکه دشمنان ایران و اسلام میخواهند اقتصاد خود را با منابع کشورهای ما، عزتشان را با ذلت ملتهای ما و صدرنشینی خود را با تفرقه ما تأمین، و ما و شما را به دست خودمان نابود کنند، افزودند: آمریکا، «فلسطین را بیدفاع در برابر صهیونیستهای جنایتکار»، «سوریه و لبنان را در تصرف دولتهای وابسته و مزدور خود» و «عراق و ثروت نفتی آن را کاملاً متعلق به خود» میخواهد و برای این هدف شوم، به بزرگترین ظلمها و شرارتها مانند آزمون سخت چند ساله سوریه، فتنههای پیدرپی در لبنان و تحریکات و خرابکاری مستمر در عراق دست زده است. رهبر انقلاب اسلامی ترور آشکار شهید ابومهدی فرمانده شجاع حشدالشعبی و سردار بزرگ سپاه شهید سلیمانی را نمونه کمنظیر دیگری از فتنهانگیزی آمریکاییها در عراق خواندند و گفتند: آنها برای تأمین هدف پلید خود در عراق بهدنبال ایجاد فتنه، جنگ داخلی و سرانجام تجزیه عراق و حذف نیروهای مؤمن، مبارز، مجاهد و میهندوست هستند.
حضرت آیتالله خامنهای اظهارات وقیحانه آمریکاییها در مقابل حکم پارلمان عراق به اخراج آنان را نمونه دیگری از این فتنهانگیزیها خواندند و افزودند: آنها که خود را حامی دموکراسی وانمود میکردند تعارف را کنار گذاشته و میگویند ما برای ماندن در عراق آمدهایم و بیرون نمیرویم. رهبر انقلاب اسلامی در پایان سخنانشان در خطبه دوم نماز پرشکوه جمعه خطاب به همه ملتهای مسلمان منطقه تأکید کردند: دنیای اسلام باید صفحه جدیدی بگشاید و وجدانهای بیدار و دلهای مؤمن، اعتماد بهنفس را در ملتها بیدار کنند و همه بدانند که تنها راه نجات ملتها، تدبیر و استقامت و نترسیدن از دشمن است. پس از خطبهها، نماز جمعه به امامت حضرت آیتالله العظمی خامنهای اقامه شد.
ارسال به دوستان
پرونده ویژه «وطنامروز» درباره اظهارات عجیب رئیسجمهور در مجمع عمومی بانک مرکزی
آنچه روحانی بلد نیست
خلق دشمن فرضی نمیتواند از حسن روحانی بهخاطر ایجاد وضعیت اقتصادی فعلی سلب مسؤولیت کند
گروه سیاسی: دومینوی سخنان رئیسجمهور در ماههای اخیر مانع از آن شده است در سایه بیعملی دولت در شرایط نامساعد کشور، او از مدار واکنشهای سیاسی و عمومی خارج شود. روزی پس از واکنشهای تند به 3 برابر شدن نرخ بنزین با لبخند مقابل دوربینها میگوید خودم هم صبح جمعه فهمیدم و روز دیگر در جواب نقدها پیرامون عملی نشدن وعدههایش میگوید آنچه قول داده شده مربوط به روزهای صلح بوده و حالا ایام جنگ است. یکبار در واکنش به برگزاری دادگاه مفاسد اقتصادی قوهقضائیه را هدف حملات خود قرار میدهد و روز دیگر حرف از آشتی ملی میزند.
با این همه شاید بتوان سخنان روز پنجشنبه روحانی در مجمع عمومی بانک مرکزی را از عجیبترین مواضع وی در 6 سال اخیر دانست. روحانی در موضعی عجیب و با پشت پا زدن به اصول پیشین خود در مواجهه با مشکلات از «نمیگذارند»هایی که هر بار مخاطبش دستگاه یا جناحی خاص بود عبور و این بار مسأله را در سطحی کلانتر یعنی «بلد نیستم» تعریف کرد. او در بخشی از سخنان خود با اعتراف تلویحی به ناکام ماندن ایده توسعه برونزایی که دال مرکزی گفتمان دولتش بود، گفت: «ما میدانستیم بخشی از اقتصاد ما وصل به سیاست و سیاست خارجی است، اگر کسی بگوید من به دنیا کاری ندارم، کاملا درونگرا هستم و اقتصادم تمام مشکلاتش را حل میکند، حالا من بلد نیستم، البته اقتصاددان نیستم ولی بلد هم نیستم. اگر اقتصاددانی بلد است، بیاید به ما بگوید که اگر همه روابط خارجی به هم ریخته و تخریب شده باشد و مردم احساس کنند شرایط هر روز سختتر میشود و در فروش محصولاتمان با مشکل مواجه شویم اما در عین حال اقتصاد مملکت دست نخورد؛ حداقل من بلد نیستم».
این سخنان را از یکسو میتوان بهعنوان قاعدهای برای سنجش عملکرد دولت روحانی به حساب آورد و از سوی دیگر الگوی رفتاری روحانی در مواجهه با شرایط سخت کشور را مشخص میکند.
شاید نخستین سوالی که بعد از خواندن صحبتهای اخیر روحانی به هر ذهنی خطور کند این باشد که مخاطب سخنان روحانی دقیقا چه کسی است؟ چه جریان، شخص یا گروهی در کشور صحبت از حذف متغیری به نام «روابط خارجی» کرده است؟ نوع واکنش روحانی به این دشمن فرضی به گونهای است که گویا او هر از گاهی مخاطبی خیالی را تعریف و از جانب او ایرادی را طرح میکند و سپس جواب نقد این مخاطب خیالی را در یک سخنرانی عمومی میدهد. آنچه امروز بر کشور مستولی شده است حاصل «هدف» انگاشتن «ابزاری» با نام روابط و سرمایهگذاری خارجی بوده است و چیزی که میان دولت و منتقدانش تمایز خلق میکرد، جابهجا شدن این هدف و ابزار در سیاستهای کلان بوده است.
روحانی در حالی با صراحت از «بلد نبودن» اداره اقتصاد کشور بدون روابط خارجی سخن میگوید که خود او در تمام سالهای ریاستش بر قوه مجریه با تحکم شدیدی هرگونه راهکار پیشنهادی از سوی کارشناسان و منتقدان اقتصادی را به سخره گرفته یا حداقل به پشت گوش انداخته است. اگر رئیسجمهور در سال هفتم ریاست خود احساس میکند روابط خارجی کشور به آن شکل که انتظارش را داشته پیشنرفته و بلد نیست چنین اقتصادی را مدیریت کند، این نه علت ناکامی دولت، که معلول سیاستها و برنامههای دولت است. اختیار بیسابقه دولت یازدهم برای مذاکره خارجی و گفتوگوی مستقیم با آمریکا امتیاز منحصر به فردی بود که شخص روحانی برای رساندن اقتصاد کشور به همان نقطه مورد نظر به دست آورده بود. اگر نتیجه این مذاکرات و الگوی حکمرانیای که وی در پیش گرفته بود، کشور را به نقطه مورد نظر نرساند و متعاقبا راههای مبادله خارجی را از جهاتی سختتر از روزهای پیش از برجام کرد، نشان و گواهی از عاملیت دولت وی در این موقعیت دارد.
روحانی در حالی در سال هفتم خود کماکان دغدغه شکل گرفتن شرایطی برای روابط خارجی بهعنوان تضمینکننده مسیر توسعه اقتصادی را دارد که دستیابی به این آرزوی دولت بیش از 6 سال فضای مدیریتی کشور را معطل یک «امکان» با تمام اما و اگرهایش کرد. کشور از آغاز دولت یازدهم در تابستان 92 تا دی 94 یعنی آغاز فرآیند اجرایی برجام، هیچ اصلاح ساختاری و اقدام عملی را تجربه نکرد تا این 5/2 سال صرف معطلی «مذاکره» شود. متعاقب آن از دی 94 تا اسفند 97 که کشور در سایه برجام اداره میشد، موج دوم این معطلی ذیل انتظار برای «اجرای برجام» شکل گرفت و حتی رئیس وقت بانک مرکزی را به شکایت مشهورش و تعبیر دستاورد برجام به «تقریبا هیچ» انداخت و سرانجام نیز با خروج دولت آمریکا از این توافق بیش از یک و نیم سال از زمان خالص کشور در معطلی «اقدام اروپا» گذشت و حال با در پیش گرفته شدن مکانیسم ماشه و سخنان اخیر وزیر امور خارجه درباره اروپاییها میتوان به اقرار خود دولتیها در بی سرانجامی ایده برجام و معطلی کشور در تمام سالهای دولت تدبیر و امید اشاره کرد.
«کدخدا محوری» در سیاست خارجی و از دست دادن فرصتهای بالقوه در کشورهایی که رابطه مساعد اقتصادی با جمهوری اسلامی داشتند و از دست دادن بازار عمده کشورهای منطقه که ظرفیت بالقوهای برای شکوفایی اقتصاد کشورمان بود، باعث شد برخلاف ایدههایی که منتقدان و حتی در مواردی معتقدان به دولت، در زمینه استفاده حداکثری از روابط خارجی برای پیشبرد اهداف اقتصادی طرح میکردند، ظرفیت اجرایی کشور صرف یک پروسه طولانیمدت و بدسرانجام در راستای از بین بردن تضادها با مهمترین دشمن کشورمان شود. شکل ندادن به ائتلافهای ضدتحریم، فقدان چشمانداز صحیح از رقابتهای اقتصادی منطقهای و چشمپوشی بر رابطه حداکثری با کشورهایی که منافع مشترک زیادی با ایران داشتند، در نهایت وضعیت نامطلوب فعلی را بر فضای اقتصادی کشورمان تحمیل کرد.
آنچه در عالم واقع امکان انکار ندارد و اقرار رئیسجمهور به بلد نبودن اداره کشور در شرایط فعلی نیز موید آن است فضایی فراتر از موارد فوق دارد. الگوی توسعه روحانی و جریان تکنوکرات ایرانی هرگونه تغییر و پیشرفت را محکوم و محدود به نقشآفرینی بازیگران خارجی میداند. عینکی که روحانی با آن به وضعیت کشور و امکانهای توسعه مینگریست، هیچگاه به او اجازه نداد متغیرهای افزایش مطلوبیت را درون کشور پیدا کند. روحانی و دولتش در شش و نیم سال گذشته بخوبی نشان دادهاند اعتیاد عجیبی به توسعه از کانال بازیگران و کشورهای خارجی دارند و این اعتیاد امکان در پیش گرفتن مسیر توسعه درونزا را بر او بسته است.
ارسال به دوستان
گفتارها و نوشتارهایی درباره یومالله حمله به عینالاسد
اولین اعتراف
گروه بینالملل: تلفات آمریکا از زیر خرابههای پایگاه عینالاسد آرامآرام در حال رونمایی و آشکار شدن است. آمریکاییها اگرچه در ابتدا رویکرد خود را بر انکار هرگونه تلفات نظامی در سیلی موشکی ایران گذاشتند اما زمان زیادی نگذشت که با وجود سانسور بیسابقه خبری، رسانههای دنیا تردیدهایی جدی درباره روایت ترامپ و دوستانش از میزان تلفات آمریکا مطرح کردند.
صدای گریههای مادری که در گفتوگوی تلفنی با یک شبکه تلویزیونی آمریکا فریاد میزد
8 روز است از فرزندش که در عینالاسد خدمت میکرد، خبری ندارد و مقامات نظامی آمریکا هم حاضر به پاسخ دادن به وی نیستند، مشتی از خروار است که در روزهای گذشته بارها در سطح فضای مجازی دست به دست شده است.
مقامات امنیتی آمریکا در 5 روز ابتدایی بعد از حمله ایران به عینالاسد با بستن درهای این پایگاه و جلوگیری از ورود خبرنگاران و افراد غیرآمریکایی به این پایگاه 3 رویکرد عمده را در سطح رسانههایشان پیگیری کردند تا اخبار عینالاسد به روایت خود آنها منتشر شود و به نوعی افکار عمومی را مدیریت کنند.
این 3 رویکرد عبارت بودند از: انکار، تردید و تایید.
در محور اول رسانههای آمریکایی روایت ترامپ را بیچون و چرا پذیرفته و به استناد توئیت وی در ساعت اول حمله که نوشت «همه چیز خوب است...» اعلام کردند کسی در حمله ایران حتی آسیب هم ندیده است. این «عملیات روانی» چاشنی دیگری هم برای فرمایشی نشان دادن حمله ایران داشت و آن اعلام «خبر داشتیم» بود. این روایت تلاش میکرد به مخاطب خود اینگونه القا کند ایران زمان و مکان حمله را به طرف آمریکایی اطلاع داده بود و موشکها هم به بیابانهای داخل مقرآمریکایی عینالاسد اصابت کردهاند. آمریکاییها تلاش زیادی کردند دنیا باور نکند ایران توانسته با وجود ادعا و سخنپراکنیهای ترامپ، سیلی سختی به آمریکاییها بزند و آمریکا هم توان جبران نداشته باشد. عینالاسد فقط پایگاه آمریکا نبود، اعتبار و حیثیت نظامی آنها هم بود که با موشکهای ایران از بین رفت. ایران در آن شب هرچه زد به هدف خورد.
هرچه از سیلی موشکی ایران گذشت، از میان گردوغبار عینالاسد صدای رسانههای آمریکا بلند شد که خطاب به دولتمردان این کشور میگفتند اگر عینالاسد تلفاتی نداشته است، چرا اجازه ورود رسانهها را نمیدهید. خبرنگار شبکه تلویزیونی سیانان که «خودی» ارتش آمریکا محسوب میشود، با دوربین وارد عینالاسد شد تا روایت ترامپ را به دنیا پمپاژ کند. آنچه وی از محل اصابت موشکهای ایران که تاسیسات اصلی و راهبردی، مرکز فرماندهی، اقامتگاه سربازان، محل دپوی پهپادها و بالگردها و... بود نشان داد، نهتنها روایت ترامپ را تایید نکرد، بلکه حتی سیانان هم برای از دست ندادن مخاطب خود به این نکته اعتراف کرد محال است کسی از این ویرانهها زنده بیرون آمده باشد. آرامآرام ورقها برگشت. یکی از فرماندهان آمریکایی عینالاسد از مشکلات روحی و روانی سربازان عینالاسد بعد از حمله ایران سخن گفت و خبرها حاکی از ارسال زخمیهای این حمله به بیمارستانهای نظامی آمریکا در عراق و سایر بخشهای منطقه بود.
خبر اعلام کشتههای عینالاسد «فعلا» خط قرمز آمریکاست و ترامپ همه کار میکند تا دنیا نفهمد حماقت وی چه تعداد جنازه روی دست مردم آمریکا گذاشته است.
هرچه باشد دولت آمریکا از سیاست انکار تلفات عینالاسد، ناگزیر در حال پیمودن مسیر تایید تلفات است.
در همین راستا آنها دیروز ناگزیر شدند با وجود انکارهای اولیه، اما اعتراف کنند که در جریان حمله ایران به عینالاسد 11 نظامی آمریکایی زخمی شدهاند. به گزارش الجزیره، بیل اوربان سخنگوی فرماندهی مرکزی آمریکا اعلام کرد در حمله موشکی ایران به پایگاه هوایی عینالاسد در عراق 11 نظامی آمریکایی زخمی شدهاند.
اعلام این 11 نفر در حالی است که ارتش آمریکا پیش از این حتی یک زخمی را هم انکار میکرد. به ادعای این مقام امنیتی- نظامی ارتش آمریکا، این 11 نفر ضربه مغزی شدهاند. جالب اینکه مقامات آمریکایی در توجیه دلیل دیر اعلام کردن این خبر گفتهاند در 24 ساعت گذشته فهمیدهاند نیروهایشان آسیب مغزی دیدهاند.
مایلز کاگینز، سخنگوی فرماندهی ارتش آمریکا در بغداد نیز در جمع خبرنگاران گفت: این نظامیان آمریکایی از طریق هوایی به کویت و آلمان منتقل شدند و در آنجا به خاطر آسیبهای تروماتیک مغز تحت درمان قرار گرفتند و آزمایشهای بیشتری از آنان به عمل آمد.
روایت فعلی ارتش آمریکا از تعداد زخمیهای حمله ایران به عینالاسد بر اساس آنچه از کیفیت و تخریب بالای این پایگاه استراتژیک ارتش آمریکا در رسانههای آمریکایی منعکس شده، کماکان روایت دروغی است که تنها برای سرپوش گذاشتن بر شکست اطلاعاتی- عملیاتی آمریکا بیان میشود و همچنان انکار همه واقعیات است. اما همین که بالاخره بعد از 11 روز لاپوشانی و دروغ، ارتش آمریکا اطلاعرسانی قطرهچکانی خود در این زمینه را آغاز کرده است، یک عقبنشینی است و بعید نیست خیلی زود با اعلام خانوادهها مبنی بر مفقودشدن فرزندان سربازشان،، ارتش آمریکا مجبور به اطلاعرسانی درباره تعداد واقعی کشتهها شود.
بر اساس بیانیهای که منتشر شده، این نظامیان در راستای اتخاذ اقدامات احتیاطی، برای معاینات بیشتر از عینالاسد عراق به مرکز درمانی لندستول آلمان منتقل شدند. جاناتان هافمن، سخنگوی پنتاگون نیز در مصاحبه با سیانان گفت: ما امروز این آمار را تصحیح کردیم. دفتر وزیر دفاع بتازگی از آمار زخمیها مطلع شد و دستور داد فوراً بیانیهای صادر شود.
عینالاسد فعلاً تعطیل است
با وجود آنکه ترامپ و ارتش آمریکا مدعی آسیب ندیدن تجهیزات و سربازان ارتش آمریکا در حمله موشکی ایران به عینالاسد شده بودند، سخنگوی پنتاگون رسما اعلام کرد پایگاه عینالاسد فعلا تعطیل میماند و فعالیتهای ارتش آمریکا در آن آغاز نشده است و شاید روزی از سر گرفته شود. این تعابیر سخنگوی پنتاگون از عمق تخریب عینالاسد توسط موشکهای ایران حکایت دارد.
خبر مرگ یک نظامی آمریکایی به خاطر پرش از ارتفاع
روند قطرهچکانی اعلام اخبار مرگ و میر نظامیان آمریکایی به دلایل واهی و مبهم ادامه دارد. سنتکام (فرماندهی تروریستی ارتش آمریکا در منطقه خاورمیانه) روز پنجشنبه از مرگ یک درجهدار دیگر پنتاگون بر اثر دلیلی غیرجنگی خبر داد. به گزارش شبکه سیانان، استوار ناتان گودمن با سابقه حضور در جنگهای آمریکا در خاورمیانه در جریان تمرین چتر بازی پرش از ارتفاع در شهر الوی ایالت آریزونا کشته شده است. بر این اساس این افسر عملیاتی 36 ساله که چندین مدال نظامی هم دارد، از سال 2002 وارد خدمت نظامی و از سال 2016 وارد دورههای تمرینی نیروهای کماندویی شده بود. سرهنگ لورن بایمر، سخنگوی ارتش تروریستی آمریکا بدون مشخص کردن زمان دقیق مرگ این افسر، او را عضو گروهان سوم از گردان دوم نیروهای ویژه پنتاگون معرفی کرد که از سال 2002 هشت دوره متوالی خدمت در پایگاههای آمریکا در افغانستان، آفریقا و قرقیزستان را سپری کرده است. این گردان نیز با صدور بیانیهای مرگ گودمن را اعلام کرده است. مثل دیگر مرگ و میرهای اعلام شده مشکوک نظامیان آمریکایی طی یک هفته پس از حمله موشکی سپاه پاسداران به پایگاه هوایی عینالاسد در عراق، در این مورد هم نکات مبهم فراوانی وجود دارد و دپارتمان دفاعی ایالات متحده تنها اعلام کرده در حال بررسی دلیل مرگ آنهاست؛ روندی که رسانهها از آن به عنوان مخفیکاری پنتاگون برای فهرست کردن نظامیان هلاکشدهاش در عینالاسد با محل خدمت جعلی یاد میکنند. شبکه سیانان که بهرغم سانسور شدید شورای امنیت ملی آمریکا، نخستین رسانه اصلی این کشور بوده که به برملا کردن ابعاد مهلک حملات موشکی به عینالاسد پرداخته، در ارائه خبر اخیر هم تلاش کرده سرنخهایی به مخاطبانش بدهد؛ از جمله اینکه با توجه به اطلاعیه ارتش تروریستی آمریکا درباره کشته شدن گودمن، او با 2 عضو تازه به هلاکت رسیده دیگر نیروهای ویژه پنتاگون همدوره بوده است. تنها 2 روز پس از حمله بامداد 8 ژانویه ایران به پایگاه مهم آمریکاییها در عراق بود که نشریه استار زاند استرایپز وابسته به وزارت دفاع ایالات متحده، خبر مرگ 2 استوار نیروهای ویژه آمریکا به نامهای مک لافین و ویالون را بر اثر حادثه مبهم انفجار بمب در افغانستان اعلام کرد، در حالی که چنین خبری توسط منابع طالبان و ارتش افغانستان تایید نشده است. همچنین پایگاه هوایی اشپاندالم آمریکا در آلمان نیز اعلام کرده 9 ژانویه، جسد 2 سرباز ارشد 20 ساله واحد فنی پرواز را در اتاق خوابشان یافته است.
همچنین پنتاگون تلاش کرده هویت یهودی این درجهدار اهل کالیفرنیا و همچنین این واقعیت معمول را پنهان نگاه دارد که سربازان ارشد آمریکایی که یهودی باشند، دورههای تکمیلی را در فلسطین اشغالی تحت نظر ارتش رژیم صهیونیستی میگذرانند تا در مواقع لزوم در مناطق عملیاتی پیرامون آن در خاورمیانه در قالب عملیاتهای مشترک به کار گرفته شوند. اما درباره گودمن با اینکه تقریبا تمام دوران خدمتش را در منطقه عمومی خاورمیانه- طبق تقسیمبندیهای جغرافیایی پنتاگون- گذرانده، هیچ اشارهای به پایگاههای آمریکا در فلسطین اشغالی، عراق، سوریه، سعودی و شیخنشینهای خلیجفارس نشده است.
نیویورک تایمز: ترامپ ناجی داعش است
چند ماه پیش برخی رسانههای آمریکایی از جمله مجله نیوزویک از حاج قاسم سلیمانی به عنوان قهرمان مبارزه با داعش نام بردند و نقش او را در جنگ سوریه و عراق با داعش ستودند. از ساعات ابتدای ترور شهید سلیمانی هم برخی رسانههای غرب از جمله رسانههای آمریکا با یادآوری عملکرد سردار سلیمانی در جنگ با داعش به انتقاد از ترامپ پرداختند. دیروز روزنامه آمریکایی «نیویورکتایمز» هم ترامپ را بهواسطه صدور دستور ترور سردار سلیمانی، «ناجی داعش» معرفی کرد. به گزارش فارس، روزنامه نیویورکتایمز در مطلبی با عنوان اینکه «چرا داعش از مرگ سردار سلیمانی مسرور است» نوشته است: سال ۲۰۱۶ دونالد ترامپ که آن زمان نامزد انتخابات بود باراک اوباما را بنیانگذار داعش خطاب کرد اما در پایان کار، شاید این خود ترامپ باشد که به عنوان ناجی این گروه تروریستی شناخته شود.
نیویورکتایمز نوشته است: داعش بعد از رسیدن به اوج موفقیتش در سال ۲۰۱۵ به طرز قابل توجهی تضعیف شده بود اما اقدام دولت ترامپ در ترور هدفمند سردار قاسم سلیمانی ممکن است این گروه را بار دیگر آماده بازگشت کرده باشد. این روزنامه با یادآوری نقش جنگ عراق در احیای القاعده نوشته است: درست همانطور که حمله نابهجای آمریکا به عراق ۱۷ سال پیش در سال ۲۰۰۳ به القاعده جانی دوباره بخشید، بازگشت به هرجومرج در همان کشور هم ممکن است همین خدمت را به داعش کند. نیویورکتایمز به نقش موثر شهید سلیمانی در نابودی داعش نیز اشاره کرده و نوشته است: اما جنگ در خاورمیانه، هیچ چیزی جز پیچیدگی ندارد؛ نیروهای ژنرال سلیمانی با مبارزه بسیار موثری که با داعش داشتند به صورت غیرمستقیم به منافع آمریکا هم خدمترسانی میکردند. این روزنامه آمریکایی همچنین به کاهش نفوذ آمریکا در عراق در نتیجه ترور سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس، جانشین فرمانده حشدالشعبی اشاره کرده است. در این یادداشت آمده است: نخستین نکته که آشکارترین مسأله هم است، این است که آمریکا در عراق اکنون آخرین نفسهایش را میکشد. یکی از کسانی که همراه با ژنرال سلیمانی به قتل رسید، جانشین فرمانده «نیروهای بسیج مردمی» عراق بود. این مسأله باعث شد برای بسیاری از عراقیها، آن حمله علاوه بر حمله به ایران، حمله به عراق هم تلقی شود و دولت عراق را که همین حالا هم روابط پرتنشی با آمریکا دارد در وضعیت سختتری قرار دهد. نیویورکتایمز در ادامه خاطرنشان کرده این وضعیت هرجومرج روی ثبات عراق تأثیرگذار خواهد بود. این روزنامه نوشته است: مسأله دوم اینکه هرجومرج ثبات عراق را تهدید میکند. تهران، حمله به سردار سلیمانی را با حملات موشکی به 2 پایگاه نظامی تحت اداره آمریکا پاسخ داد و بعید است که این پایان انتقام ایران باشد.
***
دکترسعدالله زارعی، در گفتوگو با «وطن امروز»:
حمله به عینالاسد ضریب امنیت ایران را افزایش داد
با وجود گذشت بیش از 10 روز از حمله موشکی ایران به پایگاه نظامی عینالاسد آمریکا در عراق که در واکنش به ترور شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی توسط آمریکا انجام شد، واکنشهای منطقهای و بینالمللی به این رویداد بیسابقه همچنان ادامه دارد. تاکید بر قدرت موشکی و دفاعی ایران و همچنین میزان تلفات آمریکاییها در این حمله از جمله موضوعاتی است که از سوی رسانههای بینالمللی و منطقهای این روزها به آن پرداخته شده است. از سوی دیگر به نظر میرسد این موضوع صرفا در حد مناسبات میان آمریکا و ایران باقی نمانده و بسیاری از کشورهای منطقه نیز خود را متاثر از آن دانستهاند. برای بررسی تبعات این حمله موشکی که گفته میشود پس از جنگ دوم جهانی سابقه نداشته، با دکتر سعدالله زارعی، کارشناس ارشد مسائل منطقهای گفتوگو کردهایم.
***
جمهوری اسلامی در واکنش به ترور ناجوانمردانه شهید سپهبد سلیمانی، پایگاه نظامی آمریکایی عینالاسد در عراق را موشکباران کرد. درباره این حمله و تأثیرات این واکنش بویژه بر مناسبات ایران و آمریکا در آینده بفرمایید.
پاسخ ایران به اقدام تجاوزکارانه آمریکا در به شهادت رساندن سردار سرافراز اسلام، شهید سپهبد سلیمانی در واقع این نکته را نشان داد که برخلاف عرف رایج در مناسبات نظامی، ایران در برابر اقدام آمریکا پاسخ عملی داد، در حالی که اگر این اقدام علیه کشور دیگری اتفاق افتاده بود، حتی کشورهایی که به ظاهر قدرتمند هستند، پاسخ در حد اقدامات سیاسی و دیپلماتیک محدود میماند اما ایران پاسخ قاطع و عملیاتی داد، آن هم در شرایطی که مسؤولیت حمله را پذیرفته است. این موضوع نشاندهنده این است که آمریکاییها دیگر نمیتوانند روی عرف اقتدار نظامی خود بهعنوان یک عامل جلوگیریکننده از واکنش طرف مقابل حساب باز کنند. آمریکاییها میدانند اگر اقدامی کنند حتما با پاسخ متقابل مواجه خواهند شد. همین موضوع تا حد زیادی فضا برای اقدام نظامی را آرام میکند، کما اینکه آنها بعد از اقدام نظامی ایران در عینالاسد، عملا عقبنشینی کردند و به جای پاسخ نظامی، حرف از مذاکره زدند که البته همین طرح مذاکره هم فریبکارانه بود. به هرحال همینکه پاسخ نظامی نسبت به اقدام ایران انجام ندادند، نشاندهنده این واقعیت است که آمریکا دیگر نمیتواند وارد یک دالان یکطرفه اقتدار نظامی شده و طرف مقابل را وادار به همکاری نظامی کند.
به نظر میرسد کشورهای منطقه بویژه متحدان منطقهای آمریکا، پیام واکنش قاطع ایران به آمریکا در عینالاسد را دریافت کردهاند و تلاش دارند از طریق مذاکره و ارسال پیام برای ایران، خود را از تنش بهوجود آمده دور نگه دارند. نظر شما در این باره چیست؟
در سطح منطقهای کشورهایی که میزبان پادگانهای آمریکایی هستند باید بدانند و دانستند که وجود این پایگاهها در کشورهایشان سبب ناامنی میشود و اگر مناقشهای میان ایران و آمریکا شکل بگیرد، یکی از اهداف نظامی برای ایران، پایگاههای آمریکایی در این کشورهاست. وقتی پایگاه نظامی در کشوری مورد حمله قرار میگیرد، ضریب امنیتی در آن کشور پایین میآید؛ یعنی اینطور نیست که فقط یک پایگاه نظامی بیگانه مورد هدف قرار میگیرد، بلکه ضریب امنیتی آن کشور نیز پایین میآید. بنابراین از زمانی که ایران عملیات نظامی علیه پایگاه عینالاسد در عراق را اجرایی کرد، کشورهای منطقه احساس متفاوتی درباره پایگاههای نظامی آمریکا در کشورهای خود پیدا کردند. به این ترتیب که اگر تا پیش از این پایگاههای نظامی آمریکا علامت امنیت و مصونیت بود، بعد از حمله ایران به عینالاسد، این پایگاهها علامت یک سیبل و آشفتگی امنیتی شدند و به همین دلیل کشورهای منطقه بسیج شدند برای اینکه این فضای امنیتی را کنترل کنند، همچنین آنها هیاتهایی را به تهران فرستادند و گفتوگوهایی را مبتنی بر نگرانیشان شکل دادند.
در موضوع حمله به پایگاه نظامی عینالاسد، چقدر موضوع تلفات در مقابل اصل این حمله موضوعیت دارد؟
حتما اهمیت دارد، چرا که در حملات بحث جان نیروهای نظامی مطرح است و اگرچه آمریکاییها آمار شفافی در این زمینه به صورت رسمی ارائه ندادند اما از حجم مجروحان آنها که گفته شد بالای 420 نفر بود و به نقاط دیگر منتقل شدند، میشود تلفات آمریکاییها را حدس زد، چراکه بر اساس الگوی نظامی، به ازای هر 3 مجروح، یک کشته وجود دارد.
یکی از دستاوردهایی که بعد از حمله ایران به پایگاه عینالاسد عنوان میشود، این است که گزینه برخورد نظامی را از گزینههای آمریکا حذف و سایه جنگ را از کشور دور کرد؛ نظر شما در این باره چیست؟
ببینید! واکنش نظامی ایران نشان داد ضربه زدن به ایران کار بسیار دشواری است و به همین جهت اقدام بعدی آمریکا علیه ایران طبیعتا توام با ملاحظات بیشتری خواهد بود. نفس همین موضوع، ضریب امنیت ایران را افزایش داده و خواهد داد.
اخراج نیروهای آمریکایی از منطقه بهعنوان انتقام اصلی خون شهید حاج قاسم سلیمانی مطرح شده است. این مهم چگونه و از طریق چه مکانیسمهایی محقق خواهد شد؟
البته اخراج معنوی اتفاق افتاده، یعنی آمریکاییها الان بهعنوان نیروهای خطرساز در منطقه شناخته شدهاند و این یعنی اخراج آمریکا از ذهنیت مردم منطقه که دنبال امنیت میگردند محقق شده است اما اخراج فیزیکی به طور سلسلهوار اتفاق خواهد افتاد، یعنی دومینوی اخراج نیروهای آمریکایی ممکن است از عراق شروع شده و به سوریه برسد و همینطور در منطقه خلیجفارس و در بقیه کشورها تکرار شود.
***
دکتر پیروز مجتهدزاده در گفتوگو با «وطن امروز»:
برای محکومیت ترامپ، دیپلمات انقلابی میخواهیم
گروه سیاسی: دکتر پیروز مجتهدزاده همچنان جایگاه خود در رسانهها و افکار عمومی را به عنوان یک کارشناس مطرح در مباحث حساس ژئوپلیتیک (جغرافیای سیاسی) حفظ کرده که البته به گفته خودش بارها مجبور شده در دفاع از ایران به حقوق بینالملل یا تاریخ سیاسی نیز سرک بکشد.
با مجتهدزاده درباره اقدام تروریستی دولت آمریکا در به شهادت رساندن سپهبد شهید قاسم سلیمانی و اقدامات حقوقی لازم درباره آن گفتوگو کردهایم.
***
یک سناتور آمریکایی گفته اقدام آمریکا در ترور یک فرمانده نظامی ارشد و رسمی ایران، معادل زدن وزیر دفاع ایالات متحده است؛ اگر چنین باشد، این به منزله اعلان جنگ آمریکا به ایران است؟
ابدا! باید دقت داشته باشیم اعلان جنگ یعنی اینکه کلماتی از همین قبیل از مقاماتی در همین سطح خارج شود. این یک عملیات تروریستی صرف بود. دقیقا زدن و در رفتن. بکش و در رو.
ولی 2 جنگ جهانی (اول و دوم) دقیقا با چنین حملات تروریستیای آغاز شد و هیچ اعلانی در کار نبود، بلکه صرفا اقدام به حمله بود.
به هر حال در تعاریف حقوقی، جنگ حتما باید با اعلان همراه باشد. مثلا صدام در حمله به ایران رسما اعلام کرد جنگ از این لحظه آغاز میشود. در غیر این صورت ممکن است 2 کشور سالها با هم در زد و خورد باشند اما رسما در حال جنگ نباشند. این بزن و در رویی ترامپ شامل تعریف جنگ در روابط بینالملل نمیشود. اگر این جنگ بود، شما مجاز بودید از خودتان دفاع کنید یا مقابله به مثل کنید ولی آن وقت این حق را هم به امثال ترامپ میدادید که او هم به اسم حمله پیشگیرانه چنین جنایتی را مرتکب شود. ممکن است شرایطی که پیش آمده شبه جنگی باشد و ممکن است طبق مثالی که از نحوه راه افتادن جنگهای جهانی آوردید به جنگ بینجامد ولی باز هم تاکید میکنم ما رسما در جنگ نیستیم که آمریکا حق چنین حملهای را داشته باشد، بلکه ما قانونا در وضعیت صلح هستیم و این اقدام ترامپ تروریسم نام دارد و محکوم است.
خب! اگر این اقدام آمریکا را به طور رسمی تروریستی بنامیم، غیر از محکومیت چه عواقبی میتواند برای آنها در پی داشته باشد، در حالی که حتی کسانی در سطح خانم تولسی گابارد، نماینده کنگره نیز ضمن محکومیت اقدام ترامپ، آن را نقض قانون اساسی ایالات متحده دانستهاند.
ببینید! یک جنبه این حرکت مقابله به مثل با انفجار و کشتار است و جنبه دیگر توجیه بینالمللی واکنشی است که قصد داریم انجام دهیم. اگر الان بیاییم بگوییم با آمریکا در جنگ هستیم، باید بدانیم قبح چنین حملاتی توسط طرف مقابل را از بین بردهایم.
البته رهبر انقلاب هم پس از حوادث رخ داده در ارتباط با سفارت ایالات متحده در بغداد، به مقامات آمریکایی عتاب کرده بودند که ما با آنها در جنگ نیستیم و بیجا میکنند که میخواهند به ایران پاسخ نظامی بدهند.
همینطور است. هدف بنده هم این بود که از تریبون شبکه تلویزیونی دولتی انگلیس بگویم این حرکت آمریکا زشت، نادرست و محکوم است؛ چه از نظر بینالمللی و چه حتی از نظر سیاستمداران آمریکایی. نکته اینجاست که ما با مقامات آمریکایی جنگ نداریم، بلکه داریم از خودمان، حیثیتمان و حقانیتمان دفاع میکنیم.
اگر دیپلماتهای ما ورزیدگی لازم را داشته باشند، میتوانند این موضوع را به سازمان ملل بکشانند و دولت ایالات متحده و شخص ترامپ را محکوم کنند. این فرصتی است تا از این طریق ما دنیا را با خودمان همراه کنیم. ما در دنیای جدیدی زندگی میکنیم که در آن سیاست داخلی با مشروعیت سیاسی و آرای مردمی گره خورده است و در عرصه بینالملل موکول هست به مشروعیت قوانین و مقررات و طبعا تایید بینالمللی. الان این قوانین به نفع ما است و ما باید مظلومیتمان را در جهان به اثبات برسانیم تا دنیا هم در کنار ما ترامپ را محکوم کند؛ تبعات چنین محکومیتی برای او حتی بدتر از شکست در جنگ خواهد بود.
به لحاظ حقوقی حرف شما صحیح است اما واقعیات میدانی ایجاب میکند اگر یک رفتار تروریستی دامنهدار شود، مثل فتنه داعش و القاعده در عراق و سوریه، آن وقت بحث عملیات نظامی مستقیم یا مستشاری کشورهای ثالث برای مقابله با آن مطرح شود، یعنی همان کاری که روسیه و ایران در شامات کردند یا همین ائتلافی که آمریکا و همپیمانانش به بهانه داعش راه انداختند؛ در این صورت محکومیت خالی کافی است؟
اصلا محکومیت برای این است که غلطی که ایالات متحده کرد تکرار نشود و دنیا را واداریم که بیاید پای بحث منطقهای ما مبنی بر اینکه «آقای ترامپ! تو تروریستی نه ما» و اینکه دنیا شاهد باشد که اگر تو این کار را تکرار کنی من هم میتوانم تلافی کنم.
آیا ترامپ به عنوان یک شخصیت حقیقی مرتکب این جنایت شده یا به عنوان یک شخصیت حقوقی یعنی رئیس حاکمیت آمریکا؟
او در هر حال کشور خودش را تبدیل به کشوری کرده که اقدامات تروریستی انجام میدهد. یعنی حتی پنتاگون هم به عنوان عامل نظامی اجرای این جنایت تروریست است. ضمنا در این باره، ترامپ رسما رجزخوانی کرده است. یک وقت هست که شما یک کاری را پنهانی انجام میدهی ولی ترامپ همه جا جار زد که من خودم دستور ترور سردار سلیمانی را صادر کردهام. متاسفانه بعضی هموطنان ما تصور میکنند این آدم فهمیدهای است، یعنی متوجه کارهایش هست اما ببینید چقدر کودن است. هر دزدی میگوید من نبودم اما ترامپ دارد میگوید من خودم بودم. لاجرم وقتی طرف مقابلتان که ایالات متحده باشد چنین نقطه ضعف بزرگی را در دستگاه حاکمیتش دارد، ما باید با همکاری با هم و با صبر و حوصله و درایت شرایطی را فراهم کنیم که اول از هر چیز ترامپ و وزارت دفاعش از همه نظر محکوم شوند، آن وقت تلافی شما فقط یک تلافی ساده نخواهد بود، بلکه مشروعیت بینالمللی خواهد یافت.
اما کدام نهاد بینالمللی چنین محکومیت فرضیای را خواهد پذیرفت؟ مشخص است که امکان چنین محکومیتی در نهادهای بینالمللی وجود ندارد.
نهاد مهم نیست، افکار عمومی شرط است. آنچه باعث شد دست و پای عربستان سعودی تا حدودی در یمن بسته شود، کار کردن روی افکار عمومی جهانی بود. قرار نیست ما فقط با خصم خودمان زد و خورد کنیم، بلکه باید حربههای نرم را هم به کار بگیریم. در این قضیه هم ما از نظر مقررات بینالمللی دست بالا را داریم، پس باید بر اساس آنها پیش برویم تا طرف مقابل را به محکومیت برسانیم. حالا اگر دستگاه دیپلماسی ورزیدهای داشته باشیم با محکومیت خیلی کارها میتوانیم بکنیم.
آقای دکتر! مطمئنا تکتک کلماتی که به کار میبرید معنا دارد و وقتی این «اگر» را میآورید اینطور استنباط میشود که دستگاه دیپلماسی از پس این کار بر نمیآید.
مگر شما تا حالا متوجه نشدهاید؟ مگر تعارف داریم؟ حقوق بینالمللی ما با اعتبار، زندگی، حیثیت، امنیت ملی و بقای کشور ما گره خورده است. این دستگاه دیپلماسی بسیار ناکارآمد و بیلیاقتتر از آن است که آن را تامین کند. آنها حتی اصول اولیه دیپلماتیک را نمیدانند ولی هدف بحث امروز ما این نیست که اشخاص را محکوم کنیم، بلکه میخواهیم آمریکا هر چه قویتر محکوم شود. اگر در این باره نقصی داریم باید آن را جبران کنیم. ایرانیهای زیادی در جهان هستند که در این زمینه مهارت دارند و مملکتشان را دوست دارند و حاضرند به آن کمک بکنند حتی اگر شده در قالب مشاوره غیررسمی.
اینطور به نظر میرسد که شما به عنوان یک حقوقدان دارید اعلام آمادگی میکنید برای کمک در این مورد.
خیر! من حقوقدان نیستم. ژئوپلیتیسین هستم و از دانشگاههای ایران هم اخراج شدهام اما هنوز بهخاطر ضعف دیپلماسی عمومیمان، خیلی مواقع مجبور میشوم در مسائل تاریخی پا پیش بگذارم تا در رسانهها از حقوق ایران دفاع کنم. حقوقدان همان کسی است که مسبب این وضعیت است. الان حداقل کاری که میتوان کرد این است که نماینده ما در سازمان ملل دبیرکل را راضی کند تا در یکی از تریبونهای این سازمان نطق غرایی علیه آمریکا انجام دهد که «ای دنیا! رئیسجمهور آمریکا، کسی که مدعی مبارزه با تروریسم جهانی بود، خود بزرگترین اقدام تروریستی را انجام داده است». نماینده ایران باید برود آنجا و دنیا را خطاب قرار دهد که «اگر شما سکوت کنید آن وقت تکلیف امنیت و صلح جهانی چه میشود؟ باید کاری کنید!»
یعنی شما تصور میکنید ما میتوانیم باعث ایجاد یک ائتلاف بینالمللی برای مواجهه با تروریسم دولتی آمریکا شویم؟
به شما قول میدهم اگر دستگاه دیپلماسی کارآمدی داشتیم میتوانستیم این کار را بکنیم. ما دیپلماتهایی جسور و فصیح در سخنوری میخواهیم که از تریبون سازمان ملل توجه جهانیان را جلب کنند نه این کسانی که الان هستند. یادم نمیرود که در دهه 1960 میلادی در جریان انقلاب و استقلال الجزایر، سخنرانان الجزایری چطور دنیا را به حرکت در آورده بودند. ما دیپلمات انقلابی میخواهیم مثل آنها. من میخواهم بپرسم چگونه این دیپلماتهای مصلحتاندیش و بیعرضه ما نمایندگان یک نظام انقلابی هستند؟ یک بار برای همیشه باید به نتیجه برسیم که اگر در سازمان ملل توسط آمریکا و اسرائیل و متحدانش محکوم میشویم و اگر نمیتوانیم در چنین موقعیتهایی جنایت ترامپ و آمریکا را در سطح بینالمللی محکوم کنیم، بهخاطر بیعرضگی دیپلماتهایمان است و بس. این نگاه من است که در لندن نشستهام اما گویا در وزارت امور خارجه تهران موضوع را طور دیگری میبینند و فقط ارتباطات سیاسی و فامیلی اهمیت دارد نه منافع ایران.
نکته تأسفبرانگیز اینکه خیلی موارد بار کوتاهیهای دستگاه دیپلماسی ما را در عمل حاج قاسم سلیمانی به دوش میکشید که حالا شهید شده است.
کاملا درست است و این را هم در نظر بگیرید که ایشان چقدر در عراق و دیگر کشورهای خاورمیانه محبوب بود. این اول از همه بهخاطر لیاقتش بود. یعنی مردم این کشورها نمیگویند که او ایرانی است یا کرد و عراقی و سوری و لبنانی و فلسطینی و یمنی و افغان و پاکستانی و هندی، بلکه او را به واسطه تواناییهایش، قهرمان عرصه مبارزه با تروریسم و رایزنی برای حل اختلافات داخلی و خارجی میدانستند، در حالی که دستگاه دیپلماسی ما اشخاص را بر اساس کارکردشان نمیسنجد.
ارسال به دوستان
نقشه راه ایران برای دوران پس از پیروزی نظامی بر آمریکا
ثمانه اکوان: مردم ایران پس از پشت سر گذاشتن 2 هفته پر فراز و نشیب، روز گذشته در نماز جمعه به امامت رهبر انقلاب شرکت کردند تا برای گامهای بعدی پس از این 2 هفته تاریخی آماده شوند. گمانهزنیهای متفاوتی درباره مباحثی که رهبر انقلاب قرار بود در این خطبهها بیان کنند، از سوی رسانههای معاند و همچنین رسانههای خارجی انجام شد اما هیچکدام از این رسانهها تصور نمیکردند سخنرانی تاریخی رهبر معظم انقلاب در این نماز جمعه، سخنرانی پیروزی و ترسیم راه آینده بعد از عملیات نظامی موفقیتآمیز علیه آمریکا در عینالاسد باشد.
رسانههای خارجی گمان میکردند شهادت سپهبد قاسم سلیمانی، مورد هدف قرار گرفتن اشتباهی هواپیمای مسافری اوکراین و پس از آن فعال شدن مکانیسم ماشه در توافق هستهای توسط 3 کشور اروپایی، متن صحبتهای رهبر انقلاب را بهگونهای تغییر خواهد داد که میتوان از این سخنرانی بهعنوان سخنرانی در شرایط سخت یاد کرد. با این حال نهتنها هیچکدام از محورهای ذکر شده در سخنرانی ایشان نشاندهنده چنین موضعی نبود، بلکه در واقع صحبتهای رهبری نقشه راه ایران برای دوران پس از پیروزی نظامی بود.
ایشان به پیروزی به دست آمده در حمله به عینالاسد اشاره و بیان کردند این روز هم مانند بسیاری از روزهای تاریخی به دست آمده در طول تاریخ جمهوری اسلامی «یومالله» است که دست قدرت خدا در آن دیده میشود. این دیدگاه دقیقاً همان دیدگاهی بود که امام خمینی(ره) را بعد از فتح خرمشهر در سال 61 به این نتیجه رساند که بیان کنند آزادی خرمشهر کار خدا بوده است و روز سوم خرداد؛ یومالله. ایشان در هم کوبیدن پایگاه آمریکایی توسط موشکهای سپاه را به خاطر اینکه «اراده یک ملت برای سیلی زدن به مستکبر است»، از ایامالله دانستند و با اشاره به اینکه «اراده خداوند بر پیروزی ملت ایران قرار گرفته است»، توصیههایی را برای تمام عرصههای دیگری که جمهوری اسلامی میتواند در آنها پیروزی به دست آورد بیان کردند.
صحبتهای رهبر انقلاب در واقع نقشه راهی شفاف و واضح برای آینده جمهوری اسلامی بعد از عملیات نظامی موفق در عینالاسد و عملیات اجتماعی و مردمی موفق در تشییع تاریخی پیکر سردار قاسم سلیمانی بود. ایشان در حوزه سیاست خارجی نیز همانطور که پیش از این بیان کرده بودند، از این گفتند که نباید به کشورهای اروپایی که تا به حال بارها دشمنی خود را در برهههای حساس تاریخ ایران به کشور و مردم ایران نشان دادهاند، اطمینان کرد. ایشان صراحتاً بیان کردند اقدامات اخیر 3 کشور اروپایی نشان داده است آنها هم پادوی آمریکاییها هستند و به همین دلیل مذاکره این کشورها نیز آمیخته با دغل و فریب است. ایشان بار دیگر تأکید کردند مذاکره با آمریکا برای دولت جمهوری اسلامی ممنوع است و مذاکره با دیگران نیز باید از موضع قدرت باشد.
در حوزه سیاست داخلی اما رهبر انقلاب تأکید کردند نشانه قدرت جمهوری اسلامی از نظر سیاسی، حضور و بروز مردم در انتخاباتهاست و برپایی هر چه باشکوهتر انتخابات مجلس شورای اسلامی دوره یازدهم میتواند قدرت سیاسی داخلی ایران را نیز به رخ جهانیان بکشاند.
در حوزه اجتماعی و وحدت میان مردم، رهبر انقلاب 2 بار به مسأله هواپیمای اوکراینی و به شهادت رسیدن جمعی از مردم کشورمان در این حادثه اشاره کردند و آن را حادثهای بسیار تلخ دانستند که دل بسیاری از مردم و منجمله ایشان را حقیقتاً سوزاند. همدردی ایشان با مردم حادثهدیده و دستور ایشان در خطبههای نماز جمعه برای پیشگیری جدی از وقوع چنین مسائلی در آینده، نشان داد ملت ایران در این حادثه نیز با دلی سراسر حزن و اندوه و در عین حال ارادهای قوی جلوی سوءاستفاده دشمنان از این مسأله را میگیرد.
مهمترین نقشه راهی که رهبر انقلاب برای آینده کشور در نظر گرفتهاند و بارها و بارها آن را مورد تأکید قرار دادهاند اما نه موارد بالا، بلکه نقشه راه اقتصادی برای خلاص شدن از وابستگی به نفت است. مسألهای که سالیان زیادی است محور اصلی صحبتهای ایشان در گفتوگو با مردم، کارشناسان و حتی نامگذاریسالهای مختلف بوده است. ایشان این بار نیز تأکید کردند همه قدرت ایران با وجود پیروزیهای مکرر نظامی، تنها در قدرت نظامی نهفته نیست، بلکه این «اقتصاد کشور است که باید قوی شود، وابستگی به نفت باید تمام شود» و «نجات پیدا کنیم از وابستگی اقتصادمان به نفت؛ جهش علمی و فناوری باید ادامه پیدا کند».
اگرچه رویاروییهای گذشته ایران با قدرتهای جهانی و بویژه آمریکا، تنها در حوزه اقتصادی نبوده است و در همه زمینهها از جمله فرهنگی، اجتماعی، سیاست خارجی و نظامی با آمریکا درگیر بودهایم اما ایشان بدرستی تشخیص داده و هشدار دادند از این پس باید در حوزه اقتصاد قدرت پیدا کنیم، چرا که رویارویی آمریکا و کشورهای اروپایی با ایران با توجه به شکست آنها در زمینههای دیگر فعلاً در همین یک زمینه تجمع پیدا کرده است.
2 هفته اخیر در تاریخ جمهوری اسلامی ایران، به عنوان 2 هفته پر از درس، بیم و امید ثبت خواهد شد. 2 هفتهای که با وجود اینکه سرشار از احساسات متناقض غم و اندوه و غرور و شادی بود، در نهایت یک درس بزرگ با خود به همراه داشت: پیروزی در میدان نظامی با حضور «رزمندگان بدون مرز» جمهوری اسلامی کاملا به دست آمده است؛ هماینک زمان، زمان تقویت درونی کشور از بعد اقتصادی و سیاسی است و نقشه راه رهبری در نماز جمعه تاریخی 27 دیماه نویدبخش آیندهای درخشان برای کشورمان است.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|